۱

پیام آیت الله سبحانی به همایش شیخ شهید

آیت الله سبحانی گفتند: شهید شیخ فضل الله نوری عالمی نبوده که تنها در خانه بنشیند و در مدرسه درس بگوید و کار با مردم نداشته باشد. درواقع، عمرش در جامعه بوده، فکرش در جامعه بوده که بتواند جامعه را متدین بار بیاورد و دشمنان را برطرف کند.
کد خبر: ۲۸۱۲۸۵
۱۰:۳۳ - ۱۲ مرداد ۱۴۰۲

به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله سبحانی گفتند: شهید شیخ فضل الله نوری عالمی نبوده که تنها در خانه بنشیند و در مدرسه درس بگوید و کار با مردم نداشته باشد. درواقع، عمرش در جامعه بوده، فکرش در جامعه بوده که بتواند جامعه را متدین بار بیاورد و دشمنان را برطرف کند.

فیلم و متن را در ادامه ببینید:
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین، والصلوة والسلام علی خیر خلقه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

قال الحکیم فی محکم کتابه الکریم؛ «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ». آل عمران آیه 169

آیه کریمه حاکی از آن است که انسانی که در راه خدا کشته می شود، بعد از مرگ حیات دیگری دارد. این حیات، همان حیات برزخی است. اما این حیات برزخی به گونه ای دیگر است که خداوند از آن به کلمه «عند ربهم» تعبیر می کند. البته این «عند» عند مکانی نیست. خداوند منان بالاتر از آن است که زمان و مکانی بر او احاطه کنند بلکه این «عند» ، «عند» شرافتی و افتخاری است. معلوم می شود در عالم برزخ، حیات انسان ها مراتب دارد و عالی ترین مرتبه یا یکی از آن عالی ترین مراتب برای شهیدان در راه حق است.

سخن ما درباره شهید بزرگوار، «آیت الله» مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه است. من باید ایشان را با این بیت معرفی کنم که هم دارای شهادت بوده و هم دارای علم:

علم الشهادة والکرامة والعلی و حلیف علم الدین والآثارهم

درباره این بیت شعر توضیحی می دهم؛

علما و شهدا هردو در یک راه حرکت می کنند، هدف یکی است اما کیفیت حرکت اینها متفاوت است؛ عالم، راه را برای مردم روشن می کند؛ راه ایمان و تقوا را روشن می کند، راه امنیت را روشن می کند. آنچه که برای سعادت مردم لازم است، عالم با قلم و بیانش به روشنگری می پردازد. اما «شهید» در همین هدف، کار دیگر انجام می دهد. آن موانع سعادت مردم را برمی دارد تا افراد به آن واقعیت و هدف برسند بنابراین شهید همراه عالم است، کار عالم روشنگری است و کار شهید، مانع زدایی با دادن جان و مال در راه هدف است. این در صورتی است که عالم غیر از شهید باشد و شهید غیر از عالم باشد. اما گاهی اتفاق می افتد که هردو در یک نفر جمع می شود. یعنی درواقع، فردی هم عالم است و هم شهید؛ این بالاترین مراتب است. البته انسان تصور می کند که عالم همیشه با قلم و کاغذ و کتاب سروکار دارد، سروکار شهید هم در میدان جنگ ، دفاع از اسلام و دیانت است. چطور اینها جمع می شوند؟ نخیر. من به شما عرض کنم که در همین چند قرن ما، علمایی بودند که هم دارای علم و دانش با قلم اسلام را روشن می کردند و گاهی هم خونشان در راه همین هدف ریخته شد. یکی از آنها هم «شیخ فضل الله نوری» است و لذا می گوئیم:

علم الشهادة والکرامة والعلی (این یک مزیت)

و حلیف علم الدین والآثارهم

این شخصیت بزرگوار در سال 1259 هجری در مازندران متولد شده است، تا 20 سالگی در مازندران بوده، بعد به تهران آمده و مقداری آموزش دیده، مسائلی را آموخته اما دیده این میدان برای او کافی نیست لذا بعد از فوت شیخ انصاری به نجف سفر کرد. از دو عالم بزرگوار توانسته بهره های علمی بگیرد و به عالی ترین درجه اجتهاد نائل بشود. آن دوعالم؛ یکی مرحوم سید محمدحسن شیرازی مجتهد بزرگوار و دیگری مرحوم شیخ حبیب الله رشتی. از هردو بهره گرفته و اتفاقا هردو از شاگردان برجسته شیخ انصاری بودند که در حقیقت این شهید ما از مرحوم شیخ انصاری بهره گرفته با دو واسطه؛ گاهی میرزای بزرگ شیرازی و صاحب ان واقعه تنباکو و دیگر میرزا حبیب الله رشتی. ایشان رساله ای را نوشته و ان را نزد مرحوم شیخ حبیب الله رشتی برده و ایشان یک تقریظی نوشته است. سطر اول تقریظ اینگونه است: «اگر دریاها را بشکافیم، بیابان ها را برویم، بهتر از این رساله در آنجا پیدا نمی کنیم». البته این را عالمی می نویسد که از نظر تقوا و ورع در حد بسیار بالایی بود.

آثار علمی مرحوم فراوان است؛ یکی از آثارش، 25 قاعده فقهی را در 500 بیت به نظم درآورده است. قواعد فقهیه را در قالب شعری ریختن آن هم در 500 بیت، خیلی کار مشکلی است البته این قواعد، قواعد فقهی محکمی است که ایشان آوردند و یکی از کارهای دوران نوجوانی ایشان بوده. کتاب های دیگری هم دارد که بهترین کتاب ایشان همان «ضمان ید» است که ما در موسسه چاپ و منتشر کردیم.

بالاخره از نظر علمی و فکری جای بحث و گفت وگو نیست. ایشان عالمی نبوده که تنها در خانه بنشیند و در مدرسه درس بگوید و کار با مردم نداشته باشد. درواقع، عمرش در جامعه بوده، فکرش در جامعه بوده که بتواند جامعه را متدین بار بیاورد و دشمنان را برطرف کند. مثلا در سال 1320 یا 1321 به حج مشرف شده است از طریق جبل که از طریق نجف می رفتند. در رفتن و برگشتن، دیده خیلی ضررها بر حجاج وارد می شود، افرادی در راه می میرند و جسدشان در بیابان می ماند. پس از بازگشت به نجف، خدمت مراجع نجف می رسد که رفتن به مکه را از این طریق تحریم کنند. مرحوم فاضل شربیانی و دیگران تحریم کردند. پیداست که این عالم، از همان دورانی که بوده درد دین و درد جامعه را داشته است.

آنچه که درباره آن باید بحث بیشتری کرد، مسئله مشروطه است. البته بعد از سال 1320 و اواخر سلطنت مظفرالدین شاه، مسئله مشروطه مطرح شد. درواقع مسئله ای بود که از غرب به شرق آمد. اول به ترکیه و سپس به ایران آمد. می گفتند مراد این است که حکومت فردی از بین برود، استبداد از بین برود و درواقع یک نوع حکومت پارلمانی و مجلسی باشد. و لذا اکثر علما استقبال کردند و یکی از آنها مرحوم شیخ اعلی الله مقامه بود که مساله استبداد نباشد، جمعیتی دارای علم و تقوا و فضل باشند، در مجلس بنشینند تصمیم بگیرند و دولت هم اجرا کند. اما بعدا دیدند «المشروطة کلمة حق یراد بها الباطل». مراد در واقع، تجرد از استبداد نیست بلکه مراد، تجرد از دین و قواعد دینی است. درواقع می خواهند دین را کنار بزنند و غیر دین حاکم شود. لذا شیخ در اینجا سینه سپر کرد. در اینجا خیلی بیانات و نوشته هایی دارد و کتاب مستقلی دارد. فلذا مرتب با علما در تماس بود، به نجف نامه می نوشت، گاهی هم به قم می امد، بست می نشست، اواخر هم در حرم حضرت عبدالعظیم بست می نشست که مردم را بیدار کند و لذا مرحوم حاج میرزاحسن تبریزی مجتهدی در تلگرامی که به نجف کرد، نوشت: «المشروطة کلمة حق یراد بها الباطل». عینا سخن خوارج است. خوارج هم می گفتند، «لاحکم الا لله». امیرمومنان فرمود: بله «لا حکم الا لله». قرآن هم همین را می گوید. اما خوارج می گویند که حکومت نباشد. درواقع می خواهند قید و بند را بردارند و مانند غربی ها همه نوع مفاسد آزاد باشد. و لذا در این راه به قدری پافشاری کرد که دشمن با یک طرح عجیبی، او را روز روشن در خانه اش دستگیر کردند و در مجلسی، محاکمه صوری کردند و بعدا هم به مقام شهادت رساندند.

در افواه معروف است که شیخ اعل یالله مقامه به هنگام به دارآویختن این بیت را خوانده بود:

 

با مسجد و منبر نبود دعوى توحيد

 

منزلگه مردان موحد سر دار است

 

ما نمی دانیم این واقعا صحیح بوده است یا خیر. اگر هم بوده، مقصود شیخ این است که مسجد محترم است، منبر محترم است، مسجد و منبر است که مردم را به حق هدایت می کند اما اگر روزی عالمی که در مسجد و محراب است، احساس کند که علاوه بر این دو وظیفه، وظیفه دیگری دارد و ان اینکه جان در راه خدا بدهد و جام شهادت را بنوشد باید این وظیفه سوم را هم انجام دهد. درواقع، شاید مقصودشان همین است که از حسین بن علی (ع) نقل شده که یکی از ابیاتش این است که «اگر دین جد من موفق نمی شود و استقامت پیدا نمی کند جز با قتل من، من اماده شهادتم». بنابراین مسجد و منبر محترم اما همین گاهی سبب می شود که مقام دیگر را هم به دست بیاورد. در همین انقلاب ما، تا انجا که نقل شده 2500 روحانی اعم از مقام بالا یا مقام متوسط جام شهادت را نوشیده اند که درحقیقت به گفتار حسین بن علی (ع) عمل کردند.

درحقیقت، انسانی است که جان و حیثیت خودش را در این راه گذاشت. خوشا بحالش! یک زندگی موقت را از دست داد و یک زندگی روحانی عالی گرفت. اشعاری درباره شهادت ایشان سروده شده که بهترین اشعار، شعر مرحوم سید احمد پیشه وری است. خیلی شعر بسیطی را سروده است. مرحوم سید احمد رضوی پیشاوری نزیل تهران بود که سال 1348 یا 1349 فوت شده است.

شعر مرحوم سید احمد پیشاوری به شرح زیر است:

همّتْ عِظامُك أنْ تشايع روحَها

يومَ الزِماع الى الجِنان رحيلاً

فَتَصَّعدَتْ معه قليلاً ثمّ ما

وَجَدتْ لسنّة ربِّها تبديلاً

فالروحُ راقٍ والعِظامٌ تَنَزلَّتْ

كالآية اليُوحي بها تنزيلاً

کسی را که بخواهند دار بزنند روی صندلی می نشانند و طلاب را به دور گردن ایشان می اندازند و کم کم بلند می شود تا روح از بدن جدا شود البته این انسانی را که چنین می کشند بدن و روح با هم بالا می رود ولی به آن جا که رسید روح می رود بالاتر و بدن برمی گردد ایشان به این نکته اشاره می کند:

تلکم اراما یخذن جو الا عرش الهه سبیلا

می گوید این شهید روح و بدنش با هم بالا رفت اما در ان جا روح بالا رفت و جسم برگشت کمی بالا رفت اما سنت الهی این است که بدن در روی زمین بماند تا روز محشر.

من خیلی عذرخواهی می کنم از دوستانی که در مجلس هستند. انشاء الله بهتر از این مقام ایشان را تبیین کنند. ضمنا کتاب های خوبی درباره ایشان نوشته شده است. یکی از این کتاب ها، کتابی است که مرحوم حاج علی آقای ابوالحسنی به نام «پایداری تا پایدار» نوشته که اگر این کتاب دست آقایان برسد، کتاب بسیار مفیدی است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۷
چند روز پیش سالگرد مرحوم ایت الله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری بود تفکر و تالیفات این بزرگوار و کتابهایشان در حوزه های علمیه بسیار مهجور هستند که مایه خسران است حتی تفسیر مواهب الرحمن فی تفسیر القران در عین جامعیت هنوز کامل به چاپ نرسیده و حتی به فارسی ترجمه نشده است جای تاسف است