۰

انتظار در فرهنگ شيعه

کد خبر: ۱۰۷۰۱
۲۰:۱۴ - ۲۶ آبان ۱۳۸۷

کسى که بى تو سر صحبت جهانش نيست چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نيست

به سوز هجر تو سوگند، اى اميد بشر دل از فراق تو جسمى بود که جانش نيست

اسير عشق تو اين غم کجا برد که دلش محيط غم بود و طاقت‏بيانش نيست

نه التفات به طوبى کند، نه ميل بهشت که بى‏حضور تو حاجت‏به اين و آنش نيست

کسى که روى تو را ديد يک نظر چون خضر چگونه آرزوى عمر جاودانش نيست

کسى که درک کند فيض با تو بودن را به حق حق که عنايت‏به ديگرانش نيست

بهار زندگيم در خزان نشست، بيا بهار نيست‏به باغى که باغبانش نيست

«محمدجواد غفورزاده‏»

شکى نيست که انتظار در فرهنگ گرانسنگ تشيع از جايگاه بسيار والايى برخوردار است و در مباحث مهدويت درخشندگى خاصى دارد.

مجموعه رواياتى که سخن از انتظار گفته‏اند، به دو دسته کلى تقسيم مى‏شوند:

دسته نخست رواياتى است که به انتظار فرج و گشايش به صورت عام و کلى اشاره کرده است، که اگر چه مصداق کامل و تام آن فرج عمومى در سطح جهان با ظهور حضرت مهدى عليه السلام نيز هست، ولى هر گشايشى را نيز شامل مى‏گردد.

دسته دوم رواياتى است که در خصوص فرج قائم آل محمد عليه السلام و ظهور آخرين مصلح جهانى و موعود است.

در روايات دسته اول با تعبيرهاى متفاوتى مواجه مى‏شويم:

ـ گاهى آن را عبادت داسته‏اند؛ رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: «انتظار الفرج عبادة؛انتظار فرج عبادت است.»

ـ گاهى از آن به عنوان برترين عبادت ياد کرده‏اند؛ حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «افضل العبادة انتظار الفرج؛برترين بندگى، انتظار گشايش است.»

ـ و گاهى از آن به عنوان برترين کارهاى امت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله ياد کرده‏اند؛ پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عزوجل؛برترين کارهاى امت من، انتظار گشايش از خداوند عزيز و جليل است.»

ـ و گاهى نيز به آثار وضعى انتظار اشاره کرده، خود انتظار فرج را نوعى فرج و گشايش معرفى نموده‏اند. در اين باره امام سجاد عليه السلام فرمودند: «انتظار الفرج من اعظم الفرج؛انتظار گشايش داشتن، خود از بزرگ‏ترين گشايشها است.»

ـ و بالاخره رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله آن را برترين جهاد امت اسلام دانسته، فرمودند: «افضل جهاد امتى انتظار الفرج؛برترين جهاد امت من، انتظار گشايش است.»

در دسته دوم از روايات نيز با مضامين فراوانى مواجه مى‏شويم که برخى از آنها از اين قرارند:

ـ امام صادق عليه السلام فرمودند: «عليکم بالتسليم والرد الينا و انتظار امرنا و امرکم و فرجنا و فرجکم؛بر شما باد به تسليم و رد [امور] به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما.»

ـ امام باقر عليه السلام نيز آنگاه که دين مورد رضايت‏خداوند را تعريف مى‏کند، پس از شمردن امورى مى‏فرمايد: «و التسليم لامرنا و الورع و التواضع و انتظار قائمنا...؛و تسليم امر ما بودن و ورع و تواضع و انتظار قائم ما... [از نشانه‏هاى دين دارى مورد ضايت‏خداست ].»

اين تعبيرات همگى حاکى از اين است که انتظار فرج ـ چه به معناى عام و چه به معناى خاص آن ـ در فرهنگ مقدس اسلام چه جايگاهى دارد.

انتظار چيست؟

زندگى انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده است؛ به گونه‏اى که بدون «انتظار» زندگى شور و نشاط لازم براى تداوم ندارد.

حيات کنونى ظرف پويايى، تلاش و حرکت‏به سوى فردا و فرداها است، و چنين پويايى و حرکتى، بدون عنصر «انتظار» ممکن نيست.

پديده انتظار، انسان را به حرکت در جهت مناسب با آن بر مى‏انگيزد و از هر حرکت و گرايش به جهتهاى نامتناسب يا ناسازگار و متضاد با انتظار باز مى‏دارد.

انتظار آرمانها و هدفهاى برتر، انديشه و عمل آدمى را در راستاى تحقق آن آرمانها و هدفها قرار مى‏دهد و انسان را وا مى‏دارد تا راهها و شيوه‏هايى را برگزيند تا به خواسته‏ها و هدفهايش نزديک شود و موانع راه را کنار زند. از اينجاست که انسان به آماده سازى خود و محيط خود مى‏پردازد و زمينه آرمانها و هدفهاى خويش را فراهم مى‏آورد.

صبر و انتظار

يکى از امورى که همواره همراه انتظار فرج از آن ياد شده صبر است.

امام رضا عليه السلام فرمود: «ما احسن الصبر و انتظار الفرج؛ چه نيکوست‏شکيبايى و انتظار فرج.»

آرى انتظار بدون عنصر شکيبايى و صبر در برابر مشکلات، پوسته‏اى بدون مغز و قالبى بى‏محتوا است.

کسى که منتظر تحقق يافتن هدف آرمانى خويش است، بايد تا شکل گرفتن آرمان، پايدارى و شکيبايى کند و تاب و توان از دست ندهد، و هر ناملايمى را در آن راه با بردبارى بپذيرد.

انتظار ظهور

نکته بسيار جالبى که از روايات مربوط به انتظار ظهور حضرت مهدى عليه السلام به دست مى‏آيد، اينکه انتظار فرج تنها طريقى براى رسيدن به هدف نيست؛ بلکه خود نيز موضوعيت دارد. بدان معنا که اگر کسى در انتظار راستين به سر برد، تفاوتى ندارد که به مورد انتظار خويش دست‏يابد يا دست نيابد.

بد نيست در اينجا به پاره‏اى از اين روايات اشاره‏اى داشته باشيم:

1. شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: درباره کسى که داراى ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حکومت‏حق را مى‏کشد و در اين حال از دنيا مى‏رود، چه مى‏فرماييد؟

امام عليه السلام در پاسخ فرمودند: «هو بمنزلة من کان مع القائم فى فسطاطه ـ ثم سکت هنيئة ـ ثم قال: هو کمن کان مع رسول الله؛او همانند کسى است که با حضرت قائم عليه السلام در خيمه او باشد ـ سپس کمى سکوت کرد ـ و فرمود: او مانند کسى است که با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بوده است.» اين مضمون در روايات فراوانى با تعبيرات مختلف نقل شده است.

2. حضرت امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «او همانند شمشير زنى در راه خداست‏»؛ «بمنزلة الضارب بسيفه فى سبيل الله.»

3. همچنين آن حضرت فرمودند: «او همانند کسى است که در خدمت او [قائم عليه السلام] با شمشير بر سر دشمنان بکوبد»؛ «کمن قارع معه بسيفه.»

4. و نيز در مورد چنين انسانى فرمودند: «همانند کسى است که در لشکرگاه او (امام زمان عليه السلام) باشد؛ بلکه به منزله کسى است که زير پرچم قائم بوده باشد.»؛ «بمنزلة من کان قاعدا فى عسکره لا بل بمنزلة من قعد تحت لواء القائم.»

5. و در روايتى از امام حسين عليه السلام نقل شده که چنين فردى همانند کسى است که پيش روى پيامبر صلى الله عليه و آله با شمشير جهاد کند، «بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه و آله.»

6. و در روايتى ديگر از حضرت صادق عليه السلام همانند کسى دانسته شده که همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله جنگ کرده و به شهادت رسيده است. «بمنزلة من استشهد مع رسول الله.»و

انتظار سازنده يا ويرانگر؟

براساس روايات، انتظار فرج و چشم داشتن به ظهور، بايد با مواظبت‏بر وظايف شرعى و فضايل اخلاقى توام باشد و آمادگى براى درک محضر حضرت مهدى عليه السلام در مفهوم انتظار نهفته است.

و اينجاست که بحث انتظار مورد اختلاف قرار مى‏گيرد و برداشتهاى متفاوتى از مسئله انتظار صورت گرفته است که عمدتا به دو نوع تلقى از انتظار باز مى‏گردد:

1. انتظار سازنده

انتظار سازنده، تحرک بخش و تعهدآور، همان انتظار راستينى است که در روايات از آن به عنوان «با فضيلت‏ترين عبادت‏» ياد شده است.

از آيات و روايات استفاده مى‏شود که ظهور حضرت مهدى عليه السلام حلقه‏اى است از حلقه‏هاى مبارزه اهل حق و باطل که به پيروزى اهل حق منتهى مى‏شود. سهيم بودن يک فرد در اين سعادت، موقوف به اين است که آن فرد، عملا در گروه اهل حق باشد.

شهيد مطهرى مى‏نويسد: «در روايات اسلامى، سخن از گروهى زبده است که به محض ظهور امام عليه السلام به آن حضرت مى‏پيوندند. بديهى است که اين گروه ناگهان خلق نمى‏شوند و به قول معروف از پاى بوته هيزم سبز نمى‏شوند؛ بلکه معلوم مى‏شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمينه‏هايى عالى وجود دارد که چنين گروه زبده را پرورش مى‏دهد. اين خود مى‏رساند که نه تنها حق و حقيقت‏به صفر نرسيده است؛ بلکه فرضا اهل حق از نظر کميت قابل توجه نباشد، از نظر کيفيت ارزنده‏ترين اهل ايمان‏اند و در رديف ياران سيد الشهداء.»

2. انتظار ويرانگر

انتظار ويرانگر، فلج کننده و باز دارنده ـ که در واقع نوعى «اباحى گرى‏» است ـ همواره مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است.

اين نوع انتظار، حاصل برداشت قشرى مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدى موعود عليه السلام است که صرفا ماهيت آن را انفجار مى‏دانند و معتقدند که اين انقلاب فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم، تبعيض، اختناق، حق کشى و تباهى ناشى مى‏شود.

به نظر آنان، اين انقلاب نوعى سامان يافتن است که معلول پريشان شدن است. آنگاه که حق و حقيقت طرفدارى نداشته باشد، باطل يکه تاز ميدان گردد، جز نيروى باطل نيرويى حکومت نکند و فرد صالحى در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ مى‏دهد و دست غيب براى نجات حقيقت ـ نه اهل حقيقت؛ زيرا حقيقت طرفدارى ندارد ـ از آستين بيرون مى‏آيد. بنابراين هر اصلاحى محکوم است؛ زيرا هر اصلاح يک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنى هست، دست غيب ظاهر نمى‏شود.

برعکس هر گناه، فساد، ظلم، تبعيض، حق کشى و هر پليدى به حکم اينکه مقدمه صلاح کلى است و انفجار را قريب الوقوع مى‏کند، روا است؛ زيرا هدف وسيله‏هاى نامشروع را مشروع مى‏کند. پس بهترين کمک به تسريع در ظهور و بهترين شکل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است.

اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدى موعود عليه السلام و اين نوع انتظار فرج ـ که منجر به نوعى تعطيلى در حدود و مقررات اسلامى مى‏شود و بايد نوعى «اباحى گرى‏» شمرده شود ـ به هيچ وجه با موازين اسلامى و قرآنى وفق نمى‏دهد.

چرا که افساد در هيچ شرايطى و با هيچ يک از آيات قرآن مطابقت ندارد و همواره مسلمانان به اجراى احکام الهى امر و توصيه شده‏اند.

بنابراين نکته مهم و اساسى اين است که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى، هرگز نمى‏تواند نقش تماشاچى را داشته باشد؛ بلکه بايد از هم اکنون در صف انقلابيون قرار گيرد؛ چرا که ايمان به نتايج و عاقبت اين تحول بزرگ، هرگز به او اجازه نمى‏دهد که در صف مخالفان باشد. قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن «اعمال پاک‏» و «روحى پاکتر» و برخوردارى از «شهامت‏» و «آگاهى‏» کافى است.

سپاهى که در انتظار جهاد آزادى بخش به سر مى‏برد، حتما به حالت آماده باش کامل در مى‏آيد. سلاحى را که براى چنين ميدان نبردى شايسته و بايسته است، به دست مى‏آورد و سنگرهاى لازم را مى‏سازد و آمادگى رزمى افراد خود را بالا مى‏برد و روحيه افراد خود را تقويت مى‏کند و شعله عشق و شوق براى چنين مبارزه‏اى را در دل فرد فرد سر بازانش زنده نگه مى‏دارد. ارتشى که داراى چنين آمادگى‏اى نيست، هرگز در انتظار به سر نمى‏برد و اگر مدعى انتظار باشد، دروغ مى‏گويد.

انتظار يک «مصلح جهانى‏» به معناى آماده باش کامل فکرى، اخلاقى، مادى و معنوى براى اصلاح همه جهان است.

اصلاح تمام روى زمين و پايان دادن به همه مظالم و نابسامانيها، شوخى نيست و نمى‏تواند کار ساده‏اى باشد. آماده باش براى چنين هدف بزرگى، بايد متناسب با آن باشد؛ يعنى بايد به وسعت و عمق آن باشد!

براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى، مردانى بسيار بزرگ، مصمم، نيرومند، شکست‏ناپذير، فوق العاده پاک، بلند نظر، کاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است.

افزون بر آن منتظران راستين وظيفه دارند مراقب حال يکديگر نيز باشند و علاوه بر اصلاح خويش، در اصلاح ديگران نيز بکوشند، زيرا برنامه عظيم و سنگينى که انتظارش را مى‏کشند، يک برنامه فردى نيست. برنامه‏اى است که تمام عناصر انقلاب، بايد در آن شرکت جويند؛ بايد کار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد، کوششها و تلاشها هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى، بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد که انتظار آن را دارند.

سخن را با دل گويه‏هاى محبوب قلبهايمان در عصر غيبت، و نائب آن يار سفر کرده به انجام مى‏بريم که:

دل را ز بى خودى سر از خود رميدن است جان را هواى از قفس تن پريدن است

از بيم مرگ نيست که سر داده‏ام فغان بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است

شامم سيه‏تر است زگيسوى سرکشت خورشيد من بر آى که وقت دميدن است

«حضرت آيت الله خامنه‏اى‏»

پى‏نوشتها:

. کشف الغمه، ج‏2، ص‏101؛ امالى طوسى، ص‏405.

. کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج‏1، ص‏287.

. عيون اخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، ج‏2، ص‏36.

. الاحتجاج، طبرسى، ج‏2، ص‏317.

. تحف العقول، حرانى، ص‏37.

. رجال کشى، ص‏138.

. کافى، ج‏2، ص‏23، ح‏13.

. کمال الدين و تمام النعمه، ج‏2، ص‏645.

. المحاسن، ج‏1، ص‏173.

. کافى، کلينى، ج‏8، ص‏146، ح‏122.

. المحاسن، ج‏1، ص‏174.

. کافى، ج‏1، ص‏371، ح‏2.

. کمال الدين و تمام النعمه، ج‏1، ص‏317، ح‏3.

. الغيبة، نعمانى، ص‏329؛ کافى، ج‏1، ص‏371.

. قيام و انقلاب مهدى عليه السلام، مرتضى مطهرى، ص‏56.

. همان، ص‏54.

. ر. ک: تفسير نمونه، ج‏7، صص 387 ـ 384.
 
خدامراد سليميان
 
تبیان
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: