۳

راز «باب الحوائج» بودنِ کاظم آل عبا

یکی از پرسشهای رایج درباره اهل بیت چرایی و فلسفه شهرت هر یک از آنها به صفت و لقبی خاص است؛ یکی جواد است و دیگری رضا، یکی صادق است و یکی مرتضی.
کد خبر: ۸۹۲۰۷
۰۹:۲۰ - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴
به گزارش«شیعه نیوز»، در پاسخ به این پرسش و به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام کاظم(علیه السلام) با حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا جباری، عضو هیأت علمی و مدیر گروه تاریخ مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه) و مولف کتابهای «سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا(س)»، «سیره اخلاقی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)» و «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (علیهم السلام)» درباره چرایی شهرت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) به کاظم و باب الحوائج به گفت وگو پرداخته‌ایم.
 
سیره و سبک زندگی امام هفتم(علیه السلام) دارای چه فضایل اخلاقی و برکات روحی است و این فضایل، زندگانی ایشان را از چه باب متمایز و منحصر می‌کند؟

  در ارتباط با فضایل و سیره اخلاقی معصومین(علیهم السلام) یا به تعبیر امروزی سبک زندگی آنان در یک تقسیم منطقی می‌توان محورهای پنجگانه‌ای را ترسیم کرد که عبارتند از: "سلوک معصوم با خداوند”، "سلوک معصوم با خویشتن”، "سلوک معصوم با خانواده و جامعه” و "سلوک معصوم با طبیعت و حیوانات” که هر یک از اینها محورهای 
جزیی تری دارد.

در ارتباط با امام هفتم(علیه السلام) وقتی روایات را بررسی می‌کنیم، در تمامی ابواب نمونه‌های خوبی می‌توان یافت که معرف سیره ایشان است، اما لقب برجسته درباره ایشان کاظم است، چنانکه هر یک از معصومین(علیهم السلام) به رغم داشتن اوصاف و القاب متعدد، به یکی شهره شده‌اند به عنوان مثال امام پنجم(علیه السلام) به باقر و ثامن الائمه(علیه السلام) به رضا و عالم آل  محمد. البته باید توجه داشت، شهره شدن یکی از معصومین(علیه السلام) به یک لقب به معنای نبود آن صفت در دیگر ائمه(علیهم السلام) نیست، یعنی اگر امام هفتم(علیه السلام) کاظم است، سایر ائمه(علیهم السلام) نیز چنین بوده‌اند و کظم غیظ داشته‌اند؛ به تعبیر مقام معظم رهبری همه معصومین(علیهم السلام) نوری واحدند؛ یعنی‌‌ همان تعبیر انسان 250 ساله ایشان که به اقتضای زمان، صفتی خاص در آن حضرات بروز و ظهور بیشتری داشته است.  به عنوان مثال در عصر امام چهارم(علیه السلام) که مردم دچار دنیاگرایی بودند، ایشان با دعا روح عرفان را به جامعه تزریق کردند، یا امام پنجم(علیه السلام) به باقرالعلوم شهره بودند. زیرا فضا برای طرح مباحث علمی و شکوفایی علمی شیعه و رهبران آنها مناسب بود.

  با این اوصاف، مگر شرایط دوران حیات پربرکت امام هفتم(علیه السلام) چگونه بود که ایشان به کاظم شهرت یافتند؟

  درباره امام کاظم(علیه السلام) باید گفت، عصر ایشان دوره‌ای است که امام(علیه السلام) نگاهی خاص به جامعه داشتند، آن هم جامعه‌ای که با حاکمیت بنی عباس در زمانِ اقتدار آن مواجه بود. طبیعتاً فضایل اخلاقی اجتماعی را ایشان ترویج می‌کردند و در این فضا بویژه در نتیجه برخی قیامهای علویان همچون نفس زکیه در آن عصر، دشمنی‌هایی نسبت به حضرت بروز می‌کرد، اما حضرتدر چنین فضایی باید به گونه‌ای عمل می‌کردند که شیعه مهجور و منزوی نشود و بتواند در یک سلوک اجتماعی به وظایف خود به عنوان تنها گروه پیرو مکتب راستین نبوی، عمل کند.

باید توجه داشت، حرکت امام کاظم(علیه السلام) استمرار حرکتِ پدرشان است، امام ششم(علیه السلام) به شیعیان توصیه می‌کردند که در تجمع‌ها و نمازهای جماعت اهل سنت حضور یابند و با جامعه همراه باشند که اینها همه مؤثر بود برای حضور شیعه در جامعه به عنوان یک گروه مطرح.

امام کاظم(علیه السلام) در راستای همین سیاست عملاً به شیعه درس مدارا، کظم غیظ و حلم و بردباری می‌دادند تا در سایه این روش همزیستی صحیح با مخالفان داشته باشند؛ بنابراین، لقب کاظم با توجه به این نکته جای بحث دارد و خود حضرت عملاً نشان دادند که مصادیق فراوانی در این باره وجود دارد؛ به عنوان مثال ایشان در برخورد با یکی از افراد مخالف که همواره به حضرت جسارت و اهانت داشت، به گونه‌ای که گاهی برخی از شیعیان اجازه برخورد با او را می‌طلبیدند، امام(علیه السلام) اجازه نمی‌دادند.

  آیا امام(علیه السلام) نسبت به همه کظم غیظ داشتند و دوست و دشمن از این رفتار حضرت(بهره‌مند بودند یا اینکه افراد و گروه‌های خاص، مخاطب این رفتار و سیره امام کاظم(علیه السلام) قرار می‌گرفتند؟

  موضوع مدارا و کظم غیظ حضرت نسبت به افراد جاهل بود، گرچه مخالف بودند و به این دشمنی علم نداشتند، نه سردمداران جریان کفر؛ یعنی امام با دشمنان جاهل و درون جامعه اسلامی که دچار جهل بودند، چنین سیره‌ای داشتند، اما با معاندان و دشمنان قسم خورده اسلام، کفار و منافقان‌‌ همان سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز توصیه قرآن را در پیش می‌گرفتند، یعنی «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم».

  با توجه به اینکه امام کاظم(علیه السلام) در شرایط خاص سیاسی اجتماعی و تحت فشار و خفقان شدید زندگی می‌کردند، چگونه این سلوک رفتاری بویژه کظم غیظ را به جامعه انتقال می‌دادند؟

  این ناظر است به سیره اجتماعی امام، ایشان با آحاد جامعه در ارتباط بودند؛ در سیره ایشان یک نکته، تکریم انسانها و پرهیز از نگاه تبعیض آمیز به انسانهاست که متأسفانه پس از رحلت در جامعه اسلامی رواج یافته بود و امام هفتم(علیه السلام) بویژه با این موضوع مواجهه داشتند و می‌کوشیدند به شیعه و یاران و در مجموع به جامعه نگاه تکریم آمیز به انسانها را القا کنند و در عمل نیز این گونه رفتار می‌کردند.

به عنوان مثال یکی از اصحاب روایت می‌کند، روزی نزد امام بودم که تعدادی غلام حبشی را نزد ایشان آوردند. حضرت(علیه السلام) در گوش یکی از آنها چیزی گفته و فرمودند: «به هر یک از دوستانت 30 درهم بده» پس از رفتن آنها، حضرت(علیه السلام) فرمودند: «او غلامی عاقل و درستکار بود.»

این ماجرا نگاه مساوی ایشان به غلامها و نیز توصیه به احسان و مساوات را در کنار توجه به موضوع درستکاری و عقل را نشان می‌دهد که این‌‌ همان سیره قرآن است که دلیل برتری انسانها نسبت به یکدیگر را تقوای آنها معرفی می‌کند.

  ایشان افزون بر کاظم به باب الحوائج نیز در میان معصومان(علیه السلام) معروف هستند، دلیل این لقب حضرت(علیه السلام) چیست؟

 اهتمام امام هفتم(علیه السلام) به رفع مشکل دیگران در سیره ایشان بسیار جالب توجه است؛ حضرت(ع) فراوان انفاق داشتند و برای حل مشکلات مردم از 100 تا 300 دینار می‌پرداختند و بر این مسأله تأکید داشتند که افراد جامعه اسلامی باید به اندازه‌ای به یکدیگر نزدیک باشند که اگر یکی از آنان نیازی پیدا کرد، به آسانی بتواند این نیاز را به برادرانش عرضه کند.

حتی بیان شده روزی یکی از شیعیان نزد حضرت(علیه السلام) آمد و ایشان از او پرسیدند: «رفتار شما شیعیان با هم چگونه است؟»

ایشان فرمودند: در بهترین حال!

حضرت(علیه السلام) سپس فرمودند: «یعنی این گونه است که اگر یکی از شما در منزل نبودید و یکی از برادرانتان نیازی داشت و به منزل شما آمد، به اندازه نیاز از پول شما بردارد و رفیق او ناراحت نشود»

فرد پاسخ داد: «نه»

ایشان فرمودند: «پس شما در احسن حال نیستید»

این نگاه امام، اصل محبت و تلاش برای رفع مشکلات و نیازهای جامعه را تصویر می‌کند.

بنابراین، گشاده رویی امام هفتم(علیه السلام) در هنگام عرضه نیاز دیگران، در کنار گشاده دستی و اهتمام به رفع نیازهای جامعه بحق ایشان را باب حاجات ساخته است.

در تعبیر شیخ مفید از امام کاظم(علیه السلام) آمده که فرمودند: «صله‌های ما در میان مردم ضرب المثل شده بود»، یعنی به فراخور حال افراد به نیازمندان کمک می‌کردند.

البته دادن حوائج تنها به حیات ایشان محدود نمی‌شود، بلکه پس از شهادت نیز مزار مطهر ایشان محل حاجات است و در آثار مختلف این مسأله ذکر شده است که به سهولت حاجات را مستجاب می‌کنند؛ البته همه قبور ائمه(علیهم السلام) منشأ برکات هستند، اما شاید به اعتبار غربت فضای غیرشیعی محل دفنشان، این چنین شهره شده‌اند و به سهولت حاجت را عطا می‌کنند.

  توجه به این ابعاد از زندگانی امام هفتم(علیه السلام) یعنی موضوع کظم غیظ و توجه به نیازهای دیگران و پاسخ دادن به آنها چه رهاوردی برای سبک زندگی دارد؟

باید توجه داشت، سبک حیات امام کاظم(علیه السلام) بر اساس اصول ثابتِ مبانی عقلی قرآنی استوار است که باید برای ما درس باشد و در محورهای مختلف جا می‌گیرد، چه در حیات فردی شامل ارتباط با خود از جمله خوراک و پوشاک، اقتصاد و معیشت و چه حیات خانوادگی در ارتباط با همسر و فرزندان و خویشان و دیگر ابعاد.

و در مجموع این سبک به گونه‌ای است که می‌توان اصولی ثابت را از آن استخراج کرد، یعنی این گونه نیست که در حال رضا به گونه‌ای خاص رفتار کنند و در خشم به گونه‌ای دیگر یا در جوانی به شیوه‌ای و در پیری به شیوه دیگر.

به عبارت بهتر مطالعه حیات معصوم ما را به اصول ثابت رهنمون می‌شود و این برای ما درس است، بویژه در اتخاذ سبک زندگی معصوم؛ این طور نباشد که مقطعی خاص اقبال به خداوند داشته باشیم و در وقت آسایش از او دور شویم.

بنابراین، درسی که می‌توان از سبک زندگی حضرت گرفت، این است که اصولی ثابت بر زندگانی ایشان حاکم بوده و مجموعه‌ای از اوصاف در جای جای حیات ایشان دیده می‌شود.

انتهای پیام/ ز.ح

منبع: فرهنگ نیوز
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
نظرات بینندگان
مجتبی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۴
السلام علی ائمة الهداة المهدیین علیهم السلام لا سیما الامام موسی الکاظم
yas par par
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۴
با نام یا وهاب

با سلام


السلام علیک براقا حضرت امام موسی

کاظم علیه السلام.


فرهاد میرزا یکی از شاهزاده های قاجار است. دانشمند بوده است. آدم بافضیلتی بوده است. کتاب هایی نوشته است. یک کتابش “غمغام زخار” است. مقتل امام حسین علیه السلام است. فرهاد میرزا خیلی عاشق امام هفتم علیه السلام بوده است. این صحنی که الان هست؛ فرهاد میرزا درست کرده است. خیلی عشق عجیبی به اهل بیت علیهم السلام خصوصاً به امام هفتم علیه السلام داشت. وصیت کرد که بعد از مردن جنازه من را ببرید در کاظمین نزدیک قبر امام هفتم علیه السلام دفن کنید. گفت: من چون پسر سلطان هستم. معمولاً خیلی با عظمت تشییع جنازه می کنند. گفت: من را کنار جسر بغداد ببرید، آنجا می خواهم به شما بگویم که چقدر به امام هفتم علیه السلام جسارت شده است. از آنجا به بعد شما کنار بروید. چهار تا کارگر و حمال ببینید، جنازه من را چهار نفری ببرند و شما هم برای امام هفتم علیه السلام اشک بریزید. گفت: طبق وصیت عمل کردند چهار تا کارگر که آمدن جنازه را بردارند. همه هم گریه و ناله می کنند. اما یک وقت دیدن خادم های حرم امام هفتم علیه السلام به سر و سینه زنان آمدند. گفتند: ما چند نفرمان امام موسی بن جعفر علیه السلام را در خواب دیدیم. فرمودند: یک دوستی از دوستان من از دنیا رفته است. وصیت کرده که جنازه اش را مثل جنازه من بردارند. من راضی نیستم؛ به دوست من جسارت بشود. شما بروید؛ با احترام بیاورید. مردم هم آمدن به سر و سینه زنان جنازه را تشییع کردند.
جان عالمی به قربانت یا امام هفتم علیه السلام در آن گوشه زندان نمی دانم هفت سال چهارده سال چه قدر گذشت اونقدر شکنجه دادن در یک زندان نمور و تاریک. در مقاتل نوشته اند که پاهای آقا را در غول و زنجیر بسته بودند. این استخوان های ساق پای مبارکشان ساییده شده بود. من نمی دانم آقا را چقدر شکنجه دادند؛ که لحن مناجات آقا عوض شد. صدا زد: ای خدایی که بچه ای را از رحم مادر نجات می دهی. ای خدایی که درخت را گیاه را از آب و گل بیرون می آوری. ای خدایی که روح را از قفس تن خلاص می کنی. «خلصنی من سجن هارون» خدا دیگر موسی بن جعفر علیه السلام را از زندان هارون نجات بده.
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
امام هفتم، باب الحوائج است. یک وقت ببینند یک جنازه ای را غریبانه چهار حمال گرفتند. یکی صدا می زند این امام رافضی ها است. اما سلیمان بن ابی جعفر خبر دار شد؛ غلام هایش را فرستاد بدن آقا را با احترام غسل دادند، کفن کردند. در قبرستان قریش، دفن کردند. اما دل ها بسوزد؛ برای جد غربش حسین علیه السلام سه روز بدن آقا روی زمین به این هم اکتفا نکردن بدن آقا را زیر سم اسب ها …
عاشق
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۶
افسرده شد از با مخالف چمن من
کس نیست دراین شهر شریک محن من
تابوت مرا جای بلندی بگذارید
تا باد برد بوی مرا بر وطن من