۰

عطیه عوفی که در سفر کربلا همراه جابر بن عبد الله انصاری به زیارت قبر امام حسین( علیه السلام ) رفت، که بود؟

عطیه بن سعد بن جناده عوفی، با کنیه ابا الحسن بوده و مادر او گویا از اسیران آزاد‌ شده رومی بود.در منابع روایی آمده است نام عطیه از کلام امام علی( علیه السلام ) که در مورد او گفته بود، گرفته شد.
کد خبر: ۱۹۵۴۴۶
۱۲:۲۰ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: عطیه بن سعد بن جناده عوفی، با کنیه ابا الحسن بوده[1] و مادر او گویا از اسیران آزاد‌ شده رومی بود.[2]
در منابع روایی آمده است نام عطیه از کلام امام علی( علیه السلام ) که در مورد او گفته بود، گرفته شد:
روزی سعد بن جناده نزد امام علی( علیه السلام ) آمد و بعد از خبر دادن به ولادت فرزندش از ایشان تقاضا کرد که ‏نامی بر او بنهد.
آن‌حضرت نوزاد را در آغوش گرفت و فرمود: «هذا عطیة الله»‏؛ این نوزاد، عطا و موهبت الهی است؛ لذا نام او را عطیه نهادند.[3]
حضرت علی( علیه السلام ) بعد از مراسم نام‌گذاری، برای عطیه حقوق ماهانه‌ای قرار داد و پدرش با دریافت‏ آن برای کودک مواد خوراکی تهیه می‌کرد.[4]
در مورد تاریخ ولادت عطیه، نقلی وجود ندارد با این حال از داستان نام‌گذاری به دست می‌آید که احتمالاً عطیه در سال‌های حضور امام علی( علیه السلام ) در کوفه (بین سال‌های 36 تا 40) به دنیا آمده باشد.
عطیه در ماجرای شورش عبدالرحمن بن محمد اشعث به یاری وی شتافت و پس از شکست او به ایران گریخت و در فارس ماند.
حجاج بن یوسف به محمد بن قاسم ثقفی، حاکم فارس، دستور داد تا عطیه را نزد خود فراخوانده و از او بخواهد که علی بن ابی‌طالب را لعن کند و اگر چنین نکرد، چهارصد ضربه شلاق به او زده و سر و ریش او را بتراشد!
حاکم فارس نیز پس از احضار عطیه، نامه حجاج را برای او خواند و چون او حاضر به ناسزاگویی به امام علی( علیه السلام ) نشد، دستور داد تا چهارصد ضربه شلاق به او نواخته و موهای سر و صورتش را بتراشند.[5]
پس از این ماجرا وی به خراسان رفت و در آن‌جا ماند تا این‌که حجاج مُرد و عمر بن هبیره حاکم عراق شد، عطیه نامه‌ای به او نوشت و در پی موافقت او بار دیگر به زادگاهش کوفه بازگشت.[6]
عطیه احادیث بسیاری از صحابه پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کرده است و بسیاری از منابع شیعه[7] و اهل سنت[8] از او روایت نقل کرده‌اند که البته برخی از اهل سنت او را ضعیف می‌شمرند[9] و شاید این تضعیف به جهت تمایل او به تشیع ‌باشد.
در مورد نسبت جابر و عطیه، مطلب خاصی وجود ندارد، جز این‌که عطیه روایاتی را از جابر نقل کرده[10] که نشان از همراهی این دو در زمان‌های مختلف دارد.
عطیه به همراه جابر، از اولین افرادی بودند که به زیارت قبر امام حسین( علیه السلام ) رفته که در منابع روایی، نقل مفصلی از آن ذکر شده است.[11]
سرانجام عطیه عوفی در سال 111 هجری قمری، دار فانی را وداع گفت.[12]

[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 6، ص 305، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[2]. همان.
[3]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 641، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[4]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏6، ص 305.
[5]. تاریخ ‏الطبری، ج ‏11، ص 641.
[6]. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏6، ص 305.
[7]. ر .ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 1،‌ ص 236، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 86، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[8]. ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، محقق، شاکر، أحمد محمد، عبد الباقی، محمد فؤاد، ‌ج 2، ص 428، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق؛ تمیمی موصلی، أحمد بن علی، مسند أبی یعلى، محقق، سلیم أسد، حسین، ج 2، ص 456، دمشق، دار المأمون للتراث، چاپ اول، 1404ق؛ بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، محقق، عبد الحمید حامد، عبد العلی، ج 1، ص 382، ریاض، مکتبة الرشد للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1423ق.
[9]. ر .ک: بدر الدین عینى، محمود بن أحمد، مغانی الأخیار فی شرح أسامی رجال معانی الآثار، ج 2، ص 327، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1427ق.
[10]. ر .ک: شیخ صدوق، الامالی، ص 75، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق؛ حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق، محمودی، محمدباقر، ج 1، ص 295، تهران، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 233، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[11]. ر .ک: طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 75، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق؛‌ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 98، ص 196، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. تاریخ‏ الطبری، ج‏ 11، ص 641.

 

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: