۰

نهضت کربلا از ديدگاه اهل سنت

حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بـسياري از بـزرگان اهل تسـنن آن را در قالب شعر مطرح سـاخـتـه، اندوه خـويش را ابـراز کردند.
کد خبر: ۲۳۴۵
۰۰:۰۰ - ۲۱ دی ۱۳۸۶

نهضت امام حسين(ع) از نادرترين رخدادهايي است که تفکر انسانها را به خود معطوف داشتـه است و در تـاريخ اسلام ارزش والايي دارد. شهادت حسين بن علي(ع) حيات تازه اي بـه اسلام بـخشيده، خونها را بـه جـوشش آورد و تـنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسين(ع) بـا حرکت قهرمانانه خـود روح مردم مسـلمان را زنده و احـسـاس ذلت و زبـوني و اسارت را که از اواخر حـکومت عثـمان بـر روح جـامعه اسلامي حکمفرما شده بود، تضعيف کرد.

آنچه امت اسلامي از زمان وقوع اين حادثه عظيم تا امروز بـر آن متفق است، اين است که انقلاب کربلا هيبت و ابـهت اسلام را که بـه علت حـاکميت فرمانروايان ضعيف النفس و تـحـقير ارزشها و مقدسات ديني رو به افول گذارده بود، احـيا کرد. حـرکت امام حـسين(ع)، حرکتي است مستمر براي همه نسلها و همه عصرها است.

اين انقلاب تـنها انقلابـي است که اگر کليه صحـنه هايش چـنان که بـوده، تـصوير شود، هيچ کس نمي تـواند از بـروز احساسها و عواطف فطرياش جلوگيري کند؛ زيرا اين فاجـعـه بـه قول شـافعـي دنيا را لرزانده و نزديک است قله کوهها را آب کند.

حادثه کربـلا در ميان اهل تسنن موجي ايجاد کرد که زبـان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواستـه و زماني بـا شجـاعت بـه تـوصيف و تجزيه و تحليل آن پـرداخته است.

شوکاني در کتاب «نيل الاوطار» در رد بعضي از سخنوران دربـاري مي گويد: بـه تحقيق عده اي از اهل علم افراط ورزيده، چنان حکم کردند که: «حسين(ع) نوه پيامبر ـ که خداوند از او راضي باشدـ نافرماني يک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شريعت يزيد بن معاويه را هتک کرده است.» خداوند لعنتـشان کند، چه سخنان عجيبـي که از شنيدن آنها مو بر بدن انسان راست مي گردد.

تفتازاني در کتاب «شرح العقايد» مي نويسد:
حـقيقت اين است که رضايت يزيد بـه قتـل حـسين(ع) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهل بيت پيامبـر(ص)از اخبـاري است که در معني متواتر است؛ هر چند تـفاصيل آن متـواتـر نيست. دربـاره مقام يزيد بلکه درباره ايمان او ـ که لعنت خدا بـر او و يارانش بادـ توافقي نداريم.

جاحظ مي گويد: منکراتي که يزيد انجام داد، يعني قتـل حسين(ع) و به اسـارت گرفتـن زن و فرزند او و تـرسـاندن اهل مدينه و منهدم ساختن کعبه، همه اينها بر فسق و قساوت و کينه و نفاق و خروج از ايمان او دلالت مي کند.

بنابراين، يزيد فاسق و ملعون است و کسي که از لعن او جلوگيري کند، نيز ملعون است.

ابـن حجـر هيثـمي مکي در کتـاب «الصواعق المحرقه» مي نويسد: پسرامام حنبل در مورد لعن يزيد از وي پرسيد. احمد در جواب گفت: چـگونه لعنت نشود کسي که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.

آنجا که مي فرمايد: «فصل عسيتم ان توليتم اءن تفسدوا في الارض و تـقطعوا ارحامکم اولئک الذين لعنهم الله» و چه مفاسدي و قطع رحمي از آنچـه يزيد انجام داد، بالاتر است؟!

عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتـل الحسين» مي گويد: بـه تـحقيق گروهي از علما از جـمله قاضـي ابـويعلي و حـافظ ابـن الجـوزي و تـفتـازاني و سـيوطي در مورد کفر يزيد نظر قطعـي داده اند و بـا صداقت تمام لعن او را جايز شمرده اند.

مولف کتـاب «شذرات الذهب» مي نويسد: در مورد لعن يزيد، احمد بن حنبل دو قول دارد که در يکي تلويح و در ديگري تصريح بـه لعن او مي کند. مالک و ابوحنيفه نيز هر کدام هم تـلويحا و هم تـصريحا يزيد را لعنت کرده اند؛ و بـه راستـي چـرا اين گونه نبـاشد و حال آنکه او فردي قمار باز و دائم الخمر بود.

شيخ محمد عبـده مي گويد: هنگامي که در دنيا حکومت عادلي وجـود دارد که هدف آن اقـامه شـرع و حـدود الهي اسـت و در بـرابـر آن حکومتي ستـمگر است که مي خواهد حکومت عدل را تـعطيل کند، بـر هر فرد مسلماني کمک کردن حکومت عدل واجـب است؛ و از همين بـاب است انقلاب امام حسين که در بـرابـر حکومت يزيد ـ که خدا او را خوار کندـ ايستاد.

از سبط بن جوزي در مورد لعن يزيد پرسيده شد. او در جواب گفت: احمد حنبـل لعن او را تجويز کرده است، ما نيز بـه خاطر جناياتي که دربـاره پـسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداريم؛ و اگر کسي بـه اين حد راضي نمي شود، ما هم مي گوييم اصل، لعنت کردن يزيد است.

حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بـسياري از بـزرگان اهل تسـنن آن را در قالب شعر مطرح سـاخـتـه، اندوه خـويش را ابـراز کردند. امام شافعي که در دوستي اهل بـيت زبـانزد است، دربـاره نهضت کربلا چنين سروده است:

قتــيل بلا جـرم کـان قميـصه / صبيغ بماء الارجوان خصيب
نصلي علي المختار من آل هاشم / و نوذي بنيه ان ذاک عجيب
لئن کان ذنبي حب آل محمد(ص) / فذلک ذنب لست عنه اتوب
هم شفعائي يوم حشري و موقفي / و بغضهم للشافعي ذنوب

حسين(ع) کشته اي بي گناه است که پيراهن او به خونش رنگين شده و عجب از مـا مـردم آن اسـت کـه از يک طرف بـه آل پـيامـبـر درود مي فرستـيم و از سوي ديگر فرزندانش را بـه قتـل مي رسانيم و اذيت مي کنيم!

اگر گناه من دوستي اهل بيت پـيامبـر است، پـس من هيچ گاه از آن توبه نمي کنم.

اهل بـيت پـيامبـر(عليهم السلام) در روز محشر شفيعان من هستند و اگر نسبـت بـه آنان دشمني داشتـه بـاشم، گناهي نابـخشودني است.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: