۰

حقيقت انسان از دید قرآن

قرآن مجید انسان را داراي دو ساحت روح و بدن مي داند و تاکید دارد حقيقت و واقعيت انسان همان روح است، روحي كه با بدن مادي همراه است. در هنگام مرگ روح و نفس آدمي از بدن ستانده مي شود و در عالم برزخ به حيات خود ادامه مي دهد.
کد خبر: ۵۸۳۳۹
۱۳:۲۳ - ۱۷ تير ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مهر، در باب حقيقت انسان دو ديدگاه مادي و الهي وجود دارد. كساني كه هستي را با ماده برابر مي دانند يا انسان را پديده اي مادي تلقي مي كنند، تمام قوانين حاكم بر حقيقت انسان را پديده اي كاملا مادي تلقي مي كنند و معتقدند با قوانين مادي كه مبتني بر حس و تجربه است مي توان انسان را شناخت و اصولا تمام تحليل هاي آنها در باب انسان، ماديگرايانه است. بر اساس اين تحليل، انسان با مردن و متلاشي شدن جسمش نابود مي گردد.

 گروه ديگر علاوه بر بعد مادي انسان، به بعد غير مادي او نيز اعتقاد دارند و براي انسان علاوه بر بدن مادي، حقيقتي به نام روح،قائلند. اديان الهي به ويژه دين اسلام با نظر دوم همراه هستند. محور همه تعاليم اديان الهي روح آدمي است و اگر به جسم انسان نيز توجه مي كنند به دليل تاثير آن در روح است. اين روح غير مادي را نمي توان با قوانين برخاسته از علوم حسي و تجربي و يا با ابزارهاي حسي به مطالعه و بررسي گذاشت. ابزار شناخت آن غير تجربي و غير حسي است. بر اساس اين تحليل، روح يا بعد غير مادي انسان، با مردن و متلاشي شدن جسم از بين نمي رود، بلكه حياتي جاودانه را در عالم آخرت پيش مي گيرد.

 از ديدگاه قرآن، انسان علاوه بر بدن مادي از روح الهي بهره مند است و اصولا حقيقت انسان، روح او است. قرآن در آياتي به دو ساحتي بودن انسان تاکید مي کند. از آیه 9 سوره سجده که می فرماید:  ثم سواه و نفخ فيه من روحه؛ سپس خدا اندام انسان را موزون ساخت و از روح خويش در وي دميد.

 همچنین آیات 28 و 29 سوره حجر که می فرماید: "و ياد كن هنگامي را كه پروردگارت تو به فرشتگان گفت؛ من بشري را از گلي خشك، از گلي سياه و بد بو خواهم آفريد. پس و قتي آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده در افتيد". "تسويه"در اين آيه به معناي خلقت اعضاي بدن است كه به صورت اعتدال و دور از افراط و تفريط آفريده شود. در لغت عرب، براي شخصي كه از نظر صورت درحد اعتدال قرار گيرد، از ماده"سوي" استفاده مي كنند.بنابراين مقصود از "سوي" در اين آيات تكميل خلقت جسماني و پردازش آفرينش ظاهري انسان است. پس از آفرينش بدن كه در حد اعتدال است، خدا روحي در آن بدن مي دمد.

 تا كنون از ديدگاه قرآن كه انسان را داراي دو ساحت روح و بدن مي داند، سخن گفتيم، اما قرآن موضوع ديگري را نيز پيش مي كشد و آن اينكه حقيقت و واقعيت انسان، همان روح او است، روحي كه با بدن مادي همراه است. در هنگام مرگ روح و نفس آدمي از بدن ستانده مي شود و همچنين بعد از مرگ با اينكه پس از مدتي بدن مادي متلاشي مي شود روح باقي است و در عالم برزخ به حيات خود ادامه مي دهد. قرآن در اين باره در آیه 42 سوره زمر مي فرمايد؛ الله يتوفي الانفس حين موتها؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامي باز مي ستاند. همچنین آیه 11 سوره سجده که می فرماید: قل يتوفاكم ملك الموت الذي و كل بكم ثم الي ربكم ترجعون؛ بگو فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است شماها را مي ستاند و آن گاه به سوي پروردگارتان باز گردانده مي شويد.

 كلمه "توفي"در اين آيات به معناي اخذ و گرفتن است. بي شك فرشته مرگ هنگام مرگ، روح آدمي را مي ستاند، زيرا بدن آدمي باقي است. از اين بيان معلوم مي گردد كه حقيقت انسان همان است كه قابض الارواح مي ستاند و آدمي، واقعيتي جز آن ندارد. اگر روح نيمي از انسانيت و شخصيت انسان را تشكيل مي داد بايد قرآن كريم به جاي"يتوفاكم"مي فرمود "يتوفي بعضكم". پس حقيقت انسان جز آنچه فرشته مرگ مي گيرد نيست و پس از اخذ روح، چيزي از حقيقت انسان در زمين باقي نمي ماند.

 آياتي كه درباره شهدا سخن مي گويند به صراحت بيان مي دارند شهدا زنده اند و نزد پروردگار خويش از نعمت الهي بهره مي برند، حال آنكه جسم مادي آنان متلاشي شده است.بنابراين حقيقتي كه حيات انسان وابسته به آن است، همان روح او است كه پس از مرگ باقي است.

 قرآن در سوره آل عمران آيه 169 مي فرمايد: هرگز كساني راكه در راه خدا كشته شده اند. مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند. از اين آيات به خوبي بر مي آيد كه اولا انسان از دو ساحت بدن مادي و روح غير مادي تشكيل شده است و ثانيا حقيقت آدمي همان روح غير مادي است كه هنگام مرگ فرشته مرگ آن را مي ستاند.

 فيلسوفان نيز دلايل متعددي بر غير مادي بودن اقامه كرده اند. يكي از آنها اين است كه وقتي در خودمان يعني همان درك كننده دقت كنيم، مي يابيم كه وجود "من" كه حقيقت انسان است، امري بسيط و غير قابل تقسيم است و نمي توان آن را به دو "نيمه من" قسمت كرد، در صورتي كه اساسي ترين خاصيت اجسام قسمت پذيري است و اين خاصيت در"من" يا روح و روان ما يافت نمي شود، حتي به تبع بدن هم قابل قسمت نيست. بنابراين اگر روح و روان ما مادي بود بايد مي توانستيم آن را به دو قسمت تقسيم كنيم، پس به ناگزير، روح غير مادي خواهد بود.

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: