محقق : دکتر صادق یادگاری
شیعه نیوز | راه های خداشناسی :
این بحث دامنه دارو دارای گفتنی های زیاد است که در پائین بطور خلاصه و فشرده به عرض می رسد.
می توان ثابت کرد که جهان (ازجمله زمان) آغازی داشته است. و چیزی که آغاز دارد بی علت نیست. درنتیجه جهان نیاز به علت دارد و خدا ی متعال علت آن است و همیشه وجود داشته و نیازی به علت ندارد.
پس خدا - بعنوان خالق زمان و خارج زمان و بالاتر از زمان بوده و هست و خواهد بود.
کافر از آنجا که به وجود امری ماورای طبیعی بنام خدا اعتقادی ندارد از این رو نمی توان با دلایل نقلی با او به گفتگو نشست. لذا در گفتگو با او باید از دلایل عقلی و نیز دلایلی متقن ومتین که در پرتو آن حجاب غفلت و بی توجهی از چهره عقل او زدوده گردد و به امر غیر مادی و ماورای طبیعی اعتراف نماید.
در کنار دلایل عقلی استفاده از دلایل تجربی نیز بسیار کارساز خواهد بود چراکه، ذهن او با عالم مادی عجین گشته است و چه بسا جدا سازی او از عالم مادی و معرفی عالم غیر مادی بدون بهره گیری از موارد بدیهی مادی کاری بسیار دشوار باشد. از این رو، در کنار استفاده از دلایل عقلی طرح دلایل تجربی نیز ضروری می نماید.
خدا کیست و چه دلیلی می توان برای اثبات وجود خداوند آورد؟
مفهوم واژه خدا از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که همه انسانها حتی کسانی که منکر وجود خدا هستند، نیز آن را درک می کنند. هر چند شناخت کُنه و حقیقت ذات خدای تبارک و تعالی برای انسان غیر ممکن است ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود.
البته وجود خداوند بیشتر شناختنی است تا اثبات کردنی، زیرا منظور از خداوند، متن هستی و حقیقت وجود است و ما در اصل هستی و حقیقت وجود شک نداریم تا بخواهیم آن را اثبات کنیم. به یقین می دانیم که جهان هستی هست، ما هستیم و هستی هست. با درک ذات هستی، به وجود خداوند اعتراف کرده ایم، ولی باید ببینیم این هستی دارای چه خصوصیات و ویژگی هایی است (اسما و صفات) و رابطه مخلوقات با ذات وجود چیست.
خداوند تبارک و تعالی، وجود مطلق و کمال مطلق است که هیچ گونه عیب و نقصی در آن نیست. خدا وجود بی همتایی است که توانایی انجام هر کاری را دارد و به همه اشیاء در تمام حالات و زمانها آگاه است، خدا شنوا و بیناست، دارای اراده و اختیار است، خداوند زنده و خالق همه چیز و سرچشمه تمام خیرات و خوبیهاست، و همه موجودات (مخلوقات) را دوست دارد و نسبت به آنها مهربان است ( تمام ظلم هایی که در جهان انجام میشود از جانب مخلوقات است ) .
هر چند حقیقت ذات خدا قابل شناخت کامل نیست ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود که در یک دسته بندی کلی به چند استدلال نمونه توجه نمائید.
1 - برهان علیت ( علت و معلول )
در جهان سلسله ای از روابط علت و معلولی وجود دارد و چون دور و تسلسل محال است باید این سلسله به علت العلل ( خدا) ختم شود. یعنی جهان نهایتا یک علت هستی بخش اصلی دارد .
2 - برهان امکان و وجوب
برهان امکان و وجوب از استوارترین برهان های اثبات وجود خدا است و در میان فلاسفهٔ اسلامی جایگاه بلندی دارد: « موجودات ممکن الوجود بالذات هستند یعنی ممکن است وجود داشته باشند و یا نباشند ، و لذا باید موجودی باشد فراتر که وجودش واجب الوجود بالذات باشد یعنی وجودش از ذات هستی بخش خودش است ، تا تسلسل لازم نیاید. »
3- راه حسی و تجربی یا برهان نظم
- تجربی نامیدن این راه به معنای استقلال آن از هر گونه استدلال عقلی نیست، بلکه ناظر به این واقعیت است که یکی از مقدمات اساسی آن بر مشاهده تجربی پدیده های طبیعی استوارمی گردد.
در عالم نظمی وجود دارد که کوچکترین خللی به آن، منجر به نابودی آن می شود.
قبل از توضیح بیشتر بهتر است ببینیم "نظم" یعنی چه؟
دقت کنید: منظور از نظم، وجود هماهنگی یک مجموعه، برای رسیدن به هدف دلخواهشان است.
مثال: تصور کنید شما از طرف سازمانی به کشوری اعزام می شوید؛ صبح زود خودرویی برای بردن شما به فرودگاه می آید، راننده برای شما بلیطی به همراه دارد هواپیما آماده پرواز است و شما به راحتی به مقصد می رسید و. . . اگر از شما بپرسند اوضاع چگونه بود می گویید همه چیز منظم بود و من توانستم به خوبی مأموریتم را انجام بدهم و باز گردم.
نظم در عالم هم، یعنی همه چیز از قبل مرتب و هماهنگ شده است تا انسان ها و سایر موجودات بتوانند مأموریت خویش را انجام دهند و بازگردند! به بیان دیگر یعنی پیش بینی های لازم برای هدفی که موجودات برای آن خلق شده اند؛ در عالم وجود دارد.
پس - ساده ترین راه اثبات وجود خداوند، استفاده از راه دلیل (برهان) نظم است؛ این دلیل می گوید: عالم دارای نظمی بسیار عمیق و گسترده است و هر چیزی که دارای چنین نظمی باشد نیاز به ناظمی دانا دارد. پس عالم هم نیاز به یک نظم دهنده دانا دارد و نمی تواند تصادفی به وجود آمده باشد.
وقتی ما در بدن خود دقّت می کنیم می بینیم هر چیز برای هدفی معین آفریده شده است، حتّی گودی کف پای انسان برای کاری ساخته شده است و در همه اجزای بدن نظم و دقّت و هدف وجود دارد، حال چطور ممکن است این همه نظم و محاسبه بی هدف بوده، خالقی نداشته و برای کاری و هدفی ساخته نشده باشد؟!
روشن است هرچه این نظم پیچیده تر و بیشتر باشد ناظم آن هم دارای علم و قدرت بیشتری خواهد بود.
قرآن در آیات بسیاری به ما سفارش می کند که درباره جهان خلقت بیندیشیم تا به وجود خدا بیشتر پی ببریم و خدا را بهتر بشناسیم تا علاقه مان نسبت به او بیشتر شود، مانند آیه ای که می فرماید: «در خلقت زمین و آسمان و به وجود آمدن شب و روز بیندیشید و در این که می بینید کشتی ها (با این عظمت و سنگینی) در روی آب ها به حرکت در می آیند و این که خداوند از آسمان باران را فرود می آورد و زمین مرده را زنده می کند و حیوانات زیادی در زمین خلق نموده است فکر کنید، همة اینها نشانة وجود خداوند است. [ بقره/ 164) - اگر عقل را به کار اندازیم و چشم دل را باز کنیم به وجود خداوند پی می بریم و عظمت او را بهتر درک می کنیم و از نعمت های فراوان و بی شماری که به ما داده است خشنود شده و شکرگذار او می شویم.
4 - راه درون(فطرت)
راه دیگر برای شناخت خداوند راه فطرت است. انسان وقتی به قلب و دلِ خود مراجعه می کند می بیند که نمی تواند وجود خدا را انکار کند و خواهی نخواهی خدا را باور دارد و دلش به وجود او گواهی می دهد، مانند آن شخص کافری که از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: خدا را چگونه باور کنم؟ امام علیه السلام در جواب فرمود: آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ مرد گفت: آری. امام فرمودند: آیا شده است که کشتی دچار طوفان شود و در حال غرق شدن باشد؟ عرض کرد آری. امام علیه السلام فرمود: در آن لحظه که دستت از همه جا کوتاه بود چه حالی داشتی؟ گفت: در ته دلم احساس می کردم که یک قدرتی هست که بالاتر از هر قدرتی است و یک کسی هست که بتواند دستم را بگیرد و مرا نجات دهد و در دلم به آن نیرو امید داشتم. امام علیه السلام فرمود: همان قدرت و نیرویی که در دلت به آن امید داشتی که می تواند همه کار بکند خداوند است. قرآن نیز به گونه ای زیبا همین حقیقت را به تصویر می کشد: «هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند. [- عنکبوت/ 65-).
آسان ترین و بهترین راه شناخت وجود خدا، راه دل یا برهان فطرت است. یعنی در درون اعماق روح انسانی، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. همیشه یک نقطه نورانی و یک جاذبه نیرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوی خداست. [تلخیص از تفسیر نمونه، ج 16، ص 341 و 342-).
• هر چند شناخت خدا و گرایش به سوی او و نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است ولی آداب و رسوم خرافی، تربیتهای غلط، تلقینهای سوء، غفلت و غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هایی بر آن می افکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گرفته و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان گردد. انسان دست خود را از همه اسباب ظاهری کوتاه می بیند و از همه جا نا امید می شود، در این هنگام است که پرده ها کنار می روند و آن نقطه نورانی دل آشکار می شود و هر گونه فکر شرک آلود در مورد خدا را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی خالص می گردد
و انسان بی اختیار به سوی عالم ماورا طبیعت می رود. البته با وجود تبلیغات و ظاهر سازی و بدعت ها و لهو و لعب ها و سرگرمی های وسوسه انگیز شیاطین انس و جن حجابی بر عقول و چشم دل بسیاری از مردم جاهل ایجاد میشود که آن خالق حقیقی را درک نمیکنند و بجایش از انواع بت ها و خداگونه های ظاهری به اشکال مختلف پناه میبرند مثل انواع بتها در هند و یا انواع شرک در مسیحیت و یهود و مکاتب غربی و...
آیات متعددی از قرآن کریم از این طریق، نعمت فطرت خدا جویی را یادآوری مینمایند.
نتیجه این که هر انسانی از راه دل و فطرت خود به وجود خداوند قادر، عالم، خالق حی و مهربان و. . . معرفت و شناخت و گرایش دارد و اگر هم در اثر عواملی از وجود خدا غافل باشد، نمی تواند انکار کند در دوران زندگی اش حادثه ای رخ نداده است که دست او را از همه جا کوتاه ننموده، و او را متوجه وجود خدا نکرده باشد. [ بحار الانوار، ج 3، ص 41-).
این چهارراه اساسی برای اثبات وجود خدا ذکر شده است .
.......................
راه ساده خداشناسي:
امتيازات و ويژگي هايي دارد كه مهمترين آنها از اين قرار است:
1- اين راه، نيازي به مقدمات پيچيده و فني ندارد و ساده ترين بياني است كه مي توان در اين زمينه مطرح كرد و از اين روي براي همه مردم در هر سطحي از معلومات باشند قابل فهم و هضم است.
2- اين راه مستقيماً به سوي «خداي آفريننده دانا و توانا» رهنمون مي شود بر خلاف بسياري از براهين فلسفي و كلامي كه نخست موجودي را به عنوان «واجب الوجود» اثبات مي كنند و علم و قدرت و حكمت و خالقيت و ربوبيت و ديگر صفات او را مي بايست با براهين ديگري ثابت كرد.
3- اين راه، بيش از هر چيز نقش بيدار كردن فطرت و به آگاهي رساندن معرفت فطري را ايفا مي كند و با تأمل در موارد آن، حالتي عرفاني به انسان دست مي دهد كه گويا دست خدا را در ايجاد و تدبير پديده هاي جهان مشاهده مي كند، همان دستي كه فطرت او با آن آشناست. با توجّه به اين ويژگي هاست كه رهبران ديني و پيشوايان اديان آسماني، اين راه را براي توده هاي مردم برگزيده اند و همه را به پيمودن آن، دعوت كرده اند و روشهاي ديگر را يا به خواص اختصاص داده اند يا در مقام احتجاج و بحث با انديشمندان ملحد و فيلسوفان مادي به كار گرفته اند.
راه ساده خداشناسي، تأمل در نشانه هاي خدا در جهان و به تعبير قرآن كريم «تفكر در آيات الهي» است. گويي هر يك از پديده هاي جهان در زمين و آسمان و در وجود انسان، نشاني از مقصود و مطلوب آشنا دارند و عقربه دل را به سوي مركز هستي كه هميشه و در همه جا حضور دارد هدايت مي كنند.
آري هر نظم هدفمندي نشانه اي از ناظم هدفدار است و چنين نظم هايي در سراسر جهان، مشاهده مي شود و همگي يك نظام كلي را تشكيل مي دهند كه آفريننده حكيمي آن را پديد آورده و همواره دست اندركار اداره آن است.
بوته گلي كه در باغچه روييده و از ميان خاك و كود، با چهره رنگارنگ و بوي خوش ظاهر گشته است و درخت سيبي كه از دانه كوچكي بر آمده و هر ساله مقادير زيادي سيب خوشرنگ و خوشبو و خوشمزه به بار مي آورد و ساير درختان مختلف با شكل ها و رنگ ها و خواص گوناگون...
بلبلي كه بر شاخ گل مي سرايد، و جوجه اي كه از تخم بيرون آمده، نوك به زمين مي زند، گوساله اي كه تازه متولد شده پستان مادرش را مي مكد و شيري كه در پستان مادر فراهم شده و براي نوشيدن نوزاد مهيّا گشته است و... همگي نشانه هاي اويند.
راستي چه هماهنگي عجيب و تدبير شگفت انگيزي در پديد آمدن شير در پستان مادران همزمان با تولّد نوزادان وجود دارد!.
ماهيهايي كه هر ساله براي تخمريزي كيلومترها راه را براي نخستينبار مي پيمايند و مرغان دريايي كه آشيانههاي خود را در ميان انبوه گياهان دريايي ميشناسند و حتي براي يك بار هم اشتباهاً به آشيانه ديگري سر نمي زنند و زنبورهاي عسل كه هر صبح از كندوها خارج مي شوند و پس از پيمودن راه هاي طولاني براي استفاده از گل هاي معطّر، شامگاهان به كندوهاي خودشان باز مي گردند و... همگي نشانه هاي اويند.
عجيب تر آنكه هم زنبورهاي عسل و هم گاو و گوسفندهاي شيرده چندين بار بيش از اندازه نيازشان شير و عسل توليد مي كنند تا انسان اين آفريده استثنايي و برگزيده از آنها بهره مند شود!.
اما انسان ناسپاس وليّ نعمت آشناي خود را نشناخته مي انگارد و درباره او به جدال و ستيز مي پردازد. در همين بدن انسان، شگفت انگيزترين آثار تدبير حكيمانه ديده مي شود: تركيب بدن از جهازات هماهنگ، تركيب هر جهاز از اعضاي مناسب، تركيب هر عضو از ميليون ها سلّول زنده خاص با اينكه همگي آنها از يك سلّول مادر پديد آمده اند و تركيب هر سلّول از مواد لازم با نسبت معيّن و قرار گرفتن هر اندام در مناسبترين جاي بدن، و حركات و فعاليت هاي هدفدار اعضاء و جهازات مانند جذب اكسيژن به وسيله ششها و انتقال آن به وسيله گلبولهاي قرمز خون، ساختن قند به اندازه لازم به وسيله كبد، ترميم بافت ها آسيب ديده با پيدايش سلول هاي جديد، مبارزه با ميكروب ها و دشمنان مهاجم به وسيله گلبولهاي سفيد و ترشح هرمون هاي مختلف به وسيله غده هاي متعدد كه نقش هاي مهمي را در تنظيم كارهاي حياتي بدن به عهده دارند و... همگي نشانه هاي اويند.
اين نظام عجيبي كه هزاران دانشمند در طول دهها قرن هنوز نتوانسته اند به درستي به ريزه كاري هاي آن پي ببرند، به وسيله چه كسي برقرار شده است؟.
هر سلّولي يك سيستم كوچك هدفمند است و مجموعه اي از سلول ها عضوي را پديد مي آورند كه سيستم بزرگتر نيز هدفمند است و مجموعه سيستم هاي گوناگون در هم پيچيده سيستم كلي و هدفمند بدن را تشكيل مي دهند اما كار به همين جا خاتمه نمي يابد بلكه سيستم هاي بي شماري از موجودات جاندار و بي جان، يك سيستم عظيم كران نا پيدا را تشكيل مي دهند به نام جهان طبيعت كه تحت تدبير حكيمانه واحدي با كمال نظم و انسجام اداره مي شود. بديهي است هر قدر دانش بشر گسترش يابد و قوانين و روابط پديده هاي طبيعي، بيشتر كشف شود اسرار و حكمت هاي آفرينش بيشتر آشكار مي گردد ولي تأمل در همين پديده هاي ساده و نشانه هاي روشن براي دل هاي پاك و نا آلوده كفايت مي كند.
راههاي خداشناسي :
بشر از پنج راه ميتواند به شناخت خدا و صفاتش نائل آيد: راه فطرت، راه وحی و شرع، راه علم و طبيعت، راه عقل و فلسفه و راه قلب و شهود.
1 ـ راه فطرت: بنا بر راه فطرت، خلقت و سرشت انسان بر خداشناسی و دينداری آفريده شده است.
2 ـ راه وحی و شرع: بنا بر راه وحی و شرع، خداوند از باب لطف و رحمانيّت و رحيميّتش در هر زمان و مکانی بسته به استعداد و نياز مردم، برنامه هايی خالی از خطا و اشتباه توسّط پيامبرانش برای آنها فرستاده است، تا هم خدای واقعی و نحوة عبادتش را بدانها معرّفی نمايند و هم قوانين و دستوراتی برای تأمين سعادت دنيا و آخرتشان به آنها ارائه نمايند.
3 ـ راه عقل: راه عقل يا فلسفه در طريق خداشناسي چنان است كه فيلسوف بدون تعبّد از شرع و يا تقليد از بزرگان و بدون استفاده از حسّ و تجربه، با تکيه بر عقل و استدلال و با پايه قرار دادن واقعيّت بديهی هستی و امکان و حدوث و حرکت موجودات، به حقيقت واجب و قديم و محرّک جهان هستی پي میبرد.
4 ـ راه قلب و شهود: راه قلب و شهود يا راه عرفان برای خداشناسی چنان است که هرگاه انسان دل خود را از هواها و هوسها و کينه ها و محبّتهاي دنيا پاک کند و آن را به فضايل انسانی آراسته گرداند و آنگاه طبق دستور شرع با اخلاص و حضور قلب به انجام عبادات و رياضات شرعی بپردازد و پيوسته خود را به ياد خدا مشغول دارد، دلش چنان صاف و صيقلی میگردد که همة حقايق از جمله خدا که بالاترين حقايق و بلکه تنها حقّ واقعی است، در آن جلوه گر میشود و ديدة دلش چنان بينا میگردد که خدا را با چشم دلش مشاهده میکند و به لقای او نائل میگردد.
چنانکه «اميرمؤمنان (ع)» در پاسخ ذعلب يمانی که از وی پرسيد: ای اميرمؤمنان، آيا پروردگارت را ديده ای؟ فرمود: آيا من چيزی راکه نبينم میپرستم؟ عرض كرد: چگونه او را میبينی؟ فرمود: ديده ها با مشاهده آشکار او را نتوانند ديد، بلکه دلها او را با حقيقت ايمان ادراک میکنند.
5 ـ راه علم و طبيعت يا نظم: يکی از راههای شناخت خدا برهان نظم يعني شناخت او از راه آثار و علائمش در طبيعت و جهان برون و درون انسان است. راه علم و طبيعت ساده ترين و روشن ترين و عمومی ترين راه برای خداشناسی است. بدين معنی که هر کس با اندکی دقّت در خودش و ساير موجودات جهان، از نظم و ترتيب حيرت انگيزي كه در آنهاست، به خوبي درمی يابد که خالق و آفريدگاری دارند، و از وحدت و هماهنگی کامل موجودات جهان درمی يابد که خالق و آفريدگار آنها يگانه است، و از نظم و پيچيدگی محيّرالعقولشان درمي يابد که خالق و آفريدگار يگانه آنها دارای علم و حکمت و قدرت و ساير کمالات بی پايان است و از هر عيب و نقصی منزّه و مبرّاست.
قرآن کريم هم با توجّه به امتيازات و ويژگيهای اين راه، بيش از همه راههای ديگر خداشناسی بدان پرداخته و در آيات بسيار زيادی انسانها را به تدبّر در پديده های جهان به مثابه آيات و نشانه های تکوينی خداوند فراخوانده است.
ولي بايد دانست كه راههای خداشناسی با هم قابل جمع اند و انسان کامل آن است که برای شناخت خدا و آشنا شدن با صفات جمال و جلالش از همة راههای فطری، عقلي، قلبی و علمي، آنهم بر طبق موازين وحی و شرع استفاده کند.
نظم در همه چيز و همه جا:
در برهان نظم، از نظم و نظام و تدبير و همكاري و هماهنگي شگفت انگيز موجودات جهان، به ناظمي حكيم و دانا و توانا برای آنها، استدلال ميشود.
يكي از اموري كه همواره بشر را فوق العادّه به سوي خودش جلب كرده است، نظم و تشكيلات بسيار دقيق و پيچيدة موجودات جهان بوده است. جهان طبيعت مجموعة شگفت انگيزي از موجودات مختلف است كه هرچه بيشتر با آن آشنا ميشويم، بيشتر به نظم و تدبير و حساب و كتاب و حكمت در آن پي ميبريم؛ به طوري كه هر يك از رشته هاي علوم طبيعي، دريچه اي را به روي ما باز مي كنند، تا با كمك آن به ريزه كاريها و نظم و تدبير و حكمت در موجودات عالم بيشتر پي بريم.
دانشمندان زيادي تمام عمرشان را صرف شناختن يك ويروس، يك حشره و يا يك جلبك و سرخس كرده اند و كتابهايي هم در باره آنها نوشته اند؛ ولي در آخر سر اعتراف نموده اند كه هنوز اَسرار زيادي در مورد اين موجودات وجود دارد.
انسان از مطالعه نظم و پيچيدگي و تدبيري كه در موجودات جهان وجود دارد ـ از موجودات بسيار ريز هم چون اتم و سلول و مولكول و ويروس گرفته، تا حشرات و پرندگان و پستانداران، تا كرات بسيار عظيم و كهكشانها و بالاتر از همه از شگفتيهاي جسمي و روحي خودش ـ غرق در حيرت و شگفتي ميشود.
به طوري كه اندكي دقّت نشان ميدهد كه پيچيده ترين مصنوعات بشري همچون هواپيماها و رايانه هاي پيشرفته با ساده ترين موجودات زنده همچون مورچه و پشه و حتّي نباتات قابل مقايسه نيست، تا چه رسد به موجودي مثل انسان؛ زيرا ماشينهاي ساخت بشر فقط ميتوانند طوري عمل كنند كه بشر آنها را تنظيم كرده است؛ درحاليكه موجود زنده ميتواند در هر زمان براي ادامة حيات، عكس العمل خاصّي داشته باشد.
مطالعه احوال موجودات نشان ميدهد كه تشكيلات جهان و هر يك از موجودات آن «حساب¬شده» است، يعني هر يك از موجودات جهان در بهترين جاي ممكن قرار دارد و اين هم خود نشان ميدهد كه از آفرينش آنها منظور و هدفي در كار بوده است.
به عبارت ديگر، جهان همچون كتابي است كه از طرف مؤلّف دانشمندي نگاشته شده، به طوري كه هرجمله و پاراگراف و فصلي حاوي يك سلسله معاني ومطالب است كه به منظورهاي خاصّي نگاشته شده و در جاي خاصّ خودش قرار داده شده است.
نظم در جهان و موجودات آن، چنان گسترده است كه هر كس در هر حدّي از علم و دانش حتّيٰ اگر بيسواد باشد، ميتواند خطوط و سطور كتاب خلقت را بخواند و به نظم دقيق و شگرفي كه در هر موجود از موجودات جهان وجود دارد، پي برد و به نظامات حكيمانه اي كه در تدبير جهان وجود دارد، به روشني آگاه گردد.
جهان مادّه و طبيعت به عنوان يك واحد مصنوع براي شناسايي آفريدگار يكتاي جهان، روشنترين برهان خداشناسي است؛ زيرا در جريان سير در آفاق و موجودات طبيعت، هر انسان منصفي به وضوح درمی يابد كه نه فقط اين اشعّة جاوداني اوست كه موجودات را آفريده، بلكه در اثر هدايتهاي اوست كه به وجودشان ادامه ميدهند.
قرآن كريم انسان را به هماهنگي و نظم و تدبير واحدي كه در سراسر عالم هستي وجود دارد، دعوت كرده، ميفرمايد: «اَلَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ طِباقًا مَاتَرىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمانِ مِنْ تَفاوُتٍ؛ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرىٰ مِنْ فُطُورٍ؛ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَكَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ اِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئًا وَ هُوَ حَسِيرٌ: خدا كسي است كه هفت آسمان را برفراز يكديگر آفريد؛ در آفرينش خداوند رحمان ناهمگوني نميبيني. چشم بگردان، آيا خلل ونقصان وناموزوني مشاهده ميكني؟» بلكه همه موجودات درعين نظم شگرفشان به هم مرتبط و به يكديگر وابسته اند و يك تدبير واحد بر همة اجزاء مختلف جهان حاكم است. آنگاه براي تأكيد بر نظم و هماهنگي موجودات ميفرمايد: «سپس مكرّر چشم بگردان و بنگر، تا چشمانت ناكام و خسته از يافتن عيب و ناسازگاري در عالم به سوي تو باز مي-گردد.» ( ملك 3 و 4 ).
برهان فسخ عزائم یا از بین رفتن اراده انسان و برتری اراده خدا :
بُرهان فَسخِ عَزائِم از جمله براهین اثبات خدا است که از طریق گسسته شدن تصمیمها و سست شدن ارادههای انسانی، به اثبات خدا میپردازد. [1]براساس این برهان، انسانها گاه از تصمیمی منصرف میشوند یا از اعتقادی دست میشویند. این تغییرهای درونی باید به عاملی بیرون از انسان نسبت داده شود که همان وجود خداوند و اراده او است. امام علی(ع) در این باره میفرماید: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم؛ خدا را به شکستن عزمها و اراده بشر و گشودن گرهها و از بین رفتن همتها شناختم».[ [2]] در باب چگونگی دلالت فسخ عزائم بر وجود خدا، تحلیلهای گوناگونی ارائه شده است. عدهای آن را در پرتو آیات و روایات تحلیل کرده و برخی از شارحان متکلم یا فیلسوف آن را به سایر براهین اثبات خدا همچون برهان حدوث یا برهان امکان و وجوب تحویل بردهاند.
برخی از آیات قرآن همچون آیه ۲۰ و ۲۱ سوره ذاریات، آیه ۲۴ سوره انفال و آیه ۲۵ سوره نجم را اشاره به برهان فسخ عزائم دانستهاند. [3]
بررسی برهان از راه خودشناسی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است که؛ (هرکس خودش را شناخت خدایش را شناخته است.)
یکی از شاگردان امام صادق (علیهالسلام) میگوید: از هشام بن حکم (شاگرد امام صادق (علیهالسلام)) پرسیدم اگر کسی از من پرسید چگونه خدایت را شناختی، به او چه پاسخی دهم؟ هشام گفت: میگویم من خداوند (جل جلاله) را بوسیله خودم شناختم؛ زیرا او نزدیکترین چیزها به من است. میبینم ساختمان بدنم اجزاء مختلفی دارد که هر کدام با نظم خاصی در جای خود قرار گرفته است. ترکیب این اجراء قطعی و روشن است. آفرینش آنها متین و دقیق است و انواع و اقسام نقاشیها در آن بکار رفته است. میبینم برای من حواس مختلف و اعضاء گوناگونی از قبیل چشم و گوش شامه و ذائقه ایجاد شده است و عقل همه عاقلان محال میداند که ترکیب منظمی بدون ناظم و نقشه دقیقی بدون نقاش بوجود آید از این راه پی بردم که نظام وجودم و نقاشی بدنم از این قانون مستثنی نیست و نیازمند به آفریدگار است. [4]
دانشمندان برای شناسی خصوصیات انسان علومی را پایه گذاری کرده و توانستهاند به گوشهای از اسرار آن آگاه گردند؛ زیرا در هر عضوی از اعضاء انسان یک جهان اسرار توحید نهفته است.
تجسیم خداوند : جسم و مادی دانستن خدا !: ( شرک)
گروهی برای خداوند متعال صفاتی همچون صفات ممکنات قائل شدند و او را تا سرحد جسم و جسمانیات تنزل داده و برای او شکل و قیافه و دست و پا و موهای مجعد و درهم پیچیده و به طریق اولی مکان و زمان، قائل شدهاند. گروهی او را در دنیا قابل مشاهده میدانند و گروهی او را فقط در آخرت به این صفت ممکنات متصف میکنند.
محقق دوانی که از بزرگان فلاسفه است ـ طبق نقل بحارالانوار ـ میگوید: گروهی از اهل تشبیه، خدا را حقیقتا جسم میدانند، بعضی او را مرکب از گوشت و خون و برخی او را نور درخشان مانند شمش نقرهای سفیدگون که طولش هفت وجب با وجب خویش است و جمعی او را به صورت انسان و گروهی به صورت جوانی «امرد» با موهای پیچیده و مجعد و بعضی او را به صورت پیرمردی با موهای سیاه و سفید، برخی او را جسمی ـ نه همانند اجسام دیگر ـ میدانند و بعضی عقاید دیگری از این گونه اعتقادهای باطل و بی پایه و کودکانه ابراز داشتند. [5]
مجسمه و مشبهه گمان کردند که برای خداوند سبحان مثل انسان دو چشم و دست هست، و شهرستانی گفته که مشبهه و حشویه برای پروردگار خود دست دادن و مصافحه کردن را جایز میدانند، و مسلمانان مخلص زمانی که به درجهای از زهد و تقوی میرسند با خداوند متعال در دنیا و آخرت معانقه میکنند. تشبیه و تجسیم به حسب و عقل و نقل باطل است.
عدهای از اشاعره و غیرایشان معتقد هستند که خداوند دارای دست و مکان است، و تاویل بعضی از آیات را به خدا واگذار میکنند، که شهرستانی در این رابطه گفته: جماعتی از سلفیون وهابی اهل سنت صفات خبریه مثل دست و صورت داشتن را برای خدا اثبات میکنند مانندقول خداوند که میفرماید (خداوند بخشنده بر عرش مسلط است)!.
و در جای دیگر میفرماید: لما خلقت بیدی (مخلوقی که با دست خود او را آفریدم)
گویند ما نمیتوانیم این آیات را تفسیر کنیم بلکه تکلیف ما این است که ما اعتقاد داشته باشیم که فقط خداوند شریک ندارد. [6]
فلاح و قراملکی، «گونهشناسی و تقریر برهان فسخ عزائم در خداشناسی»، ص۲۵۱. ↑
شریف رضی، نهجالبلاغه، صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، ص۵۱۱.
↑
قراملکی و فلاح، «برهان فسخ عزائم در نهجالبلاغه و تطور تاریخی آن»، ص۷۶-۷۸. ↑
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، لبنان بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۴۹. ↑
مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، تهران، دارالکتب اسلامی، سال۱۳۷۵، نوبت اول، ج۱ ص۱۰۶و۱۰۷. ↑
سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، ص۱۴۸ ↑