محقق : دکتر صادق یادگاری
شیعه نیوز | تبری و برائت چیست ؟
تَبَرّیٖ (به عربی: تَبَرِّیٖ) که به اشتباه تبرّا خوانده میشود، یکی از فروع دین اسلام در مذهب شیعه بهمعنای بیزاری و دوریجستن و دشمنیکردن با دشمنان خدا و دشمنان اهل بیت است.
در مذهب تشیع کسی نمیتواند شیعه باشد و بههمراه محبت اهل بیت، محبت دشمنانشان را هم در دل داشتهباشد.
برای مثال، چند حدیث از روایات شیعه نقل میشود:
امام صادق: هیهات دروغ میگوید کسی که ادعای دوستی ما را میکند اما از دشمنان ما بیزاری نمیجوید. [1]
امام رضا: هرکه مخالفان ما را با احترام یاد کند و به آنان کرامت کند، نه او از ماست و نه ما از اوییم. [2]
درواقع همهٔ موجودات از دو جنبهٔ ستیزهجویی و صلحطلبی تشکیل شدهاند و این دو کنار هم معنا و مفهوم پیدا میکنند، و هرگز نمیشود تبرّی را از دین حذف کرد، چون حلالِ خدا تا قیام قیامت حلال، و حرام خدا تا قیام قیامت حرام است، و اگر کسی چنین کاری را انجام بدهد (یعنی حذف تبرّی)، در واقع دین را تحریف کردهاست.
البته هیچگاه نباید اظهار تبری، موجب ایجاد فتنه بین مسلمین و به خطر انداختن جان شیعیان در مناطق دیگر که اغلبیت با شیعیان نیست شود. و هم چنین تبری نباید به گونهای انجام شود که مسلمینی که علاقه به اهل بیت علیهم السلام دارند و زمینه شیعه شدن را دارند، احساس نفرت کرده و به کلی زمینه شیعه شدنشان از بین برود.
کما این که از اهل بیت روایت شدهاست که: َ حَبِّبُونَا إِلَی النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَیْهِمْ. ما را نزد مردم محبوب کنید و ما را پیش آنها مغضوب نکنید .[3]
و همچنین از امام صادق روایت شدهاست :
مبادا مرتکب کاری شوید که ما را در اثر کار شما سرزنش نمایند، چونان که فرزند بدکاره مایه ننگ پدر میشود. شما که از همگان بریدهاید و به ما پیوستهاید، زیور ما باشید نه مایه ننگ: در مساجد آنان نماز بخوانید. به عیادت بیمارانشان بروید. در تشییع جنازه آنان حاضر شوید. آنان در کارهای نیک بر شما سبقت نگیرند، زیرا که شما به کارهای نیک سزاوار ترید. به خدا سوگند که طاعتی بالاتر از استتار نیست. من گفتم: استتار یعنی چه؟ ابو عبد اللَّه گفت:یعنی تقیه.[4]
لذا به نظر میرسد شیعیان وظیفه دارند که در عین حفظ عقیدهٔ محترم خود مبنی بر تبری، در ابراز آن بسیار عاقلانه و محتاط عمل کنند تا از شیعه شدن و علاقهٔ مسلمینِ مستضعفِ جهان به اهل بیت علیهم السلام جلوگیری نشود؛ خصوصاً در شرایط کنونی و با وجود امکانات رسانهای که امکان پخش یک مطلب بسیار زیاد شدهاست. مؤید یا دلیل بر این مطلب، حدیثی است موثق از امام صادق که کُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ کَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِیَّةِ. ترجمه: هر چه این امر (ظهور امام زمان) نزدیکتر شود تقیه شدیدتر شود. [5]
شیوه های تبری:
الف) قلبی
قلب انسان کانون تمایلات، مهرورزی ها و کینه توزی ها و محل بروز گرایش هاست؛ از این رو تبرّی قلبی نقشی سرنوشت ساز در زندگی انسان ها دارد. باید به دشمنان خداوند متعال، دل نبست و از آنان نفرت داشت. باید به دشمنان اولیای خداوند مهر نورزید و از آنان در دل بغض داشت. باید از عمل کرد بزه کاران، ناخشنود بود. این سنت خداوند متعال و پیامبران اوست. حضرت علی(ع) فرمودند: «کسی که از عمل کرد جامعه ای خشنود باشد، گویا با آنان هم کار بوده است.» و در روایات است که: «ایمان، دوست داشتن و دشمن داشتن است».[6]
ب) زبانی
باید با زبان از دشمنان خداوند و از دشمنان اولیای او تبرّی جست. بغض آنان را داشت و دشمنی قلبی را به جلوه گذاشت. باید با شمشیر زبان، ریشه های محبوبیت و مقبولیت آنان را زد؛ البته نه با فحش و رکیک گویی و یاوه پردازی که دین ما با هرزه گویی و هرزه گرایی و سخن زشت، سر ستیز دارد.
قرآن کریم می گوید: «معبودهای مشرکان را دشنام نگویید، چون ممکن است که آن ها هم از روی جهل، خدا را که معبود شماست، دشنام گویند.» .[7]
دشنام دراثر نبودن منطق و دراثر زبونی است؛ پس لازم است افراد، تا آن جا که می توانند، طرف مقابل خود را با منطقی شایسته و بیانی استوار، قانع سازند.[8]
حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ناسزاگویی و ناسزاشنوی از اسلام نیست».[9]
هم چنین فرموده اند: «بزرگوار، هیچ گاه فحش نمی دهد».[10]
حتی در روایت آمده است: «به بادها ناسزا نگویید؛ چون آن ها فرمان پذیرفته اند، به کوه ها، به ساعت ها به روزها و به شب ها فحش ندهید، که گنه کار می شوید و ناسزا به شما برمی گردد».[11]
و در روایت دیگری آمده است: «به شیطان فحش ندهید و از شرّ او به خدا پناه ببرید». [12]
لعن و نفرین:
لعن و نفرین از شیوه های پذیرفته شده زبانی برائت است.
فرهنگ اسلامی و اخلاق والای آن، فحش و ناسزاگویی را برنمی تابد، ولی لعن و نفرین را به جای آن می گمارد تا مرزهای تبرّی، پاس داشته شود؛ دشمنی ها ابزار گردد و دشمنان نکوهیده شوند.
این اصناف و گروه ها را قرآن کریم لعنت کرده است: [13]
1. کفار به طور مطلق (احزاب: 64)
2. منافقان: (احزاب: 60)
3. ابلیس (ص: 78)
4. آنان که خدا و رسول او را اذیت کنند. (احزاب: 57)
5. اهل افساد و قاطعان رحم (محمد: 23)
6. آنان که آیات خدا و راه های هدایت را پنهان می دارند. (بقره: 159)
7. ستم کاران (هود: 18)
8. شجره ملعونه بنی امیه (اسرا: 60)
9. آنان که به زنان پاک دامن، نسبت زنا بدهند. (نور: 23)
در زیارت عاشورا 22 بار کلمه لعن و مشتقاتش آمده است. واژه لعن و مشتقاتش بیش از چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است.
یکی دیگر از شیوه های برائت زبانی، نفرین است. در معارف ما نفرین های گوناگونی از زبان خداوند متعال، پیامبران و اولیای دین نقل شده است: گفت: «خداوندا، هیچ کافری را بر زمین باقی مگذار».[14]
و: «تبت یدا ابی لهب و تب» دو دست ابی لهب، بریده و مرگ بر او باد.
چنان که گفتیم، از پیامبر اکرم(ص) که رحمه للعالمین بودند، نفرین هایی نقل شده است. وقتی معاویه در برابر سفیر پیامبر اکرم(ص) که او را چندین بار به حضور حضرت فراخوانده بود تعلّل کرد، حضرت این چنین نفرین فرمودند:«خداوندا شکمش را سیر مگردان». پس از آن، معاویه می گفت: «خسته شدم و سیر نشدم.» .
لزوم تبری:[15]
برائت یعنی: دشمنی با دشمنان خدا.
تبرّی نجستن از دشمنان، عامل هم گرایی، تقلید، تشبّه و هضم شدن در فرهنگ دشمن می شود. مرزهای اعتقادی را باید توان مندتر از مرزهای جغرافیایی، پاس داشت.
در این باره، آیات و روایات فراوانی وارد شده است؛ هم چون: «جامعه ای نخواهی یافت که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا و رسول، دوستی کنند. بی تردید چنین کسانی تبرّی قلبی ندارند.
پی کردن ناقه صالح به وسیله یک نفر بود؛ اما خداوند این عمل را به همه آن قوم نسبت داده است: «آنان او را تکذیب و ناقه را پی کردند. از این رو پروردگارشان آن ها (و سرزمین آنان) را به جهت گناهشان درهم کوبید و با خاک یکسان کرد. [16] چرا که بقیه نسبت به عمل آن شخص، تبرّی نجستند.
در زیارت عاشورا می خوانیم: فلعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم النی رتبکم الله فیها و لعن الله امه قتلتکم. پس خداوند، امتی را که جور و ستم بر شما را بنیاد نهاد، لعنت کند. امتی را که شما را از مقام و مراتب خدادادی دور ساخت، لعنت کند و امتی که شما را کشت.»
ما پیوسته یک امت را لعن می کنیم در حالی که قاتلان امام حسین(ع) گروهی خاص بودند، لعن امّت، برای این است که آنان تبرّی عملی، قلبی و زبانی نداشتند. امام صادق(ع) فرمودند: «دروغ گفته است کسی که ادعا کند ما را دوست می دارد و از دشمن ما تبرّی نجوید.» در روایت دیگری آمده است: «در عرصه های رستاخیز، منادی ندا می کند: دوست داران کجایند؟ کینه ورزان کجایند؟»
در روایت دیگر است: «هرکس، انکار منکر را با دل، دست و زبان خویش ترک کند، او مرده زندگان است.»
تبرّی بهترین عامل حفظ هویت هاست. چرا ملیت های گوناگون و دین باوران گوناگون، دچار بحران هویت شده اند؟ علت بحران هویت، نداشتن تبرّی است.
تبرّی نداشتن از فرهنگ غرب، باعث می شود که ما غرب گرا باشیم. تبرّی نداشتن از مشرکان و از معاندان اهل بیت(ع) باعث می شود که ما رنگ آن ها را پیدا کنیم.
امیرالمؤمنین(ع) درباره تشبّه، جمله زیبایی دارند که بسیار درس آموز است. حضرت می فرمایند: «اگر شما بُردبار نیستید، خود را شبیه بُردباران سازید. شیوه بردباران را پیشه کنید.» و بعد فرمودند: «اندک است که کسی به جامعه ای شباهت پیدا کند، مگر این که به زودی از آنان می شود.» . اما متاسفانه در برخی ممالک اسلامی با شیوه های خشونت بار و بدعت ها باعث شدند بسیاری از مردم دین زده و فراری شدند یا بسوی دنیاپرستی رفتند زیرا برخی از حکامشان زرمدار و زور مدار شدند و مردم از ظواهر فریبنده غرب تقلید کردند.
یکی دیگر از شیوه های تبرّی عملی، تقلید نکردن از مفسدین است. قرآن کریم، پیوسته با تقلید از نیاکان مشرک، سرستیز دارد. تقلید از مشرکان و معاندان، یکی از نمونه های عملی نداشتن تبرّی است. نجس دانستن مشرکان از دیگر تبلورهای برائت عملی است.
...........................................................
تولی و تبری چیست و چه نقشی در ایمان دارد؟
نظام آفرینش بر جذب و دفع بنا نهاده شده است. به عبارت دیگر، موجودات عالم هستی آنچه را که با آنان سازگار باشد جذب و آنچه را که ناسازگار است، دفع میکنند. انسانها نیز از این سیر طبیعی مستثنا نبوده و به لحاظ اجتماعی هر انسان با برخی انسانهای دیگر انس و الفت دارد و با برخی نیز دشمنی و ستیز.
در اسلام، دو موضوع اعتقادی وجود دارد که از اهمیت والایی برخوردار هستند. «دوستی با دوستان خدا» و «دشمنی با دشمنان خدا». معمولاً در اصطلاح دینی به این دو «تولّی» و «تبرّی» گفته میشود که هر دو واژه برگرفته از قرآن کریم است.
از جمله آیاتی که برای لزوم «تولّی» بدان استشهاد شده، این آیه است: «سرپرست و ولیّ شما فقط خدا است و پیامبرش و مؤمنانی که نماز را بر پا داشته و در حال رکوع زکات میدهند و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند ... ».[1]
لزوم «تبرّی» نیز مانند «تولّی» ریشه در قرآن کریم دارد: «و کسانى که از پیشوایان گمراه پیروى کردند، خواهند گفت: کاش به دنیا برگشته و از آنان برائت میجستیم، چنانکه امروز در قیامت، آنان از ما برائت جستند».[2]
نقش تولی و تبری در ایمان
این دو اصل مهم نقش بسزایی در ایمان و رستگاری انسانها دارند. در همین راستا در قرآن میخوانیم: «[ای پیامبر!] هیچ گروهی که به خدا و قیامت ایمان دارند را نخواهى یافت که با دشمنان خدا و پیامبر پیمان دوستی ببندند گرچه این دشمنان، پدرها، فرزندان، برادران و یا خویشان نزدیک آنها باشند. خدا ایمان را در دل آن جماعت نگاشته ...و از آنان راضى و آنان نیز خدا راضی خواهند بود. این افراد از حزب خدایند و حزب خدا تنها رستگاران خواهند بود».[3]
این معنا، در روایات نیز تبلور بسیار دارد.
الف. امام صادق(ع) میفرماید: «از محکمترین دستگیرههای ایمان آن است که برای خدا دوست بداری، بخاطر خدا دشمن بداری، بخاطر خدا ببخشی و بخاطر خدا منع کنی».[4]
ب. شخصی به نام «زیاد الأحلام» نزد امام باقر(ع) بود. امام از او پرسید: اى زیاد! پاهایت را چه شده؟ زیاد گفت: قربانت گردم چون تمام راه را به اشتیاق دیدارتان سوار بر شتر لاغری آمدم! سپس اندکى مکث کرد و گفت: فدایت شوم گاه شیطان در خلوتم آمده و مرا به یاد گناهان گذشتهام انداخته و ناامیدی وجودم را فرامیگیرد، ولى سپس دوستی و دلبستگی با شما به یادم آمده (و امیدوار میشوم).
امام در پاسخ فرمود: «اى زیاد! مگر دین جز دوستی و دشمنی، چیز دیگرى هم هست؟!»، و بعد این آیات شریفه را قرائت فرمود: «پروردگار، شما را به ایمان علاقمند کرده و دل شما را بدان زینت داد کفر و فسق و گناه را در نظرتان زشت ساخت. چنین افرادی رستگار خواهند بود. این فضل و نعمتی از طرف خداست که او دانا و حکیم است».[5] و نیز فرمود: « و آنان کسانى که به طرفشان مهاجرت میکنند را دوست دارند».[6] همچنین فرمود: «اگر خداوند را دوست میدارید او گناهان شما را میآمرزد و خدا آمرزنده و مهربان است».[7]
تعبیر به «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ؟» و یا «آیا دین جز دوستی است؟» در بسیاری از منابع شیعه[8] و اهل سنت[9] وجود دارد.
البته باید توجه داشت؛ اسلامی که ایمان و دین را دوستی و دشمنی میداند حب و بغضی است که محور آن خدا و برای خدا باشد، در واقع این نوع پیوند است که در تعالیم دینی ارزشمند است.[10] و در غیر این صورت که حب و بعض نسبت به خداوند یا به جهت خداوند نباشد؛ نه تنها دینداری نیست، بلکه حتی در برخی اوقات موجب بیدینی نیز میگردد. بنابراین، حبّ و بغض برای خدا اساس دین است که آدمی باید آنرا تحصیل کند و آنرا در زندگی خود نشان دهد.
اکنون به نکاتی پیرامون تولی و تبری اشاره میکنیم:
1. تولی و تبری نسبت به دوستان و دشمنان ائمه(ع)
از آنجا که «تولّی» از آموزههای مهم اسلامی است، پیامبر(ص) نیز یکی از مصادیق مهم آنرا، به عنوان مزد رسالت خود اعلام کرده و میفرماید: «ای پیامبر! بگو که من هیچ پاداشی برای رسالتم از شما نمیخواهم، جز آنکه خاندانم را دوست داشته باشید».[11]
دوستی خاندان پیامبر(ص) در واقع همان «تولّی»، تداوم خط رهبری حضرتشان، و ادامه ولایت الهی است. بنابر این، «تولی» و «تبری» نسبت به دوستان و دشمنان اهل بیت(ع) در راستای همان دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداوند خواهد بود.
2. با هم بودن تولی و تبری
در تولی و تبری باید توجه داشت که این دو باید در کنار هم در قلبها جای گیرند. امام باقر(ع) در این زمینه میفرمایند: «کسی که خدا را شناخته باشد او را خواهد پرستید و اگر کسی خدا را نشناسد، پرستش او آمیخته با گمراهی خواهد بود». ابو حمزه میگوید: از آنحضرت پرسیدم: شناخت و معرفت خدا چیست؟ فرمود: «تصدیق و باور به خدا و باور به رسول خدا و ولایت علی(ع) را داشتن و امامت و پیشوایی او و پیشوایان هدایت را پذیرفتن و از دشمنان آنها در نزد خدا بیزاری جستن حقیقت معرفت خدا است».[12]
3. منافاتنداشتن تولی و تبری با بشر دوستی
اکنون پرسشی مطرح میشود و آن این است که بر اساس آموزههای دینی، نیکی کردن به غیر همکیش و افراد بیایمان، هیچ اشکالی ندارد؟!
قرآن کریم در این باره میفرماید: «خدا شما را منع نمیکند که نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند با نیکى و عدالت رفتار کنید چون خداوند، عدالتپیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با چنین افرادی رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است».[13]
امام علی(ع) نیز فرمودند: «...[مردم زیر دست تو] بر دو گروه هستند؛ یا برادر دینى تو میباشند، یا انسانهایى مانند تو ...».[14]
گفتنی است که بشردوستی با تبری، منافاتی ندارد؛ زیرا هنگامی که گروهی از مردم دچار نوعی بیماری خطرناک هستند، بشردوستی فرمان میدهد که آنان را نجات داده و به یاریشان بشتابیم، اما فرمان نمیدهد که تمام عقایدشان را پذیرفته و با نزدیکشدن بیش از اندازه به آنان، خود را در معرض بیماری قرار دهیم.
اصل تبری در رابطه با خلفای جور و غاصبین حق خلافت درصدر اسلام و بنی امیه و بنی عباس است که چند صد سال حق مسلم امامان معصوم را غصب کردند و کل بشریت را به انحرافات و گناهان و ظلم به انسانها مبتلا ساختند.
[1]. مائده، 55 – 56.
[2]. بقره، 167.
[3]. مجادله، 22.
[4]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 362، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[5]. حجرات، 7.
[6]. حشر، 9.
[7]. فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، تحقیق، محمودی، محمد کاظم، ص 430، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق. و با اندکی تفاوت: برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 263، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[8]. ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح، فیضی، آصف، ج 1، ص 71، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق.
[9]. ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 8، ص 368، السعادة، بجوار محافظة مصر، 1394ق.
[10]. جوادی آملی؛ فلسفه تولی و تبری از نگاه قرآن و روایات، ص 6، مجله، پاسدار اسلام، سال بیست و هشتم - شماره 325، دی 1387.
[11]. شوری،23.
[12]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 180، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[13]. ممتحنه، 8 - 9.
[14]. سید رضی، محمد، نهج البلاغة، محقق، مصحح، عطاردی، عزیز الله، ص 427، قم، مؤسسه نهج البلاغه، چاپ اول، 1414ق.
[1] (بحارالأنوار، ج۲۷، ص۵۸)
[2] (الشیعه شیخ صدوق)
[3] (دعائم الإسلام، ج۱، ص: ۵۷)
[4] (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص: ۲۱۹)
[5] (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص 220
[6] 4. بحارالانوار، ج 78، ص 175
[7] . لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم، انعام: 108
[8] . قاموس قرآن، ج 3، ص 205
[9]
7. الفحش و التفحش لیسا من الاسلام. شرح فارسی غرر و دررآمدی، ج 1، ص 390
[10] 8. همان، ج 6، ص 54
[11] . بحارالانوار، ج 60، ص 9
[12] 10. کنزالعمال، حدیث 2120
[13] 12. کنزالعمال، حدیث 8133
[14] 14. الغدری، ج 1، ص 167
[15] 17. بقره، 91
[16] 18. بحارالانوار، ج 27، ص 58