۰
ورود بی واسطه خدا به میدان حفظ جان حبیب

تحلیل واقعه ترور پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غزوه تبوک

در راه بازگشت از غزوه تبوک، تلاش ناکامی از سوی منافقین برای ترور پیامبر صل الله علیه وآله صورت گرفت که در منابع تاریخی اهل سنت نیز گزارشات مختلفی درباره این موضوع بیان شده است.
کد خبر: ۷۳۲۶۳
۱۲:۵۶ - ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

«شیعه نیوز»: سال نهم، در راه بازگشت از غزوه تبوک، تلاش ناکامی از سوی منافقین برای ترور پیامبر صلوات الله علیه وآله صورت گرفت. در این نوشته در پی آنیم که این حادثه را در منابع اهل سنت، دنبال کنیم. «عقبه» به معنی گردنه کوه است و تبوک اسم منطقه ای است که کوه بزرگی در آن بوده است و از آنجا که این حادثه در گردنه آن کوه رخ داده به حادثه عقبه تبوک مشهور است.  در منابع تاریخی اهل سنت، سه نقل از این ماجرا هست که در مقاله آمده است. هرچند در سیره ابن هشام سخنی از این واقعه نیست؛ اما مغازی واقدی به تفصیل بدان پرداخته است.

برخی از منابعی که بدان مراجعه شده عبارتند از، مغازی واقدی(قرن3)، المعارف ابن قتیبه دینوری(قرن3)؛ معجم کبیر طبرانی(قرن4)؛ دلائل النبوة و سنن کبری بیهقی(قرن5)؛ تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر(قرن6)؛ البدایة والنهایة و سیرة النبویة ابنکثیر(قرن8)؛تهذیب الکمال مزی(قرن8)؛ تاریخ الاسلام ذهبی(قرن8)؛ کتب قدیم تری است که در این نوشته به آنها مراجعه شده است. در کنار آنها نیز به سه اثر معاصر امتاع الاسماع مقریزی(قرن9)؛ سبل الهدی والرشاد صالحی شامی(قرن10)؛ السیرة الحلبیة حلبی(قرن11) مراجعه شده است.  به مناسبت نیز مسند احمد(قرن3)، صحیح مسلم(قرن3) والمحلی ابن حزم(قرن5) مورد مراجعه قرار گرفته است.

مورخین اهل سنت سه گزارش از ماجرای توطئه عقبه نقل کرده اند:

آنچه واقدی(قرن3)، قدیم ترین منبع موجود حاکی از این واقعه، بیهقی(قرن5) و ابن کثیر(قرن8) آورده اند این است که عده ای از منافقین چنین نقشه کشیده بودند که در راه بازگشت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از تبوک، در عقبه، به او حمله ببرند و وی را از عقبه پرت کنند.

خداوند رسولش را از این توطئه آگاه کرد. ایشان به اصحاب فرمود که از مسیر دیگری بروند و خود به همراهی عمار و حذیفه از عقبه عبور کرد. به خواست پیامبر(صلی الله علیه وآله) عمار افسار شتر ایشان را در دست داشت و حذیفه شتر را از عقب می راند. در حین عبور از عقبه ناگهان پیامبر(صلی الله علیه وآله) صدای منافقین کمین کرده را شنید و حذیفه را برای دفع و راندن آنان فرستاد.

حذیفه با صولجانی که در دست داشت صورت شترهای آن منافقین را زخمی کرد و آنان را راند. منافقین گریختند و به میان اصحاب بازگشتند. حذیفه به نزد پیامبر بازگشت و همگی از گردنه گذشتند. پس از خروج از عقبه و پیوستن اصحاب به آنان، پیامبر به حذیفه فرمود: آیا کسی از سوارانی را که راندی شناختی؟ حذیفه پاسخ داد: شتر فلانی و فلانی را شناختم اما نقابدار بودند و در تاریکی شب آنان را ندیدم. واقدی ادامه می دهد:

حمزة بن عمرو الاسلمی که وی نیز پشت سر آن حضرت از عقبه عبور می کرد، می گوید پنج انگشتم نورانی شد و تا زمانیکه داشتیم وسایل پیامبر که به زمین افتاد، مثل تازیانه شتر، طناب و امثال آن را جمع می کردیم، نورانی ماند.

گزارش دوم:

گزارش دومی که بیهقی آن را نقل می کند شبیه همان گزارش اول است با این تفاوت که در گزارشِ اولِ بیهقی، پیامبر(صلی الله علیه وآله)اصحاب را در انتخاب مسیرشان مخیر می کند؛ اما در این نقل، منادی پیامبر امر ایشان مبنی بر اینکه اصحاب از مسیر دیگری بروند را به آنان ابلاغ می کند. دفع منافقین همچون گزارش اول است اما در پایان، اختلاف است.

در گزارش اول نامی از افراد نقابدار برده نشده است اما در گزارش دوم آمده است که صبح هنگام، پیامبر(صلی الله علیه وآله) تک تک آن منافقین را به تفصیل برای حذیفه نام برد و آنان را فراخواند. سپس از توطئه و حتی گفتگوهایی که میان آنان صورت گرفته بود سخن گفت و آیه «همّوا بما لم ینالوا» (توبه:74) در این رابطه نازل شده است.

گزارش سوم؛

بیهقی در دلائل النبوة گزارش دیگری نیز می آورد که ذهبی(قرن8) در تاریخ الاسلام خود آن را اختیار کرده است : حذیفه می گوید از عقبه می گذشتیم و من افسار شتر پیامبر را در دست داشتم و عمار آن را می راند که ناگهان 12 سوارکار متعرض پیامبر شدند و با فریاد پیامبر فرار کردند. سپس گفتگویی میان پیامبر، حذیفه و عمار صورت می گیرد.

احمد بن یوسف صالحی شامی (قرن10)، در کتاب خود"سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد" تلفیقی از گزارش واقدی و گزارش اول و دوم بیهقی ارائه می دهد . از ابتدا تا خروج از عقبه، با ذکر نورانی شدن انگشتان حمزة بن عمرو الاسلمی، مطابق المغازی است.

وی در ادامه همچون واقدی گفتگوی میان اسید بن حضیر و پیامبر را نیز می آورد.

و در پایان همچون گزارش دوم بیهقی می افزاید: صبح هنگام، پیامبر تک تک آن منافقین را به تفصیل برای حذیفه نام برد و آنان را فراخواند. سپس از توطئه و حتی گفتگوهایی که میان آنان صورت گرفته بود سخن گفت و آیه «همّوا بما لم ینالوا» (توبه:74) در این رابطه نازل شده است.

بنابراین طبق این گزارش، پیامبر هم شب، اسامی را برای حذیفه و عمار می گوید و هم صبح، باز تک تک آن منافقین را به تفصیل برای حذیفه نام می برد.

تعداد منافقین شرکت کننده در نقشه قتل پیامبر(صلی الله علیه وآله)

تعدادی از منابع اهل سنت مشاجره ای را میان عمار یا حذیفه و یکی از منافقین ذکر کرده اند که در آن عمار یا حذیفه منافقین را پانزده نفر می گوید.

در صحیح مسلم آمده است: "کان بین رجل من اهل العقبة وبین حدیفه بعض ما یکون بین الناس فقال انشدک بالله کم کان اصاب العقبة؟ قال فقال له القوم اخبره اذ سألک. قال کنا نخبر انهم اربعة عشر فان کنت منهم فقد کان القوم خمسة عشر. واشهد بالله ان اثنی عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد. وعَذَرَ ثلاثة. قالوا ما سمعنا منادی سول الله ولاعلمنا بما اراد القوم".

بعضی از منابع نیز آورده اند که در گفتگویی میان عمار و قیس، عمار از حذیفه نقل می کند که پیامبر به وی فرمود منافقین دوازده نفر هستند.

اسامی توطئه کنندگان

واقدی، ابن عساکر(قرن6) و مزی(قرن8) آورده اند که هیچ یک از آن منافقین قریشی نبودند. ابن قتیبه(قرن3) اسامی را چنین آورده است:

"عبدالله بن ابی بن سلول، سعد بن أبی سرح،ابو حاضر الاعرابی،الجلاس بن سوید بن صامت، مجمع بن حارثة، ملیح التیمی، حصین ابن نمیر، طعیمة بن أبیرق، مرة بن ربیع وکان ابو عامر راسهم وله بنوا مسجد الضرار وهو ابو حنظلة غسیل الملائکة". امتاع الاسماع(قرن9) نیز از ابن قتیبه نقل کرده است.

طبرانی(قرن4) اسامی را چنین آورده است : "حدثنا علی بن عبدالعزیز ثناالزبیر بن بکار قال تسمیة اصحاب العقبة: معتب بن قشیر بن ملیل من بنی عمرو بن عوف ، ودیعة بن ثابت بن عمر بن عوف، وجد بن عبدالله بن نبیل بن الحارث من بنی عمرو بن عوف،الحارث بن یزید الطائی حلیف لبنی عمرو بن عوف، اوس بن قیظی وهو من بنی حارثة،الجلاس بن سوید بن الصامت، سعد بن زرارة من بنی مالک بن النجار، قیس بن قهد من بنی مالک بن النجار،سوید وداعس وهما من بنی بلجبلی وهما ممن جهز ابن ابی فی تبوک یخذلان الناس، قیس بن عمرو بن سهل، زید بن اللصیت وکان من یهود قینقاع فاظهر الاسلام، سلامة بن الحمام من بنی قینقاع فأظهر الاسلام".

مزی نیز در تهذیب الکمال همچون طبرانی آورده است.ابن عساکر نیز در ترجمه ابوموسی اشعری مطالبی در این باب آورده است. ابن هشام(قرن3) از این ماجرا و طبعا نام این منافقین سخنی نمی گوید. اما در ماجرا بنای مسجد ضرار نام آن 12 منافق بانی مسجد را چنین می آورد:

خِذام بن خالد من بنی عبید بن زید احد بنی عمرو بن عوف، من داره أخرج مسجد الشقاق، وثعلبة بن حاطب من بنی امیة بن زید، ومعتب بن قشیر من بنی ضبیعة بن زیدف وابو حبیبة بن الأزعر من بنی ضبیعة ابن زید، وعباد بن حنیف، أخو سهل بن حنیف من بنی عمرو بن عوف، وجاریة بن عامر وابناه، مجمع بن جاریة، وزید بن جاریة، ونبتل بن الحرث من بنی ضبیعة، وبحزج من بنی ضبیعة وبجاد بن عثمان من بنی ضبیعة، وودیعة بن ثابت، وهو من بنی امیة بن زید رهط ابی لبابة بن عبد المنذر.

تبعیت عمر از حذیفه برای شرکت در تشییع جنازه مسلمانان  

در بعضی مصادر آمده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) رازی را به حذیفه گفت و از او خواست که آن را فاش نکند. آن راز نام منافقینی بود که پیامبر از اقامه نماز بر جنازه آنان نهی شده بود. بدین ترتیب حذیفه، که خود شاهد ماجرای عقبه نیز بود، صاحب سر نبی شد. از آن رو که تنها حذیفه منافقین را می شناخت، عمر در شرکت در جنائز تابع حذیفه شد. اگر حذیفه در نماز بر میتی شرکت نمی کرد، عمر نیز حاضر نمی شد.

در میان مورخان اهل سنت، ابن کثیر آورده است که عمر از حذیفه درباره وجود خودش در میان آن منافقین پرسید و حذیفه پاسخ منفی داد.

ابن حزم در "المحلی" ضمن نقل و نقد چند خبر در مورد منافقین این اقوال را نقد کرده است .

منبع: شبستان

انتهای پیام/ ح . ا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: