۰
وبلاگ "آخرين پناه"

روايتي از درخواست علي(ع) براي عروسي با فاطمه(س)

علي (ع) پس از عقد با فاطمه (س) تا مراسم عروسي خود فاصله كوتاهي را طي كرد، در اين مطلب روايتي از درخواست ايشان براي به خانه بردن دخت پيامبر(ص) مطرح شده كه رفتار رسول خدا (ص) در قبال اين امر نكو خواندني است.
کد خبر: ۱۱۰۶۱
۱۴:۵۳ - ۱۰ آذر ۱۳۸۷

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از فارس، حامد نويسنده وبلاگ "آخرين پناه" در يكي از پست‌هاي اخير وبلاگ خود موضوعي را با عنوان "" منتشر كرده است.
برپايه اين گزارش در اين وبلاگ مي‌خوانيم:

يكم ذي الحجه سالروز ازدواج حضرت علي (ع) و حضرت فاطمه (س) است؛ به اين مناسبت بخش كوچكي از تاريخ اين واقعه فرخنده پيش روي شماست.
ميان مراسم عقد و عروسي دخت گرانمايه پيامبر فاصله‌اي كوتاه افتاد اما اين فاصله دليل خاصي نداشت بلكه بدان جهت بود كه از سويي اميرمؤمنان از پيامبر گرامي خجالت مي‌كشيد كه گام به پيش نهد و همسر خويش را به خانه ببرد و از ديگر سو پيامبر خدا نيز به خاطر گرامي داشت شكوه و عظمت دختر ارجمندش نمي‌خواست در اين مورد پيشگام گردد و پيش از پيشنهاد همسر ارجمند فاطمه، وي را به خانه او بفرستد.
اين فاصله ميان مراسم عقد و عروسي به ظاهر چند ماه به طول انجاميد و جريان مسكوت ماند اما سرانجام عقيل، نزد اميرمؤمنان رفت و دليل سكوت وي را پرسيد و از او خواست كه مقدمات عروسي را فراهم آورد.
علي (ع) از پيامبر خجالت مي‌كشيد كه از عروسي فاطمه سخن به ميان آورد اما عقيل، موضوع را پي‌گرفت و سرانجام تصميم بر آن شد كه با هم نزد پيامبر شرفياب گشته، موضوع را با آن حضرت در ميان نهند.
علي (ع) و عقيل در راه شرفيابي به محضر پيامبر به ام ايمن برخورد كردند و او به آنان توصيه كرد كه اجازه دهند تا انجام اين كار را او به عهده گيرد.
آنگاه وي نزد ام سلمه آمد و جريان را با او در ميان نهاد و به همراه ديگر همسران پيامبر، همگي به محضر آن حضرت شرفياب شدند.
در روايتي آمده است كه سخنگوي بانوان "ام ايمن" بود و او بود كه گفت: اي پيامبر خدا اگر خديجه اينك در قيد حيات بود، ديدگانش به عروسي فاطمه نورباران مي‌گشت. واقعيت اين است كه علي مي‌خواهد همسر گرانقدرش را به خانه خويش ببرد. تقاضاي ما اين است كه با روشن ساختن چشم فاطمه به جمال همسر گرانمايه‌اش علي، به آن دو امكان آغاز زندگي مشترك بدهيد و ما را نيز با انجام اين عروسي شادمان سازيد.
پيامبر گرامي فرمود: چرا علي خودش خواسته‌اش را مطرح نمي‌كند؟
ام ايمن پاسخ داد: از شما خجالت مي‌كشد.
فرمود: او را نزد من بياوريد تا ترتيب كار را بدهم.
ام ايمن نزد امير مؤمنان آمد و به او كه در انتظار دريافت پاسخ بود، گفت: آن حضرت شما را مي‌خواهد.
او به همراه آن بانو نزد پيامبر آمد و پس از سلام، با وقار و ادب در گوشه‌اي نشست و از شدت حيا سر به زير افكند.
پيامبر از او پرسيد: علي جان، آيا دوست داري همسرت را به خانه‌ات ببري؟
پاسخ داد: آري، پدر و مادرم فدايت باد!
پيامبر فرمود: بسيار خوب، به خواست خدا امشب يا شب آينده همسرت در خانه‌ات خواهد بود. اينك برو براي فاطمه خانه‌اي فراهم كن تا فاطمه در آن‌جا فرود آيد.
علي گفت: من در مدينه خانه‌اي جز خانه حارثه ندارم.
پيامبر فرمود: ما بدان جهت كه همه خانه‌هاي حارثه را براي سكونت خود و نزديكانمان گرفته‌ايم ديگر از او خجالت مي‌كشيم.
اين جريان به گوش حارثه رسيد. به سرعت نزد پيامبر شتافت و گفت: اي پيامبر خدا! هستي و امكانات و جان من از آن خدا و پيامبر اوست. به خداي سوگند چيزي در نظرم دوست ‌داشتني‌تر از آن نيست كه شما آن را از من بپذيريد. به خدا سوگند آنچه از ثروت و خانه و امكاناتم را شما بگيري، از آنچه نزد خودم باشد محبوب‌تر است و خانه، خانه‌ شماست.
راستي كه شگفتا از اين ايمان به خدا و پيامبر!
و شگفتا از اين ايمان و عقيده راستين به جهان ديگر و پاداش آن!
بدين‌سان حارثه يكي از خانه‌هاي مسكوني خويش را در اختيار علي (ع) نهاد و آن حضرت نيز به سروسامان بخشيدن بدان و آراستن اتاق ويژه عروسي پرداخت.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: