۰

امام صادق(علیه السلام ) از منظر دانشوران اهل تسنن

درباره‏ عظمت امام صادق عليه السلام نه تنها توسط شيعيان به فراواني سخن ‏گفته شده است، بلکه در اين باره جمع کثيري از دانشوران و بزرگان ‏اهل تسنن و جماعت لب به سخن گشوده‏اند.
کد خبر: ۱۵۸۹
۰۰:۰۰ - ۱۴ آبان ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»:درباره‏ عظمت امام صادق عليه السلام نه تنها توسط شيعيان به فراواني سخن ‏گفته شده است، بلکه در اين باره جمع کثيري از دانشوران و بزرگان ‏اهل تسنن و جماعت لب به سخن گشوده‏اند.

پيشوايان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامي و صاحب نظران زبردست در باره‏ برجستگي‏هاي ‏علمي، عملي، اخلاقي، کرامت و عظمت آن امام هدايت، امام جعفرصادق عليه السلام بسيار سخن گفته‏اند. اينک در اين نوشتار به طور گذرا به‏ بيان برخي از اين اظهار نظرها و اعترافات مي‏پردازيم.

ابوحنيفه و امام صادق عليه السلام
«نعمان بن ثابت ‏بن زوطي‏» معروف به «ابو حنيفه‏» (80 - 150ه. ق.) پيشواي فرقه‏ حنفي که از نظر زماني معاصر با امام ‏صادق عليه السلام بود، درباره‏ عظمت امام صادق عليه السلام اظهارات و اعترافات‏خوبي دارد. از جمله درباره‏ آن حضرت گفت: «ما رأيت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه‏»؛ من فقيه‏تر و داناتر از جعفر بن محمد نديده‏ام. او داناترين فرد اين امت است. (1)

در زمان امام صادق عليه السلام منصور دوانقي، خليفه‏ مقتدر عباسي، قدرت ‏سياسي را در اختيار داشت، او همواره از مجد و عظمت‏ بني‏ علي و بني‏فاطمه به ويژه امام صادق عليه السلام رنج مي‏برد و براي رهايي از اين ‏رنج گاهي ابوحنيفه را تحريک مي‏کرد که در برابر امام صادق عليه السلام بايستد؛ منصور عباسي او را به عنوان مهم‏ترين دانشوران عصر تکريم مي‏کرد تا شايد بتواند بر مجد و عظمت علمي امام جعفر بن ‏محمد عليه السلام فائق آيد.

در اين رابطه خود ابوحنيفه نقل مي‏کند و مي‏گويد:

«روزي منصور دوانقي کسي را نزد من فرستاد و گفت: اي ابوحنيفه! مردم شيفته‏ جعفر بن محمد شده‏اند، او در بين مردم از پايگاه ‏اجتماعي وسيعي بهره‏مند است، تو براي اين که پايگاه جعفر بن محمد را خنثي کني و در ديد مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمي ‏او بکاهي، چند مساله‏ پيچيده و غامض را آماده کن و در وقت ‏مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ‏گويي، او را تحقير نمايي و ديگر، مردم شيفته‏ او نباشند و از او فاصله بگيرند.

در همين رابطه من چهل مساله‏ مشکل را آماده کردم و در يکي از روزها که منصور در «حيره‏» بود و مرا طلبيد، به حضورش رسيدم. همين که وارد شدم، ديدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتي که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثير ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصيف آن عاجزم.

با ديدن منصور خليفه‏ عباسي آن ابهت‏ به من دست نداد، در حالي که منصور خليفه ‏است و خليفه به جهت اين که قدرت سياسي در اختيارش است ‏بايد ابهت‏ داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشينم؛ خليفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسي به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت:ابو عبدالله! ايشان ابوحنيفه هستند.

او پاسخ داد: بلي، او را مي‏شناسم. سپس منصور به من نگاهي کرد و گفت: ابوحنيفه! اگر سوالي داري از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در ميان بگذار. من گفتم: بسيار خوب. فرصت را غنيمت ‏شمردم و چهل مساله‏اي را که از پيش آماده کرده بودم، يکي ‏پس از ديگري با آن حضرت در ميان گذاشتم. بعد از بيان‏ هر مساله‏اي، امام صادق عليه السلام در پاسخ آن بيان مي‏فرمود: عقيده‏ شما در اين باره چنين و چنان است، عقيده‏ علماي مدينه ‏در اين مساله اين چنين ا ست و عقيده‏ ما هم اين است.

در برخي از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخي هم با نظر علماي مدينه موافق بود و گاهي هم با هر دو نظر مخالفت مي‏کرد و خودش نظر سومي را انتخاب مي‏کرد و بيان مي‏داشت.

من تمامي چهل سؤال مشکلي را که برگزيده بودم يکي پس از ديگري ‏با او در ميان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدين گونه‏اي که بيان شد به جملگي آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصي که داشت پاسخ‏ گفت.»

سپس ابوحنيفه بيان داشت: «ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس‏» ؛ «همانا دانشمندترين مردم کسي است که به آراء و نظريه‏هاي مختلف‏ دانشوران در مسائل علمي احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون‏ جعفر بن محمد اين احاطه را دارد، بنابراين او داناترين فرداست.» (2)

همو درباره‏ عظمت علمي امام صادق عليه السلام بيان داشت: «لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» (3)؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمي‏دانستند.

مالک بن انس و امام صادق عليه السلام
مالک بن انس (97 - 179 ه .ق) يکي از پيشوايان چهارگانه‏ اهل ‏سنت و جماعت و رئيس فرقه‏ مالکي است که مدتي افتخار شاگردي ‏امام صادق عليه السلام نصيب وي شد. (4) او در باره‏ عظمت و شخصيت علمي‏ و اخلاقي امام صادق عليه السلام چنين مي‏گويد:

«و لقد کنت آتي جعفر بن محمد و کان کثيرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبي(صلی الله علیه و آله و سلم ) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت اليه زمانا و ما کنت اراه الا علي ثلاث خصال: اما مصليا و اما صائما و اما يقراء القرآن. و ما راءيته قط يحدث عن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الا علي ‏الطهاره و لا يتکلم في ما لا يعنيه و کان من العلماءالزهاد الذين ‏يخشون الله و ما رأيته قط الا يخرج الوساده من تحته و يجعلها تحتي.» (5)

«مدتي به حضور جعفر بن محمد مي‏رسيدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملايمي بر لب‏هايش نمايان بود. هنگامي که در محضر آن‏ حضرت نام مبارک رسول گرامي اسلام به ميان مي‏آمد، رنگ ‏رخساره‏هاي جعفر بن محمد به سبزي و سپس به زردي مي‏گراييد. در طول ‏مدتي که به خانه‏ آن حضرت آمد و شد داشتم، او را نديدم جز اين‏ که در يکي از اين سه خصلت و سه حالت ‏به سر مي‏برد، يا او را در حال نماز خواندن مي‏ديدم و يا در حالت روزه‏داري و يا در حالت‏ قرائت قرآن.

من نديدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حديثي نقل کند. من نديدم که آن حضرت سخني بي‏فايده و گزاف ‏بگويد. او از عالمان زاهدي بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.

هرگز نشد که به محضرش شرفياب شوم، جز اين که زيراندازي که‏ زير پاي آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زير پايش برمي‎داشت و زير پاي من مي‏گستراند.»

مالک بن انس درباره‏ زهد و عبادت و عرفان امام صادق عليه السلام بيان ‏داشت:به همراه امام صادق عليه السلام به قصد مکه و براي انجام مناسک حج از مدينه خارج شديم. به مسجد شجره که ميقات مردم مدينه است، رسيديم. لباس احرام پوشيديم، در هنگام پوشيدن لباس احرام تلبيه‏گويي يعني گفتن: «لبيک اللهم لبيک‏» لازم است. ديگران طبق‏ معمول اين ذکر را بر زبان جاري مي‏کردند.»

مالک مي‏گويد: من متوجه امام صادق عليه السلام شدم، ديدم حال حضرت منقلب‏ است. امام صادق عليه السلام مي‏خواهد لبيک بگويد ولي رنگ رخساره‏اش متغير مي‏شود. هيجاني به امام دست مي‏دهد و صدا در گلويش مي‏شکند، و چنان کنترل اعصاب خويش را از دست مي‏دهد که مي‏خواهد بي‏اختيار از مرکب به زمين بيفتد. مالک مي‏گويد: من جلو آمدم و گفتم: اي‏ فرزند پيامبر! چاره‏اي نيست اين ذکر را بايد گفت. هر طوري که ‏شده بايد اين ذکر را بر زبان جاري ساخت.

حضرت فرمود: «يابن ابي‏ عامر! کيف اجسر ان اقول لبيک اللهم لبيک و اخشي ان‏ يقول عزوجل لا لبيک و لا سعديک.»

اي پسر ابي‏عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه ‏بدهم که لبيک بگويم؟ «لبيک‏» گفتن به معناي اين است که‏ خداوندا، تو مرا به آن چه مي‏خواني با سرعت تمام اجابت مي‏کنم و همواره آماده‏ انجام آن هستم. با چه اطميناني با خداي خود اين‏طور گستاخي کنم و خود را بنده‏ آماده به خدمت معرفي کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبيک و لا سعديک‏» آن وقت چه کنم؟ (6)

همو در سخني ديگر درباره فضيلت و عظمت امام صادق عليه السلام مي‏گويد:«ما رأت عين و لا سمعت اذن و لا خطر علي قلب بشر افضل من ‏جعفر بن محمد» (7)؛ هيچ چشمي نديده است و هيچ گوشي نشنيده است و به قلب هيچ بشري ‏خطور نکرده است، مردي که با فضيلت‏تر از جعفر بن محمد باشد.

درباره‏ي مالک بن انس نوشته‏اند:«و کان مالک بن انس يستمع من جعفر بن محمد و کثيرا ما يذکر من ‏سماعه عنه و ربما قال حدثني الثقه يعنيه» ؛ مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حديث مي‏نمود و بسيار آن چه را که از او سماع (گوش مي‎کرد) مي‏کرد، بيان مي‏نمود و چه بسا مي‏گفت: اين حديث را مرد ثقه به من حديث کرده است که مرادش جعفر بن محمد بود. (8)

حسين بن يزيد نوفلي مي‏گويد: «سمعت مالک بن انس الفقيه يقول والله ما راءت عيني افضل من‏ جعفر بن محمد عليهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده‏ فيکرمني و يقبل علي فقلت له يوما يابن رسول الله ما ثواب من ‏صام يوما من رجب ايمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قال ‏صدق) حدثني ابيه عن جده قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) من صام يوما من‏ رجب ايمانا و احتسابا غفر له. فقلت له يابن رسول الله في ثواب‏ من صام يوما من شعبان فقال حدثني ابي‏ عن ابيه عن جده قال ‏رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) من صام يوما من شعبان ايمانا و احتسابا غفر له.» (9)

از مالک بن ‏انس فقيه شنيدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من نديد فردي را که از جهت زهد، علم، فضيلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او مي‏رفتم. او با روي باز مرا مي‏پذيرفت و گرامي مي‏داشت. روزي از او پرسيدم: اي پسر پيامبر! ثواب روزه‏ ماه رجب چه ميزان است؟ او در پاسخ روايتي از پيامبر نقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چيزي از کسي نقل کند درست و راست ‏نقل مي‏کند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پيامبر نقل کرده است که ثواب روزه‏ ماه رجب اين است که گناهانش بخشيده‏ مي‏شود. سپس اين پرسش را در باره‏ روزه‏ ماه شعبان هم بيان کردم ‏و حضرت همان پاسخ را داد.

ابن شبرمه و امام صادق عليه السلام
عبدالله بن شبرمه بن طفيل ضببي معروف به «ابن شبرمه‏» (72-144 ه .ق) قاضي و فقيه نامدار کوفه، درباره‏ امام صادق عليه السلام مي‏گويد: «ما ذکرت حديثا سمعته من جعفر بن محمد عليه السلام الا کادان يتصرع له ‏قلبي سمعته يقول حدثني ابي‏ عن جدي عن رسول الله» (10)؛ به ياد ندارم حديثي را از جعفر بن محمد شنيده باشم جز اين که در عمق جانم تاثير گذاشته باشد. از او شنيدم که در نقل حديث ‏مي‏گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا اين روايت را نقل‏ مي‏کنم.

همو گفت: «واقسم بالله ما کذب علي ابيه و لا کذب ابوه علي جده و لا کذب‏ جده علي رسول الله» (11)؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روايات از پدرش دروغ ‏مي‏گفت و نه پدرش بر جدش دروغ مي‏گفت و نه او بر پيامبر . يعني‏ آنچه که در سلسله‏ سند روايات جعفر بن محمد وجود دارد جملگي ‏درست است.

ابن ‏ابي ليلي و امام صادق عليه السلام
شيخ صدوق روايتي نقل مي‏کند که محمد بن عبدالرحمان معروف به ‏«ابن ابي‏ ليلي‏» (74- 148 ه .ق) فقيه، محدث، مفتي و قاضي ‏بنام کوفه نزد امام صادق عليه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هايي نمود و پاسخ‏هاي خوبي شنيد. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود: «اشهد انکم حجج الله علي خلقه» (12)؛ شهادت مي‏دهم که شما حجت‏هاي خداوندي بر بندگانش هستيد.

عمرو بن عبيد معتزلي و امام صادق عليه السلام
«عمرو بن عبيد معتزلي‏» به نزد امام جعفر بن محمد عليه السلام مشرف شد، وقتي رسيد اين آيه را تلاوت نمود: «الذين يجتنبون کبائر الاثم و الفواحش.‏» (13)

سپس ساکت‏ شد. امام صادق عليه السلام فرمود: چرا ساکت ‏شدي؟ گفت: خواستم ‏که شما از قرآن گناهان کبيره را يکي پس از ديگري براي من بيان ‏نمايي. حضرت شروع کرد و به ترتيب از گناه بزرگ‏تر يکي پس از ديگري را بيان نمود. از بس که امام خوب و عالي پاسخ عمرو بن ‏عبيد را داد که در پايان عمرو بن عبيد بي‏اختيار گريست و فرياد زد: «هلک من قال براءيه و نازعکم في الفضل و العلوم‏» (14)؛ هر کس به راي خويش سخن بگويد و در فضل و علم با شما منازعه ‏کند، هلاک مي‏شود.

جاحظ و امام صادق عليه السلام
«ابو بحر جاحظ بصري‏» که از دانشوران مشهور قرن‏ سوم بود، درباره‏ امام صادق عليه السلام بيان داشت:

«جعفر بن محمد الذي ملا الدنيا علمه و فقهه و يقال ان اباحنيفه من ‏تلامذته و کذلک سفيان الثوري و حسبک بهما في هذاالباب» (15)؛ جعفر بن محمد کسي بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پر کرده است ‏و گفته مي‏شود که ابوحنيفه و سفيان ثوري از شاگردان او بودند. همين در عظمت علمي آن حضرت کافي است.

عمر بن مقدام و امام صادق عليه السلام
«عمر بن مقدام‏» از علماي معاصر امام صادق عليه السلام درباره‏ آن حضرت‏ مي‏گويد:

«کنت اذا نظرت الي جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبيين و قد رأيته واقفا عند الجمره يقول سلوني، سلوني» (16)؛ هنگامي که جعفر بن محمد را مي‏ديدم، مي‏فهميدم که او از نسل ‏پيامبران است. خودم ديدم که در جمره‏ منا ايستاده بود و از مردم مي‏خواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهره‏مند شوند ... .

شهرستاني و امام صادق عليه السلام
ابوالفتح محمد بن ابي‏القاسم اشعري معروف به «شهرستاني‏»(479-547 ه .ق) در کتاب گرانسنگ «الملل و النحل‏» درباره‏ ‏عظمت امام صادق عليه السلام مي‏نويسد:

«و هو ذو علم عزيز في الدين و ادب کامل في الحکمه و زهر بالغ ‏في الدنيا و ورع تام عن الشهوات» (17)؛ امام صادق عليه السلام در امور و مسايل ديني، از دانشي بي‏پايان و در حکمت، از ادبي کامل و نسبت ‏به امور دنيا و زرق و برق‏هاي آن، از زهدي نيرومند برخوردار بود و از شهوت‏هاي نفساني دوري مي‏گزيد.

ابن خلکان و امام صادق عليه السلام
ابن خلکان درباره‏ امام صادق عليه السلام مي‏نويسد: «احد الائمه الاثني عشر علي مذهب الاماميه و کان من سادات‏ اهل‏البيت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان يذکر» ؛ او يکي از امامان دوازده‎گانه‏ اماميه و از بزرگان اهل‏بيت رسول‏ خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت يافت و فضل‏ او مشهورتر از آن است که نيازمند به توضيح داشته باشد.

ابن خلکان همچنين مي‏نويسد: امام صادق عليه السلام در صنعت کيميا (شيمي) از مهارت خاصي بهره‏مند بود، ابوموسي جابر بن حيان طرطوسي، شاگرد ايشان بود. جابر کتابي شامل هزار ورق تاليف کرد که تعليمات ‏جعفر بن محمد را در برداشت و حاوي پانصد رساله بود. (18)

ابن حجر عسقلاني و امام صادق عليه السلام
شهاب الدين ابوالفضل احمد بن علي مصري شافعي، مشهور به «ابن‏ حجر عسقلاني‏» (773-852 ه .ق) درباره‏ امام صادق عليه السلام مي‏گويد: «جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب فقيهي است‏ بسيار راست گفتار.» (19)

ابن حجر در کتاب تهذيب التهذيب از ابي‏حاتم و او از پدرش نقل ‏مي‏کند که درباره‏ امام صادق عليه‎السلام بيان داشت: «لا يسأل عن مثله.»

و نيز مي‏نويسد: ابن عدي گفته است: «و لجعفر احاديث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذکره ابن حبان ‏في‏الثقات و قال کان من سادات اهل‏البيت فقها و علما و فضلا ... و قال النسايي في‏الجرح و التعديل ثقه.» (20)

براي جعفر بن محمد احاديث و نسخه‏هاي بسيار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره‏ ثقات قرار داده است و گفته‏ است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل‏بيت رسول خدا است و ازجهت ‏فقه، علم و فضل مقام بالايي دارد. «نسايي‏» در جرح و تعديل، امام صادق عليه السلام را از افراد «ثقه‏» معرفي کرده است.

صاحب «سير اعلام النبلاء» و امام صادق عليه السلام
صاحب «سير اعلام النبلاء» درباره‏ امام صادق عليه السلام مي‏نويسد: جعفر بن محمد بن علي بن حسين که از فرزندان حسين بن علي ريحانه‏ ‏رسول خدا است، يکي از بزرگان است که مادرش «ام فروه‏» دختر قاسم بن محمد بن ابي‏بکر است و مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابي‏بکر است. به همين جهت است که آن حضرت مي‏گفت: من از دو جهت ‏به ابوبکر منتسبم. او بزرگ بني‏هاشم است.

از محضر علمي او افراد بسياري کسب فيض کردند، از جمله، فرزندش «موساي‏ کاظم‏»، «يحيي ابن سعيد انصاري‏»، «يزيد بن عبدالله‏»، «ابوحنيفه‏»، «ابان بن تغلب‏»، «ابن جريح‏»، «معاوية ‏بن ‏عمار»، «ابن اسحاق‏»، «سفيان‏»، «شبعه‏»، «مالک‏»، «اسماعيل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعيل‏»،«سليمان بن بلال‏»، «سفيان بن عينيه‏»، «حسن بن صالح‏»، «حسن بن عياش‏»، «زهير بن محمد»، «حفص بن غياث‏»، «زيد بن‏ حسن‏»، «انماطي‏»، «سعيد بن سفيان اسلمي‏»، «عبدالله بن‏ ميمون‏»، «عبدالعزيز بن عمران زهري‏»، عبدالعزيز دراوري‏»، «عبدالوهاب ثقفي‏»، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت ‏بناني‏»، «محمد بن ميمون زعفراني‏»، «مسلم زنجي‏»، «يحيي‏قطان‏»، «ابوعاصم نبيل‏» و ... (21)

همو در کتاب «ميزان الاعتدال‏» مي‏نويسد: جعفر بن محمد يکي از امامان بزرگ است که مقامي بس بزرگ دارد و نيکوکار و صادق است. (22)

ابن حجر هيتمي و امام صادق عليه السلام
شهاب الدين ابوالعباس، احمد بن بدرالدين شافعي، معروف به «ابن ‏حجر هيتمي‏» (909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه‏» درباره‏ ‏امام صادق عليه السلام مي‏نويسد:

مردم از آن حضرت دانش‏هاي بسياري فرا گرفته‏اند. اين علوم و دانش‏ها توسط مسافران به همه ‏جا راه يافت و سرانجام آوازه‏ ‏جعفر بن محمد در همه جا پيچيده شد. عالمان بزرگي مانند «يحيي ‏بن سعيد»، «ابن جريج‏»، «مالک‏»، «سفيان ثوري‏»، «سفيان ‏بن عينيه‏»، «ابوحنيفه‏»، «شعبه‏» و «ايوب سجستاني‏» از او حديث نقل کرده‏اند. (23)

ميرعلي هندي و امام صادق عليه السلام
«ميرعلي ‏هندي‏» که از علماي نامدار اهل ‏سنت است و در همين دوره‏ ‏معاصر مي‏زيست درباره‏ عظمت علمي و اخلاقي امام صادق عليه السلام مي‏گويد: آراء و فتاواي ديني تنها نزد سادات و شخصيت‏هاي فاطمي رنگ فلسفي ‏به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگيخته بود و بحث‏ها و گفتگوهاي فلسفي در همه‏ اجتماعات رواج‏ يافته بود.

شايسته‏ ذکر است که رهبري اين حرکت فکري را حوزه‏ ‏علمي‏اي که در مدينه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. اين حوزه را نبيره‏ علي بن ‏ابي ‏طالب عليه السلام به نام امام جعفر که «صادق‏» لقب ‏داشت، تاسيس کرده بود. او پژوهشگري فعال و متفکري بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبي آشنايي داشت و نخستين کسي بود که مدارس‏ فلسفي اصلي را در اسلام تاسيس کرد.

در مجالس درس او تنها کساني که بعدها مذاهب فقهي را تاسيس‏ کردند، شرکت نمي‏کردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست‏ در آن حاضر مي‏شدند.

«حسن بصري‏» موسس مکتب فلسفي «بصره‏» و «واصل بن عطا» موسس ‏مذهب «معتزله‏»، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه‏ دانش او سيراب مي‏شدند. (24)

پي‏نوشت‎ها:
1- شمس الدين ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج ‏6، ص‏257/ تاريخ‏الکبير، ج 2، ص‏199 و 198، ح‏2183
2- سير اعلام النبلاء، ج ‏6، ص 258/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏217
3- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص ‏519، طبع قم، نشر اسلامي
4- سير اعلام النبلاء، ج ‏6، ص‏256
5- ابن تيميه، التوسل و الوسيله، ص 52/ جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص‏327
6- شيخ صدوق، امالي، ص‏143، ح‏3
7- شهيد مطهري، سيري در سيره‏ ائمه اطهار عليهم السلام، ص‏149
8- شرح الاخبار في فضايل الائمه الاطهار، ج‏3، ص‏299، ح‏1203
9- امالي صدوق، ص 435 و436، ح 2
10 و 11- همان، ص‏343، ح‏16
12- من لايحضره‏الفقيه، ج 1، ص 188، ح‏569
13- سوره نجم، آيه 32
14- کليني، کافي، ج 2، ص 287- 285
15- رسائل جاحظ، ص‏106/ حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص‏328
16- سير اعلام النبلاء، ج‏6، ص‏257
17- الملل و النحل، ج 1، ص‏147/ حيات فکري و سياسي امامان ‏شيعه، ص 330
18- وفيات الاعيان، ج 1، ص‏327/ سيره‏ پيشوا، ص‏353/ حيات فکري‏ و سياسي امامان شيعه، ص 330
19- تقريب التهذيب، ص 68
20- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 104
21- سير اعلام النبلاء، ج‏6، ص 255 و256
22- لغت نامه دهخدا، ج‏9، ص‏130- 323
23- الصواعق المحرقه، ص 201
24- مختصر تاريخ العرب، ص‏193/ سيره‏ پيشوايان، ص 352

 

 

 

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: