۰

نقش انگشتری امامان معصوم ( علیه السلام ) چه بوده است؟

پیش از این که نقش انگشتری امامان معصوم ( علیه السلام ) ذکر شود، توجّه به دو نکته لازم به نظر می آید:1. نقش نگین انگشتری، گزیده شعارها، نماد باورها و ارزش ‏های پذیرفته هر شخص است؛ باورهایی که امید آفرین هستند و با جهت گیری خاصّ سیاسی، همگان را به دعوتی خاصّ فرا می ‏خوانند.
کد خبر: ۱۹۵۸۲۱
۱۰:۱۶ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: پیش از این که نقش انگشتری امامان معصوم (  علیه السلام ) ذکر شود، توجّه به دو نکته لازم به نظر می آید:

  1. نقش نگین انگشتری، گزیده شعارها، نماد باورها و ارزش ‏های پذیرفته هر شخص است؛ باورهایی که امید آفرین هستند و با جهت گیری خاصّ سیاسی، همگان را به دعوتی خاصّ فرا می ‏خوانند. در گذشته، پیشوایان دین و مردان الهی، عبارتی خاصّ بر روی نگین انگشترشان نقش می‏ کردند و تاریخ نگاران، آن را ثبت و گزارش نموده ‏اند. [1]
  2. هر یک از امامان معصوم ( علیه السلام ) انگشترهای مختلفی داشتند که بر آن عبارت هایی نوشته و حَک شده بود، و - چنانچه خواهیم دید- محتوای بیشتر این عبارات، نشانگر تکیه و توکّل ائمّه اطهار ( علیه السلام ) بر خدای متعال و بندگی اوست و بدین وسیله مردم را نیز به این حقیقت دعوت می فرمودند.

در روایات، نقش نگین انگشتری امامان (  علیه السلام )، با عبارت های مختلفی توصیف و ترسیم شده است. در اینجا نمونه ای از آنان در زیر ذکر می شود که برخی از آن عبارات، در انگشتری چند امام معصوم (  علیه السلام ) مشترک است:

نقش انگشترى:

  1. امام علی ( علیه السلام ): «اللَّهُ‏ الْمَلِکُ‏ وَ عَلِیٌّ‏ عَبْدُه»؛ [2] در نقلی دیگر فقط «اللَّهُ‏ الْمَلِکُ» آمده است. [3] و «أَسْنَدْتُ‏ ظَهْرِی‏ إِلَى‏ اللَّه». [4]
  2. امام حسن مجتبی ( علیه السلام ): «الْعِزَّةُ لِلَّهِ»؛‏ [5] و «حَسْبِی اللَّه». [6]
  3. امام حسین ( علیه السلام ): «حَسْبِی اللَّه»، [7] و «إِنَ‏ اللَّهَ‏ بالِغُ‏ أَمْرِه‏». [8]
  4. امام سجّاد ( علیه السلام ): آن حضرت انگشتر امام حسین ( علیه السلام ) را که نقش «إِنَ‏ اللَّهَ‏ بالِغُ‏ أَمْرِه‏» داشت، در دست می کردند. [9]

همچنین دارای انگشترهایی با نقش های دیگری مانند «وَ ما تَوْفِیقِی‏ إِلَّا بِاللَّه»، [10] و «خَزِی‏ وَ شَقِی‏ قَاتِلُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی» [11] بودند.

  1. امام باقر ( علیه السلام ): «رَبِّ‏ لا تَذَرْنِی فَرْداً»، [12] و «الْقُوَّةُ لِلَّهِ‏ جَمِیعاً». [13]
  2. امام جعفر صادق ( علیه السلام ): «اللَّهُ‏ خالِقُ‏ کُلِ‏ شَی‏ء»، [14] و «اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ ثِقَتِی‏ فَقِنِی‏ شَرَّ خَلْقِک‏». [15]
  3. امام موسی کاظم ( علیه السلام ): «الْمُلْکُ‏ لِلَّهِ‏ وَحْدَه». [16]
  4. امام رضا ( علیه السلام ): «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ». [17]
  5. امام جواد ( علیه السلام ): «حَسبیَ اللهُ حافِظی». [18]
  6. امام هادی ( علیه السلام ): «الله رَبّی و هو عِصمَتی مِن خَلقِه» [19] و «حِفْظُ الْعُهُودِ مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ الْمَعْبُود». [20]
  7. امام حسن عسکری ( علیه السلام ): «سُبْحَانَ‏ مَنْ‏ لَهُ‏ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض». [21]
  8. امام زمان حضرت حجت (عجه الله تعالی فرجهم الشریف): «أنا حجة الله و خالصته»، [22] و به نقلی «أنا حجّة الله» [23] است.

البته، روایات مختلف دیگری نیز درباره نقش انگشترى ائمّه اطهار (  علیه السلام ) نقل شده است که می توان به منابع حدیثی و تاریخی مربوط به سیره معصومان (  علیه السلام ) مراجعه کرد.

[1] . قربانی، علی اصغر، امام کاظم (  علیه السلام ) از دیدگاه اهل سنّت، ص 15، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تهران، 1385ش.

[2] . «خداوند، فرمانروا و على، بنده اوست»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الائمه (  علیه السلام ) (خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام)، محقق و مصحح: امینی، محمدهادی، ص 39، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1406ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 31، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1407ق.

[3] . شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر – آخوندی، محمد، ج 6، ص 473، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[4] . «پشت من به خداوند متّکى است»؛ فیروزآبادى‏، سید مرتضى، فضائل پنج تن (  علیه السلام ) در صحاح ششگانه اهل سنت‏، ترجمه: ساعدى، محمدباقر، ‏ ج 1، ص 344، نشر فیروزآبادى، قم، چاپ اول، 1374ش.

[5] . «عزّت و قدرت از آن خداست»؛ الکافی، ج 6، ص 474؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (  علیه السلام )، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 56، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.

[6] . «خدا مرا بس است»؛ الکافی، ج 6، ص 473.

[7] . همان.

[8] . «همانا خدا امر و فرمان خود را [به همه جا] رسانده است»؛ عیون أخبار الرضا (  علیه السلام )، ج 2، ص 56؛ الکافی، ج 6، ص 474.

[9] . الکافی، ج 6، ص 474.

[10] . «و توفیق من، جز به خدا نیست»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 46، ص 14، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

[11] . «رسوا و بدبخت شد کشنده حسین بن علی (  علیه السلام )»؛ همان، ص 474؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص 131، نشر کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش.

[12] . «پروردگارا! مرا تنها مگذار»؛ بحارالانوار، ج 46، ص 345.

[13] . «تمامِ قدرت، از آنِ خداست»؛‏ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 133، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.

[14] . «خدا آفریننده همه چیز است»؛ الکافی، ج 6، ص 473.

[15] . «خدایا! تو مورد اعتماد من هستی پس مرا از شرّ خلق تو نگهدار»؛ الکافی، ج 6، ص 473؛ و در برخی منابع حدیثی عبارت «ربّ أَنْتَ‏ ثِقَتِی‏ فَقِنِی‏ شَرَّ خَلْقِک»؛ نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 302، مؤسسه آل البیت (  علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1408ق؛‏ و نیز «رَبِّ یَسِّرْ لِی أَنْتَ‏ ثِقَتِی‏ فَقِنِی‏ شَرَّ خَلْقِک» آمده است؛ ابن حیون، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام‏، محقق و مصحح: فیضی، آصف، ج 2، ص 165، مؤسسه آل البیت (  علیه السلام )، قم، چاپ دوم، 1385ق.

[16] . بحارالانوار، ج 48، ص 11.

[17] . «هر چه خدا بخواهد قوّت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست»؛ الکافی، ج 6، ص 474.

[18] . «بس است مرا خدایی که حافظ من است»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 91، نشر شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق.

[19] . «خدا، پروردگار من است و او پناه من از خلقش است»؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج 2، ص 460.

[20] . یعنی، حفظ اموری که خدا در ترک یا انجام آن با ما عهد بسته است، از خُلقیاتیست که خدا دوست دارد؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة (  علیه السلام )، ص 136، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق؛ بحارالانوار، ج 50، ص 117.

[21] . «پاک و منزه است خدایی که کلیدهاى آسمان ها و زمین از آن اوست»؛‏ بحارالانوار، ج 50، ص 238.

[22] . «من حجّت و خالص خدا هستم»؛ یزدی حایری، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)، محقق و مصحح: عاشور، علی، ج 1، ص 428، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ محدّث نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب فی أحوال الإمام الغائب‏، ج 1، ص 101، نشر مسجد جمکران، قم، چاپ دهم، 1384ش.

[23] . شیخ عباس قمى،‏ منتهی الآمال، ج 3، ص 1975، نشر دلیل ما، قم، چاپ اول، 1379ش.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: