۰

وهابيت؛ مباني فکري و کارنامه‌ي عملي

جنگ‌هايي که وهابيان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز و يمن و شام و عراق) مي‌کردند، جاذبه‌اي دل‌فريب داشت: ثروت هر شهري که با قهر و غلبه بر آن دست مي‌يافتند، بر مهاجمين حلال بود، اگر مي‌توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار مي‌دادند و در غير اين صورت به غنايمي که به دست‌ آورده ‌بودند، اکتفا مي‌کردند.
کد خبر: ۳۹۱
۰۰:۰۰ - ۰۷ تير ۱۳۸۶

به گزارش «شیعه نیوز»، محمد‌بن عبدالوهاب در سال 1115 در شهر عُيَينه از توابع نجد ديده به جهان گشود. پدر وي، عبدالوهاب از قضات آن شهر به شمار مي‌رفت. محمد، فقه حنبلي را در زادگاه خود آموخت. سپس براي تکميل معلومات رهسپار مدينه‌ي منوره شد و در آنجا به تحصيل حديث و فقه پرداخت.

در دوران تحصيل در مدينه، گه‌گاه مطالبي بر زبانش جاري مي‌شد که از عقايدي خاص حکايت داشت، چندان که اساتيد وي نسبت به آينده‌اش نگران شده و مي‌گفتند: اگر اين فرد به تبليغ بپردازد گروهي را گمراه خواهد کرد. (1)

چندي بعد، محمد‌بن عبدالوهاب مدينه را به سوي نقاط ديگر ترک کرد و چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد و يکسال در کردستان و دو سال در همدان اقامت گزيد. اندک زماني نيز رحل اقامت در اصفهان و قم افکند و آنگاه از طريق بصره آهنگ احساء کرد و از آنجا به «حُرَيمله» اقامتگاه پدرش رفت.

تا زماني که پدرش در قيد حيات بود وي کمتر سخن مي‌گفت. تنها گاه ميان او و پدرش نزاعي در مي‌گرفت. ولي پس از درگذشت پدر به سال 1153 ق، پرده از روي عقايد خود برداشت. (2)

تبليغات محمد بن عبدالوهاب در شهر حريمله افکار عمومي را برآشفت، به گونه‌اي که ناچار شد آنجا را به عزم اقامت در عيينه (زادگاهش) ترک کند. در عيينه با حاکم وقت، عثمان بن معمر، تماس گرفت و دعوت جديد خود را با او در ميان نهاد و قرار شد که او با پشتيباني حاکم،‌ آيين خود را تبليغ کند. ولي طولي نکشيد فرمانرواي احساء که مقامي برتر از حاکم عيينه داشت عمل عثمان را ناروا شمرد و دستور داد هرچه زودتر محمد بن عبدالوهاب را از شهر عيينه بيرون کند.

بنابراين وي ناچار شد نقطه‌ي سومي را به نام درعيه براي اقامت برگزيند که محمد بن سعود (جد آل سعود) بر آن حکومت مي‌کرد. او دعوت خود را با حاکم درعيه در ميان نهاد و هردو پيمان بستند که رشته‌ي دعوت از آنِ محمد بن عبدالوهاب و زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. براي استحکام اين روابط، ازدواجي نيز بين دو خانواده صورت گرفت.

محمد بن عبدالوهاب تبليغ خود را در پرتو قدرت حاکم آغاز کرد. به زودي هجوم به قبايل اطراف و شهرهاي نزديک شروع شد و سيل غنايم از اطراف و اکناف به شهر درعيه که شهر فقير و بدبختي بود، سرازير گشت. اين غنايم چيزي جز اموال مسلمانان منطقه‌ي نجد نبود که با متهم شدن به شرک و بت‌پرستي، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبدالوهاب حلال شده بود تا آنجا که آلوسي که خود تمايلات وهابي‌گري دارد، از مورخي به نام ابن بُشر نجدي چنين نقل مي‌کند:

«من در آغاز کار،‌ شاهد فقر و تنگدستي مردم درعيه بودم ولي بعدا اين شهر در زمان سعود (نوه‌ي محمد بن سعود) به صورت شهري ثروتمند درآمد، تا آنجا که سلاحهاي مردم آن، با زر و سيم زينت يافته بود. بر اسبان اصيل و نجيب سوار مي‌شدند و جامه‌هاي فاخر در بر مي‌کردند و از تمام لوازم ثروت بهره‌مند بودند، به حدي که زبان از شرح آن قاصر است.»(3)

دو چيز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در ميان اعراب باديه‌نشين نجد کمک کرد:
1. حمايت سياسي و نظامي آل سعود.
2. دوري مردم نجد از تمدن و معارف و حقايق اسلامي.

جنگ‌هايي که وهابيان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز و يمن و شام و عراق) مي‌کردند، جاذبه‌اي دل‌فريب داشت: ثروت هر شهري که با قهر و غلبه بر آن دست مي‌يافتند، بر مهاجمين حلال بود، اگر مي‌توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار مي‌دادند و در غير اين صورت به غنايمي که به دست‌ آورده ‌بودند، اکتفا مي‌کردند. (4)

هر انديشه‌ي نوظهوري _ خاصه اگر در پوشش «توحيد» عرضه شود _ در روزهاي نخست توجه مردم را به خود جلب مي‌کند، ‌خاصه در جايي که مردم آن از علم و دانش دور باشند. روزي که محمد‌ بن عبدالوهاب کار خود را در نقاب دعوت به توحيد و مبارزه با شرک آغاز کرد، برخي از شخصيت‌هاي نجد و يمن به سوي وي اقبال کردند. براي نمونه زماني که موج دعوت او به يمن رسيد امير محمد بن اسماعيل (1099- 1186) مؤلف کتاب «سبل السلام في شرح بلوغ المرام» قصيده‌اي بلند بالا در مدح محمد‌بن عبدالوهاب سرود که مطلع‌ آن چنين بود:

سلامٌ‌ علي نجدٍ‌ و من حلَّ في نجد و ان کان تسليمي علي البُعد لايُجدي

يعني:‌ درود بر نجد و کسي که در آن قرار دارد، هرچند درود من از اين راه دور سودمند نيست

ولي همو، هنگامي که خبرهاي ناگواري از قتل و غارت وهابيان را دريافت کرد و فهميد که محمد‌بن عبدالوهاب به تکفير مسلمانان پرداخته و براي مال و جان آنها بهايي قايل نيست، از سروده‌ي پيشين خود پشيمان گشت و قصيده‌اي نو سرود که با اين بيت آغاز مي‌شد:

رَجَعت عن القول الذي قلت في النجدي و قد صح لي عنه خلاف الذي عندي (5)

يعني: من از گفتار پيشين خود در حق آن مرد نجدي بازگشتم، زيرا خلاف آنچه درباره‌ي وي مي‌پنداشتم برايم ثابت شد.

کشتار وهابيان در عتبات عاليات به راستي صفحه‌اي سياه در تاريخ اسلام است. صلاح‌الدين مختار که از نويسندگان وهابي است مي‌نويسد: در سال 1216 ق. امير سعود با قشون بسيار متشکل از مردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و تهامه و ديگر نقاط،‌ به قصد عراق حرکت کرد. وي در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آنجا را محاصره کرد.

سپاهش برج و باروي شهر را خراب کرده،‌ به زور وارد شهر شدند و بيشتر مردم را که در کوچه و بازار و خانه‌ها بودند به قتل رساندند. سپس نزديک ظهر با اموال و غنايم فراوان از شهر خارج شدند و در نقطه‌‌اي به نام ابيض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقيه،‌ به نسبت هر پياده يک سهم و هر سواره دو سهم، بين مهاجمين تقسيم شد.(6)

ابن بشر، مورخ نجدي، درباره‌‌ي حملات وهابيان به نجف مي‌نويسد: در سال 1220 سعود با سپاهي انبوه از نجد و اطراف آن، ‌به بيرون مشهد معروف در عراق (مقصود، نجف اشرف است) فرود آمد و سپاه خود را در اطراف شهر پراکنده ساخت. وي دستور داد باروي شهر را خراب کنند ولي سپاه او زماني که به شهر نزديک شدند به خندق عريض و عميقي برخوردند که امکان عبور از روي آن وجود نداشت. در جنگي که بين طرفين رخ داد، بر اثر تيراندازي از باروهاي شهر،‌ جمعي از سپاهيان سعود کشته شدند و بقيه‌ي آنها از گرد شهر عقب نشسته به غارت روستاهاي اطراف پرداختند. (7)

ممکن است تصور شود که وهابيان تنها بلاد شيعه‌نشين را مورد تاخت و تاز خود قرار مي‌دادند. ولي اين تصور به هيچ‌وجه درست نيست و بايد گفت کليه‌ي مناطق مسلمان‌نشين حجاز و عراق و شام، آماج حملات آنها قرار داشت و تاريخ در اين مورد، از هجوم‌هاي وحشيانه‌اي گزارش مي‌دهد که مجال شرح همه‌ي آنها در اين مختصر نيست. نمونه‌وار به يک مورد اشاره مي‌کنيم:

جميل صدقي زهاوي در خصوص فتح طائف به دست وهابيان مي‌نويسد: از زشت‌ترين کارهاي وهابيان، قتل عام مردم است که بر صغير و کبير رحم نکردند. طفل شيرخوار را بر روي سينه‌ي مادرش سر مي‌بريدند. جمعي را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند همه را کشتند.

چون در خانه‌ها کسي باقي نماند به دکانها و مساجد رفتند و هر که بود، حتي گروهي که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در ميان آنها تعدادي مصحف شريف (قرآن) و نسخه‌هايي از صحيح بخاري و مسلم (از معتبرترين کتابهاي حديثي در نزد اهل سنت) و ديگر کتب حديث و فقه بود در کوچه و بازار افکندند و آنها را پايمال کردند. اين واقعه در سال 1217 اتفاق افتاد. (8)

وهابيان پس از قتل عام طائف، نامه‌اي به علماي مکه نوشته و آنان را به آيين خويش دعوت کردند. سپس صبر کردند تا ايام حج منقضي شد و حاجيان از مکه بيرون رفتند، آنگاه قصد مکه نمودند.

به نوشته‌ي شاه فضل رسول قادري (هندي)، علماي مکه در کنار کعبه گرد آمدند تا به نامه‌ي وهابيان نجد پاسخ گويند، در حين گفتگو و مشاوره‌ي آنان، ناگهان جمعي از ستمديدگان طائف داخل مسجد‌الحرام شدند و آنچه را بر آنان گذشته بود، بيان داشتند و در ميان مردم شايع شد که وهابيان به مکه آمده و کشتار خواهند کرد.

مردم مکه سخت در وحشت و اضطراب افتادند، چندان که گويي قيامت برپا شده است. علما اطراف منبر (در مسجد‌الحرام) جمع شدند. ابوحامد خطيب به منبر رفت و نامه‌ي وهابيان و جواب علما در رد عقايد آنان را قرائت کرد. آنگاه خطاب به علما وقضات و ارباب فتوا گفت: گفتار نجديان را شنيديد و عقايدشان را دانستيد.

درباره‌ي آنان چه مي‌گوييد؟ همه‌ي علما و مفتيان مذاهب اربعه‌ي اهل سنت، از مکه‌ي مشرفه و ساير بلاد اسلامي که براي اداي مناسک حج آمده بودند، به کفر وهابيان حکم کردند و بر امير مکه واجب دانستند به مقابله‌ي با آنان بشتابد و افزودند که بر مسلمين واجب است او را ياري کنند و با وي درجهاد شرکت نمايند و هرکس بدون عذر، تخلف کند، گنهکار بوده و هرکس در اين راه شرکت کند مجاهد و در صورت کشته شدن شهيد خواهد بود. در اين امر، اتفاق نظر بود و فتواي مزبور را نوشتند و همه مهر کردند..... (9)

بدين‌گونه مي‌بينيم که آيين وهابيت از ديرباز از سوي کليه‌ي فرق اسلامي (چه شيعه و چه اهل سنت) ‌محکوم به بطلان بوده است.

1) جميل الصدقي الزهاوي، الفجر الصادق، ص 17؛ سيد احمد زيني الدحلان، فتنة الوهابية ص66

2) آلوسي، تاريخ نجد، (صص) 111-113

3) تاريخ ابن بشر نجدي: 1/23

4) جزيرة العرب في القرن العشرين ص 341

5) کشف الارتياب، سيد محسن امين ص8

6) تاريخ المملکة العربية السعودية: 3/73

7) عنوان المجد في تاريخ نجد: 1/337

8) الفجر الصادق ص 22.

9) سيف الجبار المسلول علي الاعداء، شاه فضل رسول قادري،‌ استانبول 1395 ق، ص2 به بعد.

منبع: SHIA NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: