۰

چرا علی( علیه السلام ) با منع از نوشته شدن وصیت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) مخالفت نکرد؟

جلوگیری و ممانعت از عملی شدن خواسته پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) (درخواست آوردن قلم و دوات برای نوشتن وصیت قبل از وفاتشان) از وقایع مشهور در تاریخ است که از آن به اسامی مختلفی نظیر واقعه "یوم الخمیس" یا واقعه "قلم و دوات" یاد شده است. سکوت حضرت علی( علیه السلام ) در این حادثه دلیلی بر نفی اصل وقوع آن نیست بلکه باید دید که دلیل آن چه بوده است و آیا این سکوت منافاتی با شجاعت آن حضرت دارد یا نه؟
کد خبر: ۲۰۹۸۲۵
۱۱:۱۶ - ۰۵ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
چرا وقتی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) قبل از وفاتش خواست که برای اصحاب چیزی بنویسد که هرگز بعد از او گمراه نشوند، علی( علیه السلام ) چیزی نگفت، با این‌که او آن مرد شجاعی است که از هیچ‌کس جز خدا هراسی ندارد؟! و همچنین می‌دانست که هر کس حق را نگوید شیطان لالی است!!
پاسخ اجمالی

جلوگیری و ممانعت از عملی شدن خواسته پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) (درخواست آوردن قلم و دوات برای نوشتن وصیت قبل از وفاتشان) از وقایع مشهور در تاریخ است که از آن به اسامی مختلفی نظیر واقعه "یوم الخمیس" یا واقعه "قلم و دوات" یاد شده است. سکوت حضرت علی( علیه السلام ) در این حادثه دلیلی بر نفی اصل وقوع آن نیست بلکه باید دید که دلیل آن چه بوده است و آیا این سکوت منافاتی با شجاعت آن حضرت دارد یا نه؟

با مروری به واقعه «قلم و دوات» که در کتب تاریخی و غیر آن آمده است به نکاتی برخورد می کنیم:

  1. شخصی پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را متهم به هذیان گویی کرد پیامبری که قرآن درباره ی او می فرماید: «از روی هوا و از پیش خود صحبت نمی کند و فقط وحی ما را به شما ابلاغ می کند. امر وصایت هم از مهم ترین امور مربوط به رسالت است.
  1. شروع نزاع و مشاجره در بالین رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و با بیماری که ایشان داشتند کار صحیحی نبود که شروع شد و هرگونه اظهار نظر مخالف آن شخص باعث تشدید این مشاجره و رنجش بیشتر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می شد.
  1. عده ای با آن شخص که منع از کتابت وصیت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) کرد مخالفت کردند ولی دامنه ی مشاجره بالا گرفت و توسط او و همراهانش پذیرفته نشد و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همه را از بالین خود دور کرد. بنا بر برخی روایات در مصادر برادران اهل سنت ، این شخص عمر بن الخطاب بود![i]
  1. ولایت علی ( علیه السلام ) و حقانیت او آنقدر روشن و واضح بود که هیچ کس در وصی بودن او شکی نداشت و سکوت حضرت علی ( علیه السلام ) در منزل پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فقط به خاطر رعایت مصالحی بود که گذشت البته بعد از واقعه ی سقیفه ، چندین بار به سلب حق خود اعتراض کرد ولی به دلیل رعایت مصالح اسلام و مسلمین سالها سکوت و با حکومت ها به عنوان مشاوری امین همکاری کرد.

[i] بخاری، کتاب العلم، باب کتابة العلم، 1/22-23.

پاسخ تفصیلی

جلوگیری و ممانعت از عملی شدن خواسته پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مبنی بر آوردن قلم و دوات برای نوشتن وصیت قبل از وفاتشان از وقایع مشهور در تاریخ است که از آن به اسامی مختلفی نظیر واقعه "یوم الخمیس" یا واقعه "قلم و دوات" یاد شده است که بطور متواتر در متون حدیثی برادران اهل سنت ما آمده است و سکوت حضرت علی( علیه السلام ) در این قضیه دلیلی بر نفی اصل وقوع آن نیست بلکه باید دید که دلیل آن چه بوده است و آیا این سکوت منافاتی با شجاعت آن حضرت دارد یا به خاطر حفظ مصالح اسلام، همان مصالحی که به خاطر آن از خواسته خود صرف نظر کردند، بوده و هیچ منافاتی با شجاعت بی نظیر آن حضرت ندارد؟

خوب است برای روشن شدن مطلب ابتدا اصل ماجرا را که معروف به واقعه «قلم و دوات» و یا واقعه ی «یوم الخمیس»، «روز پنج شنبه» است، بیان کنیم:

امام بخاری سرسلسله ی محدثان اهل سنت و صاحب صحیح بخاری از ابن عباس چنین روایت می کند که گفت:

نزدیکی وفات رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که عده ای از جمله عمر بن خطاب در منزل پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) حاضر بودند، حضرت ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید، عمر بن خطاب گفت: "درد بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) غلبه کرده است، نزد ما کتاب خداوند است که ما را کفایت می کند"!!. اهل بیت و افراد داخل خانه رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اختلاف کردند، عده ای هم نظر عمر و عده ای مخالف وی بودند. چون اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: از بالین من دور شوید شایسته نیست نزد من مشاجره و نزاع شود.[1]

بخاری از ابن عباس در جای دیگر نقل می کند که ابن عباس گفت: تمام مشکلات و بدبختی ها از زمانی آغاز شد که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به خاطر نزاع و درگیری در خانه اش آن وصیت آخر را نکرد.[2]

این واقعه در روز پنج شنبه یعنی چهار روز پیش از درگذشت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اتفاق افتاد جالب است که بدانیم پیامبر برای از بین بردن هرگونه مخالفتی با ولایت علی ( علیه السلام ) عده ای از جمله ابوبکر، عمر، عثمان، ابوعبیده ی جراح، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عرف و سعد بن ابی وقاص[3] را همراه سپاه اسامه به دورترین مرزهای کشور اسلامی (مرزهای روم) فرستاد با اینکه خالی کردن مرکز حکومت در آستانه وفات پیامبر از نیروهای نظامی در ظاهر به صلاح نبود و چه بسا ممکن بود تازه اسلام ها ، همسایه ها و قبایل اطراف سر به شورش بردارند ولی تنها امری که این تصمیم گیری را در نظر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) منطقی جلوه می داد، دور ساختن مخالفان جانشینی امام علی ( علیه السلام ) از مدینه بود. تشکیل این سپاه چند روز قبل از وفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و به دستور ایشان بود و فرمود: خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف کرده و با او همراه نشود.[4] در مقابل یاران و موافقان جانشینی علی ( علیه السلام ) چون عمار و مقداد و سلمان از حضور در سپاه معاف گشتند و هیچ نامی از علی ( علیه السلام ) در این سپاه نبود.[5]

با تمام این مقدمات با شایعه ی خبر وفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عده ای از سپاه جدا گشته و به مدینه بازگشتند و در منزل پیامبر جمع شدند و واقعه روز پنج شنبه اتفاق افتاد.

تاریخ از کسانی نام می برد که در مقابل عمر اعتراض کردند، جابربن عبدالله انصاری از آن جمله است.[6]

با مروری دوباره بر حدیث ابن عباس و روایت وی از آن واقعه روشن می شود که نزاع و درگیری در آن موقعیت و با اوضاع و احوال پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هرگز کار صحیح نبوده است و علت نوشته نشدن وصیت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز همین درگیری و نزاع بود.

اگر عمر بن خطاب چنین اعتراضی نمی کرد و در محضر رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مشاجره و نزاع صورت نمی گرفت آنگاه حضرت( صلی الله علیه و آله و سلم ) وصیت خود را می نوشتند.

حال علت عدم وارد شدن علی ( علیه السلام ) به این نزاع و مشاجره روشن می شود، پیامبری که روح تعالیمش بر وحدت و تألیف قلوب بود[7] سزاوار نبود که این نزاع و درگیری را شدت بخشد علاوه بر اینکه کسانی که گفتار پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را قبول نکردند و او را به هذیان گویی به خاطر غلبه ی درد متهم کردند چه تضمینی وجود داشت که کلام علی ( علیه السلام ) را قبول کنند؟ علاوه بر اینکه عده ای از صحابی بزرگ همچون جابربن عبدالله انصاری با این موضع گیری خلیفه دوم مخالفت کردند ولی با پافشاری گروه مخالف، مغلوب شدند. پس در آن موقعیت هرگونه اظهار نظر منفی یا مثبتی که به نزاع و مشاجره در نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) دامن می زد قطعا اشتباه بود . البته امر وصایت علی ( علیه السلام ) امر پوشیده و نا گفته ای نبود چرا که بارها و بارها پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر آن تأکید کرده بودند به طوری که همگان بر آن واقف بودند و حجت شرعی بر آنان تمام شده بود. سیوطی در تاریخ الخلفاء این احادیث را جمع کرده است.از آن میان جمله ی « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ » را از ترمذی از ابی سریحه یا زید بن ارقم نقل می کند، و جمله ی « اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه‏» را از احمد بن حنبل و طبرانی به طریق ابن عمر، مالک بن الحوریث، جریر، سعد بن ابی وقاص، ابی سعید خدری، أنس، ابن عباس و .. نقل می کند.

همچنین جمله « أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی » را از احمد بن حنبل و طبرانی به طرق مختلف نقل می کند. [8]

بله چون هنوز چند ماهی از واقعه ی عظیم "غدیر خم" نگذشته بود و امکان نداشت در آن فاصله اندک کسی آن واقعه عظیم را فراموش کند امام علی ( علیه السلام ) لازم ندیدند به این مشاجره وارد شوند و در منزل رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) به خاطر رعایت حال آن حضرت و عدم جسارت به مقام نبوت ساکت بودند،اما بعد از آن از گفتن حق ابائی نکردند بلکه چنانکه احمد در مسند (1/155) و طبری در تاریخش (2/466) و دیگران از جمله ابن کثیر و ابن هشام آورده اند ابتداءً برای اظهار نارضایتی از این تصمیم در مورد خلافت، به اتفاق عده ای در خانه فاطمه (سلام الله علیها) تحصن کرد، و دیگر آنکه به مسجد رفت و مردم را قسم داد که آیا واقعه غدیر خم را شاهد نبوده اند عده ی زیادی (یا 30 نفر) این مطلب را شهادت دادند.[9] و تا جایی که وحدت امت اسلامی خدشه دار نشود و خونی ریخته نشود در راه احقاق حق خود نهایت تلاش را انجام دادند.

چه بسا پایداری علی ( علیه السلام ) بر این اعتراضات موجب اختلافات داخلی گسترده و از بین رفتن اصل درخت نو پای اسلام که به تازگی پیامبر و رهبر خود را از دست داده و دشمنان غدار در صدد فرصتی برای ضربه زدن به آن بودند، می شد. کما اینکه که در تاریخ آمده با وفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عده ی زیادی از قبائل عرب از پرداخت زکات سر باز زده و مرتد شدند. [10]

آری امام علی ( علیه السلام ) همواره نگران هدر رفتن زحمات طاقت فرسای پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود و خود و خانواده اش را فدای حفظ مصالح اسلام می کرد تا اسلام باقی مانده و به دست نسلهای بعدی برسد. از این رو، سالها سکوت و با حکومت ها بعد از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به عنوان مشاوری امین همکاری کرد.

[1] بخاری، کتاب العلم، باب کتابة العلم، 1/22-23؛ معالم المدرستین، علامه عسکری، ج 1، ص 140.

[2] صحیح بخاری، کتاب الاعتصام بالکتال والسنة، باب کراهیة الخلاف و باب قول مریض: قوموا عنی از کتاب مرضی؛ معالم المدرستین، علامه عسکری، ج 1، ص 140.

[3] طبقات الکبری، ج 2، ص 189؛ پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) سیره و تاریخ، جمعی از مؤلفان، ص 131.

[4] ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 14؛ به نقل از پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم )، جمعی از مؤلفان، ص 132.

[5] طبقات کبری، ج 2، ص 189؛ پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) سیره و تاریخ، ص 131.

[6] هیثمی، مجمع الزوائد، ج 4، ص 390 و ج 8، ص 609؛ پیامبر اعظم سیره و تاریخ، ص 134.

[7] آیات متعددی از قرآن مسلمانان را به وحدت و عدم نزاع و مشاجره دعوت می کند: آیه 46 از سوره انفال که می فرماید: با هم نزاع نکنید پس شکست می خورید و عزت خود را از دست می دهید.

[8] تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 157.

[9] معالم المدرستین، علامه عسکری، ج 1، ص 489.

[10] همان، ج 1، ص 165.

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: