به گزارش «خبر»، تحقیقاتی که توسط think tank demos انجام شده است زندگی بیش از 9 هزار خانواده انگلیسی را مورد مطالعه قرار داده است. در این تحقیقات مشخص شد از بین این خانوادهها نزدیک به 13 درصد از والدین برای تربیت فرزندان خود از نظم و انظباط و سختگیری که البته با گرمی و محبت نیز همراه بوده است، استفاده میکنند.
دانشمندان با انجام این بررسیها متوجه شدند بدون توجه به وضعیت اقتصادی و درآمد خانوادهها، والدینی که فرزندان خود را با این شیوه تربیت میکنند آنها را برای موفقیت در آینده آماده میکنند. فرزندان این خانوادهها بهتر میتوانند احساسات خود را کنترل کرده و سریعتر خود را از ناامیدی و افسردگی رهایی ببخشند.
همچنین این بچهها بهتر خود را با شرایط وفق میدهند، روی کار خود تمرکز میکنند و وظایف خود را با درصد موفقیت بیشتری به انجام میرسانند.
این تحقیقات نشان میدهد این شیوه تربیت و آموزش است که انسانهایی با شخصیت محکم و موفق تحویل جامعه میدهد و نه وضعیت اقتصادی و درآمد خانوادهها یا شأن اجتماعی آنها.
البته محققان متوجه شدند شیوههای تربیتی موفق که همراه با آموزش نظم و اصول درست زندگی است در خانوادههای دارای وضعیت بهتر اجتماعی و اقتصادی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که البته میتوان گفت این خانوادهها به واسطه زندگی گذشته خود و چگونگی تربیت والدینشان به این موفقیتها رسیدهاند و به همین دلیل با آنها آشناتر بوده و همین سیاست را نیز در مورد فرزندان خود به کار میبرند.
همچنین سطح تحصیلات پدر و مادر هم در موفقیت فرزندان تأثیر زیادی دارد به طوری که محققان آن را مانند شیر دادن به کودکان تا سن 6 ماهگی مهم دانستهاند.
مهارتها و شخصیت کودکان تأثیر بسیار مهمی در پیشرفت و موفقیت آنها در زندگی آینده آنها دارد. برای مثال تحقیقات نشان میدهد چگونگی شخصیت افراد، تواناییهای آنها در مدیریت و قانونگذاری برای خودشان 33 برابر از فاکتورهای دیگر درآمد و موفقیت اقتصادی انسانها را معین میکند.
در حقیقت محققان معتقدند برقراری تعادل بین سختگیری کردن، نظم و انظباط و عشق و محبت بهترین روش برای پرورش کودکان است و کودکانی که با این شیوه تربیت میشوند بسیار موفقتر از کودکانی که تحت نظر والدین بسیار آزاد که زندگی آنها در قید و بند خاصی نیست و والدین بیبرنامه و بیمسئولیت در زندگی خود عمل میکنند.
تحقیقات نشان میدهد کودکانی که تا سن 5 سالگی با این روش تربیت میشوند با احتمال دو برابر بیشتر دارای قابلیتهای شخصیتی مفید و سازنده برای شروع زندگی آینده خود هستند.
قسمت زیادی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی کودکان قبل از شروع مدرسه در آنها شکل میگیرد که به این ترتیب نقش و اهمیت والدین در تربیت فرزندان موفق بسیار بیش از گذشته به چشم میآید.
بررسیها نشان میدهد والدین ثروتمند و دارای شأن بالاتر اجتماعی بیشتر از دیگر والدین فرزندان خود را با این شیوه تربیت میکنند و به همین دلیل است که آنها معمولاً فرزندان موفقتری دارند. اما در صورتی که خانوادههای فقیر و دارای تحصیلات پایین نیز همین شیوه را برای تربیت فرزندان خود در پیش بگیرند آنگاه فاصله بین آنها و خانوادههای ثروتمند نیز از بین میرود و آنها نیز فرزندانی موفق خواهند داشت.
زمانی که کارشناسان ساختار خانوادهها را مورد ارزیابی قرار دادند متوجه شدند شیوه تربیت والدین مهمترین و حیاتیترین بخش را در این ساختار تشکیل میدهد و بیشترین تأثیر را در موفقیت یا شکست فرزندان در زندگی آینده آنها بازی میکند.
تحقیقات نشان میدهد شخصیت دختران با احتمال بیشتری نسبت به پسران تا قبل از سن 5 سالگی شکل میگیرد که این موضوع اهمیت تربیت درست را در بین آنها توسط والدینشان بیان میکند.
دانشمندان این طرح معتقدند دولت باید سرمایهگذاری بیشتری برای تربیت کودکان داشته باشد. باید مراکز خاصی وجود داشته باشند که به والدین طریقه تربیتکردن فرزندانشان را آموزش دهند. هرچه تعداد افراد امیدوار، منظم و با اعتماد به نفس در یک کشور بیشتر باشد به همان میزان، میزان موفقیت آن کشور در عرصه داخلی و بینالمللی بیشتر خواهد بود.
سالانه قسمت زیادی از سرمایه کشورها که همان نیروی جوان است به دلیل تربیت نادرست دچار ناامیدی، پوچگرایی، بیهدفی و مانند آن میشوند و به هدر میروند. اعتیاد به مشروبات الکلی، مواد مخدر، ارتکاب به جرم، قتل و مانند آنها رابطه بسیار نزدیکی به چگونگی تربیت کودکان در سالهای اولیه زندگی آنها دارد.
شواهد زیادی وجود دارد که خانوادههای کمدرآمد مشکلات بیشتری برای پرورش نکات و قابلیتهای مثبت در فرزندانشان دارند.
بسیاری از خانوادههای فقیر سطح تحصیلات پایینی دارند که همین عامل سبب میشود آنها در تربیت فرزندان خود موفقیت نداشته باشند.
به همین دلیل کارشناسان معتقدند دولتها باید در این زمینه وارد عمل شده و این کمبودها را تا حد ممکن کاهش دهند. هرگونه سرمایهگذاری در این زمینه در حقیقت پساندازی است که قطعاً در آینده نزدیک منافع آن عاید کشور خواهد شد.
در این تحقیقات مشخص شد نزدیک به 8 درصد خانوادهها فرزندان خود را بدون برنامه و به صورت کاملاً بیقیدو بند بزرگ میکنند. 10 درصد به شیوه دیکتاتوری و به این صورت که تمام قدرت خانه در دست یک نفر باشد مدیریت میشوند. 8 درصد فرزندان خود را تا حدی آزاد میگذارند و بقیه خانوادهها نیز در دسته خاصی قرار نمیگیرند و مخلوطی از خصوصیات دیگر دستهها را با خود دارند.
اما بسیاری از والدین توانایی مقاومت در برابر خواستههای نابجای فرزندانشان را ندارند. معمولاً آنها نمیتوانند ناراحتی فرزندانشان را ببینند و به همین دلیل به خواستههای آنها تن میدهند. این درحالی است که این گونه والدین نه تنها با این کار در حق فرزندان خود مهربانی نمیکنند بلکه به نوعی به آنها خیانت میکنند. فرزندان این گونه والدین در آینده اعتماد به نفس کافی ندارند و همه دوران زندگی خود شخصیت منفعل و وابسته خواهند داشت.
این کودکان نهتنها توانایی و جسارت اداره یک زندگی و حتی شروع یک شغل را ندارند، بلکه نمیتوانند از حداکثر تواناییهای خود استفاده کنند و به این ترتیب قسمت زیادی از تواناییهای خود را به دلیل عدم تربیت درست توسط والدینشان به هدر میدهند.
توانایی ابراز وجود، داشتن اعتماد به نفس، قدرت نه گفتن به بسیاری از ناهنجاریها و خطاها، امید داشتن، همه و همه خصوصیاتی هستند که در محیط خانواده و توسط والدین به کودکان آموزش داده میشود. اما بسیاری از والدین به دلیل نداشتن اقتدار کافی و منطقی در محیط خانه فرزندان خود را ناتوان و وابسته تربیت کرده و به این ترتیب بزرگترین خیانت را در حد او میکنند.