۰

ابلاغ آسمانی

اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند.
کد خبر: ۲۰۳۹۳۵
۱۱:۳۲ - ۲۹ آبان ۱۳۹۸

شیعه نیوز:

آیه 67 سوره المائده :

"يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ"

ترجمه :

اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند (۶۷)

شان نزول :

خطاب با پیامبر (صلوات الله علیه) می باشد ودستوری اکید فرموده است به ابلاغ و نوع بیان مانند برهان بر وجوب تبلیغ است ، چون متعاقب این دستور فشار و تهدید می باشد و می فرماید:اگر این پیام را نرسانی ، گویا اصلا رسالت پروردگار را به انجام نرسانده ای و همچنین ایشان را وعده می دهد که او را از خطراتی که در این امر ممکن است متوجه وی شود،نگهداری کند، و این می رساند که حکمی که آیه در حدود بیان آنست و رسول خدا (صلوات الله علیه) مأمور به تبلیغ آن شده امر مهمی است که در تبلیغ آن بیم خطر، یابر جان رسول خدا (صلوات الله علیه) و یا بر پیشرفت دینش وجود دارد و این مطلب مشخص می کند این آیه هیچ ارتباطی به ما قبل و ما بعد خود یعنی مسائل اهل کتاب ندارد،چون آنها در زمان نزول این آیه اوضاعشان طوری نبود که از جانب آنهاخطری متوجه پیامبر (صلوات الله علیه) یا اسلام بشود، پس این آیه از نظر سیاق با آیات قبل وبعد خود متفاوت است . اما آیه از یک امر مهمی که یا عبارت است از مجموع دین و یا حکمی یااحکام آن ، کشف می کند و آن امر را بصورت نکره آورده ، تا عظمت آن را افاده کند و این امر هر چه هست امری است که پیامبر (صلوات الله علیه) از تبلیغ آن می ترسد ودر دل می خواهد آن را تا یک روز مناسبی به تأخیر بیاندازد و ترس ایشان بر جان خودشان نبود، بلکه ترس از اضمحلال و از بین رفتن دین بوده و ایشان می ترسید که آن جناب را متهم کنند و در نتیجه دین خدا و دعوت او فاسد و بی نتیجه شود و مردم ممکن است آن حضرت را متهم کنند که به نفع خود قانون وشریعتی را وضع کرده است و از سیاق فهمیده می شود که این امر، حکمی است که مایه تمامیت دین و استقرار آنست و حکمی است که اگر ابلاغ نشود تمام زحمات چندین ساله پیامبر بی نتیجه می شود و گویا هیچ ابلاغ رسالتی را به انجام نرسانده است و همچنین این حکمی است که انتظار می رود مردم علیه آن قیام کنند و در نتیجه بنیان دین را متلاشی سازند و این انتظار از ناحیه کفار و بت پرستان و اهل کتاب نبوده ، بلکه از ناحیه مسلمین بوده و انتظار می رفته که مبادامسلمانان بگویند: پیامبر این حکم را به نفع خود می دهد و مضمون روایات هم از طرق عامه و هم از طرق امامیه تأیید می کند که این آیه شریفه در باره ولایت علی (علیه السلام ) نازل شد و خداوند، پیامبر (صلوات الله علیه) را مأمور به ابلاغ فوری آن نموده ،در حالیکه آن جناب بیمناک بوده که مبادا مردم خیال کنند وی از نزد خود پسرعم خود را جانشین خویش قرار داده است و به همین جهت انجام این امر را به انتظار موقع مناسب به تأخیر انداخت ،تا اینکه این آیه نازل شد و ناچار در غدیرخم آن را عملی فرمود و در آنجا به مردم ابلاغ کردند،(من کنت مولاه فهذا علی مولاه ) هر کس من مولای اویم ، پس این علی (علیه السلام ) مولای اوست. و باید دانست که هرگز امت از ولیی که عهده دار سرپرستی شئون و رتق وفتق امور او باشد بی نیاز نمی گردد و هیچ عاقلی مجاز نمی داند که توهم کند،دینی چنین عالمیگر و خاتم که تا قیامت دین مردم خواهد بود و وسعت معارفش جمیع مسائل اعتقادی و همه اصول اخلاقی و احکام فرعی و کلیه شئون اجتماعی و فردی را متضمن است ، بر خلاف سایر قوانین احتیاج به حافظ نداردو بی نیاز از والی و حاکم است که امور آن را تدبیر و اداره نماید، کیست که چنین توهمی بکند؟ خصوصا که سیره پیامبر (صلوات الله علیه) چنین بوده که هر وقت به عزم جنگ از شهر بیرون می رفتند کسی را برای رتق و فتق مسلمین به جای خود قرارمی دادند، کما اینکه حضرت علی (علیه السلام ) را در جنگ تبوک جانشین خود معرفی کردو آن حضرت به جهت عشقی که به شهادت داشت ، فرمود: آیا مرا خلیفه خود درمدینه قرار می دهی ،با اینکه در شهر جز زنان و کودکان کسی نمانده ؟و پیامبر درجواب فرمودند: آیا راضی نیستی که نسبت تو به من مانند نسبت هارون باشد به موسی با این فرق که بعد از من پیامبری نخواهد آمد؟...با این وصف مسلم است که احتیاج مردم به والی در زمان غیبت آن جناب بیشتر است از زمان حضورش بااین عمل چگونه می توان تصور کرد که آن حضرت برای آنروز مردم ، که ایشان دربین آنها نباشد هیچ فکری نکرده باشد؟ در صحیح بخاری از وهب بن عبدالله سودانی نقل شده که به حضرت علی (علیه السلام ) گفتم : آیا نزد شما چیزی از وحی هست که در قرآن نباشد؟ فرمود: نه ،قسم به خدایی که دانه را شکافت جز فهمی از قرآن که خدا آن را به من داده است . اما نکات آیه : 1)اینکه علی رغم همه القاب پیامبر فقط با عنوان رسول به ایشان خطاب شده تااشاره کند به مقام تبلیغ و اینکه رسول جز انجام رسالت و رسانیدن پیامبروظیفه ای ندارد. 2) در آیه از این امر مهم بصورت مبهم یاد شده تا هم به عظمت آن اشاره کرده باشد و هم بفهماند که پیامبر(ص )در این امر هیچ گونه اختیاری ندارد و این دومطلب علاوه بر برهان بودن ، دو عذر قاطع هم برای پیامبر در جرأت بر اظهارمطلب هم هست . 3)تصدیق فراست پیامبر (صلوات الله علیه) است که می فهماند، پیامبر درست تفرس کرده و در احساس خطر محق بوده است . 4) آیه شریفه می رساند که این امر از مسائلی است که تا پیامبر (صلوات الله علیه) زنده است خودش باید با زبان مبارکش به مردم ابلاغ کند و کسی در ایفای این وظیفه جای ایشان را نمی گیرد. 5)این مطلب آنچنان مهم است که مجموع رسالت پیامبر در گرو آنست و حکمی است که اگر گفته نشود مثل این است که پیامبر (صلوات الله علیه) اصلا هیچ چیز از رسالتی راکه به عهده گرفته تبلیغ نکرده است . 6)خداوند وعده می دهد که آنحضرت را از شر مورد انتظار از ناحیه مردم (شامل مؤمن و منافق عامه و خاصه )حفظ کند و همچنین مقاصد دینیه و تبلیغ ایشان راتضمین می نماید. 7)خداوند می فرماید:خدا گروه کافران را هدایت نمی کند، یعنی مقصود از کفر دراینجا کفر به خصوص این حکم و آیه مورد بحث است (خدا انکار کنندگان این حکم را کافر خوانده است )، و مراد ازهدایت هم هدایت به راه راست نیست ،بلکه مراد هدایت به مقاصد شوم آنهاست ، یعنی خدا ابزار کار و اسباب موفقیت آنان را در دسترشان قرار نمی دهد تا به مقاصد شومشان برسند و آنها را آزادنمی گذارد تا هر لطمه ای که بخواهند به دین وکلمه حق بزنند و یا نوری را که خدااز جانب خود نازل کرده خاموش کنند و شر و فساد نمایند، بلکه خداوند آنها رانابود کرده و مکر و شر و فسادشان را متوجه خودشان می کند،(ولا یحیق المکرالسیئی الا باهله )،(مکر بد جز گریبان صاحبش را نمی گیرد).(2)

(1)المیزان ، جلد 6 ، صفحه 44.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: