- علمی
- سلامت
- گوناگون
- اجتماعی
- احکام اسلامی
- دین و مذهب
- اخلاق اهل بیت
- مباحث زناشوئی
- کودک و خانواده
- آشپزی و آشپزخانه
- گردشگری و تفریحی
- روانشناسی و مشاوره
- الگو سازی و سبک زندگی
- تکنولوژی و فناوری اطلاعات
«شیعه نیوز»: «شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و ميانجى گرى است. در گفتوگوهاى روزمره، به وساطت و ميانجىگرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى - به منظور عفو مجرمى يا برآوردن حاجت كسى - شفاعت گفته مىشود.
اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه است؛ زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج - در مقابل «وتر» به معناى فرد - گرفته شده است. المقاييس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فيروزآبادى، قاموس المحيط، ماده شفع، ج 3، ص 45.
گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مىشود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود كافى نمىبيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را به آن ضميمه مىكند تا به مقصود خود نايل آيد.
در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر - خواه در دنيا و خواه در آخرت - است».
دو. جايگاه شفاعت
1. در بينش توحيدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فيض الهىاند.
2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنيان نهاده است و تحقق هر پديده و پيدايش هر نوع اثرى در اين عالم، از طريق سبب و علّت خاصى صورت مىگيرد؛ يعنى، اراده حكيمانه او به تحقّق امور، از طريق اسباب معيّن، تعلق گرفته است. امام صادق(ع) مىفرمايد: «ابى اللّه ان يجرى الاشياء الاّ بأسباب، فجعل لكل شىءٍ سبباً»؛ «خداوند ابا دارد از اينكه امور را جز از طريق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چيزى سببى قرار داده است» ميزان الحكمه، ح 8166، ج 3، ص 1231..
در نتيجه: عالم هستى - كه يكپارچه تجلّى فيض و عطاى خداوند است - مجموعهاى به هم پيوسته از اسباب و مسببها است.
خداوند فيض خود را - اعم از مادى و معنوى - از طريق سببها و علّتها اعطا مىكند و اينها واسطههاى فيض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسيدن فيض الهى به مخلوقات (شفاعت) است».
به تعبير ديگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثيرگذارى اسباب بر طبق نظام حاكم بر عالم هستى است. در حقيقت، در نگرش توحيدى، فيض الهى وقتى به اسباب و واسطهها نسبت داده مىشود، «شفاعت» است.
سبب بودن جميع علّتها و اسباب طبيعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشيدن خورشيد، درخشندگى ماه) و نيز سببيّت و تأثيرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پيامبران و كتابهاى آسمانى در جهت هدايت انسانها) همگى شفاعت ناميده مىشود. اين اسباب و علتهاى طبيعى و معنوى، شفيعان و واسطههاى فيض الهىاند.
سه. اقسام شفاعت
با توجه به تعريفى كه ارائه شد، شفاعت داراى سه قسم است:
. شفاعت تكوينى
با توجه به نگرش توحيدى، اسباب و علل در اصل وجود و نيز در علّت بودن و تأثير گذاريشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فيض او به مخلوقاتاند. اين وساطت «شفاعت تكوينى» ناميده مىشود.
. شفاعت رهبرى
يكى از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آيات و روايات، همان گونه كه باطن و حقيقت اعمال، افكار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقيقتى عينى، در آخرت تجلّى مىكند؛ حقيقت روابط معنوى ميان انسانها نيز در آخرت به صورت ملكوتى خود، مجسم مىشود. وقتى شخصى، سبب هدايت يا گمراهى انسانى باشد، اين رابطه رهبرى و دنبالهروى در روز رستاخيز، مجسّم شده و «رهبر» پيرو خود را به دنبال خويش وارد بهشت يا جهنم مىكند. قرآن كريم مىفرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛ اسراء (17)، آيه 71. «روزى (رستاخير) كه هر گروهى را با رهبر و پيشوايشان فرا مىخوانيم» و در مورد فرعون مىفرمايد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»؛ هود (11)، آيه 98.«روز قيامت، پيشاپيش پيروانش حركت مىكند؛ پس آنان را وارد دوزخ مىكند».
مقصود از شفاعت رهبرى، جلوهگرى رابطه هدايت ميان امام و مأموم (رهبر و پيرو) است. امام همان گونه كه در دنيا، واسطه هدايت پيرو خويش است، در آخرت نيز واسطه ورود پيرو خويش به بهشت مىشود و او را با خود به آنجا وارد مىكند.
شفاعت مغفرت
مغفرت و آمرزش نيز همانند هر رحمت و فيض ديگرى، از طريق مجارى خاص و بر اساس نظام اسباب و مسببات به بندگان مىرسد؛ يعنى، خداوند امورى را به عنوان سببهاى آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعريف شفاعت، نقش اين اسباب (واسطههاى فيض مغفرت)، شفاعت مغفرت ناميده مىشود.
يكى از اسبابى كه خداوند براى آمرزش قرار داده، درخواست اولياى الهى در آخرت است؛ يعنى، خدا، آنان را واسطه در رسيدن فيض بخشش و مغفرت، به بندگانى خاص قرار داده است. بدين جهت اولياى الهى، همانند ساير اسباب و علل، «شفيعان» ناميده مىشوند و به نقش وساطت آنان در رسيدن فيضِ «مغفرت و بخشش الهى» به بندگانى خاص، «شفاعت» مىگويند. در حقيقت شفاعت اولياى الهى در آخرت، يكى از مصاديق «شفاعت مغفرت» است.
شهيد مطهرى مىنويسد: «شفاعت مقصود، شفاعت مغفرت است.، همان مغفرت الهى است كه وقتى به خداوند نسبت داده مىشود، با نام «مغفرت» خوانده مىشود و هنگامى كه به وسايط و مجارى رحمت منسوب مىگردد، نام «شفاعت» به خود مىگيرد» مجموعه آثار، ج 1، ص 259..
در حقيقت، خداوند اراده كرده است بندگان خود را از رحمت مغفرت خويش بهرهمند سازد؛ لكن براى اعطاى آن، مانند ساير فيضهاى خويش، اسباب خاصى قرار داده و شرايطى قائل شده است.
بر اين اساس، خداوند، اولياى الهى را به عنوان شفيعان و واسطههاى فيض معين كرده تا آنان براى بندگانى كه در دنيا با اعمال خويش، شايستگى بهرهمندى از اين رحمت الهى را پيدا كردهاند، درخواست مغفرت كنند.
قرآن كريم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمىكنند، مگر كسانى كه خداوند به آنان اذن دهد» طه (20)، آيه 109.و «شفاعت نمىكنند مگر براى كسانى كه خداوند مىخواهد آنان را ببخشايد». انبياء (21)، آيه 28.بنابراين، شفاعت اولياى الهى، چيزى جز فيض الهى و جلوهگرى خواست و اراده خداوند نيست.
در حقيقت شفاعت، قانونى است كه خداوند واضع آن است. بر طبق اين قانون، اولياى الهى - كه از سوى خداوند به عنوان سببهاى فيض مغفرت نصب شدهاند - بر اساس شرايطى، براى عدهاى خاص از گنهكاران، درخواست مغفرت مىكنند؛ يعنى، آنان واسطه فيض مغفرت الهىاند.
توضيحات بايسته:
يكم. اين بخشش و آمرزش، بىحساب و گزاف نيست؛ بلكه شامل حال بندگانى مىشود كه با عمل خود در دنيا، استحقاق آن را پيدا كردهاند.
دوم. قرار دادن اولياى الهى به عنوان اسباب و واسطههاى مغفرت، بر اساس حكمت و حساب است.
سوم. شفاعت، به معناى ضميمه شدن درخواست اولياى الهى با عمل و تلاش خود آدمى است. در حقيقت، شفاعت جزء علت و تمامكننده سبب است و به تنهايى مستقل در تأثير نيست (سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 1، ص 158).؛ بلكه تلاش و قابليت شفاعت شونده نيز مهم است.
چهارم. با توجه به اينكه معناى شفاعت در لغت، وساطت است، از توسّل به اولياى الهى نيز با عنوان شفاعت تعبير مىشود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروى، نبايد با شفاعت به معناى توسّل، خلط و اشتباه شود.
بر اساس رواياتى از شيعه و اهل سنت، ملائكه، انبيا، اوصياى پيامبران و امامان معصوم، عالمان و دانشمندان دينى، شهيدان و مؤمنان، در روز قيامت، شفيعان درگاه الهىاند. در اين قسمت به ذكر چند نمونه از روايات بسنده مىكنيم:
- رسول اكرم (ص): «سه گروه نزد خداوند شفاعت مىكنند و شفاعت آنها پذيرفته مىشود: پيامبران، عالمان و شهيدان»( ميزان الحكمه، ج 4، ص 1474 ج 6، ص 2794، ح 2059) و نيز: «در روز قيامت، من شفاعت مىكنم و شفاعتم پذيرفته مىشود و على شفاعت مىكند و شفاعتش پذيرفته مىشود و اهل بيتم شفاعت مىكنند و شفاعت شان پذيرفته مىشود».( همان، ج 4، ص 1475، ح 5059)
- امام صادق (ع): «به خدا سوگند ما در حق شيعيان گنهكارمان شفاعت مىكنيم».( بحار الانوار، ج 8، ص 37، ح 51)
- امام صادق (ع): «در روز قيامت به عابد گفته مىشود: به بهشت برو و به عالم گفته مىشود: بايست و به سبب آنكه مردم را تربيت و ادب نيكو آموختى، براى آنان شفاعت كن».( همان، ص 65)
آيا شفاعت در قيامت شامل حال همه ميشود يا مخصوص پاكان و مخلصين است؟
شفاعت اولياى الهى در روز قيامت براى گنهكاران، بدون حساب نيست؛ بلكه متوقف بر شرايطى است كه در همين دنيا بايد آن را به دست آورد. در آيات و روايات، براى هيچ فرد يا گروهى تضمين نشده است كه حتماً مورد شفاعت قرار مىگيرند؛ بلكه صفات و ويژگىهاى كلى كسانى كه از اين نعمت بهرهمند و يا محروماند، بيان شده است. بر اساس آيات و روايات، شرايط شمول شفاعت نسبت به بنده گنهكار، عبارت است از:
يك. رضايت خداوند:
-1. رضايت از شفيع
شفيعان واسطه فيض خدا هستند. به همين جهت شرط اصلى و اساسى شفاعت، اين است كه مورد رضايت و پسند خداوند باشد. شفيعان كسانىاند كه خداوند آنان را براى اين كار پسنديده و به آنان اجازه شفاعت داده است. قرآن كريم مىفرمايد: يَوْمَئذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ رَضىَِ لَهُ قَوْلا «در آن روز، شفاعت كسى سودمند نيست، مگر آن كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد». طه (20)، آيه 109.
-2. رضايت از شفاعت شونده
شفاعت شوندگان بايد مورد رضايت و پسند خداوند باشند؛ يعنى، شفاعت در حق كسانى مؤثر خواهد بود كه در دنيا در مسير اطاعت، بندگى و رضايت خداوند قرار داشتند. قرآن كريم مىفرمايد: وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ «و [ شفيعان ]شفاعت نمىكنند، مگر براى كسى كه مورد رضايت و پسند خداوند باشد». انبياء (21)، آيه 28.
در حقيقت شفاعت تجلّى اراده و خواست خداوند، مبنى بر بخشش و آمرزش بندگانى است كه در دنيا عقيده و عملشان مورد رضايت خداوند بوده است؛ هرچند دچار خطا و لغزش نيز شدهاند. شفاعت، پاداشى در حق آنان است.
دو. حفظ اصل ايمان
كسانى مورد شفاعت قرار مىگيرند كه به سبب گناهان، اصل ايمانشان به خطر نيفتاده باشد. به همين جهت، در منابع دينى آمده است: كافر، مشرك و منافق در روز قيامت مورد شفاعت قرار نمىگيرند.
رسول اكرم(ص) فرموده است: «شفاعت براى ترديدكنندگان، مشركان و كافران نيست؛ بلكه براى مؤمنان يكتاپرست است». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9482.
سه. عمل به دستورات دينى
گنهكارانى مورد شفاعت قرار مىگيرند كه مطيع دستورات خدا و پيامبر(ص) و اولياى دين باشند؛ يعنى، درست بر خلاف آنچه كه برخى گمان مىكنند كه وعده به شفاعت، موجب تشويق افراد به ارتكاب گناه و سرباز زدن از مسؤوليت مىشود! در منابع دينى شرط شفاعت، عمل به دستورات دين و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم(ع) ذكر شده است. كسى كه روش عملى او اطاعت از خدا و عمل به وظايف و مسؤوليتهاى دينى بوده؛ لكن گاهى هم دچار لغزش و خطا شده است، شايستگى دريافت رحمت الهى را در آخرت خواهد داشت.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هركس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود، بايد در صدد جلب رضايت خداوند برآيد. بدانيد هيچ كس رضايت خداوند را جلب نخواهد كرد؛ مگر با اطاعت از خدا و پيامبر و اولياى الهى از آل محمد(ص)». بحار الانوار، ج 75، ص 220.اين روايت ضمن بيان شرط اساسى شفاعت (رضايت خداوند)، راه جلب خشنودى او را عمل به دستورات دين دانسته است.
از ديدگاه قرآن كريم، علت اينكه شفاعت به حال برخى از اهل دوزخ سودى نمىبخشد، عدم پايبندى آنان به احكام و وظايف دينى است: مَا سَلَكَكمُْ فىِ سَقَرَ(42)قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ(43)وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ(44) وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِينَ(45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْيَقِينُ(47) فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِين «از اهل دوزخ سؤال مىكنند: چه چيزى شما را جهنمى كرد؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم و بينوا را اطعام نمىكرديم، و با اهل باطل، همراه و همصدا بوديم، و روز پاداش را دروغ مىانگاشتيم، تا اينكه مرگ ما فرا رسيد. پس شفاعت شافعان به حال آنان سودى نمىبخشد». مدثر (74)، آيات 48 - 42.
اهميت عمل به احكام و وظايف دينى، به حدى است كه در مواردى، حتى سبك شمردن و اهميت ندادن به آن، موجب محروميت از شفاعت مىشود. رسول اكرم(ص) فرموده است: «شفاعت من به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمىرسد». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9485.
چهار. رابطه معنوى شفاعت شونده و شفيعان
كسانى مورد شفاعت قرار مىگيرند كه در دنيا ارتباط روحى و معنوى خاصى بين آنان و شافعان برقرار شده باشد. كسانى كه نسبت به اولياى الهى محبت و مودّت دارند و در دنيا تحت جذبه هدايتگرى آنان قرار گرفته و همفكر، هم عقيده و همراه ايشان بودهاند. به درجهاى از وحدت و سنخيت روحى با آنان رسيدهاند، در آخرت نيز مورد شفاعت آنان قرار مىگيرند.
در حقيقت، يكى از حكمتهايى كه سبب شده خداوند اولياى الهى را در روز رستاخيز، واسطه وشفيع در فيض مغفرت و بخشش خود، به اين افراد قرار دهد، همين رابطه معنوى و سنخيتى است كه در دنيا ميان آنان برقرار بوده است. در روايات گوناگونى بر محبت و دوستى پيامبر اكرم و امامان معصوم تأكيد شده است بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3؛ كنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39057.؛ زيرا اين محبت موجب تقويت رابطه معنوى و سنخيت روحى با آنان مىشود. وحدت و سنخيت دو روح، به يگانگى عقايد، اوصاف، روشها و عملها است. محبت حقيقى، محب را شيفته محبوب كرده و موجب همگونگى در عقايد، اخلاق و سليقهها مىشود. محبت و مودّت حقيقى نسبت به پيامبر اكرم و امامان(ع)، از ارتكاب گناه مىكاهد و مانع از دلبستگىها و وابستگىهاى كاذب مىشود.
بر اين اساس «محبت اولياى الهى»، يكى از شرايط شفاعت آنان است تا در پرتو آن محبت، از مغفرت، رحمت و لطف الهى بهرهمند گردد. ر.ك: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106.در منابع دينى آمده است:
- «عالم براى كسانى كه با هدايت او ره يافتهاند، شفاعت مىكند». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1475، ح 9506.
- «امامان معصوم(ع) براى شيعيان و پيروان خود شفاعت مىكنند». همان، ح 9504 و 9505؛ بحارالانوار، ج 8، ص 43، ح 34، 42، 43 و ص 36 و 37.
- «كسانى كه حلقه ارتباط و اتصال به اولياى الهى را گسسته و ولايت امامان را نپذيرفتهاند، مورد شفاعت آنان قرار نمىگيرند». بحار الانوار، ج 8، ص 736، ح 9.
به همين جهت در روايات آمده است: كسى كه ذريه و فرزندان رسول اكرم را آزار دهد، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود: «به خدا سوگند! براى كسانى كه فرزندان و ذريهام را آزار كرده باشند، شفاعت نمىكنم» امالى صدوق، ص 370؛ بحارالانوار، ج 93، ص 218، ح 4..
محرومان از شفاعت:
كافران، دشمنان خاندان رسالت، آزاردهندگان فرزندان و ذريه رسول اكرم و كسانى كه رشته محبت و پيوند روحى با شفاعت كنندگان را در دنيا گسستهاند، مورد شفاعت آنان قرار نمىگيرند. منكران شفاعت و سبك شمارندگان نماز نيز از ديگر محرومان از شفاعتاند. رسول اكرم(ص) مىفرمايد: «شفاعت من در روز قيامت حق است، پس كسى كه به آن ايمان نداشته باشد، مورد شفاعتم نخواهد بود» ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9487؛ كنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39059.و «شفاعت من براى گنهكاران است، مگر شرك و گناه ظلم». ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9484.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «كسى كه نماز را سبك بشمارد، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمىشود». همان، ح 9486.
آيا پيامبر در قيامت كساني را كه آيات وسوره هايي از قرآن را حفظ كرده اند وبه اميرالمومنين عشق ورزيده اند شفاعت مي فرمايند ؟
لازم است ابتدا در رابطه با موضوع شفاعت مقدمه اي را عرض نماييم. شفاعت در لغت، به معناى وساطت و ميانجى گرى است. در گفتوگوهاى روزمره، به وساطت و ميانجىگرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى- به منظور عفو مجرمى يا برآوردن حاجت كسى - شفاعت گفته مىشود.
اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه است؛ زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج - در مقابل «وتر» به معناى فرد - گرفته شده است. المقاييس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فيروزآبادى، قاموس المحيط، ماده شفع، ج 3، ص 45.گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مىشود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود كافى نمىبيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را به آن ضميمه مىكند تا به مقصود خود نايل آيد.
در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر - خواه در دنيا و خواه در آخرت - است».
قرآن كريم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمىكنند، مگر كسانى كه خداوند به آنان اذن دهد» طه (20)، آيه 109.و «شفاعت نمىكنند مگر براى كسانى كه خداوند مىخواهد آنان را ببخشايد». انبياء (21)، آيه 28.بنابراين، شفاعت اولياى الهى، چيزى جز فيض الهى و جلوهگرى خواست و اراده خداوند نيست.
در حقيقت، شفاعت قانونى است كه خداوند واضع آن است. بر طبق اين قانون، اولياى الهى - كه از سوى خداوند به عنوان سببهاى فيض مغفرت نصب شدهاند - بر اساس شرايطى، براى عدهاى خاص از گنهكاران، درخواست مغفرت مىكنند؛ يعنى، آنان واسطه فيض مغفرت الهىاند.
با توجه به مقدمه اي كه عرض شد بايد توجه داشت اين بخشش و آمرزش، بىحساب و گزاف نيست؛ بلكه شامل حال بندگانى مىشود كه با عمل خود در دنيا، استحقاق آن را پيدا كردهاند. در حقيقت، شفاعت جزء علت و تمامكننده سبب است و به تنهايى مستقل در تأثير نيست سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 1، ص 158.؛ بلكه تلاش و قابليت شفاعت شونده نيز مهم است. و نمي توان يك يا چند عمل را ملاك شفاعت قرار داد بلكه مجموع اعمال و عقايد انسان است كه شايستگي او را براي شفاعت مشخص مي كند. انشاءالله كه بتوانيم با انجام عمل صحيح صالح خود را به حضرات معصومين بيش از پيش نزديك نماييم .
انتهای پیام