۰

سير تحريفات در نقل واقعه عاشورا

ایت الله یثربی
کد خبر: ۱۲۴۰۰
۰۰:۱۳ - ۰۱ اسفند ۱۳۸۷
آيا سير تحريفات در نقل واقعه عاشورا سيرى روبه رشد مى‏باشد يا سيرى نزولى است ؟

پيش از پاسخ به اين سؤال لازم است ماهيّت تحريف را بشناسيم و ببينيم تحريف در چه مواردى واقع مى‏شود .
تحريف به معناى ايجاد انحراف در واقعيت و حقيقت مطلبى مى‏باشد . گاهى انحراف در شكل و صورت واقعه‏اى اتفاق مى‏افتد و گاهى در محتوا و مفاهيم آن واقعه ، تحريف كنندگان هم به دو گروه دوست و دشمن تقسيم مى‏شوند ، كه البته اين افراد به خاطر عوامل مختلفى از جمله جهل ، عناد و لجاجت واقعيات را منحرف مى‏كنند .

طبق برداشتى كه از آيات قرآن به دست مى‏آيد معمولاً تحريف كنندگان واقعيت و حقيقت مطلب را تعقل مى‏كنند ولى باز از روى عناد و لجاجت دچار انحراف مى‏شوند . خداوند متعال در آيه 57 سوره بقره مى‏فرمايد :

«يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ » .
عدّه‏اى از آنان سخنان خدا را مى‏شنيدند و پس از فهميدن ، آن را تحريف مى‏كردند . در حالى كه علم و اطلاع داشتند .

در نقل ماجراى عاشورا هر دونوع تحريف ديده مى‏شود ولى اهميت انحراف محتوايى از انحراف ظاهرى بيشتر مى‏باشد .

در ميان علماى گذشته مرحوم ميرزا حسين نورى قدس‏سره به گوشه‏اى از تحريفات واقع شده در ماجراى عاشورا اشاره نموده است ، كه البته با بعضى از اين تحريفات بايد به صورت جدّى برخورد كرد و بعضى جاى مناقشه دارد و از مطالب اختلافى مى‏باشد .

در سالهاى اخير شهيد مطهرى فعاليت جدّى‏اى را در زمينه حريفات در ماجراى عاشورا آغاز نمودند و مردم را به صورت جدى از تحريفات ظاهرى و شكلى برحذر داشتند ولى به نظر مى‏رسد اين
مطالب داراى حساسيت فوق العاده‏اى نمى‏باشد .

شهيد مطهرى براى روشن شدن مطلب به نقل برخى از اين تحريفات پرداختند .
نمونه اول :
يكى از تحريفات داستانى است كه بعضى از مقاتل مطرح مى‏كنند و آن اينكه : روزى اميرالمؤمنين عليه‏السلام روى منبر مشغول سخنرانى بودند ، امام حسين عليه‏السلام كه در مجلس حضور داشتند درخواست آب كردند در اين لحظه حضرت عباس عليه‏السلام به دنبال آب رفتند و براى امام حسين عليه‏السلام آب تهيه كرده و خدمت ايشان آوردند . اميرالمؤمنين عليه‏السلام بامشاهده چنين صحنه‏اى به ياد مصائب كربلا و روز عاشورا به گريه افتادند .
شهيد مطهرى براى بيان تحريف اين داستان دلايلى را مطرح مى‏كند ؛ از جمله اينكه منبر رفتن اميرالمؤمنين عليه‏السلام در زمانى بود كه به حكومت رسيده بودند و در اين زمان سنّ امام حسين عليه‏السلام بالاى 30 سال بود و بعيد است كه مردى با اين سن و سال آن هم در پاى منبر اميرالمؤمنين عليه‏السلام درخواست آب نمايد .
نقدى بركلام شهيد مطهرى وارد است و آن اينكه از نظر عرف چنين چيزى محال به نظر مى‏رسد ولى اين داستان به هرجهت نقل شده است ، يا جعل شده يا واقعيت دارد و در هرصورت نقل اين گونه داستان‏ها تحريف اساسى به شمار نمى‏رود .

نمونه دوم :
بعضى از مقاتل وضعيّت كاروان و محمل‏ها را هنگام حركت از مكه چنين تشريح مى‏كنند : محمل‏ها به انواع زيور آلات مزيّن شده بود و پوشش آن‏ها از حرير ، ديبا و ... بود و با احترام فوق‏العاده‏اى كاروان به حركت افتاد .
شهيد مطهرى در مقابل اين سخن موضوع تندى اتّخاد مى‏كند و آن را بعيد مى‏داند زيرا حركت كاروان سيدالشهداء عليه‏السلام شبانه بوده و به صورت مخفيانه انجام گرفت . (خائفاً يترقّب ، ترسان و در انتظار حادثه‏اى بودند) . سخنى كه در اينجا به نظر مى‏رسد اين است كه به هرجهت محمل‏ها داراى پوشش بوده و قطعاً بدون پوشش نمى‏باشد ولى اينكه پوشش چه بوده آيا از پارچه‏هاى معمولى يا پارچه‏هاى گران قيمت خيلى مهمّ نيست و اين گونه سخنان تحريف آن چنانى در واقعيّت قضيّه ايجاد نمى‏كند .

نمونه سوم :
سخنى است كه مورد اختلاف مقاتل واقع شده و آن اينكه آيا ليلا ؛ مادر حضرت على اكبر عليه‏السلام در صحنه كربلا حضور داشته يا نه ؟ به نظر مى‏رسد از بين بردن فرصت و زمان براى بدست آوردن واقعيت چنين سخنانى مورد تحسين نمى‏باشد .

نمونه چهارم :
داستان عروسى حضرت قاسم عليه‏السلام مى‏باشد ، كه شهيد مطهرى با جديّت با اين گونه سخنان برخورد مى‏كنند .

ولى به نظر ما در مورد اين قضيه از دو طرف (نافى و مثبت) افراط صورت گرفته است . اين موضوع در كتبى مانند روضة الشهدا ، منتخب طريحى ، اسرار الشهداء و معالى السبطين نقل شده است و ماجرا چنين است . در شب عاشورا حضرت قاسم عليه‏السلام از عمويش امام حسين عليه‏السلام سؤال مى‏كند آيا من هم فردا شهيد مى‏شوم ؟ و در اينجا وصيّتى از پدرش امام حسن مجتبى عليه‏السلام را يادآورى مى‏كند . امام حسين عليه‏السلام در جواب به او مژده شهادت مى‏دهند و در ضمن به او چنين مى‏گويند : پدر تو وصيّت ديگرى داشته است و طبق آن از من درخواست نموده يكى از دختران خود را به عقد تو دربياورم . امام حسين عليه‏السلام براى انجام اين وصيّت صيغه عقدى را جارى مى‏كنند . حال سؤال اين است كه آيا نقل چنين قضيّه‏اى از قداست حادثه كربلا مى‏كاهد و آيا نياز است در مقابل اين قضيّه موضع نقدى اتّخاذ كنيم ؟ آنچه كه مسلّم و قطعى است اين است كه اين عقد همراه با اظهار سرور و شادى (بزن و بكوب) نبوده است . گرچه بعد از مدّتى در ميان بعضى از اعراب مرسوم شد كه براى حضرت قاسم عليه‏السلام حجله بندى كرده و اين گونه اعمال مسلّماً از شئون و مقام عزادارى سيدالشهدا عليه‏السلام
به دور مى‏باشد و بايد با آن به مقابله برخاست .

نتيجه اينكه تيزبينى و دقت در نقل تواريخ مخصوصاً حادثه كربلا امرى ضرورى به نظر مى‏رسد . امّا به كاربردن تمام امّت در مبارزه با مسائل جزئى و ناچيز ضرورى به نظر نمى‏رسد . بعضى از مقاتل در نقل واقعه عاشورا دچار اغراق گوئى و غلوّ شده‏اند كه با اين گونه اغراق گوئى و غلوّها بايد به شدّت برخورد كرد مانند اينكه تعداد لشكريان دشمن را نزديك به دو ميليون نفر مى‏دانند و اقوال ديگرى و بيشتر هدف آنها اسطوره سازى بوده تا بگويند مثلاً صدهزار نفر از اين تعداد به دست امام حسين عليه‏السلام و ياران وفادارش به هلاكت رسيده‏اند . و آنچه كه از شهيد مطهرى و مرحوم آيتى عجيب و بعيد به نظر مى‏رسد اين است كه اين دو بزرگوار به تبع فرهاد ميرزا (شاهزاده قاجار) ورود اسراء به كربلا را در روز اربعين نفى كرده‏اند .

در سال‏هاى اخير تاريخ را به تاريخ مكتوب و غير مكتوب (شفاهى) تقسيم مى‏كنند و به اصطلاحى شناخته شده تبديل گرديده است . در مورد واقعه عاشورا نيز دو نوع تاريخ موجود مى‏باشد .

1 ـ تاريخ مكتوب : منابع موجود در مورد واقعه عاشورا منابع محدودى مى‏باشد نزيك‏ترين مقتل از نظر زمانى به صدر اوّل مقتل ابي مخنف مى‏باشد و بعد از آن ارشاد شيخ مفيد قدس‏سره و بعد از آن فتوح ابن اعثم مى‏باشد .

2 ـ تاريخ شفاهى و غير مكتوب : به دليل حسّاسيت‏هاى موجود از طرف حاكميت‏ها كسى جرأت نوشتن وقايع عاشورا را داشت و تنها به صورت شفاهى در محافل‏ها و ديدارها براى يكديگر نقل مى‏نمودند . حكومت‏ها از آشكار شدن حق و حقيقت ترس و واهمه داشتند ، لذا نگارش اين مطالب بدون اجازه دستگاه حكومت جرم محسوب مى‏شد . اين محدوديّت‏ها در زمان حكومت بنى اميّه و بنى مروان و حتّى بنى العباس مشاهده مى‏شود .

شاهد اين مطلب كتاب سليم بن قيس مى‏باشد . سليم مطالب كتاب خود را از سلمان تلقى نمود . و به دليل فشارهاى دستگاه حكومت آن را در خراسان به دست شخصى به امانت سپرد . بعد از قرن‏ها و از بين رفتن فشارها و محدوديّت‏ها اين كتاب منتشر مى‏شود .

سخن ما چنين است كه اگر مطلبى در يكى از مقاتل يافت نشد و مكتوب نبود نمى‏توان آن را جعلى و دروغ دانست بلكه ممكن است جزء تاريخ شفاهى باشد كه سينه به سينه به دست ما رسيده است .خلاصه سخن آنكه مكتوب نبودن واقعه‏اى دلالت بر جعل و ساختگى بودن آن ندارد . البته قواعدى موجود مى‏باشد كه بايد صحّت و سقم آنچه كه به خاندان رسالت عليهم‏السلام نسبت داده مى‏شود با آنها سنجيده شود . مثلاً اگر سخنان و مطالبى به امام حسين عليه‏السلام نسبت داده شود كه با عصمت ايشان يا با شخصيت و شاكله ايشان كه مجموعه‏اى از فضائل هستند يا با مناعت طبع و عزت ايشان سازگار نباشد اين گونه مطالب قطعاً جعل و دروغ مى‏باشد و بايد به سختى با آنها به مبارزه پرداخت .

نكته پايانى اينكه به دليل فشارهاى زياد از سوى حكومت‏ها بود كه چند قرن بين حادثه كربلا و تدوين مقتل ابى‏مخنف فاصله شد ، و كسى اين فشارها را درك نمى‏كند مگر اينكه در همان شرايط حضور داشته باشد . به هر جهت بعضى از تحريفات از اهميت آن چنانى برخوردار نيستند كه تمام همّت در دفع اين شبهات قرار بگيرد در حالى كه بيشتر كسانى كه در سال‏هاى اخير به رد تحريفات پرداخته‏اند وقت خود را در دفع اينگونه شبهات تلف كرده‏اند .

شهيد مطهرى در اظهار نظرى مى‏فرمايد : تحريفاتى از ناحيه دشمن و حكومت‏ها صورت گرفت ولى تاريخ و مورّخين تحت تأثير آنها قرار نگرفتند . اين سخن قابل مناقشه مى‏باشد . زيرا تاريخ مخصوصاً تاريخ اهل سنّت سرشار از انحرافاتى است كه دستگاه حكومت آنها را بر مورّخين تحميل نمود . ولى مى‏توان گفت شهيد مطهرى تاريخ محدود و خاصى مانند تاريخ شيعه را مدنظر داشت كه تحت تأثير حكومت‏ها قرار نگرفت و مى‏توان گفت يكى از دلايلى كه حكومتهاى ستمگر نتوانستند در تحريف تاريخ عاشورا موفقيّت چندانى كسب كنند هياهو و سر و صداى زياد آن وعزادارى‏هاى مردم بوده است .

دانشمندى از اهل سنّت به علاّمه امينى مى‏گويد چرا واقعه عاشورا در بين شيعيان داراى اهميت خاص و داراى هياهو و سر و صداى زياد مى‏باشد ؟
علاّمه امينى قدس‏سره در جواب مى‏فرمايد : همين هياهو و سر و صداها بوده كه راه خيلى از انحرافات و تحريفات را در واقعه عاشورا مسدود نمود و اگر واقعه عاشورا داراى اين خصوصيت نبود مانند واقعه غدير به راحتّى مورد انكار قرار مى‏گرفت . وظيفه‏اى كه در اين زمان همگان را در بر مى‏گيرد از جمله خطباء ، مؤلفين و علماء حفظ اين هياهو و سرو صدا مى‏باشد ، تلاش جدى را در اين عصر بايد آغاز كرد تا بتوانيم واقعه عاشورا را با همين اهميت و هياهو به نسل بعد انتقال دهيم .

امام خمينى قدس‏سره در سخنى فرمودند : هر مكتبى احتياج به هياهو و جار و جنجال دارد و جار و جنجال اسلام ماجراى عاشورا مى‏باشد . اين سخن بسيار به جا و پر معنى مى‏باشد ، زيرا همه مكاتب فكرى براى بروز و ظهور خود و همچنين اعلام حضور خود نياز به اسباب و ابزارى دارند . و بهترين وسيله براى اسلام برگزارى مراسم عزادارى سيدالشهداء عليه‏السلام مى‏باشد . هر ملّت و قومى براى اعلام حزن و اندوه خود روش خاصى دارد . مثلاً زن‏هاى عرب براى اعلام حزن و اندوه بر سر و صورت خود لطمه مى‏زنند ، ولى اين روش در زن‏هاى ايرانى مرسوم نيست . عكس العمل كشورهاى غربى نيز در برابر مصيبت‏ها بسيار متفاوت مى‏باشد . عكس العمل‏ها در زمان‏هاى قديم با عصر حاضر نيز متفاوت مى‏باشد ، مثلاً در شهادت امام حسن مجتبى عليه‏السلام هفت روز بازارهاى مدينه تعطيل بود . لباس سياه پوشيدن در عزادارى‏ها نيز نوعى سنّت مى‏باشد با اينكه پوشيدن لباس سياه مكروه است ولى به خاطر اهميت و تكريم عزادارى سيدالشهداء عليه‏السلام و ديگر امامان عليهم‏السلام تحت تأثير قرار مى‏گيرد لذا هنگامى‏كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام به شهادت رسيدند ، امام حسن مجتبى عليه‏السلام به مسجد آمده و خطبه‏اى خواندند ؛ درحاليكه (عليه لباس اسود)لباس سياه پوشيده بودند . ايرانى‏ها به پيروى از هندى‏ها براى عزادارى‏هاى خود عَلَم برمى‏دارند و نسبت به آن احترام و تكريم مى‏كنند ، همچنين بعد از آل بويه و صفويّه بعضى از اقوام ايرانى كُتَل با خود حمل مى‏كردند (پرچمگردى كه روى چوب قرار مى‏گيرد) .

سخن در اين مطلب است كه اين اواخر بعضى از افراد نسبت به روش‏هاى عزادارى حساسيت نشان مى‏دهند و بعضى از اين روش‏ها را تحريف مى‏دانند ؛ در حالى كه سؤال اين است كه آيا نحوه عزادارى خاصّى در روايات وارد شده است يا خير ؟ البته بعضى از روش‏هاى موجود در ميان عرف مردود مى‏باشد ؛ مانند داستانى كه شهيد مطهرى نقل مى‏كند كه شخصى براى اينكه شنوندگان خود را به گريه وادار كند ميان آنها سنگ پرتاب مى‏كرد و از اين طريق داد و فرياد مردم به گوش مى‏رسيد . اگر نحوه‏اى از عزادارى مشاهد شد كه با اصول و قوانين شرعى مخالف نبود وظيفه همه مى‏باشد كه به جاى حساسيت ، آن را تشويق كنند .

در روايتى آمده است :« كلّ الجزع والبكاء مكروه خلا الجزع والبكاء على الحسين عليه‏السلام » .
هرنوع شيون و زارى مكروه مى‏باشد مگر شيون و زارى براى سيدالشهدا عليه‏السلام .

هر فعلى كه مصداقى از جزع و بكاء شد ممنوعيت شرعى ندارد بلكه داراى مطلوبيت مى‏باشد .

حتّى اگر موكندن و لطمه زدن باشد چنانكه در ميان زن‏هاى عرب مرسوم مى‏باشد .پديد آورندگان واقعه عاشورا چنان زمينه‏اى فراهم كرده بودند ه مردم كشتن سيدالشهداء عليه‏السلام را كار خوبى محسوب مى‏كردند و آن را عملى ممدوح و مستحسن مى‏شمردند . همين افراد زمينه‏هايى رافراهم كردند كه ملّت‏هاى امروزى هم قتل سيدالشهدا عليه‏السلام را امرى ممدوح مى‏شمارند .

ابن تيميّه هنگامى‏كه واقعه عاشورا را تجزيه و تحليل مى‏كند ؛ اوّلاً انكار مى‏كند كه اين كار به دست يزيد انجام گرفته باشد و ثانياً مى‏گويد بر فرض كه يزيد در اين كار دخيل بوده است كار خوب و پسنديده‏اى را انجام داده است ! زيرا او با اين عمل از تشتّت و افتراق مسلمانان جلوگيرى كرده است زيرا عمل حسين بن على عليه‏السلام نوعى تفرقه افكنى ميان صفوف مسلمانان به شمار مى‏رفت .
غزالى نيز چنين مى‏گويد بر فرض اينكه اين واقعه به دستور يزيد انجام گرفت ولى كسى حق لعن و نفرين او را ندارد ؛ زيرا ممكن است از اين عمل خود توبه كرده باشد و او اعمال حسنه و نيكى انجام داده باشد . و به آيه ذيل استناد مى‏كند: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» .
به درستى كه اعمال نيك زشتى‏ها را نابود مى‏كند .
شايد منظور غزّالى از كارهاى خوب يزيد سنگباران كردن و تخريب خانه كعبه و به وجود آوردن واقعه حرّه باشد !

يكى از عجيب‏ترين تحريفات واقعه عاشورا تحريفى است كه از سوى علماى متصوفه مطرح شده است . عبدالقادر گيلانى (سنّى مذهب) واقعه عاشورا را از ديد عرفانى مى‏نگرد و مى‏گويد : خداوند براى سبط پيامبر در اين روز شهادت را مقدر كرده بود حال كه سيدالشهدا عليه‏السلام به هدف و مقصودش نائل شد بايد اين روز را روز شادى و سرور قرار دهيم .

درادامه مى‏گويد : روزه روز عاشورا مستحب است و تعجب از شيعيان است كه چرا در اين مورد ما را مورد سرزنش و طعن قرارمى‏دهند . اين سخن ، كلامى‏است كه به تازگى در ايران و در ذهن جوانان شيوع پيدا كرده و حتّى يكى از سخنرانان عرفان مسلك اين تحريف را در رسانه ملّى مطرح مى‏كند و آن را سخن خوبى مى‏پندارد . شبهات زيادى در واقعه عاشورا مطرح مى‏شود كه بايد به آنها پاسخ داد . از جمله اينكه چرا حسين بن على عليه‏السلام ايجاد تفرقه كرد ؟ با اينكه ايشان مى‏دانستند با اين تعداد ياران كم حتماً به شهادت مى‏رسند پس بهتر بود راه ديگرى را براى مقابله با دستگاه حكومت انتخاب مى‏كردند و ديگر شبهات .

تحريف در واقعه عاشورا از چه زمانى ميان اهل تشيع رواج پيدا كرده و اين تحريفات توسط چه اشخاصى و گروههايى مطرح شده ؟

ائمّه عليهم‏السلام يك به يك بر زنده نگه داشتن ارزش‏هاى عاشورا تأكيد فراوان داشتند و همه اين تأكيدات براى مقابله با فرهنگى بود كه عاملان واقعه عاشورا آن را قبل و بعد از واقعه عاشورا پيش بينى كرده بودند ؛ پس مى‏توان گفت : برنامه تحريف قبل از واقعه عاشورا برنامه ريزى شده بود . مردم كوفه كسانى بودند كه حكومت اميرالمؤمنين عليه‏السلام را درك كرده بودند و طعم عدالت را چشيده بودند ولى حكومت وقت از نظر فرهنگى چنان برنامه ريزى كرد كه كشتن امام حسين عليه‏السلام در اذهان آنان يك فريضه به شمار مى‏رفت و شعار آنان چنين بود :
لاترتابوا في قتل من مرد عن الدين وخالف الإمام : در كشتن كسى كه از دين خارج شده شك نكنيد و با امام به مخالفت برخاسته است . مخالفت از دستورات حاكم را خروج ازدين مى‏پنداشتند ، لذا توجيه محكم و استوارى براى قتل امام حسين عليه‏السلام يافته بودند . رواياتى كه در اقامه مجالس امام حسين عليه‏السلام تأكيد فراوان دارد ؛ مانند روايات كتاب كامل الزيارات ازجمله روايتى كه امام باقر عليه‏السلام فرموده‏اند :

« اگر كسى اقامه عزا براى سيدالشهدا عليه‏السلام كند ، من ضامن او هستم كه ثواب و اجر دو ميليون حج مقبول و دوميليون عمره مقبول و دو ميليون غزوه همراه با رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمبراى او در نظر گرفته شود » . تمام هدف اين روايات جلوگيرى از اين انحرافات و تحريفات بوده است و گويا به ما دستور مى‏دهند اصل انگيزه سيدالشهدا عليه‏السلام را در اين واقعه روشن و تبيين كنيم تا باب هرگونه شبهه مسدود شود . تحريف كنندگان هم كسانى هستند كه طرفدار مكتب خلافت و عدالت صحابه مى‏باشند . لذا جهت توجيه عمل يزيد اين كار را از او منتفى مى‏دانند و تمام تقصيرات را به عهده عبيداللّه‏ بن زياد مى‏اندازند ، زيرا مى‏دانند اگر عمل يزيد مورد سرزنش قرار بگيرد گويا معاويه سرزنش شده و همين طور تك به تك خلفا و صحابه زير سؤال مى‏روند و اين سرزنش‏ها با مكتب جعلى و ساختگى آنان يعنى خلافت و عدالت صحابه سازگار نمى‏باشد . لذا ائمّه عليهم‏السلام بر برپايى مجالس سيدالشهدا عليه‏السلام تأكيد فراوان داشتند تا به اين وسيله جزء به جزء وقايع بيان شود تا دنيا طلبان و قدرتمندان بدانند اعمال آنها از ديد واقع گرايان مخفى نمى‏ماند و آنها نمى‏توانند هر جرم و جنايتى در تاريخ مرتكب شده و بعد ادعاى خوش نامى كنند .

بعضى از مورخين ادعا مى‏كنند كه شبهه افكنى پى در پى وهابيت و دشمنان تشيع باعث شده بعضى از واقعيتها رنگ و بوى تحريف به خود بگيرد ، حال سؤال اين است كه آيا اين شبهه افكنى‏ها به حق است يا جريان سازى‏است ؟ و آيا اين حركت سير نزولى داشته و يا صعودى ؟
مسلماً هرچه شيعه رشد و تقويت پيدا كند در نقطه مقابل دشمنان شيعه فعاليت خود را گسترده‏تر مى‏كنند ولى شيعيان هرگز از فعاليت دشمنان ترس و واهمه ندارند ؛ چون داراى پشتوانه استوار علمى و دينى در مبانى اعتقادى و تاريخى مى‏باشند . در سالهاى اخير كتابهاى فراوانى در تأييد يزيد بن معاويه توسط وهابيان و صاحبان قدرت نگاشته و توزيع گرديده است . همچنين كتابهايى هرسال از كشورهاى عربى مخصوصاً عربستان ، به زبان فارسى يا عربى بين شيعيان و مسلمانان توزيع مى‏گردد ، كه با دقت و بررسى در اين كتب به اين نتيجه مى‏رسيم كه دشمنان حرفهاى نو و تازه‏اى از خود ابداع نكرده‏اند ، بلكه همان سخنان ابن تيميه را تكرار كرده‏اند و تنها آن را به زبان امروزى بيان مى‏كنند . حتّى محمد بن عبدالوهاب مؤسس آيين وهابيت از خود سخنان تازه‏اى ابداع نكرد ، بلكه همان سخنان ابن تيميه را مطرح كرد وهابيت از قدرتهاى مالى حكومتهايى چون عربستان و مخصوصاً كشورهاى غربى و استعمارگر (چون هدف آنها تخريب عقايد حق و واقعى است) نهايت استفاده را برده و اهداف خود را به گوش تمام جهانيان مى‏رسانند . پس مى‏توان گفت حركت آنها سير صعودى داشته ولى شيعيان هرگز از فعاليت آنها ترس و واهمه‏اى ندارند . نكته لازم به ذكر اين كه ، دشمنان تشيّع همچنين علاوه بر تحريف در فرهنگ و واقعيّتهاى عاشورا ، از حربه ترور و آزار عزاداران حسينى بهره‏مند مى‏برند . طبق اخبار موجود عزاداران سيدالشهدا عليه‏السلام در پاكستان همواره قرار گرفته‏اند ، همچنين در تربت جام نارنجكى ميان عزاداران پرتاب شد كه در پى آن يك نفر از هموطنان به شهادت رسيد .

چه افراد و يا گروههايى براى مقابله با تحريفات مناسب هستند و چه شيوه‏هايى مؤثرتر مى‏باشد ؟

مقابله با تحريفات در مرحله اول وظيفه علما و دانشمندان شيعه و در مرحله بعد خطباء مى‏باشد . امّا چون خطباء اكثراً ناقل مى‏باشند ، بايد مطالب را از صاحبان فكر و انديشه در رشته حديث و تاريخ دريافت كنند و سپس براى مردم بيان كنند . مجالس روضه عاشورا و ماه محرم نيز بهترين زمان براى مقابله با تحريفات و پاسخ گويى به شبهات مى‏باشد . طبق آمار در اكثر كشورهاى جهان حتّى كشورهاى غربى در ماه محرم مجالس عزادارى برپامى‏شود البته نبايد به اين مجالس اكتفا كرد بلكه بايد تمام امكانات مادى و معنوى را در اين زمينه به كارگرفت و از رسانه‏هاى ارتباطى مانند راديو ،تلويزيون ، سايتهاى اينترنتى ، ايستگاههاى ماهواره و... بهترين استفاده را برد .
البته در اين زمينه وظيفه دولتهاى شيعى و قدرتها ، سنگين‏تر است زيرا بايد به كمك صاحبان فكر و انديشه بيابند و آنان را در نشر و ثبت فرهنگ عاشورا يارى دهند ، تنها بايد در اين مطلب دقت كنيم كه با دخالت دولتها ، مقابله با تحريفات ، جلوه سياسى پيدا نكند بلكه فقط جلوه دينى و اعتقادى داشته باشد .

دخالت نهادهاى دولتى و حكومتى در مقابل تحريفات را چگونه ارزيابى مى‏كنيد ؟

دخالت نهادهاى دولتى مانند نيروى انتظامى در صورتى كه از منابع فرهنگى تغذيه شوند و آموزش ديده باشند مشكلى ندارد . به اين صورت كه نبايد با هرنوع عزادارى ، به نام تحريف مقابله كنند ؛ بلكه بايد منبع معتبر و مطمئنى (مانند علماء) تحريف بودن آن مورد را تأييد كنند . دخالت نهادهاى حكومتى نيز به شرطى كه ذكر شد مانعى ندارد .
البته اگر نهادهاى حكومتى ؛ علماء و خطباء را از نظر مالى و سرمايه‏اى (جهت سرمايه گذارى در رسانه ملى ، اينترنت ، ماهواره‏ها و ...) تأمين كنند فعاليت علماء بازدهى بيشترى خواهد داشت . زيرا واقعه عاشورا از مظلوميت خاصى برخوردار است كه تنها با بيان آنها دل انسانهاى حق‏بين به درد خواهد آمد .

يكى از راههاى شناخت تحريفات تمييز حق از باطل مى‏باشد ، اين تمييز به عهده چه كسانى است ؟

كسانى قدرت تمييز دارند كه در علم تاريخ و حديث و علوم مرتبط 0صاحب نظر باشند . تمام رشته‏هاى علمى داراى مجتهد صاحب نظر است به اين معنى كه رشته پزشكى ، فيزيك و ... داراى مجتهد است ، آنچه در اين مورد نياز است مجتهد در فقه به تنهايى نمى‏باشد ، بلكه بايد در تاريخ مجتهد و كارشناس داشته باشيم . آنچه كه مسلم است اين كه تاريخ تحت اشراف قدرتها نگاشته شده است ، بنابراين از واقعيت به دور است و به نفع قدرتها مى‏باشد و به دست آوردن حق از ميان اين همه حق كشيها و اباطيل كار بسيار مشكلى است كه از عهده هركس برنمى آيد ، پس نيازمند به متفكرين و كارشناسان خبير و آگاه هستيم .

آيا با برخوردهاى حذفى در برابر آنچه كه تحريف ناميده مى‏شود ،موافق هستيد ؟

اگر مكتبى داراى پشتوانه قوى علمى باشد به طورى كه بتواند به راحتى از راه برهان و دليل مدعاى خود را اثبات كند ، قطعاً نيازى به روشهاى نامطلوب نخواهد داشت . زيرا در بيشتر موارد ديده شده است كه برخوردهاى حذفى و نامطلوب اثر منفى برجاى گذاشته است و حس لجاجت را در ديگران برانگيخته است . بهترين راه فعاليت‏هاىفرهنگى و برخوردهاى صميمانه و عاطفى مى‏باشد .

آيا براى بيان تحريفات مى‏توان نهاد مشخص و مخصوصى رامسئول دانست ؟

در مرحله اول اين مسئوليت به طور مستقيم به عهده علماء و مراجع تقليد مى‏باشد و در غير اين صورت علماء بايد افرادى را جهت اين وظيفه معين و معرفى نمايند . اين مسئوليت ، آنقدر خطير مى‏باشد كه حتّى سخنرانان و خطباء و روضه خوان‏هاى باسابقه از عهده آن بر نمى‏آيند . زيرا اين افراد غالباً ناقل مى‏باشند . حتّى مرجعيّت فقهى تنها كافى نيست بلكه بايد مرجعى باشد كه در تاريخ نيز خبره و كارشناس باشد . مرحوم شوشترى يكى از نمونه‏هاى بارز مقابله كنندگان با تحريفات بودند ايشان خطيب توانا و ارزشمندى بودند كه بر تاريخ و وقايع عاشورا احاطه وافى و كافى داشته‏اند
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: