۰

آوای صلح یا ندای جنگ، پژواکی از عهد جدید

جامعة مسیحی با توجه به آموزه‌هایی مسیحایی که در یهودیت وجود داشت، انتظار پادشاهی مقتدر را داشتند و ثانیاً، این نه انتظاری به گزاف که با توجه به معتبر بودن عهد عتیق، فی‌الجمله برای مسیحیان پشتوانه‌ای الاهیاتی داشته است.
کد خبر: ۷۰۷۰۷
۱۱:۳۳ - ۲۰ فروردين ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، با گذری کوتاه بر تاریخ پرتنش و تنیده مسیحیت با امپراتوری‌ها و تحولات پی‌درپی اجتماعی می‌توان گفت که عهد جدید به مرام‌نامة اقتدار و قدرت تبدیل شده است که جنگ، عنصر ناچار آن خواهد بود تا کتاب تواضع در برابر دشمنان و عشق به مخالفان.

ترویج صلح

در تمام رساله‌های عهد جدید ـ به جز یک مورد ـ واژة یونانی εἰρήνη (ā-rā'-nā) ذکر شده است که به معنای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و دوستانه با دیگران است. صلح و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز ـ نه چون یک توصیه صرف که به عنوان یک وظیفة دینی برای مؤمنان ذکر می‌شود؛ وظیفه‌ای که تا توان در بدن وجود دارد، از آدمی ساقط نمی‌شود.

اصل مدارا و صلح در تعامل با دیگران به هم‌کیشان منحصر نبوده و بیگانگان را نیز دربرمی‌گیرد. در نامه به رومیان، دربارة این وظیفه چنین آمده است: اگر ممکن است به قدر قو‌ّه خود با جمیع خلق به صلح بکوشید.‌ای محبوبان! انتقام خود را مکشید؛ بلکه خشم را مهلت دهید؛ زیرا مکتوب است یهُوَه می‌گوید که انتقام از آنِ من است، من جزا خواهم داد؛ پس اگر دشمن تو گرسنه باشد، او را سیر کن و اگر تشنه است، سیرابش نما، زیرا اگر چنین کنی، اخگرهای آتش بر سرش خواهی انباشت. مغلوب بدی مشو؛ بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز.[43]

نفی انتقام‌جویی

با بررسی مفاد برخی از قطعاتی که بدانها اشاره شد، می‌توان این حقیقت را دریافت که انتقام‌جویی چندان نمی‌تواند یک رفتار دینی پذیرفته شده در مسیحیت تلقّی شود و در موارد متعدد نیز، این مسئله نکوهش، و خیراندیشی به‌سان جایگزینی برای آن تبدیل شده است.

کتاب مقدس با توجه به این واقعیت به مؤمنان چنین سفارش می‌کند: شنیده‌اید که گفته شده است، چشمی به چشمی و دندانی، به دندانی لیکن من به شما می‌گویم با شریر مقاومت مکنید؛ بلکه هرکه به رخسارة راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار و هرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد، دو میل همراه او برو. هرکس از تو سؤال کند، بدو ببخش و از کسی که قرض از تو خواهد، روی خود را مگردان.[44]

پادشاه الاهی

آنچه با آمدنِ عیسی برای یهودیان منتظر روی داد، سلسله وقایعی بود بسیار متفاوت از پیشگویی‌ها. عیسایی که اکنون خود را پادشاه یهود می‌خوانَد، نه نسبش با داوود سازگار است و نه حتی توان مقابله با دشمنانش را دارد. عیسی به پادشاهی تبدیل شده که دائماً در حال سفر و اسارت است. این وضعیت می‌توانست انهدام هرگونه ایمان به او را در پی داشته باشد و حلقة حامیانش را پراکنده سازد؛ از این‌رو، نوبت رسید به ارائة باوری جدید از مفهوم اسرائیل، پادشاهی و رنج.

در این بازخوانی نوین، اعتقاد به یک پادشاهی عظیم، آن‌جهانی و الاهی وعده داده می‌شود که فرمانروای مطلق آن، عیسی است و مؤمنان به او و اعمال نجات‌بخشش می‌توانند از فیض حضور در آن برخوردار شوند. عیسی خود در این‌باره می‌گوید: عیسی جواب داد که پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان می‌بود، خد‌ّام من جنگ می‌کردند تا به یهود تسلیم نشوم؛ لیکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست.[45]

ترویج این اندیشه، اولاً تحمل سختی‌ها را برای تازه‌مؤمنان آسان کرد و ثانیا؛ آنها را با امید به برپایی حکومتی مقتدر و فراگیر، به انتقام نهایی از ستمکاران وعده می‌داد؛ وعده‌ای که منطقا نوعی مماشات در برخورد را در پی داشت.

ارزش حیات انسان

در یک تلقّی رایج از الاهیات مسیحی، انسان موجودی شایسته و آفریده‌ای ویژه است؛ به گونه‌ای که خدا برای نجات او، هرچه دارد انجام می‌دهد و در نهایت کار به جایی می‌رسد که خدا بر آن می‌شود تا برای نجات انسان، یگانه پسرش را فدیة آدمی سازد تا این پسر محبوب خدا به خاطر نوع انسان، جسم پذیرد، عذاب شود و به صلیب رود؛ باشد تا آدمی، مهیای ملکوت گردد. انسان مخلوق و آفریدة خداست؛ پس کسی حقّ گرفتن جان او یا لطمه زدن به او را ندارد؛ مگر به خواست خدا. با توجه به پنج اصلی که ذکر شد، عهد جدید انسان را به نهایت صلح و دوستی فرا می‌خواند. فراخوانی عام، دربرگیرنده و بسیار گسترده.

جنگ‌محوری

دیدگاه مقابل صلح‌محوری، معتقد است که وضعیت موجود در مسیحیت باستان به گونه‌ای رقم خورد که عملاً امکانی برای برخورد با مخالفان وجود نداشت و سفارش‌های پی‌درپی به حیات خنثی در برابر دشمنان، نه یک توصیة رفتاری اصیل که راه‌حلی برای بقا در وضعیت اضطراری بوده است.

این گروه معتقدند اولاً، جامعة مسیحی با توجه به آموزه‌هایی مسیحایی که در یهودیت وجود داشت، انتظار پادشاهی مقتدر را داشتند و ثانیاً، این نه انتظاری به گزاف که با توجه به معتبر بودن عهد عتیق، فی‌الجمله برای مسیحیان پشتوانه‌ای الاهیاتی داشته است؛ از این‌رو، عیسی مسیح اگر همو باشد که باید، پس هم براساس اندیشة یهودی و هم براساس پشتوانة الاهیاتی عهد عتیق باید برای مسیحیان فرمانروایی مقتدر و پادشاهی پیروزمند باشد. دیدگاه جنگ‌محوری با واکاوی عهد جدید، نمونه‌ها و شواهدی را برای تأیید نظر خویش ارائه می‌دهد.

توصیه‌های جنگ‌مآبانه

عهد جدید توصیه‌هایی فراوان دارد که اساساً سنخیتی با سفارش یک استاد اخلاق یا معلم به شاگردانش ندارد و بیشتر به فرامین نظامی پیش از آغاز عملیات جنگی می‌ماند. عیسی در آغاز انقلاب اجتماعی، دینی و سیاسی خود چنین می‌گوید: گمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامده‌ام تا سلامتی بگذارم؛ بلکه شمشیر را؛ زیرا که آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادرشوهرش جدا سازم و دشمنان شخص، اهل خانة او خواهند بود.

و هرکه پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد و هرکه پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد، لایق من نباشد و هرکه صلیب خود را برنداشته از عقب من نیاید، لایق من نباشد. هر که جان خود را دریابد، آن را هلاک سازد و هرکه جان خود را به خاطر من هلاک کرد، آن را خواهد یافت.(46)

بی. دبلیو. جانسونز با اشاره به این قسمت از انجیل متی، ابراز می‌دارد: مسیح آمده تا صلح را محقق سازد و این ناشدنی است، مگر با چیرگی بر شر؛ شری که در مسیر صلح جای گرفته است. بنابراین هماره موعظة انجیل و راستی برای شر و بدی، برانگیزاننده خواهد بود. شر خواهد کوشید تا صلح و امن را پیش از برتری‌اش به زیر کشد. از آنجا که فرجام بزرگِ وعده داده شده به وسیلة مسیح صلح است، پس نتیجة سریع و لاجرمِ آمدنش، مخالفت‌ها و خون‌ریزی‌ها(یی که راه به صلح می‌برند)، خواهد بود.(47)

عیسی اندکی پیش از دستگیر شدنش، آخرین وصیت خود را به شاگردانش می‌گوید. معمولاً چنین است که آخرین وصایای یک رهبر، دربردارندة مهم‌ترین مسائل حیات مکتب او و ضامن بقای اندیشه‌اش است. پس انتظار این است که وصیت عیسی به شاگردانش، عصارة همة توصیه‌های او در ادوار گذشته و ضامن حیات مکتب نوبنیانش در آینده باشد .(48)

او به شاگردان چنین می‌گوید: و به ایشان گفت: هنگامی‌که شما را بی‌کیسه و توشه‌دان و کفش فرستادم، به هیچ چیز محتاج شدید؟ گفتند: هیچ؛ پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کیسه دارد، آن را بردارد و همچنین توشه‌دان را و کسی که شمشیر ندارد، جامة خود را فروخته آن را بخرد، زیرا به شما می‌گویم که این نوشته در من می‌باید به انجام رسد؛ یعنی با گناهکاران محسوب شد؛ زیرا هرچه در خصوص من است، انقضا دارد. گفتند:‌ای سرور! اینک دو شمشیر. به ایشان گفت: کافی است.(49) تفسیر فراز بالا، یکی از پرحاشیه‌ترین بخش‌های انجیل بوده و تفسیرهایی در غایت اصطکاک از آن به دست داده شده است.

جانسونز معتقد است که نباید این فراز را نحوی و لغوی معنا کرد؛ بلکه مسیح با عباراتی درخور تأمّل و به صورتی سمبلیک، خبر از آینده می‌دهد؛ آینده‌ای چنان بغرنج که طی آن، هر کسی در کنار خود دشمنی خواهد داشت؛ (50) اما رابرتسون، این فرمان را دستوری روشن برای حمله و جنگ می‌داند؛ جنگی دفاعی در برابر دشمنی که آمدنش حتمی است.(51) مسئلة برخورد قهرآمیز با مخالفان ـ در صورت امکان ـ یک تعلیم از سوی عیسی نزد شاگردان به رسمیت شناخته شده بود؛ از این‌رو، نگاشته‌های پولس که مبلغ مسیحیت مالامال است، از مفاهیمی چون جنگ، عدالت، داوری و اسلحه.(52)

برخورد قهرآمیز عیسی

عیسی در نخستین رویارویی با سیستم اقتدار اجتماعی یهود، به شدیدترین شکل ممکن با نمادهای حکومت کاهنی برخورد می‌کند. معبد، محلّ حاکمیت حاخامی و نقطة پرگار تفکّر دینی یهود در آن عصر را رقم می‌زد. بدیهی است که برخورد با معبد به‌سان نماد حکومت دینی یهود، نشانه‌ای است از اندازة جدیت عیسی در برخورد قهرآمیز با نظم اجتماعی موجود و عمق تفاوت آنچه به عنوان تفکر عیسوی استوار خواهد شد با آنچه یهودیان تاکنون در انتظارش بوده‌اند را به نمایش می‌گذارد.

اینکه عیسی شلاق به دست، میز صرافان، تجّار و وابستگان به ساختار کاهنی را واژگون می‌کند، به روشنی این پیام را می‌رساند که حرکت من، نه یک حرکت صرفاً اندیشه‌ای که یک حرکت تحول‌خواه اجتماعی است که از توسل به خشونت در پیشبرد اهدافش بیمی ندارد.

مرقس واقعه را چنین شرح می‌دهد: پس وارد اورشلیم شدند و چون عیسی داخل هیکل گشت به بیرون کردن آنانی که در هیکل خرید و فروش می‌کردند، شروع نمود و تخت‌های صر‌ّافان و کرسی‌های کبوترفروشان را واژگون ساخت و نگذاشت کسی با ظرفی از میان هیکل بگذرد و تعلیم داده، گفت: آیا مکتوب نیست که خانة من، خانة عبادتِ‌ تمام امت‌ها نامیده خواهد شد؟ اما شما آن را مغارة دزدان ساخته‌اید. چون رؤسای کَهنَه و کاتبان این را بشنیدند، درصدد آن شدند که او را چطور هلاک سازند؛ زیراکه از وی ترسیدند؛ چون که همة مردم از تعلیم وی متحیّر می‌بودند.(53)

صلح راه‌کار ثانوی

عیسی در قالب تمثیلی روشن به شاگردانش می‌آموزد که در صورت امکان و پس از بررسی دقیق شرایط، اقدام نظامی به منظور رسیدن به اهداف نهضت نوین عیسوی، امری پسندیده است، البته باید آسیب‌ها و هزینه‌های جنگ به خوبی بررسی شود تا در صورت صلاحدید بدان اقدام شود. براین اساس صلح، یک راهکار ثانوی است و برای زمانی مطلوب است که راهکار نخستین (رویارویی نظامی) امکان‌پذیر یا به صلاح نباشد.

عیسی به منظور تبیین دیدگاه بالا به شاگردانش چنین می‌گوید: کدام پادشاه است که برای مقاتله با پادشاه دیگر برود، جز اینکه او‌ّل نشسته تأمل نماید که آیا با ده هزار سپاه، قدرت‌ِ مقاومت کسی را دارد که با بیست هزار لشکر بر وی می‌آید؟ والّا چون او هنوز دور است، ایلچی‌ای فرستاده تا شروط صلح را از او درخواست کند؛ پس همچنین هریک از شما که (که در این راه) تمام مایملک خود را ترک نکند، نمی‌تواند شاگرد من شود.(54)

آن‌گونه که از فراز بالا پیداست، صلح در صورتی پسندیده است که اقدام نظامی جهت شکست دشمن، امکان اجرایی‌شدن نداشته باشد و برای یک حاکم، شایسته است تا پیش از هر تصمیمی به عواقب آن بیندیشد و در این راستا، هرگز جنگ قبح ذاتی ندارد، بلکه صرفاً در صورتی‌که کارشناسان نظامی آن را نافرجام بدانند می‌توان از آن چشم‌پوشی کرد و به سراغ گزینة بعدی که طرح صلح است، پیش رفت.

پیروی از حکومت‌ها

ادیان دربارة حکومت‌ها، مواضع مختلفی می‌گیرند. تعالیم عیسی در نگاهی بسیط ـ به ویژه در عصر پیدایی‌اش ـ بدون پیشنهاد گونة خاصی از شیوه و ساختار حکومتی، مؤمنان خویش را به اطاعت از قوانین حاکم موظف می‌داند. بر این اساس حکومت‌ها، معتبر، موجه و واجب‌الاطاعه هستند.

بدیهی است که یکی از اقدامات جاری هر حکومتی، جنگ به منظور گسترش حاکمیت یا تثبیت آن است. اگر تبعیت از حکومت‌ها به طور مطلق پذیرفته شد، آن‌گاه لازمة منطقی آن، موجّه بودن شرکت در نبردها و جنگ‌ها به سبب فرمان حکومت‌هاست. عهد جدید، منشأ لزوم فرمانبرداری از حکومت‌ها را چنین می‌داند که هر حاکمیتی، اقتدار و حکومت خود را از خدا به عاریت دارد؛ از این‌رو، هرچه حکومت قوی‌تر باشد، گویا بیشتر به قادر بودن خدا نزدیک شده است؛ از این‌رو، حکم می‌شود که از قدرت‌های برتر فرمان ببرید.

تسلیم در برابر قوای قاهرة نظامی تا بدانجا به رسمیت شناخته می‌شود که از دیدگاه یک رسالة مهم در عهد جدید، هرگونه مقاومت در برابر چنین نیرویی و به هر دلیلی، مذموم و محکوم به شکست است و حاکم در هرگونه استفاده از شمشیر به منظور درهم شکستن نظرات مخالفان مجاز است.

در نامه به رومیان چنین آمده است: هر شخص، مطیع قدرت‌های برتر بشود؛ زیراکه قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست، از جانب خدا مرتب شده است. حتّی هرکه با قدرت مقاومت نماید، مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد و هرکه مقاومت کند، حکم بر خود آورد، زیرا از حکام، عمل نیکو را خوفی نیست؛ بلکه عمل بد را؛ پس اگر می‌خواهی که از آن قدرت ترسان نشوی، نیکویی کن که از او تحسین خواهی یافت؛ زیرا خادم خداست برای تو به نیکویی؛ لکن هرگاه بدی کنی، بترس؛ چون که شمشیر را عبث برنمی‌دارد؛ زیرا او خادم خداست و با غضب، از بدکاران انتقام می‌کشد؛ برای همین هم لازم است که مطیع او شوی....(55)

وصف مکررِ نیروهای نظامی

بسیار تأمّل‌برانگیز خواهد بود که عهد جدید یعنی کتابی که علمای یهود، کاهنان، صدوقیان، فریسیان و همة مشاغل رسمی موجود در معبد را به شدّت با تازیانة انتقاد می‌نوازد، از یک گروه خاص چندمین بار تجلیل کند.

نیروهای نظامی و لشگریان که نماد جنگ و خون‌ریزی در آن دورة تاریک‌اند، همیشه مورد تفقّد عهد جدید قرار گرفته‌اند. بدیهی است که این لطف، نه به سبب انسان بودن ایشان که به جهت سرباز بودنشان است؛ زیرا اگر چنین نبود، باید همچون صرّافان به تغییر رویه سفارش می‌شدند. حال آنکه عیسی، ایشان را به عمل به وظایف لشگری آنها و تعدی نکردن از قوانین و فرامین فرامی‌خواند. وظایف یک لشگر چیست؟ آیا جنگ با دیگران، اصلی‌ترین فلسفة وجودی جنگاوران نیست؟ جای‌جای عهد جدید، پر است از توصیه‌های اخلاقی و تمجید از نظامیان که در پایین به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

شفای خادم میرسپاه و مؤمن بی‌نظیر خواندن وی

و چون عیسی وارد کفرناحوم شد، یوزباشی‌ای نزد وی آمد و بدو التماس نموده، گفت: (ای آقا خادم من، مفلوج در خانه خوابیده و به شد‌ّت متألّم است. عیسی بدو گفت: من آمده، او را شفا خواهم داد. یوزباشی در جواب گفت:‌ای آقا! لایق آن نی‌ام که زیر سقف من آیی، بلکه فقط سخنی بگو و خادم من صحّت خواهد یافت؛ زیراکه من نیز، مردی زیر حکم هستم و سپاهیان را زیردست خود دارم. چون به یکی گویم برو، می‌رود و به دیگری بیا، می‌آید و به غلام خود، فلان کار را بکن، می‌کند. عیسی چون این سخن را شنید متعجب شده به همراهان خود گفت: هر‌آینه به شما می‌گویم که چنین ایمانی در اسرائیل هم نیافته‌ام و به شما می‌گویم که بسا از مشرق و مغرب آمده در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب خواهند نشست؛ اما پسران ملکوت، بیرون افکنده خواهند شد در ظلمت خارجی؛ جایی که گریه و فشار دندان باشد.(56)

الهام و مکاشفه یوزباشی

کرنیلیوسِ یوزباشی، مردِ‌ صالح و خداترس و نزد تمام طایفة یهود نیک‌نام، از فرشتة مقدّس الهام یافت که تو را به خانة خود بطلبد و سخنان از تو بشنود؛ پس ایشان را به خانه برده، مهمانی کرد و فردای آن روز، پطرس برخاسته همراه ایشان روانه شد و چند نفر از برادران یافا همراه او رفتند.

روز دیگر وارد قیصریه شدند و کرنیلیوس خویشان و دوستان خاصّ خود را خوانده، انتظار ایشان می‌کشید. چون پطرس داخل شد، کرنیلیوس او را استقبال کرده بر پاهایش افتاده، پرستش کرد؛ اما پطرس او را برخیزانیده، گفت: برخیز. من خود نیز، انسان هستم. و با او گفت‌وگو‌کنان به خانه درآمده، جمعی کثیر یافت؛ پس بدیشان گفت: شما مطّلع هستید که مرد یهودی را با شخص اجنبی معاشرت کردن یا نزد او آمدن، حرام است؛ لیکن خدا مرا تعلیم داد که هیچ‌کس را حرام یا نجس نخوانم. از این‌جهت به مجرّد خواهش شما، بی‌تأمل آمدم و الحال می‌پرسم که از برای چه مرا خواسته‌اید.

کرنیلیوس گفت: چهار روز قبل از این تا این ساعت روزه‌دار می‌بودم و در ساعت نهم در خانة خود دعا می‌کردم که ناگاه شخصی با لباس نورانی پیش من بایستاد و گفت:‌ای کرنیلیوس! دعای تو مستجاب شد و صدقات تو در حضور خدا یادآور گردید. پس به یافا بفرست و شمعونِ معروف به پطرس را طلب نما که در خانة شمعون دباغ به کنارة دریا مهمان است. او چون بیاید، با تو سخن خواهد راند.(57) موارد دیگری نیز از این دست وجود دارند که از گرایش عیسی و شاگردانش به نظامیان و لشگریان حکایت دارند.(58)

پادشاه شمشیر دهان

همیشه اصل مشترکی در ادیان الهی وجود دارد که به باز آمدن فرمانروایی الهی مربوط است و از آن به «موعود» تعبیر می‌شود. عیسی خود، موعودی است که در مسیحیت، وعدة بازگشت او داده شده است. نکته مهم این است که هر دینی، وصفی خاص از موعودش ارائه می‌دهد. وصف‌هایی که عموماً کارکرد او را بیان می‌کنند و به فعالیت‌های وی در عصر پایانی ناظراند.

بسیاری از آرزوهایی که اهالی دین در جهان امروز آنها را به دست نیاورده‌اند، در جهان پایانی و به دست موعود، منتظر فعلیت یافتنش هستند. مسیحیت باستان نیز از همان ابتدا، وعدة آمدن فرمانروایی الهی را می‌دهد که با آمدنش، جنگ‌های خونینی به پا خواهد کرد و همه را داوری خواهد نمود. وصفی که از وی می‌شود، تمجید همراه با خون‌ریزی است. فرمانروایی با لباس خون‌آلود، قهرآمیز، جنگ‌آور و درعین حال کلمة خدا.

با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که ممکن نیست جنگ بد باشد؛ اما فرمانروایی الهی داشته باشد؛ همچنین جنگ نمی‌تواند ممنوع باشد و جامعة مسیحی به انتظارش سفارش شده باشند.

فرمانروای شمشیردهان چنین در مکاشفه وصف می‌شود: و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق‌ّ نام دارد و به عدل داوری و جنگ می‌کند و چشمانش چون شعلة آتش و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خود، هیچ‌کس آن را نمی‌داند. و جامه‌ای خون‌آلود بر تن دارد و نام او را «کلمة خدا» می‌خوانند و لشکرهایی که در آسمان‌اند، بر اسب‌های سفید و به کتان سفید و پاک ملبس، از عقب او می‌آمدند و از دهانش شمشیر تیز بیرون می‌آید تا به آن امت‌ها بزند و آنها را به عصای آهنین، حکمرانی خواهد کرد و او چرخُشت خَمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود می‌افشُر‌َد و بر لباس و ران او، نامی مرقوم است؛ یعنی پادشاه پادشاهان و رب‌ّالارباب.(59)

نتیجه‌گیری

عهد جدید در فضایی نگاشته شدة که مؤمنان مسیحی، روزهای بسیار پرالتهابی را می‌گذراندند و هم از ناحیة یهودیان و نیز قدرت حاکم، مورد اتهام و تحت تعقیب قرار می‌گرفتند.

در این فضا نمی‌توان انتظار داشت که الاهیات مکتوب به صراحت از مبانی نظری ورود به نبردها یا قوانین جنگ سخن رانده باشد. عهد جدید نیز بر همین منوال است و قابلیت ارائة تفسیرهای چندگانه از جنگ را دارد. اغلب الاهی‌دانان مسیحی، این کتاب را بشارت صلح برای انسان‌ها می‌دانند. در عین حال معتقدند ایجاد و پایداری این صلح، در گرو اقتدار در مبارزه با شر و بدی است. در برابر نیز، گروهی ترویج صلح در عهد جدید را زاییدة نگاهی وضعیت‌مند و معلول جبر زمانة پرتنش عصر نگارش آن می‌دانند.

به هرروی رفتار مؤمنان را نمی‌توان آینة دین دانست؛ اما براساس تفسیر مسیحی از حضور و الهام مستمر روح‌القدس که حامی کلیساست، می‌توان دربارة مسیحیت چنین برداشتی داشت که رفتار پاپ‌ها و حلقة اسقفان مرتبط با او، تفسیر عملی و عصری عیسی است و بیانیه‌های رسمی آن برای جامعة مسیحی، همان حجیت را دارد که متن کتاب مقدس.

با گذری کوتاه بر تاریخ پرتنش و تنیدة مسیحیت با امپراتوری‌ها، حکومت‌ها و تحولات پی‌درپی اجتماعی می‌توان گفت که گویا عهد جدید ـ بر خلاف ظهوراتش ـ به مرام‌نامة اقتدار، حاکمیت و قدرت تبدیل شده است که جنگ، عنصر ناچار آن خواهد بود تا کتاب تواضع در برابر دشمنان و عشق به مخالفان. عشقی که نبودش به روشنی، مادر جنگ‌های صلیبی، نبردهای طولانی میان فرقه‌های مسیحی، کشتار لجام‌گسیخته پس از انقلاب فرانسه و نهایتاً عهده‌داریِ کهانت جنگ در دو جنگ جهانی به وسیلة برخی الاهی‌دانان مسیحی است.

پی نوشت ها:

43. رومیان 21-18 :12.

44. متی 43-38 :5.

45. یوحنا 18:36.

46. متی 40-34 :10.

47. PNT, Matthew 10:34.

48 . I.H. Marshall, The Gospel of Luke, NIGTC (Exeter: Paternoster, 1978), p. 823.

49. لوقا 38-35 :22.

50. PNT, Luke 22:36.

51. RWP, Luke 22:36.

52. رومیان 6:13؛ دوم قرنتیان 6:7 و 6-3 :10؛ فیلپیان 30-27 :1؛ افسسیان 20-10 :6؛ تسالونیکیان 5:8.

53. مرقس 19-15 :11؛ لوقا 49-45 :19؛ متی 17-12 :12؛ یوحنا 22-13 :2.

54. لوقا 33-31 :14.

55. رومیان 6-1 :13.

56. متی 13-5 :8؛ لوقا 10-1 :7.

57. اعمال رسولان 33-22 :12.

58. مرقس 15:39؛ لوقا 3:14؛ اعمال رسولان 10:7 و 21:32؛ فیلپیان 2:25؛ دوم تیموتائوس 5-2 :2.

59. مکاشفه 17-11 :19.

منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره

انتهای پیام/ ح . ا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: