۰

خاندان‌های حکومتی دکن

تشیع در قرن نهم و دهم هجری توسط بعضی از خاندان‌های حکومت‌گر مسلمان، مذهب رسمی دکن برگزیده شد. این سلسله‌ها، از بهمنیان که اولین حکومت مستقل مسلمان در جنوب هند بودند، منشعب شدند.
کد خبر: ۴۸۲۸۶
۰۸:۴۹ - ۱۸ آذر ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

 به گزارش«شیعه نیوز» به نقل از فارس، بهمنیان در دوره حکومت خویش به حمایت بی‌دریغ از سادات و شیعیان همت گماردند. نهمین سلطان این خاندان، احمدشاه ولی، خود مذهب تشیع را پذیرفت و با همة توان دانشمندان و سیاستمداران شیعه در قلمرو خویش را تشویق و حمایت کرد.در ادامه، مؤسس سلسة بیجاپور (یوسف عادل‌شاه)، اولین کسی بود که تشیع را آشکارا دین رسمی اعلام نمود. سلطان قلی قطب‌شاه نیز پیش از ورود به هند به مذهب شیعه اعتقاد داشت، ازاین‌رو، بلافاصله بعد از اعلام استقلال و به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی، مذهب شیعه را در قلمرو خویش رسمیت بخشید.

شبه‌جزیرة دکن به شکل مثلث در ساحل اقیانوس آرام، در جنوب هند قرار گرفته است و در شمال آن دو جلگه وسیع و حاصلخیز سند و گنگ جای دارند. دکن از مغرب به گجرات متصل است. ایالت آندراپرادش‌، به مرکزیت حیدرآباد، از ایالات جنوبی هند محسوب می‌شود و در همسایگی ایالت‌های تامیل نادو در جنوب‌، کارناتاکا در غرب و ماهاراشترا، مادیا پرادش و اوریسا در شمال بوده و خلیج بنگال در شرق آن واقع شده است‌. وسعت ایالت آندراپرادش 275068 کیلومتر مربع بوده و از این حیث‌، پنجمین ایالت هند محسوب می‌شود. نام دیگر منطقه‌ای که امروز آندراپرادش نامیده می‌شود «دکن» است.

بیش ازگذشت یک قرن و نیم از حملة مغولان به شمال هند، در جنوب هند، در منطقة دکن، سلسلة بهمنیان برقرار بود. این سلسله در سال 748 ق توسط علاءالدین حسن گانگو (کاکو) ــ که خود را از سلالة بهمن (اردشیر)، فرزند اسفندیار، از شاهان ایران کهن، معرفی می‌کرد ــ تأسیس شد. تأسیس دولت بهمنیان مصادف بود با اوضاع آشفتة ایران بعد از ایلخانیان، یعنی دوران آل مظفر در فارس و کرمان (795-713)، سربداران در خراسان (788-736) و آل جلایر (835-736) در عراق و آذربایجان.

سلاطین بهمنیه، ارتشیان  دانشمندان و تاجران ایرانی را به اقامت در کشورشان ترغیب و تشویق می‏کردند. آنان هیچ فرصتی را برای آماده کردن زمینة رشد تشیع در دکن، از دست نمی‏دادند. بهمنیان به‏رغم اعتقاد به تسنن در سراسر دورة حکومت خویش به سادات و شیعیان توجه ویژه‏ای نشان دادند و تلاش فراوانی برای برقراری روابط بیشتر با این گروه و دعوت از آنان برای مهاجرت به دکن به عمل آوردند.

روابط گسترده‏ میان دکن و شیعیان و سادات مدینه، مکه، نجف و کربلا، حمایت بهمنیان از ایرانیان و سادات و نیز اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی در ایران و عراق متقارن شکل‏گیری این خاندان، باعث شد گروه فراوانی از شیعیان ایران و سایر سرزمین‏های اسلامی به این منطقه مهاجرت کنند و برخی از آنان به مناصب و پست‏های مهم دست یابند. این شیعیان مهاجر اولین گروهی بودند که باعث آشنایی دکن با فرهنگ شیعی گردیدند. سلطان تاج‏الدین فیروز با ارسال کشتی‌های سلطنتی جریان ورود دانشمندان ایرانی شیعه را سرعت بخشید.

محمد شاه دوم (799-780)، پنجمین سلطان این سلسه، شاعری صاحب دیوان، عالم و دوستدار ادب عربی و فارسی بود. سال‌های آخر حکومت وی با ورود امیر تیمور (807-771) به صحنۀ ایران و حملۀ وی به دهلی (800) مصادف بود. در پی آشفتگی اوضاع شمال هند که در آن سلطنت دهلی اقتدار خویش را در شمال تا حدود زیادی از دست داد، چندین سلطنت کوچک مانند خاندیش (1009-772)، گجرات(991-793)، جونپور(883-796)، و مالوا (937-804) پدید آمدند. در عصر وی سیلی از عالمان و شاعران از ایران و عراق به سوی دکن سرازیر شدند و گفته می‌شود او حافظ شیرازی را به دکن دعوت نموده است.

نهمین سلطان بهمنیان احمدشاه ولی(825- 839) خود مذهب تشیع را پذیرفت و با همة توان دانشمندان و سیاستمداران شیعه در قلمرو خویش را تشویق و حمایت کرد. در دورۀ وی بسیاری از سادات و شیعیان از عراق و ایران و سایر سرزمین‏های اسلامی به دکن مهاجرت کردند و بعضی از آنان همچون صدرالشریف سمرقندی، میرفضل‌اللّه انجوی شیرازی، شیخ آذری و محمود گاوان به مناصب مهم سیاسی و اداری دست یافتند. درواقع زمینه‏های تشیعی که در دوره‏های بعد در دکن به عنوان مذهب رسمی پذیرفته گردید، در دورة بهمنیان فراهم شد.

مؤلف کتاب «تاریخ تفکر اسلامی در هند» نوشته است: «بهمنیان از آغاز کار، گرایش‌های شیعی داشتند، هرچند که بیشتر آنها رسماً سنی بودند. تسنن آنها رنگ اصول تفضیلیه، یعنی اعتقاد به تفضیل علی(ع) و امامان بعد از وی، نسبت به سه خلیفه راشدین به خود گرفته بود. ‘بیجاپور’ و ‘گلکنده’ از دولت‌های جانشین بهمنیان از همان آغاز توسط سلسله‌های شیعی اداره می‌شد و خاندان حاکم بر ‘احمدنگر’ در نسل دوم به تشیع سوق داده شدند».[1]صد سال پس از روی کار آمدن بهمنیان، گرایش ایشان به تشیع کاملاً ظاهر شد و آنان دیگر برای به کارگیری روش‌های غیرمستقیم، برای ابراز علاقه به تشیع و اهل‌بیت ضرورتی احساس نمی‌کردند.

نیمة دوم حکومت دو قرنی بهمنیان هم‌زمان بود با گرایش گسترده به تشیع در حوزة تمدن ایران از آذربایجان تا هرات و نیز حکومت سلاطین قراقویونلو و تیموریان هرات و همچنین تأسیس دودمان شیعة صفوی توسط شاه اسماعیل در سال 908ق. رسمیت‌یافتن مذهب تشیع دوازده امامی در ایران، پیوندهای رو به گسترش شاهان بهمنی دکن با این حکومت‌ها و جوامع تحت حاکمیت ایشان، به انگیزة سیاسی و تقویت در مقابل حکومت سنی دهلی بود، ولی این پیوندها از سوی دیگر، موجب محکم شدن رشته‌های مشترک مذهبی نیز شد.

قلمرو بهمنیان میان پنج حکومت کوچک تقسیم شد. عادل‌شاهیان و قطب‌شاهیان دو سلسله‌ای بودند که از بهمنیان منشعب شدند. بنیانگذاران این دو سلسله از مهاجران شیعه بودند که پس از استقلال، این مذهب را دین رسمی قلمرو خویش برگزیدند.پنج سلسله‏ای که از میان ویرانه‏های سلسلة بهمنی سر برآوردند، عمادشاهی در برار و بریدشاهی در بیدر، عمر کوتاهی داشتند. آنها مذهب اهل سنّت داشتند، اما به تشیع نیز تمایلاتی نشان می‌دادند .سه سلسلة مستقلی که عمر طولانی‌تر و مذهب شیعه داشتند، عبارت بودند از: نظام‌شاهی در احمدنگر، عادل‌شاهی در بیجاپور و قطب‌شاهی در گلکنده.

اولین حکومت شیعه در هند

مؤسس سلسلة بیجاپور (یوسف عادل‌شاه)، اولین کسی بود که تشیع را آشکارا دین رسمی اعلام کرد. در سال 877ق/، محمود گاوان، یوسف را به سمت حاکم دولت‌آباد منصوب کرد. پس از کشته شدن محمود گاوان، یوسف تا سال 905ق توانست با کمک سربازان ایرانی و سادات و علمای شیعه از مدینه، کربلا و نجف، مناطق گوا، گلبرگه، کلیانی و نالدرو را تصرف نماید.پس از آنکه در سال907ق شاه اسماعیل تشیع را در ایران دین رسمی اعلام کرد، وی نیز در یک روز جمعه در ذوالحجه سال 908ق در مسجد جامع بیجاپور به کمک نقیب‌خان که از سادات محترم مشهد مقدس بود، تشیع را دین رسمی اعلام نمود.

عزیز احمد دربارة اعتقادات شیعی این سلسله ‌معتقد است: «یوسف عادل‌شاه (916 ـ 895ق) بنیان‌گذار پادشاهی ‘بیجاپور’ با تبعیت از سلسلة صفوی در دادن صبغه شیعی به آیین و مراسم عبادی عمومی در قلمرو خویش تشویق گردید، هرچند در برخی موارد به علت کثرت جمعیت اهل تسنن در آن منطقه جانب احتیاط را در پیش می‌گرفت».[2]

بعد از خاتمة سه حکومت شیعه و ایرانی در جنوب هند در اواخر قرن هفدهم توسط امپراتور مغول اورنگ زیب، دولت استعمارگر انگلیس توانست تمامی شبه قارة هندوستان را اشغال نماید. یوسف عادل‌شاه، بیجاپور را به پناهگاهی برای علما، سربازان و هنرمندان شیعه از ایران، عراق و ترکیه تبدیل کرده بود. اسماعیل عادل‌شاه (916-941ق) در سنین کودکی، جانشین پدر شد. علی عادل فرزند ابراهیم ــ سفیر شاه اسماعیل نزد اسماعیل ــ بعد از مرگ پدر خود در سال 965ق، سلطان بیجاپور شد.

در دوران حکومت علی عادل شاه، وزرای معروف سه حکومت ایرانی و شیعی در دکن به نام‌های محمد کشورخان، مصطفی‌خان اردستانی، قاسم بیگ حکیم تبریزی و ملا عنایت‌اللّه خان قائینی که همگی ایرانی و از شیعیان بودند، برای شکست حکومت قدرتمند امپراتوری هندوها در ویجانگر واقع در جنوب هند، اتحادیه‏ای شامل حکومت‌های قطب‌شاهی گلکنده، نظام‌شاهی احمدنگر و عادل‌شاهی بیجاپور تشکیل دادند. رام راجیا، امپراتور قدرتمند هندو از ویجانگر، به منظور سرکوب اتحادیة شیعیان ایرانی در دکن به مرز حکومت‌های شیعه روانه شد.

در این جنگ ارتش قدرتمند ویجانگر به سختی شکست خورد و راما راجیا به قتل رسید. این جنگ، نقطة عطفی در تاریخ قرون وسطی هندوستان و افتخاری برای دیپلماسی علمای شیعه به‌شمار می‏رود. بعد از این پیروزی، حکومت‌های شیعه و ایرانی در دکن به قدرت بزرگ سیاسی و نظامی در سراسر جنوب و شرق شبه قارة هندوستان تبدیل شدند.

رشد و بالندگی تشیع در دوران حکومت علی عادل‌شاه به سبب مهاجرت دانشمندان ایرانی به بیجاپور بود. ابراهیم عادل‌شاه دوم (988-1037ق) جانشین علی عادل‌شاه، پیوندهای سلطنت عادل‌شاهی را با حکومت صفوی ایران بیشتر مستحکم کرد. وی در سال 1022ق نامه‏ای به وسیله میرخلیل‌اللّه برای شاه‌عباس ارسال کرد. او در این نامه از شاه‌عباس تقاضا نمود که برای جلوگیری از تجاوز نظامی امپراتور مغول جهانگیر به دکن، لشکر ایران به قندهار حمله نماید.

سلطان ابراهیم در این نامه اظهار می‏دارد که دکن یکی از استان‌های ایران است و فرماندهان دکن که از جانب سلاطین صفوی منصوب شده‏اند، وظیفة خود می‏دانند از تشیع، دفاع نمایند. در این ماجرا شاه‌عباس با تواضع میان طرفین، میانجیگری کرد و امپراتور مغول جهانگیر نیز به سبب قدرت شاه‌عباس نتوانست به دکن تجاوز نماید.

رفیع‏الدین شیرازی، مؤلف «تذکره‌الملوک»، و شعرای معروف ایرانی همچون نورالدین ظهوری و مالک قمی، در دوران حکومت ابراهیم عادل‌شاه در دکن، خدماتی ارزنده به تشیع انجام دادند. دختر ابراهیم قطب‌شاه و خواهر محمدقلی قطب‌شاه حیدرآباد به نام «ملکه جهان چاند سلطانه» و دختر سلطان محمدقطب حیدرآباد به نام «ملکه خدیجه سلطانه» که از همسران سلاطین عادل شاهی بیجاپور بودند، در ترویج و فرهنگ تشیع در بیجاپور سهم بسزایی داشتند.

سلسلة نظام‌شاهی و شاه طاهر حسینی قزوینی

احمد نظام‌شاه (915-896) مؤسس سلسلۀ نظام‌شاهان، پسر ملک حسن بحری بود که از دین هندو به اسلام گراییده و موقعیتی خطیر در حکومت بهمنیان به دست آورده بود. ملک حسن یکی از رهبران جاه‌طلب حزب دکنی‌ها، مخالف نفوذ خارجیان بود و گفته می‌شود که در توطئة قتل محمود گاوان سهم عمده‌ای داشته است.

در دوران طولانی حکومت برهان نظام‌شاه (960-915)، جانشین احمد نظام، با آمدن شاه طاهر حسینی (952-880) در سال 926 از ایران در زمان شاه اسماعیل صفوی و نصب او به مقام وزارت، دورۀ جدیدی در تاریخ سیاسی و فرهنگی نظام‌شاهان آغاز شد. تحت‌تأثیر او بود که برهان نظام‌شاه به تشیع گرایید و آن را به عنوان مذهب رسمی اعلام نمود. به فرمان شاه با حذف نام خلفای سه گانه، خطبه‌ها به نام امامان دوازده‌گانه خوانده می‌شد.

به همت شاه طاهر، که خود نیز عالم و شاعری برجسته بود، مدرسۀ دینی در احمدنگر بنا گردید که باعث جلب تعدادی از عالمان، دانشمندان و شاعران به احمدنگر شد، که از بین آنها می‌توان به مولانازاده بدیعی سمرقندی اشاره کرد. حداقل دو اثر با عناوین «فتح‌نامه» و «منشآت» از شاه طاهر باقی مانده است

. پس از این، شاه طاهر عدة بسیاری از متفکران شیعه را از ایران، عراق و از مناطق شبه‌قارة هند ازجمله گجرات و آگرا گرد آورد تا مذهب شیعه اثناعشری را در سلطنت نظام شاهی احمدنگر، گسترش دهند. شاه طاهر حسینی مراکزی برای توزیع رایگان غذا بین مستمندان به نام«لنگر دوازده امام علیهم‌السّلام» در سراسر سلطنت تأسیس کرد. در سال 942ق، برهان نظام‌شاه، خورشاه قباد حسینی را به عنوان سفیر به سوی شاه طهماسب صفوی روانه کرد که شاه او را در قزوین پذیرفت.

شاه طهماسب نامة تشکرآمیز جداگانه‏ای به پاس تلاش‌های شاه طاهر حسینی برای تبلیغ مذهب تشیع در دکن به او نوشت و به او نسبت به همکاری و مساعدت خویش اطمینان داد. برهان نظام‌شاه به درخواست شاه‌ طهماسب، طاهر حیدر حسینی را در مقام  دومین‏ سفیر خود به دربار شاه طهماسب فرستاد. شاه طاهر حسینی قزوینی یک روحانی شاخص شیعه بود که در ترویج تشیع در دکن سهم بسزایی داشت. در دوران حکومت مرتضی نظام‌شاه (972-995ق) مکتب تشیع به اوج خود رسید و سادات و پیروان اهل بیت(ع) از حمایت و احترام بسیاری برخوردار بودند.

دوستانه‌ترین روابط میان صفویه و نظام‌شاهیان، در روزگار شاه طهماسب اول بود که نامه‌هایی میان او و حکام نظام‌شاهی رد و بدل می‌شد. شاه‌عباس اول هم از نظام‌شاهیان پشتیبانی کرد، اما پس از وی، دیگر از نظام‌شاهیان حمایت نشد و سرانجام در روزگار شاه صفی (1038- 1052ق) گورکانیان، حکومت آنها را برانداختند.

قطب‌شاهیان گلکنده

در سال 918ق، حکومت قطب‌شاهیان به عنوان یکی از پنج جانشین حکومت بهمنیان تأسیس شد. بنیانگذار این سلسه، سلطان قلی قطب‌شاه، از بازماندگان قراقویونلوها بود که به هند مهاجرت کرده بود. وی پیش از ورود به هند به مذهب شیعه اعتقاد داشت، ازاین‌رو، بلافاصله بعد از اعلام استقلال و به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی، مذهب شیعه را در قلمرو خویش رسمیت بخشید.

بنیانگذار سلسلة قطب‌شاهی در گلکنده (حیدرآباد، دکن)، پایتخت خود را «بیدر» ــ پایتخت سلطنت بهمنی که کانونی از شیعیان ایرانی بود، ــ قرار داد و در آنجا اقامت گزید. او و اجدادش به جنبش تشیع اخلاف شیخ صفی‏الدین اردبیلی وابسته بودند. سلطان قلی از نوجوانی حامی بسیار نیرومندی برای سلطان شهاب‏الدین محمود بهمنی بود. در سال 901ق او فرماندار تلنگانه شد.

وقتی شاه اسماعیل صفوی در سال  907ق تشیع را دین رسمی ایران اعلام کرد، سلطان قلی نیز دستور داد در منطقة تلنگانه دکن، خطبه به نام دوازده امام(ع) خوانده شود؛ او نام شاه اسماعیل صفوی را پیش از اسم خود در خطبه می‌آورد، زیرا شاه اسماعیل از فرزندان کسی بود که سمت رهبری معنوی اجداد سلطان قلی را برعهده داشته‏ است .سلطان قلی ملقب به قطب‌الملک در مدت حکمرانی شصت ساله‌اش، سلطنت خود را به مناطق تلنگانه، آندر، اوریسا و بخشی از تامل ناد و کرناتک توسعه داد.

دوران حکومت ابراهیم قلی قطب‌شاه‏، دورة شکوفایی نبوغ شیعی در گلکنده بود. معروف‌ترین شیعه و ایرانی در این دوران مصطفی‌خان اردستانی، نخست‌وزیر او بود. او سیاستمدار، فرماندۀ نظامی، معمار و دانشمند معروفی بود که از ایران به گلکنده مهاجرت نموده بود. بعد از او شاه میر طباطبایی که نام اصلی وی میر شاه تقی بود، عالم و روحانی برجسته و سردار نظامی خستگی‏ناپذیر ایرانی بود که برای تحکیم پایه‏های حکومت شیعی قطب‌شاهیان در گلکنده کوشش‌های بزرگی انجام داد. او بارها به مأموریت‌های سیاسی حساس اعزام شده بود که مذاکرات موفقیت‏آمیزی هم داشت.

شعرا، خوشنویسان، دانشمندان، معماران، سرداران نظامی و علمای بزرگ ایران از جانب سلاطین صفوی برای ترویج مذهب تشیع در دکن و مستحکم نمودن روابط ایران صفوی با حکومت شیعی در دکن که کاملاً از لحاظ سیاسی، مذهبی و نظامی وابسته به حکومت شیعی صفوی ایران بودند، مهاجرت نمودند و تمدن عظیم شیعی ایرانی اسلامی را در دکن به وجود آوردند.

پس از سلسلة قطب‌شاهیان، سلسلة دیگری به نام آصف جاهی بر سرکار آمدند، که اگرچه سنی مذهب بودند، اما به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی گرایش داشتند. در این ایام اهل سنت و شیعیان با هم زندگی و تعامل داشتند، اما زبان اردو جایگزین زبان فارسی در محاورات و مکاتبات ‌شده بود. آخرین حاکم این سلسله پس از استقلال هند از استعمار انگلیس خواستار پیوستن به پاکستان شد که با برخورد نظامی دولت مرکزی هند روبه‌رو گردید. در پی این جنگ حیدرآباد و دکن به خاک هند افزوده شد و نام ایالت، آندراپرادش گذاشته شد.

انتهای خبر/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: