۱

جان‌ ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا...

کد خبر: ۸۰۵۰۳
۱۸:۰۴ - ۱۳ آذر ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

ای یادگار عترت و قرآن بیا بیا

جان‌ ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا

گردیده سخت گلۀ بی صاحبت اسیر

در چنگ گرگ‌های بیابان بیا بیا

بشنـو صدای نالۀ مولا درونِ چاه

تا چند چشم فاطمه گریان بیا بیا

تا کی سر حسین به بـالای نیزه‌ها؟

تا کی به خاک آن تن عریان بیا بیا

تا کی کبود قامت زینب ز کعب نی؟

تا کی غریب عترت و قرآن بیا بیا

تا چند دست‌های عمویت به روی خاک

تا چند عمه‌هات پریشان بیا بیا

سقای سر بریدۀ صحرای کربلا

گوید هماره با لب عطشان بیا بیا

گر بی‌تو صبح عید برآید به چشم ماست

دلگیر تو ز شام غریبان بیا بیا

روز فراق باغ و گلستان بـرای ما

باشد سیه‌تر از شب زندان بیا بیا

اشعار «میثم»‌ات شده فریاد انتظار

تا عمر او نیافته پایان بیا بیا


انتهای پیام/ ز.ح

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۴
با تشکر از زحمات شما ولی متن اشعار نیاز به ویراستاری دارد مثلا شعر فوق اینطور بهتر است :

ای یادگار عترت و قرآن ، بیا بیا !
جان‌ ها به لب رسیده ز هجران ، بیا بیا !

روز فراق ، باغ و گلستان بـرای ما ؛
باشد سیه‌تر از شب زندان ، بیا بیا !

گر بی‌تو صبح عید برآید ؛ به چشم ماست
دلگیرتر ز شام غریبان ، بیا بیا !

گردیده سخت ، گلّۀ بی صاحبت اسیر ؛
در چنگ گرگهای بیابان بیا بیا !

بشنـو صدای نالۀ مولا ، درونِ چاه ؛
تا چند چشم فاطمه گریان؟ بیا بیا !

تا چند ، دست‌های عمویت به روی خاک؟
تا چند ، عمه‌هات پریشان؟ بیا بیا !

سقای سر بریدۀ صحرای کربلا ؛
گوید هماره با لب عطشان ، بیا بیا !

تا کی سر حسین ، به بـالای نیزه‌ها؟
تا کی به خاک ، آن تن عریان؟ بیا بیا !

تا کی کبود ، قامت زینب ز کعب نی؟
تا کی غریب ، عترت و قرآن؟ بیا بیا !

اشعار «میثم»‌ات ، شده فریاد انتظار ؛
تا عمر او نیافته پایان ، بیا بیا !