۰

درس هاى اخلاقى از عرض دین حضرت عبدالعظیم علیه السلام

ازجمله شخصیّت هاى بزرگى که دین خود را بر امام زمان خود عرض نمود، ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن الحسن بن زید بن السبط الاکبر الامام ابى محمد الحسن المجتبى علیه السلام است.
کد خبر: ۲۷۴۲۷۴
۱۶:۰۸ - ۰۸ آبان ۱۴۰۱

«شیعه نیوز»: مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) که – عینا بازنشر می شود- آورده است: موضوع کسب اطمینان از مطابقت معتقدات دینى با نصوص دینى و وحى نازل بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله، و موروث از آن حضرت به ائمۀ طاهرین علیهم السلام به صورت عرض دین و عقاید یا به صورت پرسش و سؤال از اصول و مبانى دین از زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله مطرح بوده است و افراد متعهّد و بامعرفت، در مقام بوده اند تا دریافت هاى دینى خود را به طور مستقیم و در صورت امکان به خود آن بزرگواران عرضه بدارند و یا به علمایى که بر نصوص شریعت احاطه دارند رجوع نمایند، کار مهمّى که در زمان ما اهل ایمان و دیانت کمتر به آن توجه دارند.

در کتاب شریف بحارالانوار درضمن روایاتى از کتاب امالى، شیخ اعظم طوسى و معانى الاخبار، شیخ اجل اقدم صدوق و رجال شیخ جلیل کشى، عرض دین ابراهیم مخارقى، حمران بن أعین، عمرو بن حریث، خالد بجلى و حسن بن زیاد عطار و یوسف به حضرت امام صادق علیه السلام را نقل کرده است و در کتاب شریف کافى روایت عرض دین اسماعیل بن جابر خدمت حضرت امام باقر علیه السلام و عرض دین منصور بن حازم خدمت حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است.

امثال این بزرگان، به اینکه در این امور عقیدتى، اجتهاد کرده و علم و یقین حاصل نموده اند اکتفا نمى کردند؛ براى اینکه بدانند آیا دین آنها با «مَا نَزَلَ مِنَ اللهِ عَلَى رَسُولِهِ صلى الله علیه و آله وَمَا عِنْدَ الْأَئِمَّهِ علیهم السلام» موافق است و مبادا چیزى کم یا زیاد شده باشد، دین خود را به امام زمان خود عرضه مى داشتند.

عرض دین حضرت عبدالعظیم علیه السلام

ازجمله شخصیّت هاى بزرگى که دین خود را بر امام زمان خود عرض نمود، ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن الحسن بن زید بن السبط الاکبر الامام ابى محمد الحسن المجتبى علیه السلام است.

این بزرگوار یکى از اعاظم ذریۀ رسول و فرزندان مرتضى و بتول علیهم السلام و از شخصیّت‌ها و معاریف علماى اهل بیت و بزرگان صحابۀ حضرت امام جواد علیه السلام و حضرت امام هادى علیه السلام و محارم اسرار ائمه علیهم السلام است و على الظاهر چون با حضرت امام رضا علیه السلام در سلسلۀ نسب به حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام در یک طبقه بوده است – چنان که برخى از علماى رجال فرموده اند – از اصحاب آن حضرت نیز بوده است. و اگرچه برحسب روایتى که خواهیم آورد، عصر امامت امام عسکرى علیه السلام را درک نکرده است، ولى احتمال اینکه درک خدمت آن حضرت را کرده باشد قوى است و امّا روایتى که دلالت دارد بر فضل زیارت حضرت عبدالعظیم و وفات او در عصر امامت امام هادى علیه السلام، روایتى است که صدوق در ثواب الاعمال از شخصى که خدمت حضرت امام هادى علیه السلام شرفیاب شد، به سند نقل کرده است. امام علیه السلام از او پرسید:

«أَیْنَ کُنْتَ؟ »؛ «کجا بودى؟ ».

جواب داد: «زُرْتُ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِالسَّلَامُ»؛ حسین علیه السلام را زیارت کرده‌ام (یعنى به زیارت او رفته بودم).

حضرت امام هادى علیه السلام فرمود:

«أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَاالسَّلَامُ»؛

«آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را زیارت کرده بودى، که نزد شماست، هرآینه مثل کسى بودى که حسین بن على علیهما السلام را زیارت کرده باشد».

ازجمله روایاتى که بر فضل و علم این شریف بزرگوار دلالت دارد، روایتى است منقول از حضرت امام هادى علیه السلام که به یکى از شیعیان رى مى فرماید: «إِذَا أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ بِنَاحِیَتِکَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ الْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اللهِ الحَسَنِیَّ وَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ»؛ «هرگاه چیزى از امر دین تو بر تو مشکل شد، در ناحیۀ خودت در مورد آن از عبدالعظیم بن عبدالله حسنى سؤال کن و از من به او سلام برسان».

از اینکه چنین شخصیّتى در مقام عرض دین خود برآمده است، اهمیت تصحیح عقاید، اعم از آنچه واجب الاعتقاد یا فراتر و بیشتر از آن است، معلوم مى شود.

امور واجب الاعتقاد امورى است که برحسب ارشادات کتاب و سنّت، همه باید به آنها به مفهوم و تعریفى که از کتاب و سنّت براى آنها شده، معتقد باشند تا اطلاق مسلم و مؤمن بر آنها صحیح باشد.

و آنچه فراتر و گسترده تر از این امور است که عدم التفات و عدم اعتقاد به آنها مضرّ به اسلام و ایمان نیست، اعتقاد به آنها به عنوان یک امر دینى و مربوط به دین نیز باید با دلیل معتبر از کتاب و سنّت اخذ شده باشد؛ چنان که عدم اعتقاد به آنها باوجود دلیل کافى از کتاب و سنّت و التفات به آن دلیل، عدم ایمان به نبوّت است.

بنابراین هرکسى باید مطابق بودن عقاید خود با کتاب و سنّت را احراز نماید، به این ترتیب که:

اولاً: آنچه که به حکم شرع، اعتقاد سلبى یا ایجابى به آن واجب است را بشناسد.

ثانیاً: مطابق بودن عقاید خود با آن را احراز کند.

ثالثاً: در مسائل دیگر که به معنایى که گفته شد اعتقاد به آنها واجب نیست نیز اعتقاد خود را بر کتاب و سنّت عرضه نماید.

همه علم و آگاهى از کتاب، سنّت و تألیف کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السلام و با عقایدى که صددرصد و به یقین جزمى و قطعى به آنها معتقد بوده است، باز لازم مى داند که این عقاید را حضور مبارک امام علیه السلام عرضه بدارد تا از امام علیه السلام تصدیق و امضاى صحّت آنها را دریافت نماید، دیگران و به خصوص امثال این حقیر به طریق اولى باید به عرض دین خود مبادرت کنند و براى اطمینان بیشتر و نه فقط به یک نفر بلکه به اشخاص متعدّد از رجال عالم به قرآن، حدیث و معارف اهل بیت علیهم السلام و آنهایى که علمشان را از آن بزرگواران گرفته اند، عرضه بدارند.

در این میدان باید با کمال تواضع و فروتنى کالاى عقیدتى خود را به عرض خبرگان مورد اعتماد و عالم به صحیح و ناصحیح و کامل و ناقص آن برسانیم.

درس هاى اخلاقى از عرض دین حضرت عبدالعظیم علیه السلام

نکتۀ ادبى و اخلاقى که باید از حکایت عرض دین این سید شریف جلیل حسنى آموخت، پرهیز از غرور به علم و مقام علمى است، مبادا که انسان به علم خود و به چند کلمه اصطلاح مغرور شود. غرور یکى از آفات بزرگ درخت انسانیت و موانع رشد، ترقّى و نیل به کمالات است، امّا در میان انواع آن، غرور به علم و غرور به عقل و فهم از همه خطرناک تر است.

ازاین رو بزرگان و پرورش یافتگان مکتب وحى و مدرسۀ تربیت اهل بیت علیهم السلام و افراد ساخته شده و به انسانیت رسیده، هرچه علم و درکشان بیشتر مى شود، خضوع علمى، شکستگى نفسانى و تواضعشان در برابر بزرگان و اساتید زیادتر مى گردد، و در ابداى نظر پیرامون مسائل، حِدّت و تندى ندارند، و به اصطلاح فقها، تسرّع در فتوا نمى نمایند. اینان مى فهمند که رفع هر جهلى موجب التفات به جهل‌ها و مجهولات بیشتر و دریافت پاسخ به هر پرسشى برایشان منبع پرسش‌ها و سؤالات زیادتر است.

بنابراین اگر از یک شخص کم اطلاع، در مورد شناخت انسان، حیوان، درخت، خورشید، ماه یا حقیقت حیات و چیزهاى دیگر پرسیده شود، بى تأمل ادّعاى شناخت مى نماید، امّا اگر از یک عالم یا دانشمندى که عمرش را در رشته هاى مختلف علوم صرف کرده باشد بپرسند: آیا بالأخره این اشیا و این مظاهر قدرت بارى تعالى و خودش یا همه کوشش هایش را شناخته است، جواب خواهد داد: متأسفانه هنوز این اشیا ناشناخته مانده اند، و همین درک، دلیل اوج شناخت و بینش وسیع اوست؛ شناختى که آن شخصِ اول، از آن محروم است و براى این که این شناخت را دارد کمال است.

حضرت عبدالعظیم علیه السلام باوجود بهره مندى از چنین درک و شناختى، متواضعانه در برابر امام زمان خود زانو بر زمین نهاده و دینش را عرضه مى دارد.

نکتۀ دیگر، ادب و صفت ممتاز و ارزشمند دیگرى که در جریان این عرض دین از حضرت عبدالعظیم علیه السلام ظاهر مى شود، تسلیم بى چون وچراى آن شخصیّت والا در مقابل مقام ولایت و حجّت خداست که باید از آن درس آموخت و در مقام پذیرش حقّ و اعتراف به حقّ دیگران بدون هیچ سربزرگى و نخوتى باید حق گزارى کرد که شعبه اى از «إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ» است و یکى از سه عملى است که در بین اعمال جلیله و فضایل ممتازه سخت ترین اعمال مى باشد؛ یعنى هرکسى مَرد عرضِ اندام در میدان این مسابقه نیست و کُمِیت بیشتر افراد در آن لنگ و ناتوان است.

حضرت عبدالعظیم علیه السلام در سلسلۀ نسب و انتساب به امامین همامین حسنین علیهما السلام به دو واسطه از امام على النقى علیه السلام نزدیک تر است؛ زیرا حضرت امام على النقى علیه السلام در نسب به شش واسطه به حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام مى رسد و در عمود نسب، هفتمین فرزند حضرت و هشتمین فرزند حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام محسوب مى شود.

امّا نسب حضرت عبدالعظیم علیه السلام به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد که در عمود نَسَب پنجمین فرزند حضرت امام مجتبى علیه السلام و ششمین فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام است. بااین وجود این سید عظیم الشأن جلیل القدر در برابر حجّت خدا و صاحب ولایت امر چنین متواضعانه رفتار مى نماید که همین ادب و حفظ احترام امام علیه السلام و عرض دین از شخصى مثل او به حضرت امام هادى علیه السلام دلیل باهِر و روشنى بر کمال معرفت، جلالت قدر و عقیدۀ محکم او به ولایت و امامت آن حضرت مى باشد که اگرچه در سلسلۀ شرف نسب به پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیها السلام از امام هادى علیه السلام نزدیک تر است، امّا با معرفتى که دارد مى داند در برابر مقام ولایت و امامت و حجّت خدا هرکه باشد و هرچه داشته باشد محو است، و ایمان به ولایت اقتضا دارد که تا آنجا که در توان دارد شرط ادب و اطاعت از ولى خدا را رعایت نموده و عرض وجودى نکند و زبان حالش این باشد:

با وجودت ز من آواز نیاید که منم

از حضرت على بن جعفر علیه السلام نیز که از مشاهیر بزرگان، اعاظم علما، محدّثین اهل بیت و صاحب تألیفات و آثار مهمّ است، نیز نظیر همین ادب، تواضع و تسلیم نسبت به حضرت ابوجعفر امام محمد تقى علیه السلام روایت شده است؛ بااینکه على بن جعفر عموى بزرگ آن حضرت؛ یعنى عموى پدر امام محمد تقى علیه السلام بود و نسبش به سه واسطه به امام حسین علیه السلام مى رسید و نسب امام جواد علیه السلام به پنج واسطه به حضرت امام حسین علیه السلام مى رسد و ایشان سالمَند ولى حضرت جواد علیه السلام نوسال و نوجوان بودند، بااین وجود بدان طریق، صاحب مقام ولایت – امام جواد علیه السلام – را تعظیم نموده و دست ایشان را مى بوسید.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: