۰

داستان آخرین بیسکویت

در این مطلب داستان آخرین بیسکویت را بزای شما آورده ایم.
کد خبر: ۲۵۰۶۵۸
۱۳:۴۶ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۹

«شیعه نیوز»: هنوز ۴۰دقيقه به پروازش مانده بود. مرد جوان به سمت فروشگاه کوچک فرودگاه رفت و يک مجله و يک بسته بيسکويت خريد تا خودش را سرگرم کند. در گوشه اي از سالن شلوغ فرودگاه نشست و شروع به خواندن مجله کرد،چيزي نگذشته بود که متوجه شد پيرمردي که کنارش روي صندلي نشسته، بدون اجازه او بسته بيسکويت را باز کرد و يک دانه از آن ها را خورد!

مرد جوان از اين حرکت پيرمرد سخت ناراحت شد اما چيزي نگفت و فقط يک بيسکويت از داخل جعبه برداشت و خورد. پيرمرد نيز سومين بيسکويت را برداشت!
لبخندهاي پيرمرد او را بيشتر عصباني مي کرد، مرد جوان در حالي که در دلش به پيرمرد بد و بيراه مي گفت بيسکويت ديگري برداشت و خورد... پيرمرد آخرين بيسکويت را هم برداشت و نيمي از آن را خورد و نيمي ديگر را به پسر جوان تعارف کرد، اما مرد جوان دست پيرمرد را پس زد، زير لب غرولندي کرد و وسايلش را برداشت تا سوار هواپيما شود.

روي صندلي هواپيما نشست ولي هنوز به بي ادبي و پررويي پيرمرد فکر مي کرد،مجله را داخل کيفش گذاشت و سعي کرد ديگر به اين قضيه فکر نکند اما در کمال تعجب ديد يک بسته بيسکويت داخل کيفش قرار دارد. در واقع در تمام مدت او بوده است که از بيسکويت هاي پيرمرد خورده بدون هيچ اجازه اي!

او بار ديگر اسير پيش داوري هايش شده بود، اما اين بار فرصتي براي عذرخواهي نداشت.

منبع : میگنا

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: