۰

آیا امام سجاد( علیه السلام ) در مقام تقیه و برای حفظ جانش، خویشتن را برده یزید اعلام کرد؟!

در برخی منابع روایی، از امام باقر( علیه السلام ) چنین نقل شده است: «یزید بن معاویه در راهِ رفتن به حج، به مدینه آمد. به دنبال مردى از قریش فرستاد و زمانی که آن شخص به نزدش آمد، گفت: آیا اقرار می‌کنى که بنده من هستى...
کد خبر: ۲۱۳۳۷۹
۰۸:۵۷ - ۲۸ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
در روایتی که در ذیل ذکر می‌شود، امام سجاد( علیه السلام ) خطاب به مسلم بن عقبه و بنا به نقلی دیگر خطاب به یزید می‌گوید: «من بنده تو هستم»، در حالی‌که این کلام از امام معصوم جایز نیست. این روایت در کتاب «تشیّع علوی و تشیّع صفوی» آمده است. متن روایت: «ابن محبوب، عن أبی أیوب، عن بُرید بن معاویة قالَ: سَمِعتُ أبَا جعفرٍ( علیه السلام ) یقولُ: إنَّ یَزیدَ بنَ مُعاویةَ دَخَلَ المَدینَةَ وَ هُوَ یُریدُ الحَجَّ، فَبَعَثَ إلَى رجُلٍ مَن قُریشٍ فَأتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَزید: أَتُقِرُّلى أَنَکَ عَبدٌ لِى، إن شئتُ بِعتُک وَ إِن شئتُ استَرقَیتُکَ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و الله ـ یا یَزیدُ ـ مَا أَنتَ بِأکرَمَ مِنِّی فی قُریشٍ حَسَباً و لا کَانَ أَبُوکَ أَفضَلَ مِن أَبی فی الجاهِلِیةِ وَ الإسلامِ وَ مَا أَنتَ بأَفضَلَ مِنِّی فى الدِینِ وَ لا بِخَیرٍ مِنِّی فَکَیفِ أُقِرُّ لکَ بما سأَلتَ؟ فَقالَ لَهُ یزید: إِن لَم تُقِرَّ لى و الله قَتَلتُکَ فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لیسَ قَتَلُکَ إیایَ بأعظَمَ مَن قَتلِکَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍ( علیه السلام ) ابنَ رسولُ الله ـ صَلّى الله علیهِ و آلِه ـ فأمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. حَدیث عَلِی بن الحُسینِ( علیه السلام ) مَعَ یَزید ـ لعنَهُ الله ثُمَّ أرسَلَ إلى عَلی بن الحُسینِ( علیه السلام ) فَقالَ لَهُ مَثلَ مَقالَتِهِ لِلقُرَشی؛ فَقَالَ لَهُ عَلِی بن الحُسینِ( علیه السلام ): أرَأیتَ اِن لَم أُقرَّ لکَ أَلیس تقتلِنى کَما قَتَلتَ الرَّجُلَ بالامس؟ فَقالَ لَهُ یَزیدُ ـ لَعَنَهُ الله ـ: بَلى فَقَالَ لَهُ علیُّ بنُ الحُسین( علیه السلام ): قَد أَقرَرتُ لکَ بما سألتَ؛ أَنا عبدٌ مُکرَه، فَاِن شَئتَ فأَمسِک وَ إن شئتَ فَبع، فَقالَ لهُ یزید ـ لَعَنَهُ الله ـ: أَوَلى لکَ حَقَنتَ دَمَکَ و لم ینقصکَ ذلکَ مَن شَرَفِک».
پاسخ اجمالی
در برخی منابع روایی، از امام باقر( علیه السلام ) چنین نقل شده است: «یزید بن معاویه در راهِ رفتن به حج، به مدینه آمد. به دنبال مردى از قریش فرستاد و زمانی که آن شخص به نزدش آمد، گفت: آیا اقرار می‌کنى که بنده من هستى؛ اگر بخواهم تو را بفروشم و اگر نخواهم؛ تو را به بردگى خویش درآورم؟! آن مرد گفت: اى یزید! به خدا قسم! در میان قریش نه تو در حَسَب از من گرامی‌ترى و نه پدرت در زمان جاهلیت و اسلام از پدر من برتر بوده، و نه تو خود در دین و مذهب از من برتر و بهترى، پس من چگونه چنین اقرارى براى تو کنم؟! یزید گفت: اگر چنین اعترافى نکنى به خدا قسم تو را می‌کشم! آن مرد گفت: کشتن من به دست تو بالاتر از کشتن حسین بن على( علیه السلام ) فرزند رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست! یزید دستور داد آن مرد را کشتند. سپس به دنبال امام سجاد( علیه السلام ) فرستاد و مانند همان سخنى که به مرد قریشى گفته بود به آن‌حضرت نیز اظهار کرد، امام( علیه السلام ) در جواب فرمود: "اگر من چنین اعترافى براى تو نکنم مانند مرد دیروزى مرا خواهى کشت؟!" یزید گفت: بلی. ‌حضرت سجاد( علیه السلام ) فرمود: "قَدْ أَقْرَرْتُ لَکَ بِمَا سَأَلْتَ أَنَا عَبْدٌ مُکْرَهٌ فَإِنْ شِئْتَ فَأَمْسِکْ وَ إِنْ شِئْتَ فَبِع؛ [در چنین وضعیتی] من به آنچه تو می‌خواهى اقرار می‌کنم، و من فردی هستم که با اکراه برده‌ات شده‌ام [و از ترس جان چنین اقرارى می‌کنم] اکنون چنانچه خواهى نگهدار و چنانچه خواهى بفروش!" یزید گفت: وای بر تو! هم خونت را حفظ کردى و هم چیزی از شرف و مقامت کاسته نشد!».[1]
در سند این روایت چنین آمده است: «علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن محبوب عن أَبی أَیوب عن برید بن معاویة».
از آن‌جا که عموم راویان آن از جمله علی بن إبراهیم،[2] ابن محبوب،[3] أبی أیّوب،[4] و برید بن معاویة[5] توثیق شده‌اند؛ این سند به صورت کلی قابل پذیرش می‌باشد؛[6] اما علامه مجلسی در بررسی محتوا چنین می‌گوید:
مشهور آن است که یزید پس از خلافت، اساساً پا را از شام فراتر نگذاشت چه رسد به این‌که وارد مدینه شده باشد؛ به همین جهت احتمالاً این فرد تهدید کننده، مسلم بن عقبه بود که یزید او را برای جنگ با اهالی مدینه فرستاد و در نتیجه آن واقعه حرّه[7] رخ داد.[8]
البته احتمالی که علامه مجلسی آن‌را مطرح کرده نیز منافی با نقل‌هایی است که بر اساس آنها مسلم بن عقبه مأمور به رعایت احترام امام سجاد( علیه السلام ) بوده است.[9]
به هر حال با فرض پذیرش این روایت؛ باید آن‌‌را بر اساس تقیه دانست؛ زیرا طرف مقابل به صراحت ذکر کرده که امام را در صورت جواب منفی خواهد کشت. این نوع اعمال در تاریخ شیعه بسیار بوده[10] و تصریح قرآن بر جواز چنین رویکردی دلالت می‌کند: «هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت‏] مگر آن‌کس که مجبور شده و قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هر که سینه‌اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود».[11] بنابر این، اصل در این‌گونه موارد، عمل به تقیه است؛ هر چند در برخی موقعیت‌های ویژه - مانند حادثه عاشورا و شهادت امام حسین( علیه السلام ) - باید از تقیه دست برداشت و به سمت ایثار و شهادت رفت.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 234، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ر.ک: 34459؛ تفسیر علی بن ابراهیم قمی و وثاقت مشایخ آن
[3]. شیخ طوسی، الفهرست، محقق، مصحح، آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 123،‌ نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بی‌تا.
[4]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 20، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[5]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 10،‌ دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[6]. علامه مجلسی نوع این روایت را از نوع روایات «حَسَن» می‌داند(یعنی روایتی که در سند آن تا معصوم( علیه السلام ) راوی امامی و ممدوح، بدون تصریح بر عدالتش، وجود دارد؛ ر.ک: «تقسیمات حدیث»، سؤال28261)؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 26، ص 178، تهران، ‌دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[7]. ر. ک: 12166؛ نازل نشدن عذاب بر لشکریان یزید
[8]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 26، ص 178 – 179.
[9]. ر.ک: 54776؛ امام سجاد( علیه السلام ) در واقعه حره
[10]. ر.ک: 1779؛ دلایل تقیه کردن ائمه( علیه السلام )
[11]. نحل، 106.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: