۰
گلوبال ریسرچ افشا کرد

نقشه آمریکایی،انگلیسی و صهیونیستی برای تجزیه خاورمیانه

یک پایگاه تحلیلی کانادایی، با ارائه تحلیلی از نقشه آمریکایی-بریتانیایی-صهیونیستی تحت عنوان «خاورمیانه جدید» و در راستای «تجزیه کشورهای خاورمیانه» خبر داد.
کد خبر: ۴۶۴۳۳
۰۸:۳۴ - ۲۴ آبان ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش«شیعه نیوز»، مهدی داریوش نظام الرعایا نویسنده مستقل در اوتاوای کانادا، کارشناس در حوزه خاورمیانه و آسیای مرکزی و پژوهشگر مرکز تحقیقات پیرامون جهانی سازی (CRG) در مقاله ای به نام  پروژه‌ای برای یک خاورمیانه جدید،  به تشریح تاریخچه و اهداف آنگلو-آمریکائی و صهیونیستی قدرت های غربی در «تجزیه کشورهای خاورمیانه» و ایجاد «بی نظمی و آشوب» در منطقه برای رسیدن به اهداف خود پرداخته است و نشان می دهد که قدرتهای غربی و رژیم صهیونیستی در ادامه سیاست های استعماری گذشته خود در صدد تعیین مجدد مرزهای خاورمیانه هستند.

 *اصطلاح «خاورمیانه جدید» برای اولین توسط کاندولیزا رایس در ماه جون سال 2005 مطرح شد.

*تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان در زمان نخست وزیری اولمرت و به کار بردن اصطلاح «خاورمیانه جدید» از سوی وی، نشان از آغاز پروژه مشترک آمریکائی-صهیونیستی داشت.

*پروژه «خاورمیانه جدید» ایجاد دامنه ای از بی ثباتی، هرج و مرج و خشونتی امتداد یافته از لبنان، فلسطین و سوریه تا عراق، خلیج فارس، ایران و مرزهای تحت تصرف پادگانی افغانستان توسط ناتو را در بر می گرفت.

* ایالات متحده، بریتانیا و رژیم صهیونیستی با استفاده از نیروهای ایجاد کننده «هرج و مرج» می توانستند نقشه خاورمیانه را منطبق با ضرورت ها و اهداف ژئواستراتژیک خود مجددا طراحی نمایند.

«سلطه طلبی قدمتی به اندازه عمر بشر دارد... » زبیگنیو برژینسکی، مشاور پیشین امنیت ملی ایالات متحده آمریکا

اصطلاح «خاورمیانه جدید» در ماه جون سال 2005 توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده در تل آویو به جهانیان معرفی شد و پس از آن استفاده از این اصطلاح در رسانه های غربی رایج شد و رایس به همین دلیل اعتباری در نزد آن رسانه ها کسب نمود. بنابراین از آن پس اصطلاح «خاورمیانه جدید» جایگزین اصطلاح قدیمی‌تر و همین طور با هیبت‌تر «خاورمیانه بزرگتر» شد.

تغییر جهت در استفاده از نوع واژگان در سیاست خارجی آمریکا با افتتاح خط لوله نفتی باکو-تبیلیسی-جیحان (جیحون) (BTC) در شرق مدیترانه همزمان بود. بعدها، اصطلاح و مفهوم «خاورمیانه جدید»، از سوی وزیر امور خارجه آمریکا و نخست وزیر رژیم صهیونیستی در بحبوحه حمایت آنگلو-آمریکائی از محاصره لبنان توسط آن رژیم بکار برده شد. اولمرت، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا، رسانه های بین المللی را از این موضوع آگاه ساختند که پروژه «خاورمیانه جدید» از لبنان آغاز شده است.

چنین اعلام موضعی از سوی آنان، موید ادعای وجود «نقشه راه نظامی» مشترک آمریکائی-صهیونیستی در خاورمیانه بود. این پروژه که به مدت چندین سال در مراحل برنامه ریزی به سر می برد، ایجاد دامنه ای از بی ثباتی، هرج و مرج و خشونتی امتداد یافته از لبنان، فلسطین و سوریه تا عراق، خلیج فارس، ایران و مرزهای تحت تصرف پادگانی افغانستان توسط ناتو را در بر می گرفت.

پروژه «خاورمیانه جدید» با این هدف توسط واشنگتن و تل آویو بصورت مشترک به افکار عمومی معرفی شد تا با رساندن لبنان به نقطه اوج فشار، آن کشور مجبور شود تا کل خاورمیانه را متحد سازد و از طریق آن نیروهای ایجاد کننده «بی نظمی و هرج و مرج» از بند رها شده و عملیات شان را انجام دهند. ایالات متحده، بریتانیا و رژیم صهیونیستی با استفاده از این نیروهای ایجاد کننده «هرج و مرج» می توانستند نقشه خاورمیانه را منطبق با ضرورت ها و اهداف ژئواستراتژیک خود باز-طراحی نمایند.

 نقشه خاورمیانه جدید

*کاندولیزا رایس پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان، با بی رحمی آسیب های وارد شده بر مردم لبنان را به «درد زایمان» تشبیه نمود و آن را امری «اجتناب ناپذیر» دانست.

کاندولیزا رایس در فاصله یک نشست مطبوعاتی اظهار داشته بود که :«آن چه ما در این جا (در مورد تخریب لبنان و تجاوز رژیم صهیونیستی به آن کشور) می بینیم و درک می کنیم وجود درد زایش است، زایش یک «خاورمیانه جدید» و در این راه ما (یعنی ایالات متحده) می بایستی حرکت رو به جلوی خاورمیانه جدید را هدایت کنیم و نبایستی به مسیر قبلی باز گردیم». پس از این اظهارات، رایس بلافاصله با موجی از انتقادات داخلی در لبنان و نقد های بین المللی روبرو شد از آن رو که نسبت به رنج متحمل شده توسط یک ملت (لبنان) که با بمباران های نیروی هوایی رژیم صهیونیستی دچار آسیب های جدی شده بودند، اظهار بی تفاوتی نموده بود.

 نقشه راه نظامی آنگلو-آمریکائی در خاورمیانه و آسیای مرکزی

*تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان با تایید ایالات متحده و بریتانیا صورت پذیرفته بود و نشان از اهداف مشترک ژئواستراتژیک آن سه دولت داشت.

*آمریکا سعی دارد تا با «ویرانی سازی» سایر کشورها پروژه «خاورمیانه جدید» را به پیش برد.

*اشغال آنگلو-آمریکایی کشور عراق و بطور خاص کردستان عراق، بنظر می رسد که مقدمه ای برای بالکانیزه نمودن (تجزیه و تقسیم) و فنلاندیزه کردن (پس از تجزیه برقراری پیمان صلح) خاورمیانه باشد.

کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا با سخنرانی خود در مورد «خاورمیانه جدید» صحنه نمایش را ترتیب داد. تجاوز رژیم صهیونیستی علیه لبنان که کاملا مورد تایید واشنگتن و لندن قرار گرفته بود، وجود مصالحه و اعتبار اهداف مشترک ژئو استراتژیک ایالات متحده، بریتانیا و رژیم صهیونیستی نزد آن سه دولت را نشان می داد.
 
 طبق نظر پروفسور مارک لوین، یکی از نظریه پردازان و تحلیلگران حامی جهانی سازی نئولیبرال و نزدیک به جناح نئو محافظه کاران و حاضر در کابینه بوش، «تخریب و ویران سازی" سازنده یکی از مسیرهای تعیین شده در این روند است که قدرت های جهانی امیدوارند تا از طریق آن بتوانند نظم نوین جهانی مدنظر خود را برقرار سازند». «ویرانی سازنده» در نظر ایالات متحده و برای نمونه در کلام «مایکل لدین» فیلسوف محافظه کاران آمریکائی و مشاور دولت بوش، بعنوان یک «نیروی انقلابی با هیبت و قابل احترام» برای ایجاد «تخریبی سازنده» قلمداد می شود.

اشغال آنگلو-آمریکایی کشور عراق و بطور خاص کردستان عراق، بنظر می رسد که مقدمه ای برای بالکانیزه نمودن (تجزیه و تقسیم) و فنلاندیزه کردن (پس از تجزیه برقراری پیمان صلح) خاورمیانه باشد. هم اکنون در عراق، با تصویب پارلمان آن کشور و تحت عنوان «عراق فدالیزه» به این طرح چارچوبی قانونی داده شده و عراق به سه بخش تقسیم شده است.

 هم چنین نقشه راه نظامی آنگلو-آمریکائی بنظر می رسد که به گونه ای رقابتی در آسیای مرکزی و خاورمیانه در حال پیش روی است. در خاورمیانه، افغانستان و پاکستان در حال بنا نهادن بسترهای لازم برای گسترش تاثیرگذاری و مداخله ایالات متحده در جمهوری های تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و جمهوری های جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی سابق هستند. خاورمیانه از جنبه ای همسایه جنوبی آسیای مرکزی است و با آن منطقه پیوند دارد. از آسیای مرکزی اغلب تحت عنوان «ردیف جنوبی روسیه» و یا «قلمروی نزدیک خارجی» روسیه یاد می شود.

* زبیگنیو برژینسکی مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، در کتاب خود تحت عنوان «صفحه بزرگ شطرنج: تفوق آمریکائی و حکمفرمائی ژئو استراتژیک آن» اشاره دارد که خاورمیانه ای مدرن بعنوان یک اهرم کنترل در آن منطقه عمل خواهد کرد که برژینسکی از آن منطقه تحت عنوان «بالکان های اوراسیائی» یاد می کند.

بسیاری از محققین و دانشگاهیان، برنامه ریزان نظامی، استراتژیست ها، مشاوران امنیتی، اقتصاد دانان و سیاستمداران روسیه و آسیای مرکزی نیز آسیای مرکزی را با همین عنوان (ردیف جنوبی روسیه) یاد می کنند و اذعان دارند که این کشورها از چنین رابطه ای با فدراسیون روسیه آسیب دیده اند و به گونه ای نرم تحت نفوذ آن کشور قرار دارند.

بایستی اشاره کرد که زبیگنیو برژینسکی مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا، در کتاب خود تحت عنوان «صفحه بزرگ شطرنج: تفوق آمریکائی و حکمفرمائی ژئو استراتژیک آن» اشاره دارد که خاورمیانه ای مدرن بعنوان یک اهرم کنترل در آن منطقه عمل خواهد کرد که برژینسکی از آن منطقه تحت عنوان «بالکان های اوراسیائی» یاد می کند. بالکان های اوراسیائی از دید وی حوزه قفقاز (گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان)، آسیای مرکزی قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و افغانستان) و همین طور ایران و ترکیه را در بر می گیرند. ایران و ترکیه شمالی ترین بخش های خاورمیانه (بجز قفقاز) را شامل می شوند که در نزدیکی اروپا و اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار دارند.

 «نقشه خاورمیانه جدید»

*نقشه ناتو در مورد «خاورمیانه جدید» بدان خاطر اجازه عمومی شدن پیدا نمود تا «افکار عمومی» جهان را نسبت به وقوع تغییرات قریب الوقوع و بر هم خوردن نظم کنونی به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی آگاه سازد.

*نقشه ای که در آن خاورمیانه بصورت «تجزیه شده» نشان داده شده است، نخستین بار توسط «رالف پیترز»، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا تهیه شده و در نشریه نیروهای مسلح آمریکا در جون سال 2006 به چاپ رسیده است.

*وی معتقد است که «طراحی دوباره مرزهای خاورمیانه» و «تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچکتر» و «تغییر مرزها»، همانگونه که در نقشه آورده شده است، راه حل اساسی مشکلات خاورمیانه معاصر خواهند بود. ریشه دیدگاه های وی به دوره ریاست جمهوری «وودرو ویلسون» در دوره جنگ جهانی اول باز می گردد. آمریکایی ها از آن دوره نیز چنین خیالاتی را در سر می پروراندند.

نقشه ای نسبتا ناشناخته از خاورمیانه، از بخش های تحت اشغال افغانستان توسط پادگان های ناتو و پاکستان وجود دارد که از اواسط سال 2006 میلادی توسط تصمیم گیران سیاسی، نظامی و استراتژیک آمریکا و ناتو تهیه شده است. شاید علت اصلی ای که اجازه ارائه این نقشه به افکار عمومی داده است، تلاش قدرت های جهانی به منظور ایجاد آگاهی و آماده سازی تدریجی افکار عمومی برای احتمال و یا حتی ایجاد تحولات و نغییرات عظیم در خاورمیانه است. این طرح، نقشه طراحی دوباره و ایجاد دگرگونی در خاورمیانه است که تحت عنوان «خاورمیانه جدید» شناخته شده است.

 نقشه خاورمیانه جدید

*علیرغم آنکه مقامات رسمی آمریکائی اظهار نموده اند که نقشه طراحی شده سرهنگ پیترز سیاست رسمی ایالات متحده نیست اما نگاهی به سوابق وی نشان می دهد که او فردی صاحب نفوذ در دستگاه اطلاعاتی و نظامی آمریکا بوده است.

*وی در تلاش است تا به بهانه «طراحی مجدد مرزهای خاورمیانه جدید» مداخلات آمریکا و لشکرکشی های آن کشور را «عادلانه» و «بشر دوستانه» وانمود سازد.

*پیترز همچون سایر سیاستگذاران آمریکائی سعی در القای این مسئله دارد که گویی خاورمیانه با «رکودی فرهنگی» مواجه است و «اسلام» معضل اصلی جوامع آن منطقه است و نه مداخلات خارجی و در راس آنها تجاوزات ایالات متحده آمریکا.

*این سرهنگ آمریکائی، مرزبندی مجدد خاورمیانه از سوی آمریکا را به نفع اقلیت های قومیتی و مذهبی می داند و معتقد است که تنها راه حل خاورمیانه پاره پاره شدن این منطقه است.

نکته: نقشه زیرین توسط سرهنگ نیروی دریایی، رالف پیترز، تهیه شده است که برای نخستین بار در نشریه نیروهای مسلح آمریکا در جون سال 2006 به چاپ رسیده است. پیترز، سرهنگ بازنشسته دانشگاه ملی جنگ ایالات متحده آمریکاست.

گرچه این نقشه بازتاب دهنده دکترین رسمی پنتاگون نیست اما از آن در برنامه آموزشی افسران ارشد نظامی در دانشکده دفاعی ناتو استفاده شده است. از این نقشه بعلاوه نقشه های مشابه دیگر، به احتمال بسیار زیاد در دوره های آموزشی دانشگاه ملی جنگ آمریکا و دوره های برنامه ریزی نظامی نیز استفاده شده است.

به نظر می رسد نقشه حاضر از «خاومیانه جدید» بر پایه نقشه های دیگری طراحی شده است که از جمله آن ها می توان به نقشه های تعیین کننده مرزهای خاورمیانه اشاره کرد که قدمت آن ها به دوره ریاست جمهوری «وودرو ویلسون»، رئیس جمهور آمریکا و دوره جنگ جهانی اول باز می گردد. این نقشه نمایش دهنده تصورات ذهنی و خیالی رالف پیترز سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا است. وی معتقد است که طراحی دوباره مرزهای خاورمیانه همانگونه که در نقشه آورده شده است، راه حل اساسی مشکلات خاورمیانه معاصر خواهند بود.

نقشه حاضر در مورد «خاورمیانه جدید» بخش کلیدی کتاب این سرهنگ بازنشسته است که تحت عنوان «ترک میدان نبرد، هرگز» در 10 جولای 2006 منتشر شد. نقشه طراحی مجدد خاورمیانه، مجددا تحت عنوان «مرزهای خونین: چگونه خاورمیانه ای بهتر ممکن خواهد بود؟» در نشریه نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا با یادداشتی تفصیلی از رالف پیترز به چاپ رسیده است.

بایستی اشاره نمود که آخرین سمت سرهنگ پیترز معاونت کارکنان بخش اطلاعاتی در دپارتمان دفاعی ایالات متحده بوده است. وی همچنین از پژوهشگران پنتاگون بوده و از وی مقالات متعددی در حوزه استراتژی در نشریات معتبر نظامی و سیاست خارجی آمریکا منتشر شده است.

در نوشته های مختلف آورده شده که «چهار کتاب پیشین رالف پیترز در حوزه استراتژی تاثیرات بسیاری بر تصمیم گیری های حکومتی و نظامی آمریکا گذاشته است» اما در این میان کسی این پرسش را مطرح نکرده است که آیا ادعاهای وی منطبق با واقعیت است یا کاملا مغایر آن چیزی است که در امر واقع روی می دهد. آیا می توان اظهارات سرهنگ پیترز را افشای نیات برنامه ریزان استراتژیک واشنگتن و دورنمای آنان در مورد خاورمیانه دانست؟

مفهوم طراحی مجدد خاورمیانه بعنوان برنامه ریزی ای «بشر دوستانه» و «عادلانه» و سودمند برای ملل خاورمیانه و مناطق پیرامونی آن وانمود شده است. همانگونه که رالف پیترز می گوید:«مرزهای بین المللی کاملا دقیق نیستند. درجه ظلم و ستمی که بر مرزها وارد می آید و یا آنکه جدا می شوند کاملا متفاوت است، میان آزادی و ستم، تساهل و شرارت، حاکمیت قانون و تروریسم و حتی صلح و جنگ تفاوت بسیاری وجود دارد».

وی می افزاید: «بد نمایش داده شده ترین و مستبدانه ترین تعیین مرزها در جهان در حوزه آفریقا و خاورمیانه روی داده است. طراحی و تعیین مرزها در این مناطق منطبق با منافع شخصی قدرت های اروپائی بوده است (که به سختی مرزهای خود را تعریف کرده اند). این شیوه تعیین مرز در آفریقا باعث کشته شدن میلیون ساکن بومی کشورهای آن منطقه شد. اما در این میان غیر عادلانه ترین تعیین مرز در خاورمیانه انجام شد که به دوره چرچیل باز می گردد و هزینه ای بیشتر از هر هزینه داخلی و بومی را برای کشورهای آن منطقه به همراه داشت».

«علیرغم آن خاورمیانه دست به گریبان مشکلاتی بیش از صرف مشکل تعیین نادرست مرزها بوده است که از جمله آن ها می توان به رکود فرهنگی در سرتاسر آن منطقه اشاره نمود که باعث بر جای گذاشتن غیر عادلانه و انزجار آور تعدادی زیادی کشته در اثر افراط گرایی مذهبی شده است. بزرگترین تابو در این منطقه آنست که کوشش شود تا این تصور القا شود که علل ناکامی این منطقه به دلیل اسلام نیست بلکه مشکل از مرزهای بین المللی تعیین شده ای است که از سوی دیپلمات های ما مورد احترام قرار گرفته اند».

«البته عدم اصلاح مرزها در خاورمیانه با وجود دشوار بودن آن می توانست هر اقلیتی در آن منطقه را راضی کند. در برخی موارد، میان گروههای مختلف قومی و مذهبی در خاورمیانه وصلت های خانوادگی و زناشوئی انجام شده است. در هیچ کجای دنیا، اتحاد دوباره مبتنی بر خون و عقیده باعث ایجاد رضایتی مورد انتظار نشده است.
 
مرزهای تعیین شده در این نقشه و پروژه که در مقاله حاضر ذکر شد، شاید جبرانی برای دشواری های به نادرست تحمیل شده بر بخش وسیعی از گروههای جمعیتی از جمله کردها، بلوچ ها و عربهای شیعه (مسلمانان) باشد اما برای گروههای دیگر ساکن خاورمیانه هم چون مسیحیان، اعضای فرقه (ضاله) بهائیت، اسماعیلیه، نقشبندیه و بسیاری از اقلیت های کم جمعیت تر تغییراتی کافی و مناسب نخواهد بود. در این میان یکی از اشتباهات فراموش نشدنی است که هرگز نمی تواند جبران شود و آن نسل کشی ای است که امپراتوری عثمانی در اواخر عمر خود علیه ارمنی ها مرتکب شد.

بدون ذکر تمامی ستم هایی که در ترسیم مرزها صورت گرفته و بدون اصلاح اساسی آنها، ما هرگز شاهد خاورمیانه ای آرام تر از گذشته نخواهیم بود».

«حتی آنهایی که از موضوع تغییر مرزها هراس دارند می توانند در این عملیات وارد شوند و تلاش شود تا قانع شوند که این اقدام اقدامی عادلانه و موجه است هر چند که ممکن است ناقص باشد و این تصور ایجاد شود که این امر اصلاحی مرزهای ملی میان بوسفوروس و ایندوس (هندی) است.

پذیرش این امر که سیاستمداران بین المللی هرگز ابزارهای موثری چون جنگ های کوتاه مدت را برای اصلاح مجدد نواقص مرزی در نظر نگرفته اند، تلاشی در جهت حفظ مرزهای «ارگانیک» خاورمیانه است که با این وجود به درک ما از دشواری های پیش رو و مشکلات آینده مواجه با آن نیز کمک می کند. ما با بد شکلی های عظیم (مرزی) و انسان ساخته ای مواجه هستیم که که تا زمانی که اصلاح نشوند، ایجاد نفرت و خشونت متوقف نخواهد شد».

 «درد اجتناب ناپذیر»

*طراحان پروژه «خاورمیانه جدید» عمده مشکلات کشورهای خاورمیانه را مشکلات «داخلی» و «فرهنگی» این کشورها و نه مداخلات بیگانگان می دانند و معتقدند که تجزیه خاورمیانه گرچه ممکن است تبعاتی به همراه داشته باشد اما این آسیب ها درد «ضروری» و «اجتناب ناپذیر» هستند!

*با پیروی از همین دیدگاه بود که کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا معتقد بود، ویران سازی لبنان توسط ارتش رژیم صهیونیستی یک «درد اجتناب ناپذیر»، «ضروری» و در حقیقت «درد زایمانی» برای ایجاد «خاورمیانه جدید» بوده است که رویای واشنگتن، لندن و تل آویو بوده است.

*تجزیه، ویران سازی و اتحاد مجدد دولت–ملت های خاورمیانه بعنوان بسته ای پیشنهادی به منظور راه حل منازعات در آن منطقه ارائه شده است اما قطعا راه حلی اشتباه، گمراه کننده و خیالی می باشد.

*مدافعان «خاورمیانه جدید» و «طراحی مجدد مرزها» در منطقه خاورمیانه از تبیین صادقانه علل و ریشه های اصلی مشکلات و منازعات خاورمیانه معاصر که همانا «مداخلات بیگانگان» بوده، اجتناب می ورزند.

علاوه بر اینکه طراحان این پروژه بر این باورند که در خاورمیانه «رکودی فرهنگی» وجود دارد بایستی اشاره کرد که رالف پیترز خود تایید می کند که پیشنهادش ماهیتا همراه با «دشواری» خواهد بود اما تاکید دارد این دشواری «دردی اجتناب ناپذیر» برای مردم خاورمیانه است.

به موازات همین دیدگاه و اعتقاد به درد اجتناب ناپذیر و آسیب های وارده از آن است که کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا معتقد بود، ویران سازی لبنان توسط ارتش رژیم صهیونیستی یک «درد اجتناب ناپذیر»، «ضروری» و در حقیقت «درد زایمانی» برای ایجاد «خاورمیانه جدید» بوده است که رویای واشنگتن، لندن و تل آویو بوده است.

تجزیه، ویران سازی و اتحاد مجدد دولت – ملت های خاورمیانه بعنوان بسته ای پیشنهادی به منظور راه حل منازعات در آن منطقه ارائه شده است اما قطعا راه حلی اشتباه، گمراه کننده و خیالی می باشد. مدافعان «خاورمیانه جدید» و باز-طراحی (طراحی مجدد) مرزها در منطقه خاورمیانه از تبیین صادقانه علل و ریشه های مشکلات و منازعات خاورمیانه معاصر اجتناب می ورزند. رسانه ها نیز اشاره ای به این موضوع ندارند که در واقع بیشتر منازعات و مصیبت های موجود در خاورمیانه نشئت گرفته از سیاست های مشترک آنگلو – آمریکائی – صهیونیستی بوده است.
 
منبع: فارس به نقل از پایگاه تحلیلی گلوبال ریسرچ
 
انتهای خبر/ خ ن
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: