۰

این که می گویند خدا فلان بنده اش را به خودش وا گذاشته است، معنایش چیست؟

این یک مفهوم قرآنی است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: "نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ "؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد. این معنایش این است که چون برخی از انسان ها در دنیا خدا را فراموش کردند، خدا هم روز قیامت اینها را فراموش می کند؛ یعنی به اینها توجه نمی کند، از خیرات و برکات قیامت برخوردار نمی شوند.
کد خبر: ۱۹۹۲۰۶
۱۰:۰۲ - ۱۱ مهر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
خدا خالق ما است و از همه به ما رئوف تر و مهربان تر است، از همه به ما عالم تر، ناظر و بصیر است. این که می گویند خدا فلانی را رها کرده است، یا فلان بنده اش را به خودش وا گذاشته است، معنایش چیست؟
پاسخ اجمالی

این یک مفهوم قرآنی است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: "نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ "؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد. این معنایش این است که چون برخی از انسان ها در دنیا خدا را فراموش کردند، خدا هم روز قیامت اینها را فراموش می کند؛ یعنی به اینها توجه نمی کند، از خیرات و برکات قیامت برخوردار نمی شوند.


پاسخ تفصیلی

این یک مفهوم قرآنی است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: " نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ "؛ [1] خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد . از امام رضا ( علیه السلام ) پرسیدند، چطور چنین چیزی ممکن است! حضرت فرمود: خدا فراموش نمی کند، خدا سهو و نسیان ندارد، خدا علم مطلق است. فراموشی درباره خدا معنا ندارد. انسان نسبت به یک علم و دانشی که دارد غفلت می کند، آن دانش از یادش می رود. پس معنای سهو و نسیان درباره خدا چیست؟ حضرت می فرماید: معنایش این است که چون در دنیا خدا را فراموش کردند، خدا هم روز قیامت اینها را فراموش می کند؛ یعنی به اینها توجه نمی کند، از خیرات و برکات قیامت برخوردار نمی شوند. [2]

تذکر چند نکته در این جا ضروری به نظر می رسد:

  1. وقتی از قیامت صحبت می شود، ممکن است در ذهن ما این گونه تصور شود که قیامت یک حادثه ای است که در آینده تاریخ اتفاق می افتد و مربوط به امروز ما نیست. این مطلب به یک معنا درست است، ولی به یک معنا صحیح نیست. به یک معنایی قیامت باطن دنیا است و قیامت ما همین الآن برپا است؛ زیرا آنچه که ما انجام می دهیم باطنش همین الآن است. بنابراین، اگر انسانی نسبت به خداوند غفلت پیدا کرد، این غفلت به مرور زمان پیدا می شود. انسان یک دفعه منحرف نمی شود. –البته ممکن است یک نفر استثنا باشد- آهسته آهسته از حق فاصله می گیرد سپس خیلی دور می شود. پس، اگر گفته می شود که انسان باید در هر لحظه سعی کند به خدا توجه پیدا کرده، و اگر (خدای ناکرده) غفلتی حاصل شد، جبران نماید، برای این است که زاویه زیاد نشود. انسان محل خطا و نسیان است. دائماً اشتباه می کند و یادش می رود. برای همین است که توبه تشریع شده است.

 

  1. توبه یک فعل و عمل مستمر است؛ یعنی پا به پای گناهی که انسان مرتکب می شود، توبه هم باید باشد. به تعبیر روایت که فرموده است گناهی را بدون توبه وا مگذارید؛ یعنی اگر انسان گرفتار گناه شد توبه کند، توبه یعنی چه؟ معنای توبه این است که من از آنچه که کرده ام پیشمانم و عزم دارم که دیگر آن را انجام ندهم. حال اگر دو باره پای انسان لغزید، دو باره توبه کند. هر بار که انسان توبه می کند باید سعی کند توبه واقعی باشد، نه توبه ظاهری و صوری. به تعبیر حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی ( رحمة الله علیه ) جلوی خدا نمی شود بازی گری کرده و ادای توبه را در آورد. توبه باید توبه نصوح و واقعی باشد. توبه، مانع از فاصله انسان با خدا می شود، اما اگر انسان کم کم زاویه و فاصله گرفت، به جایی می رسد که خدا را فراموش می کند و از او غافل می شود. و احساس نیاز به خدا نمی کند. این که انسان احساس نیاز به خدا نمی کند، در حقیقت متوجه نیست که تمام وجودش عین نیاز به خدا است: " یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید ". [3] همه وجود ما عین فقر به خدا است. انسان آن قدر ضعیف است که کوچک ترین چیز او را از پا در می آورد. در تاریخ آمده است که یک پشه داخل بینی نمرود می شود و نمرود با آن همه قدرت را از بین می برد. این دلیل بر ضعف انسان است. بلی انسان می تواند از خدا غافل شود و اساساً خدا را فراموش کند. آن کس که خدا را فراموش کند، خدا هم او را فراموش می کند و همین فراموشی بزرگ ترین عذاب الاهی است. حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی ( رحمة الله علیه ) در این باره می فرمود: اگر ما یک لحظه به حال خودمان رها شویم معلوم نیست از بدترین آدم ها بهتر باشیم؛ یعنی اگر ما خوبیم و خوبی هایی داریم، در پرتو حفظ و تفضل الاهی است که خدا داده است، اگر خدا ما را لحظه ای به خودمان وانهد، ما می افتیم.

[1] توبه، 67.

[2] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 4، ص 64، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق.

[3] فاطر، 15.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: