۰

پیش‌بینی نشریه پراجکت سندیکیت برای خاورمیانه

نشریه پراجکت سندیکیت در مطلبی به قلم آرون دیوید میلر نوشت: آمریکا هر قدر هم که انتظار داشته باشد بتواند خودش را از دست مسایل خاورمیانه برهاند، اما کتمان نمی‌توان کرد که این یک خواسته منطقی نیست. در واقع در شرایطی که منطقه در پاسخ به خروج آمریکا تغییرات ژئوپلیتیکی سریعی را به تجربه نشسته است؛ حالا آمریکا نمی‌تواند این احتمالات را نادیده بگیرد که تحولات متعاقب خروج از خاورمیانه نیز به نحوی دیوانه‌کننده پیچیده و سرشار از خطرات بالقوه سیستماتیک خواهد بود.
کد خبر: ۲۸۰۴۹۴
۰۹:۰۴ - ۱۴ تير ۱۴۰۲

به گزارش «شیعه نیوز»، نشریه پراجکت سندیکیت در مطلبی به قلم آرون دیوید میلر نوشت: آمریکا هر قدر هم که انتظار داشته باشد بتواند خودش را از دست مسایل خاورمیانه برهاند، اما کتمان نمی‌توان کرد که این یک خواسته منطقی نیست. در واقع در شرایطی که منطقه در پاسخ به خروج آمریکا تغییرات ژئوپلیتیکی سریعی را به تجربه نشسته است؛ حالا آمریکا نمی‌تواند این احتمالات را نادیده بگیرد که تحولات متعاقب خروج از خاورمیانه نیز به نحوی دیوانه‌کننده پیچیده و سرشار از خطرات بالقوه سیستماتیک خواهد بود.

 آمریکا در جریان تغییرات خارق‌العاده خاورمیانه- که نیاز به شناخت بهتر دارد- مانند یک گالیور مدرن و امروزی شده که دست و پایش را قدرت‌های بزرگ و کوچک بسته‌اند. با این حال حالا دیگر این کشور این کار را با توهماتی به مراتب کمتر و البته عزم و شناختی قاطع‌تر در زمینه تنظیم مجدد اولویت‌های خود در این منطقه انجام می‌دهد- که در چند ده سال گذشته به نحوی غیرمنطقی و بیش از حد تمام توجهات آمریکا را به خود معطوف کرده بود.

مسایلی مانند اهمیت فزاینده حوزه اقیانوس هند و آرام، رفتارهای تهاجمی‌تر روسیه، بی‌نیازی به انرژی کشورهای عربی و البته این موضوع که بعد از شکست‌ها و ضررهای چندین و چند تریلیون دلاری آمریکا در افغانستان و عراق بالاخره این کشور متوجه شده که قادر به حل مسایلی نیست که خاورمیانه را رنج می‌دهد؛ همه و همه باعث شده‌اند که رتبه خاورمیانه در اولویت‌های سیاست خارجی ایالات متحده کاهش یابد. و البته این موضوع را نیز باید مورد توجه قرار داد که وقتی یک قدرت بزرگ اولویت‌های جدیدی برای خودش تعیین می‌کند، قدرت‌های کوچک‌تر نیز رفتارهای خود را در قبال آن نوعی تنظیم می‌کنند که هم به منافع آن کمک می‌کند و هم این که به این منافع آسیب می‌رساند.

پنج ویژگی اساسی چشم‌انداز جدید سیاسی منطقه را شکل می‌دهد. این مسایل که مدت‌های مدیدی است که وجود دارند، چنان اهمیتی دارند که اگر ایالات متحده به دنبال افزایش شانس حفاظت از منافع خود در این منطقه باشد- که در اغلب مواقع (نه همیشه) ایده‌های آمریکایی را نابود می‌کند- ناچار به خواندن و درک صحیح آن‌هاست.

زمستان عرب

به تعبیر یکی از مورخین رومی قرون آغازین میلادی؛ اولین روز بعد از مرگ یک امپراتور بد، بهترین روز است. به رغم تمام امیدواری‌هایی که ده سال پیش در اثر بهار عربیِ به وجود آمده بود، شورش اعراب پیر و جوان علیه سیاست‌های ظالمانه و خودسری‌های سیاسی و اقتصادی رژیم‌های دیکتاتوری منطقه در نهایت باعث رستگاری یا رهایی آن کشورها نشد. در بحرین و سوریه رژیم‌های سابق در قدرت باقی ماندند. در مصر بعد از حاکمیت آشفته یک ساله اسلامگرایان، این ارتش بود که قدرت را به دست گرفت. در یمن نیز یک جنگ داخلی بی‌رحمانه درگرفت. حتی در تونس نیز که تنها کشوری بود که به نظر پتانسیل یک اصلاحات دموکراتیک واقعی را داشت، یک حکومت اقتدارگرا سر کار آمد و قدرت را تقریبا به طور مطلق در اختیار گرفت. در لبنان، لیبی و حتی عراق نیز درگیری‌های غیرقابل حل داخلی و دخالت‌های خارجی دست به دست هم داده و استقرار یک حکومت کارآمد را تا حد زیادی غیرممکن کرده‌اند.

خلاصه؛ هنوز که هنوز است، ده سال بعد از بهار عرب بسیاری از جهان عرب درگیر آشفتگی و ناکارآمدی است. در این زمینه به طور مشخص می‌توان عراق و سوریه را مثال زد که در مقابل سازمان‌های تروریستی جهادی و نفوذ ایران آسیب‌پذیرند. در این میان آمریکا هم با وجود نیروهایی که در عراق و سوریه مستقر کرده، سرش به شدت به سیاست‌های ضدتروریسم گرم است. ایالات متحده در دیگر حوزه‌ها نیز نقش خود را تا حد زیادی به حمایت از سازمان ملل و تلاش‌های چندمنظوره محدود کرده- که نشان می‌‌دهد این کشور ظرفیت، اشتیاق و علاقه‌ای به رهبری کشورهای مختلف منطقه در جهت حل مشکلات‌شان ندارد.

روزگاری سه کشور مهم عربی- مصر، سوریه و عراق- بر سر قدرت و نفوذ در خاورمیانه با هم رقابت داشتند. این سه کشور هنوز هم کشورهای مهمی هستند، اما دیگر آن اعتبار، نفوذ و ظرفیتی را که یک زمانی دذاشتند، از دست داده‌اند و این مانع از اعمال و نمایش قدرت آن‌ها می‌شود. در واقع بهار عربی و چالش‌های مختلف داخلی شرایط را تغییر داده و آن‌ها را از دور خارج کرده- و مراکز قدرت جدیدی به وجود آوره است.

یکی از تحولات مهم در این میان ظهور مراکز قدرت غیرعربی از قبیل ترکیه، اسرائیل و ایران است- که همگی به رغم چالش‌های پرشمار داخلی، به واسطه پتانسیل اقتصادی فوق‌العاده و سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی توانمند خود توانسته‌اند کارآمدی نسبی خود را به نمایش بگذارند. یکی از این سه (اسرائیل) به رغم تنش‌هایی که بین واشنگتن و تل‌آویو وجود دارد، نزدیک‌ترین متحد امریکا در خاورمیانه است؛ دیگری (ایران) مخالف و دشمن دیرینه امریکاست؛ و آن یکی (ترکیه) هم یکی از اعضای ناتو است که در برخی از مسائل همراه با آمریکاست و در موضوعاتی دیگر نیز- مانند سوریه- مسیر دیگری را انتخاب کرده و راه خودش را می‌رود. مهم‌تر از همه این که این کشورها ظرفیت مورد نیاز برای نمایش قدرت در خارج از مرزهای خود را دارند و می‌توانند ثبات منطقه و منافع امریکا را تحت تأثیر قرار دهند. این که آمریکا با این مسایل چگونه برخورد خواهد کرد، سیاست‌های منطقه را برای سال‌های آینده شکل خواهد داد.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: