۱

شکاف عقیدتی میان روحانیون شیعی ایران

فرید مدرسی
کد خبر: ۱۳۶۱۱
۱۳:۵۳ - ۱۵ تير ۱۳۸۸

«علامه عبدالحسين اميني» نماد، تبلور و چهره شاخص هويت‌گرايان شيعي است. هويت‌گراياني كه از يك‌سو راديكال‌ها را دربرمي‌گيرند و از ديگر سو، اعتدال‌گراياني كه تنه به تنه تقريب‌گرايان مي‌زنند. البته تقريب‌گرايان هم جريان‌هاي گوناگوني را در خود دارند؛ گروهي بر اصول شيعي پاي مي‌فشرند و در برابر كفار- به عبارتي ديگر مستكبرين- شعار اتحاد ميان تمامي مسلمانان را سرمي‌دهند و در ديگر سو گروهي هستند كه در اصول تجديدنظر مي‌كنند و هويت اسلامي را بر هويت شيعي ترجيح مي‌دهند. اگر اين جريان‌هاي رنگارنگ در ميان شيعيان آنچنان مرزبندي شفاف و متمايز ندارند، اما مي‌توان عالمان و محافل شيعي را يافت كه براساس رفتارشناسي اعتقادي آنان، در اين سر طيف جاي گرفته‌اند يا به آن سوي طيف تعلق دارند.

«هويت‌گرايان» و «تقريب‌گرايان» هر دو براساس اصل «تقيه» و روش «احتياط» حاكم بر فقه شيعه همواره رنگ رخسار خود را به روشني نمايان نمي‌كنند و هر آنچه در دل دارند بر زبان نمي‌آورند. اما «حضور روحانيت در ساختار سياست»، همچون محكي است كه از باطن آنان خبر مي‌دهد. آنان گاهي ناگزير هستند كه كنش‌ها و واكنش‌هايي درباره عقايد و باورهاي تاريخي شيعي نشان دهند و نسخه شفابخش خود را بپيچند. در اين ميان مي‌توان اين نگرش‌ها را در ترازوي تحليل قرار داد و برچسب خود را بر پيشاني صاحب آن ديدگاه زد.

در گذشته دور، روحانيت شيعي به ويژه در ايران كه اكثريت مردمان آن شيعي هستند، احساس نمي‌كرد كه از سوي ديگر فرق اسلامي به ويژه اهل تسنن هويتش مورد هجمه قرار گرفته است. چرا كه با روي كار آمدن سلسله صفويه، مذهب شيعه در ايران رسميت يافت و پس از آن هم اگرچه مدتي هويت‌گرايان شيعي در دوره سلسله افشاريه هراسناك شدند، اما با روي كار آمدن سلسله قاجاريه بار ديگر شيعيان آزادانه شعائر و آداب خود را بر كرسي نشاندند و هر ساله در ايام سوگواري يا اعياد مذهبي آن را به نمايش گذاشتند. خطيبان و مداحان رسانه آن بودند و عالمان ديني تئوري‌پردازان آن، بازاريان در جايگاه حاميان مالي اين مراسم‌ها مي‌نشستند و توده مردم در مسند مجريان آن. در اين عصر، هويت‌گرايان شيعي تا حدودي برابر تصوّف و در اواخر سلسله قاجاريه و در دوران پهلوي اول و دوم مقابل دگرانديشان مذهبي يا روشنفكران غيرمذهبي ايستادند و از همه مهم‌تر در دوران پهلوي، بزرگ دشمن آنان ضد مذهب‌گرايان در رژيم وقت بودند. از اين‌رو، «علامه اميني»، به‌عنوان رهبر هويت‌گرايان شيعي در اين دوران از «نواب صفوي» جهت مقابله با كسروي كه اصول و اعتقادات هويتي شيعيان را مورد حمله و تاخت و تاز قرار داده بود، حمايت مي‌كرد. اين مرزبندي هويتي در بلاد ديگر شيعيان غير از ايران، به‌گونه‌اي ديگر رخ مي‌نمود و جدال بيشتر به نوع مواجهه با «اهل تسنن و اعتقاداتشان» بود كه انتخاب نوع آن بر اعتقادات شيعي هم اثر مي‌گذاشت. شايد بتوان گفت كه تقريب‌گرايي و هويت‌گرايي برابر «اهل تسنن» و نوع اعتقادات شيعيان در عراق عرب زودتر از ايران شكل گرفت و در منازعات اين دو جريان به نمايش گذاشته شد. نمونه‌‌هايي از اين منازعات را در دو قطبي «سيدمحسن امين» عالم لبناني پرورش يافته نجف و علامه نائيني بر سر چگونگي سوگواري براي ائمه معصومين مي‌توان ديد كه مرجع عامه آن دوران – آقا سيدابوالحسن اصفهاني – در حمايت از «امين» كم نگذاشت. البته در دوران پس از آن نيز اغلب عالمان لبناني به تقريب‌گرايان تمايل داشتند و نجفي‌ها به هويت‌گرايان .گويي دو قطبي تقريب‌گرايي – هويت‌گرايي در ايران، در دوران آيت‌اللـه‌العظمي بروجردي، مرجعيت عامه‌شيعيان نمايان شد. اگرچه ظهور و بروز «توده‌اي‌ها» و «بهايي‌ها» در قالب اپوزيسيون نظام و ديگري پوزيسيون نظام در آن دوران، عاملي براي جلوگيري از داخلي شدن اين دو قطبي شدند، اما نقش منطقه‌اي و شايد جهاني آيت‌اللـه بروجردي، او را به انتخاب ميان اين دو قطب مجبور كرد. او اگرچه سعي مي‌كرد كمتر خود را در اين دو قطبي تعريف و تفسير نكند، اما با شكل‌گيري «مجمع تقريب مذاهب اسلامي» در مصر و فرستادن نماينده‌اي – شيخ محمدتقي قمي- از سوي آيت‌اللـه بروجردي به اين مجمع، بيشتر مرجع عامه شيعيان «تقريب‌گرا» به تصوير كشيده شد تا «هويت‌گرا». او در داخل كشور هم دست به اقداماتي زد كه اين جايگاهش را مستحكم كرد؛ انتقاداتي را به سخنراني‌هاي علامه اميني در اصفهان ابراز كرد، از سجده شيعيان در برابر حرم‌ ائمه معصومين انتقاد كرد و حتي دستور داد كه كتابي فقهي را به دليل توهين به خلفاي راشدين جمع‌آوري كنند و آن بخش از كتاب را حذف كنند. البته آيت‌اللـه بروجردي در حوزه فردي بسيار شديد به برخي باورهاي شيعيان اعتقاد داشت كه در دوران حضور در بروجرد، گِل سوگواري براي امام حسين(ع) در ايام عاشورا را بر چشمان خود كه درد مي‌كرد، ماليد و براساس اظهاراتش تا آخرعمر به راحتي مي‌توانست، ببيند. اگرچه نقش آيت‌اللـه بروجردي در تثبيت «دارالتقريب اسلامي» جدي بود، اما در مقابل علامه اميني يكي از منتقدان و مخالفان جدي تقريب‌گرايي بود و در نقد اين جريان به صراحت سخن مي‌گفت.

پس از درگذشت آيت‌اللـه بروجردي،‌با رونمايي از «سياست» در حوزه‌هاي علميه، اين دو قطبي هويت‌گرايي تقريب‌گرايي تقويت شد. اگر تا ديروز مرجع تقليد بلامنازع شيعيان- آيت‌اللـه بروجردي- كه به سياست روي خوش نشان نمي‌داد، از اين ايده حمايت مي‌كرد، پس از ايشان روحانيون مبارز و سياسي بيشتر در جايگاه حاميان اين جريان قرار گرفته بودند. البته مراد از تقريب‌گرايان فقط مدافعان وحدت شيعه و سني نيستند؛ بلكه مكتب تقريب‌گرايي يك منظومه از باورها و اعتقادات تجديدنظرطلبانه يا اصلاح‌طلبانه‌اي است كه در تمامي باورها، اعتقادات، آرمان‌ها، اهداف، شعائر، آداب و ... شيعيان صاحب ديدگاهي متفاوت با هويت‌گرايان است. از آن‌رو كه مرزبندي‌هاي اين دو قطبي آنچنان تميز نيست، مي‌توان گاهي برخي از مدافعان يك قطب را در قطب ديگر ديد و گاهي برعكس.

 اما به هر حال درسالهاي دهه 40و50، ايده‌هاي جديدي از سوي دگرانديشان مذهبي يا روحانيون سياسي مطرح مي‌شد كه برچسب‌هاي شبه تكفيري را به ارمغان مي‌آورد. «وهابي‌گري»، يكي از برچسب‌هايي بود كه هويت‌گرايان در آن دوره به تقريب‌گرايان مي‌گفتند. دكتر علي شريعتي، صاحب كتاب شهيد جاويد و برخي روحانيون صاحب‌نام آن دوران كه در جرگه همراهان امام خميني جاي داشتند، از اين برچسب‌ها بي‌نصيب نماندند. اين رويارويي در قم، تهران، مشهد و اصفهان به روشني قابل مشاهده بود. البته امام خميني در بيان آرا و نظراتش در اين ايام اگرچه بر وجهه ايجابي تقريب‌گرايي همچون تكرار واژه «امت اسلامي» يا مقابله مسلمانان برابر اسرائيل و مستكبران سخن مي‌گفت، اما بر وجهه سلبي اين تفكر پاي نمي‌فشرد و از اظهارنظر در اين وادي پرهيز مي‌كرد. به هر حال در اين ايام «ولايتي‌ها» كه بيشتر گرد آيت‌اللـه‌العظمي گلپايگاني جمع شده بودند، مستحكم و قدرتمند بودند. چرا كه توده مردم، بدنه بازار و جامعه وعاظ و مداحان همراه و هميار آنان بودند. «ولايتي‌ها» نامي بود كه در آن دوران به هويت‌گرايان اطلاق مي‌شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم همچنان اين دوقطبي به حيات خود ادامه داد كه با اظهارات مقامات عالي‌رتبه نظام‌كه اغلب آنان روحانيوني ارشد يا عالماني ديني بودند، اين شكاف جدي و جدي‌تر و در پس پرده ردپاي اين دوقطبي به روشني ديده مي‌شد. البته هر دو جريان سعي مي‌كرد كه در قلمروي تحت مديريت خود حركت كند و به قلمروي طرف مقابل وارد نشود. اگرچه در اين بينابين، گلايه‌ها و نامه‌هايي هم ردوبدل و روش يكي از طرفين تعديل مي‌شد.

در دهه 70 و نيمه اول 80‌‌ مراودات ميان هويت‌گرايان و تقريب‌گرايان پيچيده و در هم تنيده شد. گاهي حتي اصول مورد نظر يك جريان در ساختار قدرت سياسي بروز مي‌كرد و گاهي جريان مقابل تقويت مي‌شد كه اين حركت زيگزاگي را به راحتي نمي‌توان تحليل و تفسير كرد. يعني روحانيون سياسي حاكم بر قدرت در ايران گاهي نظراتشان به سوي تقريب‌گرايي رخ مي‌نماياند و شعائر اوليه انقلاب اسلامي را تداعي مي‌كرد و گاهي از نوعي تغييرات بنيادين در اين وادي نويد مي‌داد و باورهاي هويت‌گرايان را بر صدر مي‌نشاند و شعائر مورد قبول آنان در رسانه‌هاي دولتي تكريم مي‌شد كه شايد تا حدودي تغييرات در آرايش سياسي قدرت در ايران در دو دهه اخير اين رخداد را پديد آورده بود. چرا كه برخي از «هويت‌گرايان سابق» بر كرسي‌هاي مديريتي غالب شدند و در ميان اين دوقطبي گاهي ريشه‌هاي هويت‌گرايي خويش را به نمايش مي‌گذاشتند و گاهي براساس ضرورت سياسي داخلي يا منطقه‌اي از تقريب‌گرايي سخن مي‌گفتند.

اما در بطن حوزه «هويت‌گرايي اصيل» حاكم است. پرورش‌يافتگان حوزه نجف كه در حوزه قم نقش چشمگيري دارند، توانسته‌اند به رونق هويت‌گرايي بيفزايند، تا جايي كه جريان تقريب‌گرايي در اين مركز بزرگ آموزشي روحانيون شيعي آنچنان قدرتي ندارد و حضور اين جريان اغلب در تهران و تا حدودي مشهد ديده مي‌شود.

اگرچه حضور چشمگير تقريب‌گرايان و هويت‌گرايان معتدل در قدرت سياسي ايران تا حدودي شعائر مورد تاكيد هويت‌گرايان را محدود كرده است و از اجرايي شدن برخي آداب و سنن آن جلوگيري مي‌شود، اما اين رخداد هم به نوعي باعث تقويت و ساماندهي هواداران جريان هويت‌گرا در قم و ساير شهرستان‌هاي مذهبي شده است. اين جريان آنچنان به صورت غيرعلني در حال رشد است كه در تهران هم مراكز و محافلي به تقويت اين جبهه اعتقادي مي‌پردازند.

امروز «هويت‌گرايان» هم دو شاخه شده‌اند؛ شاخه‌اي كه مي‌توان از آن به‌عنوان «هويت‌گرايان سياسي» ياد كرد، با سياست‌ورزي همراهي مي‌كنند و حضور در مراكز و نهادهاي حكومتي را راهي براي ترويج تشيع مي‌پندارند. اين شاخه از يك‌سو بر اصول مورد تاكيد شيعيان كه شايد در ميان فرق ديگر رد شده باشد، پافشاري مي‌كنند و از ديگر سو از وحدت شيعيان و اهل تسنن سخن مي‌گويند. آنان با شاخه ديگر هويت‌گرايان كه جدا از سياست‌ورزي هستند، ارتباط ارگانيكي ندارند و مسير هر دو جدا از يكديگر است.

شاخه دوم نسبت به شاخه حاضر در حكومت ريشه‌دارتر و قدرتمندتر به نظر مي‌رسد. آنان را هم مي‌توان به عنوان «هويت‌گرايان غيرسياسي» ناميد؛ چرا كه در عرصه سياسي حاضر نمي‌شوند و له يا عليه جرياني سخن نمي‌گويند و از مناصب مديريتي و اجرايي دوري مي‌كنند. آنان حكومت و سياست‌ورزي را از آن امام معصوم مي‌دانند و فقط به ترويج عقايد و شعائر مورد تاكيد بزرگان اين جريان در ميان توده مردم مي‌پردازند. جلوگيري از اجراي برخي شعائرشان تا حدودي آنان را در مقابل قدرت سياسي قرار داده است. چرا كه آنان اين اعمال را واجب يا مستحب و جزو وظايف شيعيان قلمداد مي‌كنند و سياستمداران حاضر در حكومت اين شعائر را رد و گاهي از آن به‌عنوان «وهن تشيع» يا «خرافه» نام مي‌برند. با وجود برخي از ممانعت‌هاي قانوني، اما هويت‌گرايان منفك از سياست به رشد و ترويج افكارشان مشغول هستند و لايه‌هايي از جامعه متدينين و متشرعين جزو حاميان سرسخت آنان به حساب مي‌آيند. رشد اين باورها اكنون در ميان توده مردم مذهبي و طلبه‌هاي جوان‌رو به فزوني است و زيرزميني شدن اين افكار شناسايي ميزان حاميان و چگونگي افكارشان را سخت كرده است.

البته در حال حاضر به نوعي يك معاهده نانوشته‌اي ميان هويت‌گرايان غيرسياسي با تقريب‌گرايان و هويت‌گرايان سياسي حاكم نوشته شده است. هويت‌گرايان غيرسياسي خطوط قرمز سياسي آنان را تا حدودي رعايت مي‌كنند و به نقد آشكار آنان نمي‌پردازند و از سوي ديگر جريان تقريب‌گرا و هويت‌گراي سياسي اگرچه از اجرايي شدن برخي شعائرشان جلوگيري مي‌كنند، اما در ايام سوگواري و اعياد مذهبي در رسانه‌هاي عمومي به پخش سخنان رهبران و فعالان اين جريان يا بزرگداشت ايام مورد تاكيد آنان مي‌پردازند و سعي مي‌كنند با نظارت و مديريت نشر اين افكار به اندازه مورد قبولشان از تقابل آشكار با آنان جلوگيري كنند.

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۸ - ۱۳۸۸/۰۵/۱۹
با سلام: جای پرداختن به این موضوعات بسیار خالی بود دست شما درد نکند که با تشخیص به جای موضوع به آن پرداختید من به عنوان یک طلبه احساس نیاز شدیدی نسبت به این مباحث داشته و دارم البته فکر می کنم ریشه اختلاف بین علمای بزرگ شیعه از تفکیک بین مکتب بغداد و مکتب قم ناشی می شود که این اختلافات فقط از ناحیه تقریب گرایی یا هویت گرایی نیست بلکه در زمینه مبانی فقهی و اصولی و یا عقاید امامیه و نیز سلوک اخلاقی نیز دامنه های گسترده ای دارد. مثلا در شیوه سلوک اخلاقی و عرفانی اختلافات عمیقی وجود دارد تا جایی که برخی از طرفداران یک شیوه سلوکی طرفداران شیوه دیگر را حتی تکفیر هم می کنند به هر حال خواستم بگویم اگر طرح این مسایل اشکال اساسی دارد به ما بگویید که ما هم دنبال نکنیم اما اگر واقعیت است و باید به آن توجه شود چرا تا به حال به آن پرداخته نشده است البته منظورم این نیست که علما را در مقابل هم قرار دهیم آنان اگر چه به لحاظ نظریه پردازی گاهی اختلافات عمیقی با هم دارند اما به لحاظ اخلاقی بسیار برای یکدیگر احترام قایل هستند و ما این را از منش بزرگان دین خود آموخته ایم لکن بحث این است که به خصوص طلابی که در این زمینه ها صاحب نظر نیستند باید ریشه این اختلافات را بدانند تا در تصمیم گیری برای گرایش به افکار مختلف بتوانند درست تصمیم بگیرند. به هر عقیده من بر این است که این گونه مباحث جایش خالی است و باید کاملا به آن پرداخته شود و از جناب استاد مدرسی تقاضا می کنم بیشتر به این مباحث بپردازند و اگر منابعی می شناسند ما را هم بی نصیب نگذارند و به آدرس ایمیل من ارسال کنند با تشکر.