۰

التماس رئیس دانشگاه پکن برای تدریس الهیات در این دانشگاه

همایون همتی؛ استاد دانشگاه تهران، شامگاه ۱۹ آذرماه در مراسم بزرگداشت خود که از سوی فرهنگسرای خانواده برگزار شد با تجلیل از دست‌اندرکاران برگزاری این مراسم، گفت: من توقعی ندارم و این مراسم را هم نشانه لطف خداوند و ذره‌پروری و عنایت دوستان می‌دانم.
کد خبر: ۲۸۶۴۳۲
۰۹:۵۴ - ۲۱ آذر ۱۴۰۲

شیعه نیوز | استاد دانشگاه تهران میگوید در حال حاضر بیش از 60 نوع سیستم الهیاتی از جمله الهیات رهایی بخش، محیط زیست، سیاهان، فمنیستی و ... داریم و جای الهیات فرهنگ به شدت خالی است.

به گزارش «شیعه نیوز»، همایون همتی؛ استاد دانشگاه تهران، شامگاه ۱۹ آذرماه در مراسم بزرگداشت خود که از سوی فرهنگسرای خانواده برگزار شد با تجلیل از دست‌اندرکاران برگزاری این مراسم، گفت: من توقعی ندارم و این مراسم را هم نشانه لطف خداوند و ذره‌پروری و عنایت دوستان می‌دانم.

در ادامه سخنان وی را می‌خوانیم؛

امیدوارم جوانان برومندی که حتی در روستاهای ایلام هستند به درجات عالیه علمی برسند زیرا گاهی انسان افرادی را می‌بیند که تحصیلاتی ندارند اما چنان ادیبانه سخن می‌گویند که انسان شیفته کلام آنان می‌شود. ایلام استعدادهایی دارد که بنده کمترین آن‌ها هستم؛ اینها را دریابید و کمک کنید تا مشکلات زندگی آنها را از پا در نیاورد.

۳ غول الهیات مسیحی

پل تیلیخ یک شخصیت آلمانی است که در چند دانشگاه آلمان درس خوانده و درس داده است و یکی از سه غول الهیاتی پروتستان قرن بیستم به همراه بارت و ... است؛ اینها را در عصر سیطره نازی‌ها و هیتلر خیلی آزار دادند زیرا او و همه استادان دانشگاه‌ها و متولیان و مسئولان کلیسا را مجبور کرد که اعلامیه‌ای را امضا کنند و محتوای آن هم اعلام وفاداری به پیشوا بود. پل تبلیخ و بارت آن را امضا نکردند و ۴۸ ساعت به او فرصت دادند که خاک آلمان را برای همیشه ترک کند و این عسرتی است که اهل فرهنگ همیشه در حکومت‌ها دارند. کارل بات هم به سوئیس برگشت.

هر سه نفر هم نظام الهیاتی جدید و بی سابقه‌ای را درست کردند و اینها سه غول الهیاتی در قرن بیستم هستند؛ الهیات دیالکتیک برای بارت است، الهیات صلیب و اگزیستانسی هم برای پل تیلیخ، رودولف بولتمان است. پل تیلیخ معلومات گسترده‌ای در مورد تاریخ فلسفه و تاریخ هنر دارد. تمام نقاش‌ها در نسل‌ها و کشورهای مختلف را می‌شناسد و با آثار آنها آشنا است و خودش هم اهل موسیقی بود و کتابچه دین و موسیقی را هم نوشته است.

پل تیلیخ از کسانی است که کوشید تا دین را برای نسل تحصیل‌کرده معاصر و در پرتو فرهنگ معاصر بیان و مطالعه کند. وقتی به او گفتند باید آلمان را ترک کنی با دوستانش در نیویورک تماس گرفت و به نیویورک رفت و به هاروارد دعوت شد.

الهیات به پایان نرسیده است

گاهی افراد بی‌اطلاع و بی‌خبر درازدستی کرده و از تعابیری چون پایان الهیات سخن می‌گویند، حرف نادرستی می‌زنند زیرا هاروارد، دانشکده الهیات دارد و در سایر دانشگاه‌های آمریکا مانند شیکاگو، بوستون، کلمبیا و ... هم دپارتمان الهیات فعال است و نشریه تولید می‌کنند؛ چی به پایان رسیده است؟ شما به پایان رسیده‌اید که اطلاعاتتان محدود است.

در ۹۰ کشور حضور و سخنرانی و تدریس داشته‌ام و با نسل جوان اروپا از نزدیک گفت‌وگو کرده‌ام، دانشگاه ساپینزا در ایتالیا ۱۱۰هزار دانشجو دارد و وقتی به این دانشگاه رفتم یکی از استادان برجسته(خانم اسکارچیا) آنجا از من درخواست کرد که آن روز به جای او تصوف تدریس کنم. ایشان به من گفت که الان ما پروژه‌ای درباره آثار شهید صدر داریم. من این خاطره تدریس را فراموش نمی‌کنم که آنقدر دانشجویان زیاد بودند که در آن کلاس فقط جای ایستادان من و خانم اسکارچیا بود و حتی میز استاد را هم برداشتند بردند؛ فطرت‌های پاک را بنگرید. درباره اینکه برخی می‌گویند جوانان ما دین‌گریز و دین‌ستیز شده‌اند باید کار آماری شود؛ اگر حقیقت داشته باشد خیلی از آن به روحانیون عزیز و دانشگاهیان برمی‌گردد؛ ما چه سخن جذابی گفته‌ایم؛ مارکسیست‌ها پای سخنرانی شریعتی می‌رفتند، جذاب و زیبا سخن می‌گفت ولو سواد زیادی هم نداشت و سواد شهید مطهری و شهید بهشتی به مراتب از او بیشتر بود زیرا شریعتی فلسفه نخوانده بود ولی می‌دانست با جوانان چگونه سخن بگوید.

سخنان دل‌آزار و دین مناسکی صرف، پیرمردان و پیرزنان را هم جذب نمی‌کند،.جوان تفریح می‌خواهد. جوان دوست دارد شیک بپوشد و موسیقی گوش دهد و ما باید آنها را هدایت کنیم و بگذاریم جوانی کنند. دور شو دور شو تو نجس هستی در مرام ائمه(ع) نبود. اینها را نمی‌گویم که رای جمع کنم زیرا نه نماینده شدم و نه خواهم شد و چندین روحانی و نماینده مجلس و نظامی و انتظامی شاگردانم هستند و این ارزش دارد.

مناسک اولین مرحله تبلیغ دین نیست

ما به مناسک معتقد هستیم ولی در تبلیغ دین اول نباید مناسک بیاید بلکه ابتدا باید روح و دل را برباییم و بعد خود فرد نمازشب هم خواهد خواند؛ ابوذر وقتی برای آشنا شدن با پیامبر به حجاز رفت ابتدا به علی(ع) برخورد کرد و از ایشان خواست او را نزد پیامبر ببرد و وقتی ابوذر چشمش به پیامبر افتاد گفت من دیگر سؤالی ندارم و همانجا ایمان آورد.

در زمان خود ما عارف بزرگی ظهور کرد که برخی ناسپاسی می‌کنند؛ امام فقط یک رهبر حزبی نبود. برخی از گاندی و دالایی لاما سخن می‌گفتند که انگشت ششم امام هم نبودند، شعار نمی‌دهم؛ یکی از بزرگترین عارفان این عصر و از روح‌های قدسی این قرن ظهور کرد و قدر او را ندانستیم. افرادی در خارج کشور بودند که می‌گفتند ما با دیدن عکس امام دل‌هایمان ربوده شد و مسلمان شدیم حتی استادان دانشگاه این حرف را زدند زیرا اولیای خدا منیت ندارند و چیزی برای خودشان نمی‌خواهند.

برگردم به پل تیلیخ؛ او کسی است که کوشش کرد میراث مسیحیت را با فرهنگ مدرن آشتی بدهد و مانند شلایرماخر دینی را که مورد پسند صاحبنظران و تحصیل‌کردگان جدید است ارائه دهد. ماخر هم دنبال این بود. الهیات پل تیلیخ مبتنی بر روش همبستگی است یعنی کوشید برای مقولات و مفاهیم اصلی مسیحیت مصداق عینی خارجی بیاورد و در واقع گفت هر آموزه مسیحی پاسخ کدام سؤال فرهنگ و انسان معاصر مانند شکاکیت و ابهام است. او معتقد بود که بشر بعد از جنگ جهانی اول و دوم با خدا قهر کرده است که چرا در امورشان دخالت ندارد.

فریبکاری صهیونیست‌ها

در آلمان قبرستانی هست که سه هزار بلوک سیمانی دو سه متری در آن وجود دارد که حالت قبرهایی است که از زمین بالا آمده است ولی یک مرده درون آن نیست و خودشان می‌گویند که اینها را یهودیان برای عذاب وجدان ما درست کرده‌اند چون هر روز که آلمانی‌ها از آنجا عبور می‌کنند عذاب وجدان و شرم کنند که پدران ما یهودیان را کشته‌اند؛ فریبکاری را ببینید. فقط امروز در غزه نیست که کودکان و زنان بی گناه را می‌کشند و وحشی‌گری را به اوج رسانده‌اند بلکه همیشه فریبکاری داشته و دارند. اینها مشاهدات خودم است و ربطی هم به مسائل سیاسی و ... ندارد.

الهیات بعد از جنگ جهانی دوم شکوفا شد؛ از یک‌طرف نیچه گفت خدا در اذهان مردم مرده است و ما او را کشته‌ایم و دستان ما تا مرفق آلوده به خون است و برخی هم برچسب‌هایی به روشنفکران زدند و امروز هم برخی به روحانیون برچسب نادرست می‌زنند ولی امروز روحانیونی داریم که از خیلی از روشنفکران و دانشگاهیان ما روشنفکرتر و باسوادتر هستند و به چندین زبان مسلط هستند.

پل تیلیخ سخنش این بود که دین بد معرفی شد. الهیات باید طرحی نو دراندازد و به شکل جذاب معرفی شود. امروز ۶۰ سیستم الهیاتی مانند الهیات رهایی بخش و محیط زیست، فرهنگ، سیاهان، فمنیستی و ... وجود دارد و البته نمی‌گویم همه درست است.

آموزه‌های قرآن کریم و فرمایشات پیامبر و ائمه(ع) بر علم و تفکر تاکید دارند که مایه افتخار ما است ولی اگر چنین دینی الهیات فرهنگ نداشته باشد نشانه قصور ماست و آن وقت مسیحیت خرافه‎‌آلود و ورشکسته الهیات دارد و صدها مقاله و کتاب نوشته‌اند.

پل تیلیخ متوجه شد که سلسله پرسش‌هایی برای بشر همواره مطرح بوده که ماندگار است و فقط دین می‌تواند جواب دهد؛ به اینها پرسش‌های وجودی گفت؛ پرسش از منشا و غایت هستی، پرسش از معنای زندگی. خود فلاسفه علم می‌گویند که پرسش‌هایی است که فلسفه و علم جدید قادر نیستند جواب بدهند و فقط الهیات و دین باید جواب دهند و کارکرد دین در اینجا بی بدیل است؛ اینکه چرا باید اخلاقی باشیم؟

وضعیت‌های مرزی دینداری و بین‌دینی

پل تیلیخ وضعیت‌های مرزی را مطرح کرد یعنی انسان‌ها در شرایطی دچار ناکامی عشقی و ورشکستگی و یاس و فقر و ... می‌شوند و کم و زیاد همه انسان‌ها تجربه می‌کنند و در چنین شرایط مرزی، انسان یا ممکن است به دامن الحاد سقوط کند و یا پناه به دامان دین ببرد. برخی فرزندشان را که خیلی دوست داشته‌اند از دست می‌دهند بی‌دین می‌شوند یا ماشینشان تصادف کرده است یا در کنکور مردود شده است. این وضعیت‌ها، وضعیت‌هایی است که جوهره وجود انسان و خود واقعی آنان نشان داده می‌شود. اگر کسی دیندار واقعی باشد برای خدا تحمل می‌کند؛ مگر فرزند خردسال امام حسین(ع) را روی دستانش را تیر نزدند؟ مولا علی و مولا حسین هم مشقات را برای خدا تحمل کردند.

در مورد چنین وضعیت‌ها که برای همه رخ می‌دهد گفته‌اند نیازی به اثابت خدا ندارد و همه با وجودشان او را حس می‌کنند و حالا ببینید که قرن‌ها قبل امام صادق(ع) از این روش استفاده کرده است؛ فرد ملحدی خدمت ایشان رفت و گفت خدا را برای من ثابت کن و ایشان به فطرتشان ارجاع دادند و داستان کشتی و طوفانی‌شدن دریا را مطرح کردند.

پل تیلیخ معتقد است که انسان وجود محدودی دارد و با علم شهودی مستقیم رب اعلی و فقر و ناچیزی خود را می‌یابد و در این صورت نماز و طاعات و عبادات همه برای همین است. یا ایها الناس انتم الفقراء ... . یک موجود غنی حمید وجود دارد و بقیه همه فقیر هستند. لذا الهیات پل تیلیخ به شدت به عرفان اسلامی و حرف‌های ابن عربی نزدیک می‌شود.

کوتاهی در نظریه‌پردازی الهیات فرهنگ

ما هم الهیات فرهنگ داریم ولی کوتاهی کرده و آن را نظریه‌پردازی نکرده‌ایم و به نظر من از ضروریات جدی الان است. همانطور که رهبر فرزانه نهیب زدند فلسفه مضاف را تدوین کنید. به خدا سوگند مواد خامی که در اسلام برای الهیات فرهنگ وجود دارد در مسیحیت و کنفسیوس و بودیسم و هندوئیسم و ... نیست. این را به عنوان همایون همتی مسلمان شیعه نمی‌گویم بلکه به عنوان کسی که سال‌ها اهل علم و دنبال حقیقت بوده است می‌گویم. رئیس دانشگاه پکن از من قول گرفت و التماس کرد که در آنجا کلاس داشته باشم. او می‌گفت از این جمعیت زیاد چین فقط ۱۰۰ میلیون نفر کنفسیوسی هستند و بقیه از کمونیست بریده‌اند و چیزی جایگزین آن نشده است. عین این مطلب را در مسکو و از سوی کلیسای ارتدکس هم گفتند.

در هیچ دینی، تفکر عبادت آن هم افضل عبادات شمرده نشده است ولی قصور ما شبیه این سکوت مرگباری است که امروز کشورهای اسلامی در قبال غره دارند؛ شما تا دیروز نعره عربیت سر می‌دادید ولی امروز سکوت کرده‌اید؛ انسان صحنه‌هایی می‌بیند که سنگ را به صدا درمی‌آورد و نمی‌توان سکوت کرد.

بنابراین امروز باید الهیات فرهنگ را تدوین کنیم؛ چیزی که رهبر فرزانه انقلاب و امام جامعه بر آن تاکید دارند؛ من این سخنان را از روی گزاف نمی‌گویم، بنده از قبل انقلاب با اندیشه‌های ایشان به عنوان یک متفکر آشنا هستم و چند تا از آثار رهبری را به زبان آلمانی ترجمه و منتشر کردم. رساله صبر، رساله توحید و ... . الهیات یعنی جست و جو برای یافتن ردپاهای هنر، جست و جو برای یافتن خداوند و وجود قدسی؛ در هنرهای بشری و حتی در ملحدترین دوره‌ها خالی از این نوع تعلقات غایی نبوده است و بشر همیشه شوق داشته است به چنین موجودی برسد.

انسان نه با ثروت و نه رفاه و شهرت پر نمی‌شود؛ انسان خدا می‌خواهد؛ علامه حسن‌زاده آملی همیشه این تعبیر را می‌فرمود که انسان خدا را می‌خواهد منتهی عرضه آن مهم است؛ آیا خدا عبوس و جلادی است که می‌خواهد انسان‌ها را بسوزاند و بکشد یا خدای لطیف و بنده‌نواز و رئوف و رحمان و رحیم است.

 
منبع: IQNA
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: