۰
وعده‌ها ادامه دارد و باز هم درهای نخستین مدرسه پایتخت بسته است

امیرکبیر مرد، دارالفنون بی‌کس‌وکار ماند +عکس

بوی ماه مهر می‌رسد، مدرسه‌ها یکی پس از دیگری بر پا می‌شوند اما یاد و خاطره نخستین مدرسه نوین پایتخت هنوز در یاد و خاطر ایرانی‌ها زنده است. این مدرسه‌ هنوز تکلیفش میان سازمان میراث فرهنگی و آموزش و پرورش مشخص نیست، از دولت ردیف بودجه مستقل گرفته اما مرمت آن هنوز کامل نشده‌است.
کد خبر: ۴۲۱۹۲
۱۹:۳۹ - ۰۱ مهر ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


به گزارش «شیعه نیوز»به نقل از خبرگزاری میراث فرهنگی، مدرسه‌ای که هنوز هم باید با مجوزهای متعدد و رسمی که چون هفتخوان رستم هستند، از آن دیدن کرد و هنوز بسیاری از دوستداران میراث فرهنگی و دانشجویان جوان ایرانی با میراثی که از امیرکبیر به یادگار مانده، بیگانه هستند.
 
میراثی که سال‌های سال است هنوز میان سازمان میراث فرهنگی و  آموزش و پرورش بلاتکلیف است و هنوز مسئولان مربوطه نتوانستند اختلافات را به دلیل حفظ  فرهنگ ایران، کنار بگذارند و طی تصمیمی صمیمانه و هماهنگ اقدام به مرمت این بنای تاریخی و زنده کردن آن انجام دهند تا شاید آن همه تلاش و عشقی که برای شکوفایی این مدرسه صرف شده است، در  حصار دیوارهای بلند آن نپوسد.
دارالفنون با حافظه تاریخی مردم ایران پیوند خورده است. کمتر کسی وجود دارد که دست کم چند بار در طول زندگی‌اش این نام را نشنیده یا در کتاب تاریخ معاصر یا حتی رمان‌های برجسته این دوره نخوانده باشد. دیگر همه می‌دانند، دارالفنون نام مدرسه‌ای است که به ابتکار امیرکبیر در زمان ناصرالدین‌شاه برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شده و این مدرسه را می‌توان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست.
 
هرچند طی چند سال گذشته بارها و بارها، سازمان آموزش و پرورش در دفعات متعدد خبر آغاز مرمت دارالفنون را اعلام کرده و حتی عنوان کردند که ردیف بودجه مستقل برای ساماندهی این بنای ارزشمند تعریف شده اما این اقدامات تقریبا همه ابتر مانده و به نتیجه روشنی نرسیده است.
نه تنها این اقدامات مرمتی ابتر مانده بلکه بنا به نظر کارشناسان میراث فرهنگی مغایر با ضوابط و قوانین سازمان میراث فرهنگی هم بوده است. ناصر پازوکی، رییس سابق اداره میراث فرهنگی تهران در 8 سال پیش اعتراف کرده که به دلیل نداشتن بودجه این اداره نتوانسته اقدامی برای مرمت آن انجام دهد و این بزرگترین صدمه به هویت آموزش ایران است. با این وجود، در همان سال، محمدمهدی اسلامیه «رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش» درباره کاربری تازه دارالفنون پس از مرمت به عنوان موزه که زیرنظر پژوهشگاه قرار می‌گیرد، می‌گوید: «دارالفنون با تبدیل شدن به موزه و گنجینه اسناد در آینده نزدیک به مهمترین بخش علمی کشور تبدیل می‌شود.»
 
او به جد تاکید می‌کند که پس از پایان کار مرمت دارالفنون و ایجاد موزه و گنجینه اسناد تعلیم و تربیت کشور، در دارالفنون می‌توانیم اسنادی از نظام آموزشی و تعلیم و تربیت کشور را که تاکنون از دید دنیا پنهان مانده را به نمایش بگذاریم.
 
آخرین مشاهدات از این مدرسه اما نشان می‌دهد که همه این اظهار تاسف‌ها و وعده‌ها بی‌نتیجه بوده است. وضعیت دارالفنون همچون گذشته است و تمام وعده‌های تغییر کاربری، تبدیل شدن به موزه، تبدیل شدن به فضای فرهنگی همه نقش بر آب بوده‌است.
 
دیوارهای دارالفنون، همه نشان از مرمت‌های نصفه و نیمه سیمانی می‌دهند که مرمتکاری نه چندان آشنا با تصاویری پیشین این بنا، دست به مرمت آن زده است. حیاط دارالفنون پر شده از علف‌های هرز، اتاق‌ها خالی، توده‌های روی هم انباشته چوب در هر گوشه با زبان بی‌زبانی از صندلی‌های فرسوده، میز و تحریرهای از بین رفته می‌گوید!
 
امیر کبیر، پس از دیدار از مدارس روسیه، دستور ساخت این بنا را داد و دانشجویانی که از ایران به فرنگ برای تحصیل رفته بودند، سنگ بنای اولیه آن را گذاشتند. امیرکبیر هرگز نتوانست، بازگشایی این مدرسه را ببیند.

با این وجود، به سراغ هر کدام از مسئولان می‌روی، توپ را به زمین مسئول دیگر می‌اندازد. این بازی نزدیک 20 سال است که بین آموزش و پرورش و سازمان میراث فرهنگی ادامه دارد، به راستی تکلیف چیست؟
 
این شرایط اما خاطره‌ای را هم از معلمان اتریشی که در 27 محرم سال 1268 هجری قمری دو روز پس از عزل امیرکبیر به تهران رسیدند، زنده می‌کند. دکتر یاکوب ادوارد پولاک، از جمله آن استادان، سرگذشت پذیرایی سرد ایرانیان را این گونه نوشته‌است:
 
«ما در 24 نوامبر 1851 به تهران وارد شدیم. پذیرایی سردی از ما نمودند. کسی به پیش‌واز ما نیامد و اندکی پس از آن آگاه شدیم که در این میانه اوضاع دگرگون شده‌است و چند روز پیش از ورود ما، در پی کارشکنی‌های درباریان و به ویژهٔ دسیسه‌های مادر شاه، که از دشمنان سر سخت امیرنظام بود، میرزا تقی‌خان از کار بر کنار شده بود. اما همین‌که امیر از ورود ما آگاه شد، به میرزا داوودخان گفته بود این نمساوی‌های بیچاره را من به ایران آورده‌ام. اگر سر کار بودم، اسباب آرامش آن‌ها را فراهم می‌کردم، اما اکنون نگرانم به آنان خوش نگذرد. سعی کن کارشان رو به راه شود.»
 
هرچند که باز هم بوی مهر می‌رسد اما باز هم قصه تکراری مدرسه دارالفنون درد و دل‌های دوستداران هویت و تاریخ ایران را زنده می‌کند.
 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: