۰

تصوير اعراب و مسلمانان در كتاب‌هاي درسي غرب

كتاب‌هايي كه در مورد جنگ‌هاي صليبي نوشته شده بيانگر اين نكته است كه جنگ‌هاي صليبي نقش زيادي در ايجاد تصورات نادرست و غلط از مسلمانان در ذهن و فكر غربيان دوران معاصر داشته است. به گونه‌اي كه هنوز رسوبات رواني اين حملات تبليغاتي، همچنان به صورت غير مستقيم تأثير زيادي بر ديدگاه آنان نسبت به مسلمانان دارد .
کد خبر: ۱۱۴۸۱
۱۶:۲۵ - ۲۶ آذر ۱۳۸۷

1. كتاب‌هاي درسي انگلستان
در اين پژوهش، محتوا و پيام‌هاي 30 جلد كتاب درسي، درس‌هاي تاريخ، جغرافيا و اديان مورد بررسي و موشكافي قرار گرفته است. در اين مطالعه، اين نكتة بسيار مهم مورد توجّه بوده كه اين كتاب‌ها چه تصويري از عرب‌ها و مسلمانان ارائه داده و چه افكاري را در اين خصوص به دانش‌آموزان انگليسي القا مي‌كنند. اينكه نويسندگان در اين راه، چه روشي در پيش گرفته‌اند؛ آيا ديدگاه‌هايي بي‌طرفانه نسبت به اين موضوع داشته‌اند، آيا ديدگاه آنان مثبت بوده يا مغرضانه؟

به طور كلي، در اين كتاب‌ها، هنگامي كه از جنگ‌هاي صليبي، درگيري اعراب با اسرائيل، ديدگاه برخي نويسندگان غربي نسبت به اسلام و ارتباط دادن اسلام به مسئلة تروريسم و جهاد، سخن گفته مي‌شود، تصويرهاي نامناسب و منفي از مسلمانان و اعراب نشان داده مي‌شود.

آشنايي با اسلام
ارائة اسلام در كتاب‌هاي درسي انگلستان، حاوي مفاهيم نادرست زير است:
به تصوير كشيدن اسلام به عنوان مجموعه‌اي از اصول و آداب و مراسم خاص، معرفي تصوّف به عنوان نمايندة كامل دين اسلام، آداب و مراسم دين اسلام، اسطوره‌اي دانستن طرح اين سؤال كه جنگ‌هاي صليبي در اسلام، جنگ فرهنگي بوده يا جنگي ديني؟ استفاده از شرايط تاريخي براي توجيه حمله اروپايي‌ها در جنگ‌هاي صليبي، ارتباط دادن اسلام به تروريسم و گروه‌هاي تندرو، معرفي نادرست جهاد، اسلام و ربط دادن آن به حوادث يازدهم سپتامبر آمريكا. ارائه اطلاعات نادرست از اسلام و اعراب، عموميت بخشيدن‌هاي نادرست در مورد موضوعات مختلف، بي‌عدالتي و بي‌انصافي هنگام معرفي دين اسلام در مقايسه با اديان ديگر.

به عنوان مثال، كتاب «پژوهشي در اديان» در فصل مربوط به دين اسلام تمركز زيادي بر اين نكته دارد كه تصويري بسيار مبهم و محدود در چارچوب اوامر و نواهي (اين كار انجام بده و آن را نه، اين حرام است و آن حلال، اين مباح است و آن غير مباح) از دين اسلام ارائه دهد، تا آنجا كه خوانندگان غربي، با مطالعه اين‌گونه كتاب‌ها، حقيقت دين اسلام را به عنوان ديني كه رسالت انساني و فرهنگي كامل و جهاني دارد، نمي‌شناسند، بلكه تنها چيزي كه از اسلام درك مي‌كنند، اين است كه دين اسلام، ديني داراي آداب و رسوم بسيار سخت‌گيرانه و دقيق است كه اين احكام و آداب را مي‌توان در مسئلة حرام و حلال يا آداب و مراسم ديني خاص آن خلاصه كرد و در اين ميان اشاره‌اي به ابعاد فرهنگي و تمدّني و آباداني زمين كه اسلام دستورهاي زيادي در مورد آن داده است و همچنين پاي‌بندي به واجبات ديني و امنيت و صلح، نمي‌شود.

مرتبط دانستن اسلام با تروريسم و گروه‌هاي تندرو
با اينكه تروريسم يك موج جهاني است كه هيچ‌گونه دين، وطن يا مليّتي نمي‌شناسد، امّا در كتاب‌هاي درسي انگلستان مشاهده مي‌شود كه نويسندگان آن تمايل دارند در ضمن سخن گفتن از اسلام و مسلمانان، جنگ‌ها و خشونت، تروريسم، به طور غير مستقيم اسلام و تروريسم را به هم ربط دهند و دين اسلام را ديني تروريست‌پرور معرفي كنند. اين در حالي است كه مؤلف هنگام سخن گفتن در مورد اديان ديگر، به هيچ وجه چنين ديدگاه و تمايلي ندارد.

به عنوان مثال، درمورد ربط دادن اسلام به تروريسم در كتاب «پژوهشي در اديان»، مؤلف در صفحه 154 بدون اينكه اشاره‌اي به ترس مسلمانان از تروريسم داشته باشد، در بخش پاياني آن، با اشاره به وجود تروريسم در ميان مسلمانان، به صورت كلي و عام در اين مورد سخن مي‌گويد و بي‌گمان ابراز ترس از تروريسم ذيل عنوان اسلام، به طور غير مستقيم اين نكته را به مخاطبان القا مي‌كند كه حتماً ميان اسلام و تروريسم رابطة محكمي وجود دارد و اين نكته‌اي است كه ما در مقدّمه از آن به عنوان عموميّت بخشيدن‌هاي نادرست براي ايجاد ارتباط موضوع‌هاي مختلف با هم در ذهن خواننده سخن گفتيم. يكي ديگر از نمونه‌هاي اين موضوع، كتاب درگيري اعراب با اسرائيل (2003) است. مؤلف اين كتاب در صفحة 154، گروه‌هاي تندرو را ملازم با اسلام مي‌داند و به اين نكته اشاره مي‌كند كه اين گروه‌هاي تندرو، محبوبيّت خاصي در ميان قشر فقير مسلمانان دارند و اين اقشار آنها را به ديده احترام مي‌نگرند و آنها را قهرمان به شمار مي‌آورند. در صحفة 155 اين كتاب روش و اخلاق علمي و محققانه كنار گذاشته شده و مي‌گويد تنها شمار بسيار اندكي از مسلمانان مخالف اين‌گونه رفتارهاي تندروانه و اعمال تندروانه هستند و در اين راه پيش‌داوري‌هاي غير علمي و نادرستي دارد، البتّه هيچ‌گونه دليل و مدركي براي اثبات اين ادعا وجود ندارد و اين چيزي جز اطلاعاتي نادرست و غير واقعي نمي‌تواند باشد.

اسلام دين صلح و آرامش است و پيروان خود را از كشتار ديگران باز مي‌دارد و جهاد هم تنها براي دفاع از خويش جايز است، نه براي تجاوز و حمله به ديگران «و قاتلوا في سبيل‌الله الذين يقاتلونكم و لاتعتدوا إنّ الله لايحبّ المعتدين»1

امّا آيات قرآني ديگر را كه به مسلمانان دستور مي‌دهد با غير مسلمانان بجنگند، بايد در چارچوب شرايط اجتماعي و علل قبل و بعد آن مورد مطالعه و بررسي قرار داد و دانست كه در آن زمان چه شرايط و موقعيّت‌هايي وجود داشته كه قرآن چنين دستوري داده است، زيرا اسلام به طور كلي مسلمانان را تنها براي دفاع از خود به جنگ با غير مسلمان فرامي‌خواند.

از جمله مواردي كه نشان مي‌دهد اين كتاب‌ها تمايل دارند رابطة ميان اسلام و خشونت را در ذهن دانش‌آموزان بسيار محكم و ناگسستني نشان دهند، مطلبي است كه در صحفة 61 كتاب «اديان جهان معاصر» (2002) تحت عنوان«آيا اسلام دين خشونت است؟» آمده است مؤلف در اين بخش مي‌گويد: خبرهاي زيادي در مورد تروريسم اسلامي به گوش مي‌رسد». به عنوان مثال گروه‌هاي مسلمان فلسطيني كه به كاروان‌هاي اسرائيلي حمله مي‌كنند و آن را منفجر مي‌كنند، همچنين خبرهايي از بمب‌گذاري مسلمانان در فرودگاه‌ها و هواپيماربايي آنها مي‌شنويم. اين‌گونه به نظر مي‌آيد كه مسلمانان بسيار تندرو هستند. اين اخبار شايد باعث ايجاد نوعي احساس مبني بر اينكه اين گروه نمايندة تمام مسلمانان هستند و همه مسلمانان چنين ديدگاه‌هايي دارند، بشود و مردم اين‌گونه تصور كنند كه اسلام دين خشونت است.

بدنمايي جهاد
كتاب «اديان جهان معاصر» در بخش دين اسلام، در مورد جهاد، ديدگاهي تا حدودي بي‌طرفانه دارد، امّا مؤلف در اين بخش سخن خود را اين‌گونه به پايان مي‌رساند: «جهاد ممكن است باعث به وجود آمدن يك جنگ و درگيري سخت براي برپايي دين اسلام و اجراي قوانين و اصول اسلامي در تمام جهان و در ميان تمام ملل شود». (صفحة 55) اين تصوير از جهاد واهداف آن، ممكن است اين‌گونه به مخاطب القا كند كه جهاد ابزاري توسعه‌طلبانه براي تسلط بر مردمان ديگر يا وسيله‌اي ويرانگر است و ممكن است كه از آن اين‌گونه فهميده شود كه مجبور كردن مردم به اين كار بسيار مفيد و سود بخش است.

لازم به يادآوري است كه بنابر آيات قرآني، جهاد تنها براي دفاع از خود جايز است.
يكي ديگر از اين نمونه‌ها، كتاب «اسلام» (1999) است كه در صحفة 91 آن، احكامي نادرست در مورد خريد گوشت و غذاها از فروشگاه‌ها آمده است. در اين كتاب آمده است كه مسلمانان اگر مطمئن نباشند كه گوشت حلال است و به روش اسلامي ذبح شده، نبايد آن را خريداري كنند. ضمناً مي‌گويد اگر آنها نتوانند از اين امر اطمينان حاصل كنند، همانند گوسفنداني هستند كه بايد فقط از رژيم گياهي استفاده كنند و گياه‌خوار شوند، حتي اگر خود تمايلي به آن نداشته باشند. مطمئناً اين مسئله در مورد اكثريّت مسلمانان صادق نيست، بلكه بنا بر فتواي اكثر فقهاي اسلام، و بنا بر آيه قرآني «وطعام الذين اوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم».2 حيواناتي كه توسط اهل كتاب ذبح مي‌شود را مي‌توان خورد و اين كار حلال است و مسلمانان در طول تاريخ اين اصل را اجرا مي‌كرده‌اند».

ـ بعد تاريخي : جنگ‌هاي صليبي؛ جنگي فرهنگي يا ديني؟
اين پاراگراف، عنوان اصلي كتاب «جنگ‌هاي صليبي؛ جنگ فرهنگ‌ها» (2002) است: آيا جنگ‌هاي صليبي جنگ‌هايي فرهنگي بوده يا جنگ‌هايي ديني؟ و ممكن است سؤالات ديگري نيز به ذهن برسد، مانند اينكه: آيا فرهنگ‌ها به درگيري و جنگ با هم مي‌پردازند يا تكامل مي‌يابند؟ آيا اديان آسماني كه بر اساس اصل تسامح و صلح بنا شده، جنگ با ديگران را جايز مي‌شمارند؟ اروپايي‌ها در قرون وسطي از دين مسيحيت به عنوان ابزاري براي حمله به مسلمانان و اسلام استفاده كردند، در حالي كه دين مسيحيت هيچ‌گونه دستوري در اين مورد ندارد.

كتاب‌هايي كه در مورد جنگ‌هاي صليبي نوشته شده بيانگر اين نكته است كه جنگ‌هاي صليبي نقش زيادي در ايجاد تصورات نادرست و غلط از مسلمانان در ذهن و فكر غربيان دوران معاصر داشته است. به گونه‌اي كه هنوز رسوبات رواني اين حملات تبليغاتي، همچنان به صورت غير مستقيم تأثير زيادي بر ديدگاه آنان نسبت به مسلمانان دارد . در مقابل، اين كتاب اشاره مي‌كند كه مسلمانان هنوز هم به غرب به دليل جنگ‌هاي صليبي قرون وسطي، به چشم يك دشمن مي‌نگرند. (صفحة 61) كتاب‌هاي درسي هم در اين مورد، سعي مي‌كنند علل، اهداف و نتايج جنگ‌هاي صليبي را بيان كنند. شايسته بود كه در اين كتاب‌ها نوشته مي‌شد كه دين نقشي در آن نداشته و دين تنها بهانه‌اي براي شروع اين جنگ‌ها بود و اين جنگ‌ها ربطي به مسيحيت و اسلام ندارد. بي‌گمان معرفي نادرست جنگ‌هاي صليبي باعث تيره شدن روابط ميان مردمان مختلف، به ويژه مسلمانان و مسيحيان مي‌شود.

ـ بعد قوميّتي: اين بعد شامل عناصر ذيل است: به تصوير كشيدن فلسطين به عنوان سرزمين اصلي يهوديان، فلسطين به عنوان حقّي الهي براي يهوديان، استفاده از اصطلاحات خاورميانه و شمال آفريقا هنگام سخن گفتن در مورد كشورهاي جهان عرب، جانبداري از يهوديان و توصيف مسلمانان به عنوان اشخاصي انزواطلب، پرداختن به مسئلة درگيري جهان عرب با اسرائيل از منظر صهيونيسم.

كتاب «جنگ‌هاي صليبي؛ جنگ فرهنگ‌ها» نامي از كشورهاي عربي به عنوان يك كشور مستقل نمي‌برد، در حالي كه موضوع اصلي اين كتاب كه جنگ‌هاي صليبي است و اين جنگ‌ها در قلب جهان عرب روي داده است و نويسنده به جاي استفاده از نام كشورهاي عربي، از اصطلاحاتي مانند خاورميانه و شمال آفريقا استفاده مي‌كند و اين خود بيانگر اين مطلب است كه آنها مي‌خواهند بعد اسلامي و عربي بودن مسئلة فلسطين را از آن جدا كنند و آن را يك مسئلة سياسي صرف معرفي كنند و در پايان مي‌خواهند بگويند مسئلة درگيري فلسطيني‌ها با اسرائيلي‌ها، يك مسئله و درگيري سياسي صرف است كه نظير آن پيوسته در جاي جاي جهان در حال روي دادن است و اين موضوع هيچ ربطي به اشغال يك سرزمين و به ناحق آواره ساختن ساكنان اصلي آن به ناحق ندارد.

اين كتاب‌ها از به كار بردن كلمه اشغال در مورد گروه‌هاي يهودي كه روستاها و شهرهاي فلسطيني را تصرف كرده‌اند، خودداري كرده و با ناديده گرفتن رفتارهاي اسرائيل. آن را به عنوان يك حكومت اشغالگر، معرفي نمي‌كنند و در مقابل، برخي اصرار زيادي بر استفاده از كلمة «مي‌پندارند» در توصيف عدم پذيرش اشغال يهوديان از طرف فلسطيني‌ها دارند و مي‌گويند فلسطيني‌ها مي‌پندارند فلسطين متعلق به آنان است.

اين نويسندگان عموماً حقوق مشروع و قانوني ملّت فلسطين در برپايي يك حكومت فلسطيني بنابر مصوّبات و قطعنامه‌هاي صادر شده از سازمان ملل متحد را، ناديده مي‌گيرند.كتاب‌هاي درسي انگلستان واژه، عرب‌ها را با واژه‌هايي مانند عقب ماندگي، شكست و خواري در كنار هم مي‌آورند و سعي در القاي اين مفاهيم به خوانندگان و دانش‌آموزان خود دارند و اين‌گونه عنوان مي‌كنند كه عرب‌ها توانايي و آمادگي موفقيّت و پيروزي را ندارند و به طور كلي تصويري منفي از عرب‌ها ارائه مي‌دهند. اين مطلب در كتاب «درگيري اعراب و اسرائيل»، بسيار آشكار است و عكس‌هايي كه اين كتاب در اين مورد آورده، نقش زيادي در القاي اين مطلب به دانش‌آموزان دارد و بديهي است كه تصوير، تأثير بيشتري نسبت به كلمات در ذهن خوانندگان و بينندگان به جا مي‌گذارد، به ويژه اگر اين مخاطبان و خوانندگان دانش‌آموزان كم سنّ و سال باشند. در اين كتاب تصويري كه از اعراب چاپ شده به صورت اشخاص شكست خورده، اسير يا پناهنده يا در حالتي بسيار ابتدايي و بيابانگرد هستند.

به عنوان مثال در صفحة 15 همين كتاب، تصويري از عرب‌هاي شهرنشين را مي‌بينيم كه سربازان انگليسي آنها را به زندان مي‌برند و در صفحه 34 آن، تصويري از گروهي از اسيران مصري وجود دارد كه به صورتي شرم‌آور در يك كاميون نظامي اسرائيلي جمع شده و در حال انتقال به جايي ديگر هستند. مجموعة اين تصاوير، يك تصوير كلي را در ذهن دانش‌آموزان انگليسي ترسيم مي‌كند و آن اينكه عرب‌ها اشخاصي دائماً خوار و زبون و عقب مانده و شكست‌خورده هستند كه قدرت پيروز شدن بر دشمنان خود را ندارند. در اين كتاب‌ها مشاهده مي‌شود كه كتاب‌هاي تاريخ هيچ‌گونه سخني از شكست‌هاي اسرائيل در جنگ سال 1973 به ميان نمي‌آورند و هيچ‌گونه تصويري از اسيران اسرائيلي در اين جنگ نيز چاپ نشده و اشاره‌اي به خسارات وارده به اسرائيل در روزهاي اوّل اين جنگ نشده است. شايان ذكر است كه اوضاع اسرائيل در آن روزها به گونه‌اي بود كه ايالات متحده آمريكا وارد كار شد و يك پل هوايي براي كمك به اسرائيل به وجود آورد و براي نجات آن، پيشرفته‌ترين سلاح‌هاي هجومي آن زمان را در اختيار اسرائيل قرار داد، در حالي كه مصر و سوريه با سلاح‌هاي دفاعي در حال جنگ بودند.

با وجود همه اين‌ها ارتش مصر و سوريه به پيروزي‌هاي قابل توجهي دست يافتند.
در اين پژوهش، محتوا و پيام 30 نمونه از كتاب‌هاي درسي انگلستان مورد بررسي قرار گرفت. نتايج اين بررسي نشان مي‌دهد كه 73 درصد اين كتاب‌ها، به طور كلي گرايشي بي‌طرفانه نسبت به عرب‌ها و مسلمانان داشته‌اند، 17 درصد آن، ديدگاهي مثبت و 10 درصد آن نيز ضدّ اعراب و مسلمانان و القاكنندة گرايشات منفي است. مرتبط دانستن اسلام با تروريسم و تندروي، شايسته ديني مانند اسلام نيست، ديني كه فرهنگ عربي اسلامي را به وجود آورد واين فرهنگ و تمدن ميراث فرهنگي يونان و ايران و ميراث فرهنگي بسياري از سرزمين‌هاي ديگر را حفظ كرده و به نسل‌هاي بعد منتقل كرد. اين فرهنگ و تمدن، به حفظ ميراث تمدن‌هاي ديگر بسنده نكرد، بلكه آن را جلو برده و باعث پيشرفت و گسترش آن شد و دانش‌هاي جديدي مانند جبر به ميراث گذشتگان افزود.

البته اين‌گونه ايجاد ارتباط‌ها در شأن و شايسته مدارس انگلستان كه از جمله پيشرفته‌ترين مدارس جهان است، نيست. و اين با نقش و وظيفه مدارس و اهداف برنامه‌هاي آموزشي كه به دانش‌آموزان ضرورت احترام به ديگران و احترام به فرهنگ آنان را آموزش مي‌دهد. در منافات است.

مدارس شرق و غرب شايسته است كه اصول فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و اصول و روح اديان آسماني را به دانش‌آموزان بشناسانند، و از ورود ديدگاه‌هاي تحميلي و مغرضانه به متون درسي خودداري كنند.

پي‌نوشت‌ها:
? برگرفته از پايگاه اينترنتي: «www. islam online.net»
1. و در راه خدا با كساني كه با شما مي‌جنگند، جهاد كنيد و ستمكار نباشيد كه خدا ستمكاران را دوست ندارد.
2. سورة مائده (5)، آية 5.
.................................................................................
منبع:ماهنامه موعود

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: