۰

چرا امام علی( علیه السلام ) در جنگ تبوک که بزرگترین لشگرکشی مسلمانان بود، شرکت نداشت؟!

امام علی( علیه السلام ) در تمام غزوات - جز تبوک - همراه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود و در هر نبردی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) حضور نداشته، اما ایشان شرکت داشتند، به عنوان فرمانده لشگر اعزامی معرفی شده و به عبارتی، موردی وجود ندارد که ایشان تحت امر فردی جز پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در نبردی شرکت کرده باشند.
کد خبر: ۲۰۵۷۸۷
۰۸:۵۱ - ۱۲ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
علت شرکت نکردن حضرت علی( علیه السلام ) در جنگ تبوک چه بوده است؟
پاسخ اجمالی
امام علی( علیه السلام ) در تمام غزوات - جز تبوک - همراه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود و در هر نبردی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) حضور نداشته، اما ایشان شرکت داشتند، به عنوان فرمانده لشگر اعزامی معرفی شده و به عبارتی، موردی وجود ندارد که ایشان تحت امر فردی جز پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در نبردی شرکت کرده باشند.
تنها جنگی که علی( علیه السلام ) همراه پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نبود جنگ تبوک بود. گزارش شده که على( علیه السلام ) فرمود: پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) پیام داد تا من در مدینه بمانم، و در جنگ شرکت نکنم من به حامل پیام گفتم: هرگز جاى او نمی‌نشینم! پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) مرا خواست تا درباره دلیل این موضوع با من سخن گوید، گریه‌ام گرفت، آن‌حضرت پرسید: «چرا گریه می‌کنى؟» گفتم: یا رسول الله گریه‏ام از چند جهت است: اول این‌که فردا قریش می‌گویند: چه زود برجای پسر عمویش تکیه زده او را به میدان فرستاد و از یاریش دریغ نمود. دوم این‌که من خود جهاد در راه خدا را دوست می‌دارم، چون می‌خواهم مشمول کلام خدا بشوم که می‌فرماید: «و هیچ گامى که موجب خشم کافران می‌شود برنمی‌دارند، و ضربه‌اى از دشمن نمی‌خورند، مگر این‌که به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته می‌شود».[1]... پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: «اما آنچه در مورد شماتت قریش گفتی، باید مرا سرمشق خود قرار دهی، همان‌طور که مرا به جادوگری و دروغگویی متهم ساختند، بگذار به تو هم تهمتى بزنند! آیا راضى نیستى که نسبت تو با من، همان نسبت هارون با موسى باشد، تنها جز آنکه بعد از من پیامبرى نخواهد آمد؟! .... شهر مدینه اکنون در وضعیتی است که یا باید من در آن بمانم و یا تو».[2]
در برخی نقل‌ها آمده که علی( علیه السلام ) از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) پرسید: »آیا مرا در کنار افرادی که توان نبرد را نداشته و یا از شرکت در نبرد سرپیچی کردند، قرار دادی؟»[3] پاسخ پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) این بود: »مدینه جز با من یا تو اصلاح نخواهد شد».[4] و این‌جا بود که طبق گزارش بیشتر راویان و مورخان شیعه و اهل سنت، پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی‏»؟[5]
این برای نخستین بار بود که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به علی بن ابی‌طالب( علیه السلام ) دستور داد در مدینه بماند و چون در همه نبردهای قبلی، علی( علیه السلام ) در رکاب پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود، شرکت نداشتن ایشان در این نبرد برای همگان تازگی داشت و به همین دلیل، بهانه‌ای به دست منافقان افتاد تا به تشویش اذهان پرداخته و به شایعات دامن بزنند. ابن هشام، طبری، ابن اثیر، بخاری، ترمذی، نسائی و دیگران[6] این ماجرا را با مختصر اختلافی از راویان مختلف نقل کرده‌اند. که وقتی این سخنان به گوش علی بن ابی‌طالب( علیه السلام ) رسید اسلحه خود را برداشته و به دنبال پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) آمد و در«ثنیة الوداع» یا «جرف» به آن‌حضرت رسیده و سخن منافقان را به رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) عرض کرد.
اما آنچه پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در این زمینه به علی( علیه السلام ) فرمود، نه تنها بهانه را از دست بداندیشان گرفت بلکه با تشبیه علی( علیه السلام ) به هارون( علیه السلام )، بار دیگر بر موضوع مهم جانشینی و خلافت امام تأکید فرمودند.

[1]. توبه، 120.
[2]. سید ابن طاووس‏، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف‏، ج 1، ص 54 - 55، قم، خیام‏، چاپ اول، 1400ق‏.
[3]. جزری، شمس الدین محمد بن محمد، أسنى المطالب‏، ص 139، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول‏، 1426ق.
[4]. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏1، ص 155، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اوّل، 1413ق؛‏ طبرسى‏، احمد بن على، الاحتجاج على أهل اللجاج‏، ج ‏1، ص 149، مشهد، مرتضى‏، چاپ اوّل‏، 1403ق.
[5]. برای نمونه؛ ر. ک: احقاق الحق، ج 5، ص 132 – 234؛ أسنى المطالب، ص 52؛ ابن کثیر دمشقى‏، اسماعیل بن کثیر، البدایة و النهایة، ج ‏5، ص 7، بیروت، دار الفکر، بی‌تا؛ شمس الدین ذهبى‏، ابو عبد الله محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام‏، ج ‏2، ص 632، بیروت، دار الکتاب العربى‏، چاپ دوم‏، 1409ق.
[6]. برای اطلاع کامل از روایاتی که در این‌باره نقل شده به این کتاب مراجعه شود: شوشترى، سید قاضى نور الله‏، احقاق الحق، ج 5، ص 132 – 234، قم، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، چاپ اوّل‏، 1409ق.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: