محقق : دکتر صادق یادگاری
شیعه نیوز | مذهب قاتلان امام حسین علیه السلام چه بود؟
یکی از شبهات مهم که از سوی وهابیت با ادبیات مختلف، بیان می شود و گاهی نیز توسط برخی از واعظان و مداحان، تکرار می گردد، این است که می گویند: شیعیان، امام حسین(ع) را دعوت کردند و خودشان امام خویش را به شهادت رساندند. به نظر می رسد با جنایاتی که در کربلا اتفاق افتاده، حتی یک درصد هم احتمال نمی رود که قاتلان سیدالشهداء(ع) از جمع شیعیان اهل البیت(ع) باشند. دشمنان و قاتلان آن حضرت، ویژگی هایی داشتند که صفوف آنان را از صف شیعیان حقیقی، جدا می سازد. شاهد بر این مطلب، سخنان حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا و گزارش های تاریخی در خصوص جنایات رخ داده در کربلاست. در این یادداشت کوتاه، به این سئوال، پاسخ می گوییم که؛ «آیا دشمنان و قاتلان امام حسین(ع) از شیعیان اهل البیت(ع) بودند؟.
سوال
آیا دشمنان و قاتلان امام حسین علیه السّلام از شیعیان اهل البیت علیهم السّلام بودند؟
جواب
ویژگی های دشمنان امام حسین(ع)
حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا در ضمن سخنانی، دشمنان خود را این گونه توصیف نمود: «تَبَّاً لَکمْ أَیتُهَا الْجَمَاعَةُ. .. فَإِنَّمَا أَنْتُمْ مِنْ طَوَاغِیتِ الْأُمَّةِ وَ شُذَاذِ الْأَحْزَابِ وَ نَبَذَةِ الْکتَابِ وَ نَفَثَةِ الشَّیطَانِ وَ عُصْبَةِ الْآثَامِ وَ مُحَرِّفِی الْکتَابِ وَ مُطْفِئِ السُّنَنِ وَ قَتَلَةِ أَوْلَادِ الْأَنْبِیاءِ و مُبِیرِی عِتْرَةِ الْأَوْصِیاءِ. .. وَ أَنْتُمْ ابْنَ حَرْبٍ وَ أَشْیاعَهُ تَعْتَمِدُونَ وَ إِیانَا تُخَاذِلُونَ. ..؛ ای جماعت، هلاکت بر شما باد!. .. شما سرکشان امت ها، پشت کنندگان به قرآن، همدم های شیطان، گروهی معصیت کار، تحریف کنندگان قرآن، از بین برندۀ سنّت ها، قاتلان فرزندان انبیا و. .. شما فرزندان حرب و پیروان(معاویه) هستید و هدف شما فقط از بین بُردن ماست».[1]
از مُصعب بن عبداللّه نیز روایت شده است که؛ چون آن مردم، امام حسین(ع) را محاصره کردند آن حضرت سوار اسب خود شده و همه را دعوت به سکوت نموده و پس از حمد و ثنای الهی این گونه فرمود:
ای جماعت! هلاکت و اندوه بر شما باد که به آن شور و وَلَه ما را خواندید تا به فریاد شما رسیم و ما شتابان آمدیم پس شمشیر ما را که خود در دست شما نهاده بودیم بر سر ما آختید و آتشی که خود ما بر دشمن ما و شما افروخته بودیم بر ما افروختید! در پیکار با دوستانتان، یار دشمن خود شدید، با این که نه به عدل میان شما رفتار کردند و نه امید خیر از آن ها دارید، وای بر شما! چرا آن گاه که شمشیرها در نیام بود و دل ها آرام و فکرها خام، ما را رها نکردید، لکن مانند مگس سوی فتنه پریدید و مانند پروانه در هم افتادید، پس هلاک باد شما را ای بندگان کنیز و بازماندگان احزاب و ترک کنندگان کتاب و تحریف کنندگان که کلمات را از معانی برگردانید و گناهکاران که دم شیطان خورده اید و خاموش کنندگان سنّت ها! آیا یاری آنان می کنید و ما را تنها می گذارید؟! آری به خدا سوگند! بی وفائی و پیمان شکنی، عادت دیرینۀ شماست، ریشۀ شما با غدر به هم پیوسته و آمیخته است و شاخ های شما بر آن پروریده، شما پلیدترین میوه اید، گلوگیر در کام صاحب، و گوارا برای غاصب! لعنت خدا بر ستمکاران عهدشکنی که عهدها پس از تأکید زیاد می شکنند! حال این که خداوند شما را بر خود ضامن و کفیل فرمود. اینک دَعی بن دَعی (یعنی این مرد بی پدر که بنی امیه او را به خود ملحق کردند و زادۀ آن بی پدر) میان دو چیز استوار پای فشرده و بایستاده است؛ یا شمشیرکشیدن یا خواری کشیدن، و هیهات که ما به ذلّت تن ندهیم! خداوند و رسول او و مؤمنان برای ما زبونی نپسندند و نه دامن های پاک(که ما را پرویده اند) و سرهای پُر حمیت و جان هائی که هرگز طاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند و من با این جماعت اندک با شما کارزار کنم هر چند یاوران، مرا تنها گذاشتند».[2]
آن حضرت در ادامه از آنان می پُرسد که به چه دلیل، قصد جان مرا کرده اید؟ در پاسخ گفتند: «ما تو را به جهت دشمنی با پدرت، می کُشیم».[3]
سپاه دشمن، پیروان آل ابی سفیان
امام حسین(ع) در جای دیگری با صدایی بلند، خطاب به سپاه دشمن می کند و می فرماید: «وَیحَکمْ یا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیانَ إِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَ کنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکونُوا أَحْرَاراً فی دُنیاکمْ وَ ارْجعُوا إِلَی أَحْسَابِکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْرَاباً؛ وای بر شما، ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از معاد و قیامت پروایی ندارید، پس در این دنیا آزاده باشید، و اگر گمان دارید که از اعراب هستید، به نژادتان باز گردید!».[4]
این عبارت، حاکی از آن است که؛ دشمنان و قاتلان سیدالشهداء(ع) از پیروان خاندان ابوسفیان بودند، نه این که[از نظر اعتقادی] از شیعیان اهل البیت(ع) باشند و از جهت فسق و فجور در عمل ظاهری، پیرو خاندان ابوسفیان باشند، نه، بلکه قاتلان آن حضرت در حقیقت، از رهروان آل ابوسفیان بودند.
شماری از جنایت های دشمنان در کربلا
با توجّه به این که بزرگان کوفه از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) یا در زندانِ ابن زیاد، بودند،[5] یا آنان را کشته بودند[6] و یا فرار کرده بودند و آن چه در کربلا رخ داد، جنایت هایی بود که از شیعیان اهل البیت(ع) صادر نمی شود به عنوان نمونه؛ ابن اثیر جزری می نویسد: «... عمر بن سعد در نبرد با حسین(ع) به لشکریان دستور داد تا خیمه ها را آتش بزنند و حسین(ع) او را از این کار منع کرد، ولی آنان خیمه ها را به آتش کشیدند. .. زنی از قبیلۀ کلبی به سمت جنازۀ شوهرِ شهیدش رفت و در کنار سر او نشست و خاک را از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باشد! در این هنگام، شمر به غلامش دستور داد آن زن را بزند، [او] ضربه ای به سر آن بانوی ستم دیده و داغ دیده، وارد کرد که در دم جان داد».[7]
در منبع معتبر دیگری آمده است: «کودکی در لحظات آخر عُمر سیدالشهداء (ع) در دامنش نشست که آن کودک را نیز بی رحمانه به قتل رساندند».[8]
آیا شیعه، هر قدر فاسق باشد، می تواند از این قبیل کارها انجام دهد؟
افزون بر آن، اسامی آن ده نفری که بدن مطهر سیدالشهداء(ع) را با پای اسب ها مورد جسارت قرار دادند، در منابع معتبر آمده است؛ آنان عبارتنداز: اسحاق بن حویه، اخنس بن مرشد، حکیم بن طفیل سنبسی، صالح بن وهب جعفی، واحظ بن ناعم، عمر بن صبیح صیداوی، رجاء بن منقذ عبدی، سالم بن خثیمه جعفی، هانی بن ثبیت حضرمی و اسید بن مالک.
ابوعمرو زاهد که از نظر اهل سنّت، بسیار معتبر است، گوید: «ما این ده نفر را بررسی کردیم، تمام آنان را ولدالزّنا یافتیم».[9]
بدیهی است که هیچ یک از این اعمال ننگین، هرگز از شیعیان واقعی اهل البیت(ع)، صادر نمی شود.
پی نوشت ها:
[1] بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ص8-9.
[2] احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ترجمۀ بهراد جعفری، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1381، ج2، ص98.
[3] «و قد تظافرت الاثار علی أنّ شبل أسداللّه أباعبداللّه الحسین(ع) لمّا احتجّ فی الطفّ علی شذاذ الأحزاب و نبذة الکتاب بما احتج إلی أن انهی کلامه لهم بقوله: فبم تستحلّون دمی؟ أجابوه بقولهم: بغضا لأبیک». (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة و تکملة منهاج البراعة، میرزا حبیب الله هاشمی خویی(ره)، 21جلد، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق، ج 18، ص185).
[4] بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، ج45، ص51.
[5] در میان زندانیان، افرادی چون مختار، حارث اعور همْدانی، سلیمان بن صُرَد و همراه او مثل مسیّب بن نجبه، رفاعة بن شداد بودند؛ طبری می نویسد: ابن زیاد در نامه ای به یزید نوشت: «کسی را که احتمال می دادم بر ضدّ شما حرکتی بکند و قیامی صورت دهد، باقی نگذاشتم، مگر این که در زندان شما به سر می برد».(تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، مؤسسه أعلمی، بیروت، چاپ چهارم، 1403 ق، ج5، ص504 ).ابن زیاد در جایی چنین اظهار کرد: «همیشه می گفتم: ای کاش در آن زمان، زندانیان را از زندان، بیرون می آوردم و گردن می زدم!».(همان، ص523).
[6] از جمله برنامه های ابن زیاد در شهر کوفه، به شهادت رساندن بزرگان از شیعیان واقعی و موالیان اهل بیت(ع) بود، او همانند پدرش زیاد بن ابیه، این برنامه را اجرا می کرد. شخصیت های ممتازی همچون: میثم تمّار، عبیدالله بن عمرو بن کندی، عبیدالله بن حارث بن نوفل هَمْدانی، عبدالأعلی بن یزید کلبی علیمی، عباس بن جعده جدلی، عمارة بن صلخب ازدی و. .. توسط ابن زیاد به شهادت رسیدند. (همان، ص524 ).
[7] الکامل فی التاریخ، علی بن محمد بن اثیر جزری، دار صادر، دار بیروت، 1385ق، ج4، ص69-70؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج4، ص333-335؛ المنتظم، فی تاریخ الملوک و الأمم، عبدالرحمن بن علی بن جوزی، دارالکتب علمیة، لبنان، چاپ اول، 1413ق، ج5، ص340.
[8] المنتظم، ج5، ص340.
[9] اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، تحقیق: شیخ فارس تبریزیان(الحسون )، دارالأسوة، چاپ اول، 1414ق، ص182.