۱

عوامل رهايي از عذاب قبر

در روايتى از پيامبر خدا (ص) نقل شده است كه فرمودند: سه دسته از خانم ها عذاب قبر ندارند. اين در حالى است كه در روايات ما آمده است: كمتر كسى است كه دچار عذاب و فشار قبر نشود. حتى پيغمبر ما وقتى مى خواستند بچه هايشان را دفن كنند، دعا مى كردند كه خداوند عذاب قبر را از آن ها بردارد.
کد خبر: ۲۰۷۲۵
۱۹:۴۲ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰
در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: سه دسته از خانم ها عذاب قبر ندارند. اين در حالى است كه در روايات ما آمده است: كمتر كسى است كه دچار عذاب و فشار قبر نشود. حتى پيغمبر ما وقتى مى خواستند بچه هايشان را دفن كنند، دعا مى كردند كه خداوند عذاب قبر را از آن ها بردارد.

البته عذاب قبر عللى دارد. گاهى به خاطر ضايع كردن نعمت است و گاهى به خاطر بد خلقى با همسر و خانواده. رهايى از عذاب قبر بشارت بسيار بزرگى براى خانم ها است. اين به معناى اين است كه برزخش را طى كرده است و ديگر عذاب قبر ندارد. امام صادق عليه السلام فرمودند:

وَ اللّهِ ما اَخافُ عَلَيكُمْ اِلاَّ الْبَرْزَخَ فَاَمّا اِذا صارَ الاَْمرُ اِلَيْنا فَنَحْنُ اَوْلى بِكُمْ؛[1]به خدا سوگند، جز از برزخ بر شما نمى ترسم. اما هنگامى كه (در قيامت) امر به ما واگذار شد، ما سزاوارتريم به شما.

يعنى شما برزخ را درست كنيد، قيامت ما از شما شفاعت مى كنيم. اين بدان معناست كه عموم مؤمنين در راه برزخ گير هستند. فرمودند: اگر شما مسأله قبر و فشار قبر و برزخ را حل كنيد، ما دستتان را مى گيريم، ولى از عذاب قبر و برزخ بر شما مى ترسيم.

با اين خصوصيات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: سه دسته از خانم ها از عذاب قبر و فشار برزخ راحت اند. از اين بالاتر، «تُحْشَرُ مَعَ فاطِمَةَ؛ با فاطمه عليهاالسلام محشور مى شوند.»در عالم بشارتى بالاتر از اين براى يك خانم وجود ندارد كه با حضرت زهرا عليهاالسلام محشور مى شود.

اما عواملى كه موجب مى شود خانم ها از عذاب برزخ و فشار قبر رهايى يابند و با فاطمه زهرا عليهاالسلام محشور شوند، عبارت اند از :

الف) تحمل تنگدستى شوهر
---------------------------------
دسته اول از خانم هايى كه مشمول اين بشارت اند، زنانى هستند كه با فقر شوهرشان بسازند: «إِمْرَأَةٌ صَبَرتْ عَلى عُسْرِ زَوْجِها». يعنى با مشكلات اقتصادى آقايان كه نوعاً به آن مبتلا هستند بسازند. دنبال پُز و چشم و هم چشمى و رقابت نباشند. به آنچه دارند قانع باشند و با تنگدستى شوهر كنار بيايند. اين دسته از خانم ها عذاب قبر ندارند و با فاطمه زهرا عليهاالسلام محشور مى شوند.

حضرت زهرا عليهاالسلام چقدر با وضعيت اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام مى ساختند! در يك روايتى عجيب آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام مسافرت يا جايى بودند. وقتى بازگشتند، ديدند كه حضرت زهرا عليهاالسلام و بچه ها لاغر شده اند و رنگ صورت آنان به زردى مى گرايد. پرسيدند: چرا رنگتان پريده و لاغر شده ايد؟ پاسخ دادند: دو روز است كه غذا نداشتيم. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چرا به من نگفتيد تا براى شما غذا تهيه كنم؟ فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمودند:

اِنّى لاَءَسْتَحيى مِنْ اِلهى اَنْ تُكَلِّفَ نَفْسُكَ ما لا تَقْدِرُ عَلَيهِ؛[2]من از خداى خودم حيا مى كنم كه شما به چيزى تكليف شوى كه قدرت انجام آن را ندارى.

حاضر شديم گرسنگى را تحمل كنيم و با فشار اقتصادى بسازيم و شما را به زحمت و مشكل نيندازيم.

نشاط و خوشى و لذت زندگى در گرو محبت و يگانگى است. در گرو دوست داشتن و فداكارى است. در ارتباط با خداست. و گرنه اگر همه دنيا را به يك زن و شوهر بدهند، ولى همديگر را دوست نداشته باشند و با هم يگانه نباشند، اين ناخوشى است. كسى كه از عالم محبت سر در بياورد، همه مشكلات برايش آسان، بلكه لذت بخش است.

يكى از رفقاى اهل علم مى گفت: اوايل زندگى مان خيلى دچار بحران اقتصادى بوديم. بعضى از شب ها نان براى خوردن نداشتيم، ولى چون همديگر را دوست داشتيم، خوش و راحت و سرحال بوديم. ولى الآن افرادى را مى بينيم كه پول و خانه و ماشين و همه اسباب رفاه و عيش و نوش برايشان فراهم است، ولى خوشى ندارند. اين چيزها خوشى نمى آورد، بلكه خوشى در گرو محبت و يگانگى است.

ب) سازش با شوهران بد اخلاق
------------------------------------
گروه دوم از زنانى كه عذاب قبر ندارند و با فاطمه زهرا عليهاالسلام محشور مى شوند، زنانى هستند كه با بد اخلاقى شوهرانشان بسازند. همان طور كه ممكن است آقايان مبتلا به خانم بد اخلاق باشند، خانم ها هم ممكن دچار شوهر بد اخلاق و غرغرو و تند مزاج باشند. اين چنين خانمى اگر در برابر بداخلاقى شوهرش صبر كند و بسازد، خداوند عذاب قبر را از او بر مى دارد و با حضرت زهرا عليهاالسلام محشورش مى كند. «وَ امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلى سُوءِ خُلْقِ زَوْجِها.»در روايت ديگر آمده است:

مَنْ صَبَرَتْ عَلى سُوءِ خُلْقِ زَوْجِها اَعْطاها مِثْلَ ثَوابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزاحِمٍ؛[3]زنى كه در برابر بد اخلاقى همسرش صبر كند، خداوند پاداشى همانند پاداش آسيه بنت مزاحم به او عطا مى كند.

حضرت آسيه چه درجه و مقامى پيدا كرد؟ او زن طاغوت بود. اگر بخواهيم خيلى واضح بگوييم، زن شخصيتى همانند صدام بود. ولى يكى از بهترين زنان عالم است. چهار زن بهترين زنان عالم اند كه يكى از آن ها حضرت آسيه است. ايشان در اعلا درجه بهشت همسر پيامبر ما مى شود.[4]شوهرى مثل فرعون داشت كه مى گفت: «اَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلى؛ من خداى برتر شما هستم.»همسر كسى كه ادعاى خدايى داشته است. كسى كه غذاى فرعون را خورده است، در خانه فرعون زندگى كرده است، هم نفس با فرعون بوده است. اصلاً ديدن فرعون كفاره دارد. واقعاً خيلى ظلمانى و تاريك بوده است. اين بدان معناست كه در بدترين شرايط مى توان بهترين زنان بود. او نگفت كه من اسير دست شوهر هستم، موقعيتم استثنايى است، آزادى ندارم.

حضرت آسيه براى همه زنان حجت است. خداوند آسيه را مى آورد و او مى گويد: شوهر من بد اخلاق بود، بى رحم بود، ظالم بود. حضرت آسيه هم يك خانم بود، ولى ببيند چه كرده است كه در جوار پيامبر خداست! اگر كسى بر بد اخلاقى شوهرش به خاطر خدا صبر كند و او را تحمل نمايد، خداوند اجر آسيه بنت مزاحم را به او مرحمت مى كند؛ يعنى همجوار پيامبر خدا در اعلى درجه بهشت است و با حضرت زهرا عليهاالسلام محشور مى شود.

ج) بخشش مهريه به شوهر
---------------------------------
گروه سوم از زنانى كه خداوند عذاب قبر را از آنان برمى‏دارد و آنان را با حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ محشور مى‏كند، زنانى هستند كه مهريه خود را به شوهر ببخشند: «اِمْرأَةٌ وَهَبَتْ صِداقَها»اين، باز در عالم محبت و يگانگى عملى مى‏شود. در عالم يگانگى من و تو وجود ندارد. حق هر يك از اين سه گروه است كه اين همه مقام و درجه به آنها بدهند.

قال النبى ـ صلى الله عليه و آله ـ : ثَلاثُ نِساءٍ يَرْفَعُ اللّه ُ عَنْهُنّ عَذابَ الْقَبْرِ وَ حَشَرَهُنَّ مَعَ فاطِمَةَ عليهاالسلام : اِمْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلى عُسْرِ زَوْجِها وَ امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلى سُوءِ خُلْقِ زَوْجِها وَ امْرَأَةٌ وَهَبَتْ صِداقَها؛[5]خداوند عذاب قبر را از سه گروه از زنان برمى‏دارد و آنان را با فاطمه ـ سلام الله عليها ـ محشور مى‏سازد: زنى كه با تنگ‏دستى شوهرش بسازد، زنى كه بر بدخلقى شوهرش صبر كند و زنى كه مهريه‏اش را به شوهرش ببخشد.

زيبابينى
---------
يكى از بزرگان مى‏فرمود: ما پنج تا عيب داريم، خانم هم شش تا عيب دارد. روى هم مى‏ريزيم و زندگى مى‏كنيم. اين طور نيست كه آقا عيب دارد، ولى خانم بى‏عيب است، يا برعكس. نه شما بى‏عيب هستى و نه او. عيب‏ها را روى هم بريزيد و با هم بسازيد و زندگى خوشي داشته باشيد. اصلاً عيب همديگر را نبينيد. با صفا و محبت با هم زندگى كنيد. يكى از راه‏هاى عملىِ ايجاد صفا و محبت در زندگى همين است كه عيب‏ها را نبينم، بلكه قشنگى‏ها و زيبايى‏ها را ببينم، بالاتر آن‏كه همه را زيبا ببينم.

خداوند حاج آقا دولابى را رحمت كند! مى‏فرمود: خانه خودتان را خانه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به حساب بياوريد. يعنى مرد به قصد خدمت كردن به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ به زنش خدمت كند و خانم هم به قصد حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به شوهرش خدمت كند. به بچه‏هايشان هم به قصد امام حسن و امام حسين ـ عليهماالسلام ـ خدمت كنند. آن وقت ببينيد آن خانه چه مى‏شود! آن خانه، خانه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مى‏شود. شيعيان جزء اهل‏بيت(ع) هستند.

آزار رسول خدا(صلى الله عليه و آله)
----------------------------------------
پيش از اين گمان مى‏كرديم كه اگر كسى حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ را اذيت كند، پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ را اذيت كرده است. بلكه بايد گفت: اگر كسى يك مؤمن و دوست اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را اذيت كند، آنان را اذيت كرده است. پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ فرمودند:

مَنْ آذى مُؤْمِناً فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذَى اللّه َ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ اَذَى اللّه َ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِى التُّوراةِ وَالاِْنْجيلِ وَالزَّبورِ وَ الْفُرقانِ؛[6]هر كس مؤمنى را بيازارد، مرا آزرده است و كسى كه مرا بيازارد، خداوند عزوجل را آزرده است و كسى كه خدا را بيازارد، در تورات و انجيل و زبور و فرقان (قرآن) ملعون شمرده شده است.

اگر اين خانم شوهرش را اذيت كند، امام زمان ـ عليه السلام ـ را اذيت كرده است. اگر مرد خانم و مادرش را اذيت كند، كنيز حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ را اذيت كرده است، بلكه آن حضرت را اذيت كرده است. آيا ما حاضر به آزار و اذيت آنها هستيم؟ اگر اين فرهنگ براى ما جا بيفتد، دست و پايمان را جمع مى‏كنيم. اگر دريابيم كه همه هستى به هم گره خورده است و آزار يا شادمان كردن يك انسان مؤمن در حقيقت آزار و يا شادمان نمودن اولياي خدا و حق تعالى است، در رفتار ما بسيار تأثيرگذار است. يعنى اثر اعمال ما به اولياى حق و بلكه مستقيماً به حق تعالى برمى‏گردد.

گستره وجودى امام(عليه السلام)
--------------------------------------
بايد بدانيم كه عالم يك انسان بيشتر نيست. حاج آقاى دولابى مى‏فرمودند: «براى من يقينى شده است كه همه عالم براى من يك انسان است و آن هم امام زمان ـ عليه السلام ـ است. همه هم، اعضا و جوارح آن امام هستند. اين جمله مهم زيارت جامعه را خوانده‏ايم:

اَجْسادُكُمْ فِى الاَْجْسادِ وَ اَرْواحُكُم فِى الاَْرْواحِ وَ اَنْفُسُكُم فِى النُّفُوسِ؛ جسدهاى شما در اجساد و روح‏هاى شما در ارواح و نفس‏هاى شما در نفوس ماست.

يعنى اين بدن‏ها مال امام(ع) است، حتى بدن بدها. اگر اين فرهنگ جا افتاد كه يك حقيقت بيشتر در عالم نيست، به گونه‏اى ديگر عمل مى‏كنيم. هر چه در عالم هست از شعاع و نور وجود انسان كامل است.

گفت پيغمبر كه اجزاء منيد جزء را از كل چرا برمى‏كنيد

جزء از كل قطع شد بيكار شد دست از تو قطع شد مردار شد

خداى تعالى امامان ما را ظهور خود مى‏داند و شيعيان و دوستانشان را شعاع وجود آنها. امام باقر ـ عليه السلام ـ در ذيل آيه شريفه «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»[7]فرمودند:

اِنَّ اللّهَ اَعْظَمُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ وَ اَمْنَعُ مِنْ اَنْ يُظْلَمَ وَ لكِنَّهُ خَلَطَنا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنا ظُلْمَهُ وَ وِلايَتَنا وِلايَتَهُ؛[8]در حقيقت خداوند بزرگ‏تر و عزيزتر و بلندمرتبه‏تر و مانع‏تر است از اين كه مورد ظلم قرار گيرد؛ و لكن خداوند ما را با خودش مخلوط و ممزوج كرده است. از اين رو ظلم به ما را ظلم به خود دانسته و ولايت ما را ولايت خود.

تعبير «خَلَطَنا»تعبير بسيار زيبايى است. حق تعالى ائمه بزرگوار ما را با خود يكى مى‏داند؛ يعنى آن بزرگواران ذوب در حق شده‏اند. مستقلاً از خود چيزى ندارند. هر چه هست، ظهور حق تعالى است. لذا فرمودند:

مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللّهَ وَ مَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ؛[9]كسى كه شما را دوست بدارد، البته خدا را دوست داشته است و كسى كه با شما دشمنى ورزد، در حقيقت با خدا دشمنى كرده است و كسى كه به شما پناه برد، به طور حتم به خدا پناه برده است.

به قولا مولانا :

ديده‏اى خواهم سبب سوراخ كن تا سبب را بركند از بيخ و بن

ديده‏اى خواهم كه باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس

اين همه آوازه‏ها از شه بود گر چه از حلقوم عبدالله بود

از پيامبر گرامى اسلام روايت شده است :

مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَةً جاهِليَّةً؛[10]كسى كه بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.

اگر از انسان كامل بريده و قطع شديم و او را نشناختيم، مرگ جاهليت نصيبمان خواهد شد. حيات مادى و معنوى ما در پرتو امامان ماست. هم فيض ظاهر و مادى ما از امام است. چنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:

لَوْ لا فِى الاَْرْضِ مِنّا لَساخَتِ الاَْرْضُ بِاَهْلِها؛[11]اگر در روى زمين كسى از ما نباشد، زمين اهل خود را فرو مى‏برد.

و هم حيات معنوى ما از امام است. اگر سرچشمه حيات معنوى و هدايت را پيدا نكنيم و به آن متصل نشويم، گمراهيم. در دعاى زمان غيبت چنين مى‏خوانيم:

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكْ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّكَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى؛[12]خدايا، خودت را به من بشناسان؛ كه اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نشناخته‏ام. خداوندا، رسولت را به من معرفى نما؛ كه اگر رسولت را به من معرفى نكنى، حجت تو را نشناخته‏ام، خداوندا! حجت خود را به من بشناسان؛ كه اگر حجت خود را به من نشناسانى، از دينم گمراه مى‏شوم.

اهانت به دوستان امام(عليه السلام)
------------------------------------------
امام صادق ـ عليه السلام ـ به گروهى فرمودند: چرا به ما اهانت مى‏كنيد و ما را سبك مى‏شماريد؟! يك نفر به امام گفت: به خدا پناه مى‏بريم از اين‏كه به شما اهانت كنيم و شما را سبك بشماريم! امام فرمود: تو يكى از همان‏ها هستى كه به ما اهانت كردى! دست و پاى خودش را جمع كرد و گفت: من به خدا پناه مى‏برم كه به شما اهانت كنم! كى اهانت كردم؟ فرمود: وقتى به سفر حج مى‏رفتى، در بين راه يكى از دوستان ما پياده بود، در راه مانده بود. التماس كرد كه مرا سوار كن. چرا سوارش نكردى؟ تو به آن دوست ما استخفاف كردى. در حقيقت به من اهانت كردى.

وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فبنا اسْتَخَفَّ وَضَيَّعَ حُرْمَةَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛[13]كسى كه مؤمنى را سبك بشمارد، ما را سبك شمرده و حرمت خدا را ضايع كرده است.

يعنى فرقى نمى‏كند؛ اگر من به دست شما زدم، در حقيقت به شما زده‏ام؛ چون دست شما جزء شماست. دوستان و شيعيان اهل‏بيت ـ عليهم السلام ـ در حقيقت جزء آنها هستند. اگر به جزء اهانت كردى، در حقيقت به كل اهانت كرده‏اى!

بالاتر اين كه خداوند فرموده است :

مَنْ اَهانَ لى وَليًّا فَقَدْ بارَزَنى بِالْمُحارَبَةِ وَ دَعانى اِلَيْهِ؛[14]

كسى كه به دوست من اهانت كند، اعلام جنگ با من كرده است و مرا به مبارزه دعوت كرده است.

اين تعبير، تعبير بسيار تندى است. در حقيقت اهانت و آزار دوستان خدا در حكم جنگ با خداست. اين بينش، انسان را از بسياى از خطاها بازمى‏دارد.

هزار بار پياده گر طواف كعبه كنى قبول حق نشود گر دلى بيازارى

روى خوش و محبت در خانه
---------------------------------
يكى از سفارش‏هاى حاج آقاى دولابى اين بود كه هر وقت مى‏خواهيد از خانه بيرون رويد، از اهل خانه و از پدر و مادر يا همسر و فرزندان، با روى خوش جدا شويد. بگوييد: كارى نداريد؟، چيزى نمى‏خواهيد؟ با عافيت و دل خوش از خانه بيرون برويد. اهل خانه را شاد كنيد. درست خداحافظى كنيد. در اين صورت تا زمانى كه بيرون خانه هستيد، يا در مسافرت به‏سرمى‏بريد، خوش هستيد و دست خدا به همراه شماست. مبادا با قهر و اخم و ناراحتى از اهل خانه جدا شويد! حتماً با خداحافظى و صلح و صفا بيرون رويد. مى‏فرمودند: «من وقتى مى خواهم از خانه بيرون بروم، حاج خانم مى‏آيد و يك پارچه‏اى برمى‏دارد و كفش‏هاى من را پاك مى‏كند و مى‏گويد: حاج آقا جونم، حاج آقا جونم، قربونت برم! از اين بهتر شوهرى در عالم نيست! بعد هم مى‏گويد: حاج آقا جون بده بيايد. با چند تا تعريف جيب‏هاى ما را خالى مى‏كند. هر كس باشد، دستش در جيبش مى‏رود. ما راهش را بلد نيستيم. اگر از فولاد هم باشى، با محبت زمين مى‏خورى. اگر سنگ هم باشى، با محبت ذوب مى‏شوى. هيچ چيز مثل محبت انسان را زمين نمى‏زند. اگر خانم محبتش بيشتر باشد، او غالب مى‏شود و اگر آقا محبتش زيادتر باشد، او غالب است.

آن كه محبتش بيشتر است
---------------------------------
رواياتى كه در باب محبت دو مؤمن آمده است، جالب است! مى‏فرمايد: دو مؤمن وقتى به هم مى‏رسند، اول سلام، بعد از آن مصافحه و سپس معانقه مى‏كنند. معانقه يعنى چسبانيدن گردن به گردن. يعنى گردن‏ها داخل هم برود و سينه ها محكم به هم بچسبد. بنابراين، در مرحله اول بايد سلام كرد. كسانى كه دوستى‏شان بيشتر است، مصافحه مى‏كنند، يعنى با يكديگر دست مى‏دهند. مستحب است مقدارى فشار دهند، نه زياد كه اذيت شوند. افراط و تفريط نشود. يك مقدار كه فشار مى‏دهيد، يعنى من دوستت دارم.

روايات عجيبى در باب مصافحه آمده است. فرمودند: مصافحه، گناهان دو طرف را مثل برگ خزان مى‏ريزد.[15]خداوند آن‏قدر مصافحه را دوست دارد كه فرموده‏اند:

اَدْخَلَ اللّهُ يَدَهُ بَيْنَ اَيْديهِما؛ خداوند دستش را داخل دست‏هاى آن دو نفر مى‏كند.

خيلى عجيب است! دو تا مؤمن وقتى با هم يگانه مى‏شوند، آن‏قدر خداوند اين عمل را دوست دارد كه مى‏فرمايد: من هم به ميان شما مى‏آيم. خداوند ميان اين دو نفر است كه با هم دست داده‏اند. خدا با كدام يك مصافحه مى‏كند؟

فَصافَحَ اَشَدُّهُما حُبّاً لِصاحِبِهِ؛[16]خداوند با آن دوستى مصافحه مى‏كند كه محبتش بيشتر است.

اين قاعده را درباره زن و شوهر هم اجرا كنيد. اگر خانم محبتش بيشتر باشد، خدا و پيامبر و امام زمان با او هستند و اگر آقا محبتش بيشتر است، خوبان عالم هم همان طرف صف مى‏بندند.

صد رحمت الهى
--------------------
در روايت ديگرى آمده است: هنگامى كه دو انسان مؤمن با همديگر مصافحه مى‏كنند، خداوند صد رحمت نازل مى‏كند؛ نود و نه رحمت نصيب كسى است كه محبتش بيشتر است و يك رحمت براى طرف مقابل است.

حاج آقا مثال مى‏زدند و مى‏فرمودند: دو نفر مى‏خواستند هفت تا سيب را بين خودشان تقسيم كنند. يكى از آن ها خيلى رند بود. يكى را گذاشت طرف مقابل و يكى ديگر را طرف خودش و همين طور تقسيم كرد تا يكى باقى ماند. گفت: اگر اين يكى باقي‏مانده را به تو بدهم، خودم ناراحت مى‏شوم و اگر بردارم، تو ناراحت مى‏شوى؛ پس هر هفت تا سيب مال من. اين تقسيم‏هاى اهل دنياست.

گاهى در معنويات هم اين‏گونه است. مثلاً شما سلام مى‏كنى، نود و نه ثواب به شما مى‏دهند و به طرفى كه جواب داده است و جوابش هم واجب بوده است، يك ثواب مى‏دهند، اگر نگوييم كه آن يكى هم منشأش شما بودى و آن يكى هم مال شماست. بياييم در معنويات هر هفت تا را به جيب بزنيم. براى سلام كردن كه مستحب است، نود ونه ثواب مى‏دهند، ولى براى جواب كه واجب است، يك ثواب. در مصافحه هم آن‏ كه محبتش بيشتر است، نود و نه رحمت نصيبش مى‏شود و كسى كه محبتش كمتر است، يك رحمت شامل حالش مى‏شود.

هديه و سوغات براى اهل خانه
-------------------------------------
از خانه كه بيرون مى‏رويد با صلح و صفا بيرون برويد. وارد خانه هم كه مى‏شويد، سعى كنيد هديه يا چيزى بخريد و بياوريد. به خصوص وقتى كه از سفر باز مى‏گرديد، دست خالى برنگرديد. شايد سوغات سفر شبهه وجوب داشته باشد. سوغات، به خصوص براى بچه‏ها مايه دلخوشى است. مدت‏ها فراق كشيده است تا اين كه براى او سوغاتى بياورند. اگر دست خالى برگردى، مى‏دانى بر سر اين بچه چه آورده‏اى؟! از اين كار دلش مى‏شكند.

در روايات آمده است: در بازگشت از سفر سوغات بياوريد، هر چند يك سنگ باشد.[17]دست خالى نباشيد. براى همسر، بچه‏ها، پدر و مادر و رفيق هديه‏اى بياوريد. الحمدلله ايرانى‏ها به اين سنت عمل مى‏كنند و سنت خوبى است.

مشكلات را به خانه نبريد
----------------------------
يكى ديگر از امورى كه بايد درباره خانواده مراعات كرد، اين است كه غم و غصه‏ها و ناراحتى‏هاى بيرون را همان پشت در خانه بگذاريد و بعد وارد خانه شويد. ناراحتى‏هاى بيرون را به خانه نبريد. و اين مسأله بسيار مهمى است. اگر من بيرون از خانه با كسى دعوا كرده‏ام، كم آورده‏ام، جروبحث سياسى كرده‏ام و ناراحتم، اينها را نبايد بر سر زن و بچه خالى كنم. اينها را بايد همان بيرون خانه خالى كنم. خودم را تخليه كنم و با آرامش و روى باز به خانه بيايم.

در مجله‏اى مى‏خواندم كه خانمى با همسر مقام معظم رهبرى مصاحبه كرده بود كه مثلاً شما چطور زندگى مى‏كنيد. خيلى عجيب است كه ايشان در زندگى خانوادگى خيلى خودمانى است و يك زندگى بسيار ساده‏اى دارد، حتى براى خانمش دكتر نمى‏آورد. يك بار ايشان پيش دكتر رفته بود. دكتر از روى قرائنى شك كرده بود كه ايشان ارتباطى با مقام معظم رهبرى دارد. پرسيده بود: شما كيستيد؟ گفته بود: من خانم مقام معظم رهبرى هستم. پرسيده بود: چرا به همراه كسى نيامده‏ايد؟ گفته بود: آقا گفته‏اند بايد مثل بقيه مردم زندگى كنيد و هيچ امتيازى براى خود قائل نشويد. حتى براى زايمان به يك زايشگاه معمولى رفته بودند. روى اين خيلى پافشارى دارند كه زندگى آنها ساده و در حد معمول، حتى زير حد معمول باشد.

در آن مصاحبه گفته بودند: آقا كارشان خيلى زياد است؛ بحران‏هاى سياسى، مشكلات دنيا، مسائل اقتصادى مردم و مشكلات مملكت. اما وقتى وارد خانه مى‏شوند، حتى يك كلمه از اين مشكلات را مطرح نمى‏كنند. خانه به جاى خود، كار و فعاليت هم به جاى خود.

وارد خانه كه مى‏شويد ناراحتى هاى بيرون را تخليه كنيد و با دل صاف و زلال، و با استغفار و محبت وارد خانه شويد.

مجالست با خانواده
-----------------------
مرحوم علامه طباطبايى مى‏فرمود: «رفتار خوب و خوش با همسر سير و سلوك است.» ايشان وقتى از درس و بحث و مطالعه فارغ مى‏شدند، مى‏نشستند و با اهل خانه و عيال خود گپ مى‏زدند. خوش و بش داشتند. پيامبر خدا(ص) فرمودند:

جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيالهِ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ تَعالى مِنِ اِعْتِكافٍ فى مَسْجِدى هذا؛[18]اين كه مرد در كنار خانواده‏اش بنشيند، از اعتكاف در مسجد من (مسجد النبى) محبوب‏تر است.

روايت خيلى عجيبى است! اعتكاف در مسجدالنبى(ص) چيزى است كه همه آرزوى آن را دارند. همين در كنار خانواده نشستن و با آنان گفت‏وگو كردن، ارزشش بالاتر از اعتكاف در مسجد پيامبر(ص) است. مرحوم علامه فرموده بودند: من گاهى كه مى‏خواهم از منزل بيرون بروم، اول مى‏روم ببينم خانم كارى ندارد. اگر كار داشت صرف نظر مى‏كنم. متقابلاً ايشان هم بسيار مراعات ما را مى‏كند. گاهى براى من يك چاى مى‏آورَد و با محبت جلوى من مى‏گذارد و مى‏گويد: حاج آقا خسته نباشى. مى‏فرمودند: من خيلى مديون خانمم هستم.

گوهر گران قيمت
-------------------
مرحوم آقاى دولابى مى‏فرمود: «من يك وقتى به ديدن مرحوم آقاى سيد محمد حسين تهرانى(علامه تهرانى) كه از شاگردان علامه طباطبايى بود رفتم. ايشان مى‏گفت: زمانى كه خانم علامه طباطبايى فوت كرده بود، براى مرحوم علامه نامه‏اى نوشتم و فوت همسرشان را تسليت گفتم. ايشان در پاسخ نامه بسيار از خانمش تعريف كرده بود. فرموده بود: من گوهر گران قيمتى را از دست دادم. خانم من در درس و تفسير و كار و سير و سلوك من شريك بود. وضع خانه را براى من مرتب مى‏كرد. اگر حس مى‏كرد من مهمان دارم، همه وسائل را براى من آماده مى‏كرد. اگر مى‏خواستم مسافرت بروم، وسايل سفر را مهيا مى‏نمود و مى‏گفت برو. يعنى همه‏اش ايثار و فداكارى بود. مرحوم علامه طباطبايى پس از فوت ايشان مدت‏ها افرادى را به حرم حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ مى‏فرستادند تا به نيابت از ايشان زيارت كنند.

خدمت به همسر
---------------------
مرحوم آيت‏اللّه احمدى ميانجى از دفتر يكى از مراجع براى پاسخ به پرسش‏ها براى حج دعوت شدند؛ يك دعوت مجانى. ولى ايشان گفتند: من نمى توانم بيايم، عذر دارم. فرزندان ايشان گفتند: همه آرزو دارند به حج بروند. شما را مجانى و با احترام مى‏برند و پذيرايى هم مى‏كنند. فرمودند: مادر شما مريض است. در خانه نمى‏تواند همه كارهايش را انجام دهد. در بعضى از كارهايش بايد به ايشان كمك كنم. گفتند: ما همه كارهاى مادرمان را انجام مى‏دهيم. گفتند: بعضى از كارهاست كه ممكن است از شما خجالت بكشد، من از همه محرم‏تر هستم. ببينيد ايشان خدمت كردن به خانم را از حج رفتن مهم‏تر مى‏بيند.

اين مطلب را دست‏كم نگيريد. ما گاهى سوراخ دعا را گم مى‏كنيم. گاهى مى‏بينى كه حج و كربلاى شما اين است كه به خانم و بچه‏ها و پدر و مادر برسى. با اين كار خدا را خشنود كرده‏اى. گاهى انسان با دور خانه خدا چرخيدن از صاحب‏خانه جدا شده است. ما بايد دور صاحب‏خانه بچرخيم، نه دور خانه.

كعبه يك سنگ و نشانى است كه ره گم نشود حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست

------------------------------------------------------
پي نوشت:

[1]تفسير قمى، ج 2، ص 94؛ بحارالأنوار، ج 6 ، ص 214.

[2]مناقب، ج 2، ص 76؛ بحارالأنوار، ج 37، ص 103.

[3]مكارم الاخلاق، ج 2، ص 462، ج 1570؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 247، ح 30.

[4]اِشْتاقَتِ الْجَنَّةُ اِلى اَرْبَعٍ مِنَ النِّساءِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرانَ وَ آسِيَةَ بِنْتِ مُزاحِمَ زَوْجَةَ فِرْعُوَنَ وَ هِىَ زَوْجَةُ النَّبِىِّ فِى الْجَنَّةِ و خَديجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِد زَوْجَةَ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله فِى الدُّنْيا وَالاْآخِرَةِ وَ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمِّدٍ صلى الله عليه و آله ؛ بهشت مشتاق چهار زن است: مريم، دختر عمران، آسيه، دختر مزاحم، همسر فرعون ـ و اين آسيه در بهشت همسر پيامبر است. و خديجه دختر خُوَيلد، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله در دنيا و آخرت و فاطمه، دختر محمد صلى الله عليه و آله . (بحارالأنوار، ج 43، ص 53؛ سفينة البحار، ج 3، ص 275، كلمه ريع.)

[5]مواعظ العددية، ص 162.

[6]جامع الاخبار، ص 147؛ بحارالأنوار، ج 64 ، ص 72، ح 40 .

[7]آن ها به ما ستم نكردند، بلكه به خود ستم مى نمودند. سوره بقره، آيه 57 .

[8]الكافى، ج 1، ص 146.

[9]امام هادى عليه السلام در زيارت جامعه.

[10]بحارالأنوار، ج 32، ص 331 .

[11]همان، ج 57 ، ص 213 .

[12]الكافى، ج 1، ص 337 .

[13]همان، ج 8 ، ص 102، ح 73 ؛ وسائل الشيعة، ج 8 ، ص 593، ح 16290 .

[14]همان، ج 1، ص 144 ؛ بحارالأنوار، ج 4، ص 65 .

[15]عن ابى عبدالله عليه السلام قال: اِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقيانِ فَيُصافِحُ كُلُّ واحِدٍ مِنْهُما صاحِبَهُ فَما يَزالُ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى ناظِراً اِلَيْهِما بِالْمَحَبَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ وَ اِنَّ الذُّنُوبَ لَتَحاتُّ عَنْ وُجُوهِهِما وَ جَوارِحِهِما حَتّى يَفْتَرِقا؛ از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: اهل ايمان با يكديگر ملاقات مى‏كنند و هر كدام با دوستش مصافحه مى‏كند و خداى تبارك و تعالى پيوسته به آن دو به نظر محبت و مغفرت مى‏نگرد. و بى گمان گناهان از صورت و اعضا و جوارح آنان فرو مى ريزد تا از يكديگر جدا شوند. (محاسن، ج 1، ص 143 ؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 41، ح 40.)

[16]الكافى، ج 2، ص 179؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 42.

[17]عن جعفر بن محمد عليه السلام : اِذا سافَرَ اَحَدُكُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْيَأْتِ اَهْلَهُ بِما تَيَسَّرَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ؛ هر گاه كسى از شما به سفر رود، هنگامى كه نزد خانواده‏اش بازمى‏گردد، بايد هديه‏اى براى آنان بياورد، اگر چه چيز كم‏ارزشى همچون سنگ باشد. (تفسير عياشى، ج 1، ص 227 ؛ بحارالأنوار، ج 12، ص 11.)

[18]تنبيه الخواطر، ص 441 ؛ ميزان الحكمة، ج 2، ص 1186، ح 7884.

[19]سوره فجر، آيه 2.

[20]سوره حج، آيه 28.

[21]سوره اعراف، آيه 142.

[22]عوالى اللئالى، ج 2، ص 93؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 34.

[23]سَمِعَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَينِ عليه السلام يَوْمَ عَرَفَةَ سائِلاً يَسْأَلُ النّاسَ فَقالَ لَهُ وَ يَحَكَ اَغَيْرَاللّهِ تَسْأَلُ فى هذَا الْيَوْمِ اِنَّهُ لَيُرجى لِما فى بُطُونِ الْحَبالى فى هذَا الْيَوْمِ اَنْ يَكُونَ سَعيداً. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 211، ح 2182 .

[24]سوره لقمان، آيه 12.

[25]سوره نساء، آيه 48.

[26]الكافى، ج 2، ص 66؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 131، ح 7.

[27]سوره يونس، آيه 106.

[28]همان، آيه 107.

[29]قال الصادق عليه السلام : اذا دَعَا الرَّجُلُ لاِءخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ نُودِىَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَكَ مِائَةُ اَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ وَ اِذا دَعا لِنَفسِهِ كانَتْ لَهُ واحِدَةٌ فَمِائَةُ اَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَيرٌ مِنْ واحِدٍ لا يُدْرى يُسْتَجابُ لَهُ اَمْ لا؛ هر گاه كسى در غياب برادر دينى خود، براى او دعا كند، از عرش ندا داده مى‏شود كه همانند صدهزار برابر آنچه براى برادر دينى خود درخواست كردى براى توست. و هنگامى كه انسان براى خود از خدا درخواست كند، همان يك درخواست براى اوست. بى گمان صدهزار دعاى مستجاب بهتر است از يك دعا كه معلوم نيست مستجاب مى‏شود يا نه. (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 212، ح 2185، و نيز بحارالأنوار، ج 90، ص 384، به همين مضمون.)

[30]كشف الغمة، ج 2، ص 368؛ بحارالأنوار، ج 67 ، ص 60 ، ح 40.


* برگرفته از سخنراني حجةالاسلام فرح زاد

منبع: سايت تبيان
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
محمد
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۲۰
به شدت استفاده کردم از مطالب شما اگر ممکن است کمی بیشتر این نوع مطالب را بازگو کیند ممنون ومتشکر