۰

عامل پیروی شیعه از اهل بیت (علیهم السلام)

در آیه ۵۹ سوره نساء خطاب به مسلمانان چنین آمده است:«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا و رسول و صاحبان امر خودتان اطاعت نمایید».بر اساس آیه مذکور بر همه مؤمنان و مسلمانان واجب است که از خدا و پیامبر و «اولى الامر» اطاعت و پیروى نمایند؛ اما در اینکه منظور از «اولى الامر» چه کسانى اند؟
کد خبر: ۱۹۷۴۰۹
۱۱:۱۸ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: در آیه ۵۹ سوره نساء خطاب به مسلمانان چنین آمده است:«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا و رسول و صاحبان امر خودتان اطاعت نمایید».بر اساس آیه مذکور بر همه مؤمنان و مسلمانان واجب است که از خدا و پیامبر و «اولى الامر» اطاعت و پیروى نمایند؛ اما در اینکه منظور از «اولى الامر» چه کسانى اند در میان مفسران و علماى اسلامى دیدگاههاى متعددى وجود دارد. به برخى از مهم ترین دیدگاهها توجه کنید:

۱. جمعى از مفسران اهل سنت معتقدند: مقصود از «اولى ألامر» زمامداران و حاکمان اند؛ در هر زمان و محیطى که باشند و در این مورد هیچ گونه استثنایى قائل نشده اند؛ نتیجه اینکه مسلمانان موظف اند از هر حکومتى به هر شکلى پیروى نمایند؛ حتى اگر حکومت جور باشد.[۱]

۲. بعضى دیگر معتقدند: منظور از «اولى الامر» نمایندگان عموم طبقات از جمله حکام و زمامداران، علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگى مردم اند اما نه اطاعت مطلق و بدون قید و شرط بلکه اطاعت ازآنها مشروط به این است که آنان برخلاف احکام و مقررات اسلامى حکمى صادر نکنند.[۲]

۳. گروهى دیگر از آنان بر این باورند که مراد از این کلمه تنها ابوبکر و…

متن مقاله :

آیه «اولى الامر»

در آیه ۵۹ سوره نساء خطاب به مسلمانان چنین آمده است:

«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا و رسول و صاحبان امر خودتان اطاعت نمایید».

بر اساس آیه مذکور بر همه مؤمنان و مسلمانان واجب است که از خدا و پیامبر و «اولى الامر» اطاعت و پیروى نمایند؛ اما در اینکه منظور از «اولى الامر» چه کسانى اند در میان مفسران و علماى اسلامى دیدگاههاى متعددى وجود دارد.

به برخى از مهم ترین دیدگاهها توجه کنید:

۱. جمعى از مفسران اهل سنت معتقدند: مقصود از «اولى ألامر» زمامداران و حاکمان اند؛ در هر زمان و محیطى که باشند و در این مورد هیچ گونه استثنایى قائل نشده اند؛ نتیجه اینکه مسلمانان موظف اند از هر حکومتى به هر شکلى پیروى نمایند؛ حتى اگر حکومت جور باشد.[۱]

۲. بعضى دیگر معتقدند: منظور از «اولى الامر» نمایندگان عموم طبقات از جمله حکام و زمامداران، علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگى مردم اند اما نه اطاعت مطلق و بدون قید و شرط بلکه اطاعت ازآنها مشروط به این است که آنان برخلاف احکام و مقررات اسلامى حکمى صادر نکنند.[۲]

۳. گروهى دیگر از آنان بر این باورند که مراد از این کلمه تنها ابوبکر و عمر و یا خلفاى چهارگانه اند و غیر آنها کسى را شامل نمى شود که طبق این عقیده در عصرهاى دیگر براى أولى الامر مصداقى نخواهد بود.[۳]

۴. در مقابل نظریه هاى پیشین، همه مفسران شیعه اتفاق نظر دارند که مقصود از اولى الامر، امامان معصوم و اهل بیت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هستند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبراکرم |به آنها سپرده شده است[۴] و غیر آنها را شامل نمى شود. البته اطاعت از کسانى که از طرف آنان به مقامى منصوب شوند و مقام و منصبى را در جامعه اسلامى بر عهده گیرند نیز با شرایط معینى لازم است؛ اما نه به دلیل اینکه آنها اولى الامراند؛ بلکه به دلیل آنکه نمایندگان اولى الامر بوده، خدا و رسول و اولى الامر با توجه به شرایط خاص، اطاعت آنان را بر مسلمانان واجب کرده اند.

دلایل صحت عقیده مفسران شیعه و بطلان اقوال دیگران:

اوّلاً: خداوند اطاعت اولى الامر را در ردیف اطاعت از خود و رسول خدا ذکر کرده است.

ثانیا: چنین اطاعتى را به طور مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطى بر مسلمانان واجب نموده است و اطاعت بدون قید و شرط از افرادى و ذکر این اطاعت در ردیف اطاعت از خدا و رسول او بسته به این است که این افراد مصون از هر گونه خطا و لغزشى باشند و همچون پیامبراکرم |معصوم باشند؛ در غیر این صورت فرمان به اطاعت مطلق از اشخاصى که از خطا و اشتباه در امان نیستند و اطاعت از آنان در برخى موارد، جامعه اسلامى را به سوى انحراف و سقوط مى کشاند، قبیح خواهد بود. بنابراین، تنها مصادیق اولى الامر اهل بیت پیامبر و امامان شیعه ^هستند که بنابر نصّ صریح قرآن کریم در آیه تطهیر و روایات، از هرگونه خطا و لغزشى معصوم و مبرا هستند.

برخى از مفسران اهل سنت از جمله فخر رازى در تفسیر کبیر[۵] بر این نکته که آیه مذکور اطاعت بدون قید و شرط را بر مسلمانان واجب کرده و بدین جهت مصداق اولى الامر باید شخص معصوم باشد واقف بوده و این مطلب را پذیرفته اند، لیکن در تعیین مصداق این معصوم راه خطایى را برگزیده و این معصوم را مجموع امت اسلامى یا اهل حل و عقد از مسلمانان (نمایندگان عموم طبقات) مى دانند، در حالى که این نظر و انتخاب چنین مصداقى براى «اولى الامر» باطل است؛ زیرا رأى مجموع امت یا اهل حل و عقد نیز هیچ گاه از خطا و اشتباه مصون نبوده، پیروى از آنها نمى تواند درهمه جا باعث نجات امت اسلامى و جلوگیرى از انحراف و سقوط آنان گردد؛ زیرا چه بسا مجموع امت و یا نمایندگان و نخبگان یک جامعه نیز در بعضى از موارد خطا و اشتباه کنند و برخلاف حق و عدالت حکم نمایند. چنان چه در تاریخ موارد فراوانى وجود دارد. که یک ملت و امت یا نمایندگان برگزیده آنان بر یک رأى اتفاق نظر داشته و یا افرادى را به طور اجماع به رهبرى خود برگزیده اند، لیکن این رأى یا این انتخاب نتیجه اى جز تباهى و فساد و انحراف براى آنان در پى نداشته است. بر این اساس، رأى مجموع انسانهاى عادى یا نمایندگان آنان را هیچ گاه نمى توان به طور مطلق از خطا مصون دانست؛ بلکه تنها نتیجه اى که رأى اکثریت یا مجموع یک امت و یا نمایندگان آنان مى تواند در پى داشته باشد کاهش خطا و اشتباه است؛ نه از بین بردن آن.

دلیل و شاهد دیگر بر تأیید رأى شیعه و اینکه مقصود از «اولى الامر» در آیه ذکر شده تنها اهل بیت ^ هستند؛ روایاتى است که در این مورد از صحابه پیامبر و خود اهل بیت ^ وارد شده است که چند روایت را در این باره ذکر مى کنیم:

۱. مجاهد مى گوید: «وقتى پیامبر اکرم | در غزوه تبوک، على × را به جاى خود گذارد، آن حضرت به پیامبر عرض کرد: اى پیامبر، آیا مرا همانند زنان و کودکان در شهر مى گذارى؟ پیامبر فرمود:

«اَما تَرضى اَن تَکُونَ مِنِّى بِمَنزِلَهِ هارُونَ مِن موسى حینَ قالَ: اُخلُفِنى فِى قَومِى و اَصلِح. فَقالَ: عَزَّوَجَلَّ «و اُوْلِى الامر مِنکُم»؛

«آیا دوست ندارى نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى آن زمانى که موسى به او گفت: در میان بنى اسرائیل جانشین من باش و اصلاح کن؟ در این هنگام آیه نازل شد و گفت: از اولى الامر اطاعت کنید».[۶]

۲. در روایتى دیگر جابر بن عبداللّه انصارى مى گوید:

«هنگامى که آیه {یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم} نازل شد به پیامبر عرض کردم: یا رسول اللّه ، خدا و رسول او را شناختیم، اما اولى الامرى که اطاعت آنان با اطاعت شما همراه شده چه کسانى اند؟ پیامبر اکرم | فرمود: اى جابر! آنان جانشینان و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند که اولین آنان على بن ابیطالب است، سپس حسن، سپس حسین، سپس على بن الحسین و سپس محمد بن على که در تورات به باقر معروف است…».[۷]

۳. ابى بصیر، یکى از اصحاب امام باقر ×، نیز نقل مى کند:

«در مورد آیه {اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم} از امام باقر × سؤال شد. آن حضرت فرمود: این آیه در مورد على بن ابى طالب نازل شد.

ابوبصیر مى گوید: به امام عرض کردم: مردم مى پرسند: چه چیز مانع شد که خداوند اسم على و اهل بیت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) را در قرآن ذکر نکند؟ امام ( علیه السلام ) فرمود: به آنان بگو: خداوند بر پیامبرش نماز را نازل نمود، ولى مشخص نکرد که سه رکعت بخوانند یا چهاررکعت، تا اینکه رسول خدا آیات نماز را تفسیر کرد و وظیفه مسلمانان را در این مورد روشن نمود و نیز خداوند حج را در قرآن نازل کرد، ولى تعداد و مقدار طواف را به دور خانه خود معین نکرد تا اینکه رسول خدا آیات حج را براى مسلمانان تفسیر نمود و مقدار طواف را براى مسلمانان مشخص نمود. همچنین خداوند اطاعت خدا و رسول و اولى الامر را در قرآن نازل کرد و این آیه در مورد على و حسن و حسین ( علیه السلام ) نازل شد و در پى آن، پیامبر اکرم | فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیت خودم وصیت مى کنم و من از خدا خواستم که میان قرآن و اهل بیت( علیه السلام ) جدایى نیندازد تا اینکه این دو در حوض کوثر بر من وارد شوند و خداوند دعاى مرا مستجاب نمود و این خواسته مرا بر آورده کرد».[۸] معناى پاسخ امام به ابوبصیر و روایت فوق این است که خداوند بسیارى از احکام و دستورات اسلام همچون نماز و حج را به صورت کلى در قرآن ذکر نموده و وظیفه تبیین و تفسیر این دستورات و ذکر جزئیات و مصادیق آنها را به پیامبرش واگذار نموده است.

ذکر نام على و اهل بیت ( علیه السلام ) و وصایت و ولایت آنان در قرآن نیز از همین قبیل است که خداوند آن را به صورت کلى در آیاتى از جمله آیه {اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم} نازل نموده و وظیفه تبیین و تعیین مصداق آن را بر عهده پیامبر اکرم | گذاشته است. پیامبر | هم به این وظیفه خود عمل کرد و در موارد متعدد، ولایت و مرجعیت اهل بیت ( علیه السلام ) و وجوب اطاعت مسلمانان از آنان را براى مردم بیان نمود؛ از جمله این موارد حدیث معروف ثقلین است که در آن پیامبر اکرم | اهل بیت ( علیه السلام ) را در کنار قرآن کریم به عنوان مرجع مسلمانان پس از خود معرفى کرد و پیروى از آنان را بر همه مسلمانان لازم شمرد که در ادامه بحث به متن کامل این حدیث اشاره گردیده است.

حدیث «منزلت»

دلیل دیگر بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین على ×، پس از پیامبر اکرم |، حدیث منزلت است که در آن آمده است:

«إِنّ رسُولَ اللّهِ | خَرجَ إِلى تَبُؤک. فَأستَخلَفَ عَلیّاً فَقالَ: أَتُخلِفُنى فِى الصِّبیانِ وَ النِّساءِ؟ قالَ: أَلا تَرضى أَن تَکوُنَ مِنِّى بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسى إِلاّ أَنَّه لَیسَ نَبىٌّ بَعدِى»

ترجمه: «رسول خدا | براى جنگ تبوک از مدینه خارج شد و على ( علیه السلام ) را جانشین خود در مدینه قرار داد. على ×به پیامبر عرض کرد: آیا مرا در میان بچه ها و زنان بر جاى مى گذارید؟ پیامبر فرمود: آیا راضى نیستى که جایگاه تو در نزد من همچون جایگاه هارون در نزد موسى باشد جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست؟».[۹] در این روایت، پیامبر اکرم | شأن و جایگاه امام على ( علیه السلام ) را همچون شأن و جایگاه هارون نسبت به موسى علیهماالسلامدانسته است و تمام مناصبى که براى هارون نسبت به موسى علیهماالسلام ثابت بود، به جز مقام نبوت، براى امام على × نیز ثابت دانست و یکى از مناصب هارون، منصب رهبرى امت و سرپرست آنان در زمان فقدان موسى × است که على ×نیز این منصب را در زمان فقدان پیامبر اکرم |دارد. این حدیث را محدثان امامیه و اکثر محدثان اهل سنت در منابع حدیثى خود ذکر کرده اند.[۱۰]

پی نوشتها

[۱]. جامع البیان، ج ۵، ص ۲۰۷؛ الجامع لأحکام القرآن، ج ۵، ص ۲۵۹٫

[۲]. الجامع لأحکام القرآن، ج ۵، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۷۶ ـ ۱۷۷٫

[۳]. جامع البیان، ج ۵، ص ۲۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۷۷٫

[۴]. مجمع البیان، ج ۳ ـ ۴، ص ۱۰۰٫

[۵]. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴٫

[۶]. شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ المیزان، ج ۴، ص ۴۱۱ و ۴۱۲؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۷۹٫

[۷]. بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۵۰؛ المیزان، ج ۴، ص ۴۰۹٫

[۸]. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۱۱؛ المیزان، ج ۴، ص ۴۱۱٫

[۹]. صحیح بخارى، ج ۵، ص ۱۲۹؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰٫

[۱۰]. الکافى، ج ۸، ص ۱۰۷؛ الخصال، ص ۲۱۱ و ۳۱۱ و ۳۷۰؛ سنن الترمذى، ج ۵، ص ۳۰۲ و ۳۰۴٫

منبع : شیعه شناسی (اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی)

نویسنده: سید جعفر صادقی فدکی.

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: