۰

چگونه با مردم رفتار کنیم که عمل ما جاذبه داشته باشد؟

مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) هنگامی که پرتقال یا خرما می‌خوردند هسته خرما یا میوه را جلوی چشم افراد از دهان بیرون نمی‌آوردند. چون وقتی چیزی داخل دهان من رفته اگر در معرض دید دیگران بیرون بیاید ایجاد تنفر می‌کند. دستمالی از جیب در می‌آوردند، جلوی دهان می‌گرفتند، هسته خرما یا میوه را از دهان بیرون می‌آوردند و مجدداً دستمال را در جیب خود می‌گذاشتند. به این ترتیب مردم را جذب می‌کردند.
کد خبر: ۱۲۴۹۴۲
۱۵:۲۸ - ۰۴ شهريور ۱۳۹۵
به گزارش «شيعه نيوز»، مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) هنگامی که پرتقال یا خرما می‌خوردند هسته خرما یا میوه را جلوی چشم افراد از دهان بیرون نمی‌آوردند. چون وقتی چیزی داخل دهان من رفته اگر در معرض دید دیگران بیرون بیاید ایجاد تنفر می‌کند. دستمالی از جیب در می‌آوردند، جلوی دهان می‌گرفتند، هسته خرما یا میوه را از دهان بیرون می‌آوردند و مجدداً دستمال را در جیب خود می‌گذاشتند. به این ترتیب مردم را جذب می‌کردند.

 آیت الله علوی بروجردی به توصیه های امام صادق به روحانیون در خصوص جذب مردم به دین اشاره کرد و اظهار داشت: پیشوای ششم شیعیان می فرماید:«یا عبدالاعلی إن احتمال أمرنا لیس معرفته و قبوله، إن احتمال أمرنا هو صونه و ستره عمن لیس من أهله، فأقرئهم السلام و رحمه الله – یعنی الشیعه – و قل: قال لکم: رحم الله عبدا استجر موده الناس إلی نفسه و إلینا بأن یظهر لهم ما یعرفون و یکف عنهم ما ینکرون».

این خواسته و درخواستی است که وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) دارد. شیخ این روایت را در کتاب غیبت نقل می‌کند. مناسبت اینکه شیخ طوسی روایت مذکور را در کتاب غیبت نقل می‌کند این است که روی سخن امام صادق (علیه السلام) با ما است. چون در دوران غیبت قرار داریم. این روایت دو مطلب اصلی دارد: نخست اینکه کاری کنیم مردم جذب ما شوند و دوم اینکه مردم را به ائمه (علیهم السلام) جذب کنیم. این دو در طول هم قرار دارند و در عرض هم نیستند. من موضوعیتی ندارم که مردم جذب من شوند. امام می‌فرماید: «الا نفسه». به این دلیل که شما نماینده و نشان‌دهنده راه ما در میان مردم هستید. اگر مردم به شما توجه کردند، توجه از شما به ما منتقل می‌شود. لذا اینکه با مردم چگونه رفتار کنیم و به چه نحوی حرکت کنیم موضوع مفصلی است که متأسفانه در این زمینه کمبود داریم.

 

شرایط مبلّغ دین از نظر میرزای شیرازی

معروف است به مرحوم میرزای شیرازی بزرگ گفتند: اگر بخواهیم از جانب شما نماینده‌ به‌ جایی بفرستیم، باید چه شرایطی داشته باشد؟ میرزای شیرازی سه شرط بیان کرد: چنین کسی باید علم، عقل و دین داشته باشد. علم که همان فقه و اصول است و تمرکز عمده ما بر آن قرار دارد. دین را هم ایشان اضافه کرده بودند، یعنی به باورهای دینی معتقد باشد. شرط سوم هم عقل بود که میرزا در نظر داشت. این سه شرط بسیار مهم است و جمع هر سه، در همه کس یافت نمی‌شود. به میرزا گفتند به ما تخفیف دهید. ایشان فرمودند اگر از دین هم محروم باشد و صرفاً علم و عقل داشته باشد، او را به جایی که می‌خواهند می‌فرستم. حتی کسی که دین ندارد ولی علم و عقل دارد. مجدداً به میرزا گفتند دایره برای ما تنگ شد. اگر این دو شرط هم مقدور نبود چه کنیم؟ میرزا فرمودند کسی را می‌فرستم که فقط عقل داشته باشد. گفتند ما آخوند می‌خواهیم؛ آخوندی که علم و دین نداشته باشد با عقل می‌خواهد چه کند؟ میرزا فرمودند چنین کسی دست‌کم برای حفظ دنیای خود، نزد مردم حرمت دین را نگه می‌دارد.

دینداری ما مربوط به خودمان است. سخنی که من می‌گویم از سر اخلاص است یا از سر حب دنیا؟ عقوبت آن سخن برای من است، خود من پاسخ‌گوی حرف و عملم هستم. حرکتی که می‌کنم برای خدا است یا برای شیطان؟ این اعمال و رفتار مربوط به خود من است. انسان به اندازه‌ای آسیب‌پذیر است که حتی وقتی ریش‌ او سفید می‌شود شیطان بین ریش‌های وی لانه می‌کند. درد ما این است. جوانی‌ ما در تقوا و زهد می‌گذرد. زندگی ما در فقر و محرومیت است. وقتی به من توجه می‌شود که جوانی گذشته است. آن هنگام به فکر ریاست و شهرت می‌افتم. شیطان حضور پیدا می‌کند. اما این مسئله شخصی من است. مسئله من مسئله جدایی مردم از دین است؛ به‌ویژه جدایی مردم از دین در اثر رفتار نادرست عالمان دینی و متدینان. منظور امام (علیه السلام) هم همین است. امام (علیه السلام) همان سخن میرزا را می‌گوید.

 

ضرورت ظرافت‌داشتن در ترویج دین

کسانی که در ترویج دین موفق بودند، گاه به ریزه‌کاری‌هایی توجه می‌کردند. ما باید از خود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درس بگیریم. فقرا خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌آمدند و حضرت آنها را احترام می‌کرد. حتی هنگامی که یکی از مسلمانان جایی برای نشستن به فقیر نداد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او تذکر داد. پیامبر به فقرا احترام می‌کردند. اما اگر ثروتمندان هم نزد پیغمبر می‌آمدند و می‌نشستند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) خودش را جمع نمی‌کرد و رویش را بر نمی‌گرداند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) انسان را به عنوان انسان، اکرام و احترام می‌کرد. پیامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌خواست برساند این بود که مال و ثروت، مایه امتیاز در جامعه نیست و عیب محسوب نمی‌شود. خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسجد را با کدام مصالح ساخت؟ افرادی که تمکن مالی داشتند کمک کردند و ایشان مسجد را ساخت. ما در مسئله تعامل با فقرا و ثروتمندان گاه زیاده‌روی می‌کنیم و از حد اعتدال خارج می‌شویم. به فقرا اعتنا نمی‌کنیم. حتی گاهی از سلام‌کردن هم ابا داریم. ولی در مقابل کسی که تمکن مالی دارد بلند می‌شویم و احترام می‌کنیم. این خلاف سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. پیامبر این‌گونه نبود. اینجا رضای خدا در کار نیست. ما در توکل‌‌کردن مشکل داریم. اعتقاداتمان نقص دارد. گمان می‌کنیم فلان ثروتمند در زندگی ما تأثیری دارد. پس خدا چه شد؟ توکل بر خدا کجای زندگی ما قرار دارد؟ ارزش‌گذاری پیامبر (صلی الله علیه و آله) این است که ثروت منشأ فضیلت برای کسی نیست. تقوا منشأ فضیلت برای افراد است. یعنی همان چیزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌خواهد میان مردم بگستراند. معنای توجه به فقرا این نیست که با ثروتمندان دعوا و مشاجره کنیم یا به آنها بی‌اعتنا باشیم. اگر بخواهیم فقرا را تکفل کنیم ثروتمندان باید کمک کنند. خمس را ثروتمندان باید بدهند.

 

آیت‌الله بروجردی و جذب مخاطب

چگونه با مردم رفتار کنیم که عمل ما جاذبه داشته باشد؟ مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) هنگامی که پرتقال یا خرما می‌خوردند هسته خرما یا میوه را جلوی چشم افراد از دهان بیرون نمی‌آوردند. چون وقتی چیزی داخل دهان من رفته اگر در معرض دید دیگران بیرون بیاید ایجاد تنفر می‌کند. دستمالی از جیب در می‌آوردند، جلوی دهان می‌گرفتند، هسته خرما یا میوه را از دهان بیرون می‌آوردند و مجدداً دستمال را در جیب خود می‌گذاشتند. به این ترتیب مردم را جذب می‌کردند. یعنی رفتار ما باید به گونه‌ای باشد که حتی چیزی که موجب کراهت مردم می‌شود از ما صادر نشود. مردم اماناتی از ناحیه امام صادق (علیه السلام) هستند. از طرف امام صادق (علیه السلام) به ما سپرده شده‌اند. باید آنها را جذب کنیم نه طرد. جذب‌کردن مردم هم تابع اخلاق و ادب ما است.

انسان هم خسته می‌شود. انسان که از آهن نیست. فرض کنید شب در راه خانه و در کوچه با پیرزنی شکاک و دیرفهم مواجه می‌شوید. سلام می‌کند، مسئله‌ای می‌پرسد و به پرسیدن ادامه می‌دهد. در حالی که شما کار داشتید، فرزند شما مریض است، دارو در دست دارید، گرسنه هستید، درس فردا را هم باید مطالعه کنید، هوا هم سرد است. این پیرزن هم التفاتی به اینها ندارد و یکی پس از دیگری مسئله می‌پرسد. شما چه می‌کنید؟ پدر من نقل کرد همین شرایط بود. شب بود و آیت‌الله بروجردی (ره) با پای پیاده از مجلس روضه به خانه می‌آمد. جلوی خانه‌، پیرزنی از راه رسید. اگر پیرزن پول می‌خواست مشکلی نبود. ایشان پول می‌دادند و او هم می‌رفت. دست‌بوسی هم که برای زنان نیست و چنین چیزی مرسوم نبود. پیرزن مسئله‌ای داشت. ولی مسائل را هم دیر می‌فهمید. هم دیر می‌گرفت و هم شکاک بود. آیت‌الله بروجردی (ره) هم گوششان سنگین بود. پدر من می‌گفت به ایشان گفتیم ما هستیم. شما به منزل تشریف ببرید. اما آیت‌الله بروجردی (ره) قبول نکردند. ایشان که پیرمردی هشتادساله بودند، حدود نیم ساعت جلوی منزل ایستاده بودند و مسئله پیرزن را جواب می‌دادند. آیا رفتار ایشان برای این بود که پیرزن وجوهات و پول می‌آورد؟ برای خدا بود؟ برای چه بود؟ این مسئله‌ای شخصی است که برای خدا اخلاص داشته باشید یا نه، اما رفتار ایشان به این دلیل بود که نشان دهد در میان مردم باید این‌گونه باشیم. زمانی که فردی از همه‌کس ناامید می‌شود سراغ من روحانی می‌آید. حتی در بعضی مسائل، دختر به پدر و مادر اعتماد ندارد اما به امام جماعت محل اعتماد دارد. آیا باید این اعتماد را به‌راحتی از دست بدهیم؟ این اعتماد سرمایه ما است. سرمایه ما پول نیست. همین اعتماد مردم است.

یکی از استادان و بزرگان ما برای ایام فاطمیه عده‌ای از تجار بزرگ تهران را به قم دعوت کرده بود. سخن ایشان این بود که پول کلانی جمع کنیم تا وقتی من نبودم، مراسماتی از این دست را با این پول‌ برگزار کنیم. سخن ایشان خوب بود و آنها تعهد کردند و نوشتند. بعد از مراسم خدمت ایشان رسیدم و گفتم مراسمات فاطمیه را پول‌های میلیاردی سر پا نگه می‌دارد یا دل‌هایی که به خیابان می‌آیند و بر سر و صورت می‌زنند؟ گفتند ما خودمان برای مراسمات فاطمیه کار می‌کنیم، مجموع پول‌های مردم هم این مراسمات را اداره می‌کند. این مِهر دل‌های مردم است، سرمایه و پول نیست. سرمایه میلیاردی را چه می‌کنید؟ پول اگر راکد بماند، چند سال دیگر بی‌ارزش می‌شود. اگر در بانک هم بگذارید شبهه می‌کنید. اگر برای کار هم سرمایه‌گذاری کنید و وضعیت اقتصادی بسامان نباشد، ورشکسته می‌شوید. پول ماندنی نیست، اما محبتی که در دل است ماندنی است. سرمایه ما این است. اگر ما در دل مردم جایی داریم، این برای ما سرمایه می‌شود، وگرنه پول، بانک، سپرده و مال هیچ کدام کاری از پیش نمی‌برد. اگر حضرت ابراهیم (علیه السلام) هنگامی که دعا می‌کرد می‌دانست پول برایش کارساز است، به جای اینکه بفرماید « فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ»[۱] می‌فرمود: «فَاجْعَلْ بعضی از حساب‌های کلان را إِلَیْهِمْ». ابراهیم پول را نخواست. آنچه ابراهیم طلب کرد پول نبود. سرمایه ما دل‌های مردم است. امام می‌فرماید سلام ما را به شیعه برسان. ما که ممثل به امام (علیه السلام) هستیم بیشتر مخاطب این پیامیم. فرمود: بگو محبت و علاقه مردم را به سمت خودتان جلب کنید. نباید مردم از دست ما فراری شوند و خدای ناکرده کشیش کلیسا جوانان ما را از دستمان بگیرد. اینها درد است. آمارهایی به دست ما می‌رسد که نگران‌کننده است. چرا تلاش و توان فلان مبلّغ وهابی در جذب جوان دبیرستانی بیشتر از من شده است؟ چرا من از جوانان غافل شدم؟ چرا درد این جوانان را نمی‌فهمم و توجهی ندارم؟

رئیس کل بانک ملی پیش ما آمده بود و می‌گفت اوضاع و احوال اقتصادی خوب نیست و رکود اقتصادی است. به او گفتم ما آخوندها وضع اقتصادی را خوب تشخیص می‌دهیم. به دلیل اینکه تمام فعالیت‌های ما از جمله خمس، روزه، نذر، رد مظالم و … با مردم است. ما زودتر از بانک رکود را می‌فهمیم. بیایید از ما بپرسید. اما ما که به این اندازه به وضعیت اقتصادی مردم التفات داریم، آیا متوجه هستیم میان جوانان چه می‌گذرد؟ اقتصادیات مردم را می‌فهمیم، عقاید و اعتقادات آنها را هم درک می‌کنیم، آیا می‌دانیم در ذهن دخترها و پسرها در دانشگاه‌ها، دبیرستان‌ها، دانشکده‌ها و مراکز، از نظر اعتقادی، چه می‌گذرد؟ آیا مسئولیتی نداریم؟
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: