۰

اسلام هراسی در کشورهای اروپایی رو به افزایش است

مریم مارتینز می گوید: «زندگی در جامعه ی غربی برای جوانان بسیار پیچیده و دشوار است. آنها نوجوانی را با بحران های هویتی، تنهایی، افسردگی و چیزهایی که هیچ کس نمی خواهد در مورد آن صحبت کند، طی می کنند. گویی در حالیکه خفه شده اند، دارند از بین می روند. از همین جا، می خواهم از روحانیون و علما تقاضایی داشته باشم تا آنها از سراسر دنیا به جوانان ما خط مشی ارائه دهند و جنبشی را در تمام مساجد، جایی که فرصت بیشتری برای ارائه کردن است، به وجود بیاورند و حرکتی را آغاز کنند که آنها پیشگام باشند. ما خانواده هایی که در غرب زندگی می کنیم، حتی اگر عنوان هم نشود، می توانم به شما اطمینان دهم که از سکوت وضعیت جوانانمان بسیار رنج می بریم.»
کد خبر: ۲۴۹۵۱۷
۱۱:۴۳ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۹

مریم مارتینز می گوید: «زندگی در جامعه ی غربی برای جوانان بسیار پیچیده و دشوار است. آنها نوجوانی را با بحران های هویتی، تنهایی، افسردگی و چیزهایی که هیچ کس نمی خواهد در مورد آن صحبت کند، طی می کنند. گویی در حالیکه خفه شده اند، دارند از بین می روند. از همین جا، می خواهم از روحانیون و علما تقاضایی داشته باشم تا آنها از سراسر دنیا به جوانان ما خط مشی ارائه دهند و جنبشی را در تمام مساجد، جایی که فرصت بیشتری برای ارائه کردن است، به وجود بیاورند و حرکتی را آغاز کنند که آنها پیشگام باشند. ما خانواده هایی که در غرب زندگی می کنیم، حتی اگر عنوان هم نشود، می توانم به شما اطمینان دهم که از سکوت وضعیت جوانانمان بسیار رنج می بریم.»

مریم مارتینز، بانوی شیعه خودساخته اهل اسپانیا، همسر و مادر سه فرزند است که برای حفظ بنیان های دینی خود و خانواده خود، به انگلستان مهاجرت کرده و ساکن ولز است.

وی در گفتگویی خواندنی با بخش اسپانیایی خبرگزاری بین المللی شفقنا به روایت زندگی خود، آشنایی با اسلام و مکتب تشیع و مسائل جاری مسلمانان در غرب پرداخته است.

متن کامل این گفتگو به فارسی ترجمه شده است که در ادامه از نظر می گذرد.

شفقنا: لطفا خود را برای خوانندگان ما معرفی کنید.

مریم مارتینز: نام من مریم است و در شهر بارسلونای اسپانیا، در خانواده ای پرجمعیت با ۴ خواهر و ۴ برادر به دنیا آمدم. خانواده ی من، مانند بسیاری دیگر، آبرومند و سخت کوش بودند. آنها مجبور شدند ما را به مدرسه ی شبانه روزی راهبه های مسیحی بفرستند تا در آنجا بتوانیم درس بخوانیم و از فقر آن دوران زنده بمانیم. خدا را شکر درس من خوب بود و به همین خاطر توانستم تحصیلات دانشگاهی را در رشته ی روانشناسی و حقوق ادامه بدهم. اگرچه مدرک نگرفتم چرا که درس خواندن همراه با کار کردن بدون هیچ پشتیبانی از نظر مالی بسیار سخت و پیچیده بود. در ۱۷ سالگی من تنها و دور از پدر و مادر و بدون هیچ پشتیبانی با دنیا مواجه شدم.

اگر چیزی داشته باشم، من آدمی با پشتکار، سرسخت و کله شق، کنجکاو و به دنبال کشف درون خود هستم. اعتقاد به وجود یک موجود برتر که از ما محافظت و مراقبت می کند از همان کودکی در ضمیر باطن من وجود داشت، گرچه هیچ کسی چیزی برای من تعریف نکرده بود. پس از فراز و نشیب های فراوان زندگی و به ویژه با پذیرش اسلام، به خواست خداوند توانستم خودم را بیابم و راه ها برایم هموار شد. اینگونه بود که من در طول روز و در ساعات کاری با او ( کسی که بعدها دوست و شریک زندگیم شد. او همسرم است، بوده و خواهد بود) آشنا شدم. همسرم متولد کویت است، اگرچه خانواده او اهل شهر نجف و بغداد عراق هستند. ما در آلمان توسط یک روحانی ایرانی به عقد هم درآمدیم. خانواده ای تشکیل دادیم و وقتی سه فرزند ما هنوز کوچک بودند تصمیم به مهاجرت گرفتیم تا بتوانیم آنها را مطابق با ارزش های اسلامی تربیت کنیم. از طرف دیگر انجام این کار در بارسلونا غیرممکن بود.

ما در ولز ساکن شدیم چرا که در اینجا تعدادی از اعضای خانواده ی همسرم سکونت دارند. چیزی که برای ما مهم بود این بود که بتوانیم به یکدیگر کمک کرده و همدیگر را پشتیبانی کنیم. اینجا یک جامعه ی شیعه و دارای مکانی آرام است که در آن می توانید افرادی مهربان و محترم از جاهای مختلف را پیدا کنید.

فرزندانم امروز بزرگ شده اند. دختر بزرگ من در حال حاضر در دانشگاه درس می خواند. سپتامبر آینده خواهر او نیز به دانشگاه می رود و پسرم سال آینده وارد دانشگاه می شود. فارغ از تحصیلاتشان، آنها افرادی مؤمن و معتقد و درست کار هستند. ان شاءالله امیدواریم که در صورت تمایل خوشان آنها بتوانند در آینده ی نزدیک پیرامون اسلام مطالعه و تحقیقات بیشتری داشته باشند.

 

شفقنا: چگونه با اسلام آشنا شدید؟

مریم مارتینز: اولین ملاقات من با اسلام در بهار سال ۱۹۷۶ بود. در آن زمان معمولاً عادت داشتم برای دیدن روزنامه ها جلوی کیوسک روزنامه فروشی بایستم. آن روز صبح، عکسی توجه مرا به خودش جلب کرد. عکسی که در آن مردی با ریش و عمامه ی سیاه بود و برای او شاخ گذاشته بودند. انگار که خودِ خودِ شیطان بود.

در آن زمان من در یک اقامتگاه با راهبه ها در مرکز بارسلونا زندگی می کردم. باید بگویم که آنها از من مراقبت کردند و مرا به خوبی تعلیم داده و تربیت کردند که من همیشه از این بابت از آنها سپاسگزارم. به محض بازگشت در اتمام کلاس هایم، آن عکس را در ذهنم دنبال می کردم. از مذهبی که بیشتر دوستش داشتم و آن را تحسین می کردم. مذهبی که به من آموخت که دنیا را با معیارهای خودم ببینم، برای آنچه واقعاً مهم است بجنگم و این نه تنها کنجکاوی من بلکه اعتماد به نفس مرا افزایش داد.

نقطه ی عطف زندگی من، شخصیت و معلمی بزرگ و برجسته به نام خانم لوس ماریا بود. کسی که من عادت داشتم با او صحبت کنم و در مورد آنچه که برایم جالب یا نگران کننده بود با او مشورت می کردم. از طریق او بود که در مورد شخصی که عمامه به سر داشت سؤالم را مطرح کردم. و او پاسخ داد که او یک رهبر مذهبی متعلق به یک اقلیت اسلامی به نام شیعیان است و در سراسر جهان او را می شناسند. او به من گفت اگر می خواهم بیشتر بدانم درجستجوی اطلاعات باشم و این کنجکاوی مرا بیشتر می کرد.

و از این طریق بود که به طور خلاصه در مورد انقلاب اسلامی ایران مطالعه کردم و آنچه که کشف کردم تآثیری عمیق بر من گذاشت. خوب، نمی توانستم درک کنم که چه طور ممکن بود در مقاله ای از یک روزنامه از مردی فرهیخته، مؤمن، خداپرست و بدون هیچ گونه تمایلی به قدرت، تجمل گرایی و مادیات، به عنوان «شیطان» یاد شود. فردی مذهبی که یک ملت را متحد کرده بود تا در برابر ظلم و بی عدالتی قیام کنند. مردی که مردم با اشک به استقبالش می رفتند! و واقعا چیزی که غیر قابل باور بود این بود که هیچ کس اظهارنظری نمی کرد، و تمام این واقعه بدون استفاده از خشونت و حتی نیاز به شلیک یک گلوله بود.

این جریان اولین برخورد من با اسلام به لطف اولین آشنایی من با امام خمینی(ره) بود. اما از آنجا که در آن زمان اینترنت وجود نداشت، از آن به بعد دیگر نتوانستم به اطلاعات بیشتری دسترسی پیدا کنم.

شفقنا: چه شد که به اسلام گرویدید؟

مریم مارتینز: بعد از گذشت یک دهه و پس از وقایع مختلفی که برای من رخ داد و مرا به سمت یک بحران وجودی سوق داد، به معنای واقعی کلمه احساس یأس و ناامیدی، پوچی و مرگ کردم. خودم را متقاعد کردم که آیین مسیحیت نمی تواند پاسخی به شبهات وجودی یا نیازهای معنوی من بدهد. آنچه باقی مانده مبتنی بر تعصب است و معنویت به فراموشی سپرده شده، دیگر به اعمال عبادی نمی پردازند و خدا تنها در دعاهای روزهای یکشنبه یاد می شود.

بنابراین خیلی زود فهمیدم که همه چیز یک دروغ بزرگ بوده است! اینکه کشیش ها موعظه می کردند اما خودشان عامل به آن نبودند. و همیشه یک نفر برتر در رأس وجود داشت که از دین به عنوان ابزاری برای کنترل و مدیریت مردم استفاده می کرد. بنابراین من از رفتن به کلیسا و شرکت در مراسم دست کشیدم. در جستجوی چگونگی پر کردن آن خلأ عمیق و بی حسی که روح و زندگی مرا فرا گرفته بود، بودم.

باید این مطلب را روشن کنم که در مورد من ترک کلیسا، هیچگاه شامل خدا و ایمان من به او نمی شد. تا آنجایی که به خاطر دارم، همیشه به وجود کسی اعتقاد داشته ام که از ما برتر است، کسی که از او می توان کمک خواست و با او مناجات کرد. اگر اینطور نبود، من مدت ها پیش بایستی مرده باشم.

اینگونه بود که من مستقیماً و بدون هیچ واسطه ای -همان هایی که مورد دلخواه من نبودند- او را وجدان کرده و یافتم. دیگر کسی به جز او برای من باقی نمانده بود و از او کمک می خواستم. در این جستجو، به مطالعه ی مطالب گوناگون از شعر گرفته تا فلسفه می پرداختم، بدون آنکه این خلأ مرا آرام کنند. تا اینکه یک روز که در یک کتابفروشی بودم، قرآن کریم را پیدا کردم. آن را گشودم و اولین چیزی که خواندم این بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

«به نام خداوند بخشنده ی مهربانم»

و همین برایم کافی بود.

فکر کردم اگر واقعاً خدایی بخشنده و مهربان وجود دارد، آن وقت او را برای خودم می خواهم. خیلی ضروری به او نیاز دارم! کسی که دلسوز و مهربان باشد در زندگی من حیاتی و ضروری است.

اما این فقط آغاز راه بود ، زیرا از آن لحظه به بعد همه چیز تغییر کرد. من شروع به یافتن کتاب و اطلاعات کردم و کمی بعد به کمک اینترنت پیدا کردن اطلاعات بیشتر، برایم راحت تر شد. بدین ترتیب توانستم کتاب هایی تهیه کنم و بخوانم که قطعاً آنها موقعیت و شیوه ی زندگی مرا تغییر می داد. قرائت قرآن کریم تأثیری آنی داشت و من متوجه شدم که علوم بیان شده در قرآن باورنکردنی است. وجود خدا و هدف و برنامه ی او غیر قابل انکار است. سپس، مطالعات و تأملات بیشتری بر سر راهم قرار گرفت که مرا عمیقا و به صورت ویژه تحت تأثیر قرار داد. همچون کلمات قصار، خطبه ها و نامه های امام علی (علیه السلام) –کتاب نهج البلاغه- یا کتاب ۴۰ حدیث امام خمینی (ره) که در آن جنبه ی عرفانی وی را کشف کردم. کسی که نه تنها برای او ارزش و احترام قائلم بلکه در حقیقت این تصویر او بود که مرا تحت تاثیر قرار داده بود.

متوجه شدم که اسلام بر خلاف مسیحیت مبتنی بر سخت گیری های مذهبی نیست بلکه مبتنی بر منطق و شناخت است. اسلام شما را به شناخت دعوت می کند و ایمان از طریق شناخت و منطق حاصل می شود و نه تعصب. و این واقعاً برایم دلچسب بود. بدین ترتیب می توانستم پاسخ آنچه را که دور از ذهن بود و قبلا نمی توانستم برای آنها پاسخی داشته باشم را به دست بیاورم و جستجو کنم.

شفقنا: با مسلمان شدن چه چیزهایی را به دست آوردید و چه چیزهایی را از دست دادید؟

مریم مارتینز: به طور کلی باید بگویم که تمام چیزهای منفی و بدترین های زندگی خود را از دست دادم و در عوض آن آرامش را بدست آوردم. آرامش در آگاهی نسبت به این موضوع که این جهان همراه با رنج و شادی های اندک، زود گذر است و زندگی دیگری وجود دارد که در انتظار ماست.

باید بگویم به طور خاص ترس را کنار گذاشتم. پیش از این تقریباً از همه چیز می رنجیدم و می ترسیدم؛ ترس از نادان بودن، ترس از اینکه چه کسی هستم، ترس از متفاوت بودن، ترس از خواستنی نبودن، ترس از نداشتن خانواده، دوستان، خانه، ترس از دست دادن شغل، ترس از اینکه ندانم چه کار باید بکنم و ترس از ازدواج نکردن.

اما امروز می توانم بگویم که دلم برای هیچ چیز تنگ نمی شود و اگر چیزی باشد که از آن متأسف و پشیمان باشم این است که ای کاش از قبل با اسلام آشنا می شدم چرا که مطمئناً این اسلام بود که مرا از رنج و ناامیدی دور کرد.

و اگر تا کنون چیزی بدست آورده ام، به واسطه ی رحمت الهی پروردگار بوده است و بدون شک او بوده که مرا تا به اینجا رسانیده است تا عشق بورزم و از زمانی که در گذشته بودم بهتر باشم. بنابراین حتی اگر فهرست کردن جزئیات موضوعی بی پایان و ناقص باشد، سعی می کنم که ضروری ترین آن ها را برشمارم.

با گفتن این شروع می کنم که با اسلام، عشق، دوستی، روح گمشده و آرامش نسبی درونی را دوباره به دست آوردم. به لطف خداوند متعال که هر که را که از او درخواست کند هدایت می کند، من این فرصت را پیدا کردم که با اسلام حقیقی، آخرین پیامبرش (ص) و خانواده ی محبوب او اهل بیت (علیهم السلام) آشنا شوم. فقط این برای من بس است چرا که محبت نسبت به خاندان پیامبر بدون هیچ تلاشی و به صورت فطری در من متولد شد. برای من همین کافی بود که با آنها آشنا شوم و آنها را به عنوان عالی ترین نمونه های بارز از فضایل و کرامات انسانی بشناسم.

عشق و علاقه نسبت به فاطمه زهرا (س) مصداق بارزی از محبت یک دختر، همسر و مادر است. کلمات مجال سخن گفتن از امام علی (ع) و فرزندان ایشان را نمی دهد. تمامی آنها نمونه های بارزی از قرآن کریم هستند. هرچه را که آموخته ام به واسطه ی آنهاست و آنها هستند که مرا یاری کرده اند. آنها به من و اینکه چگونه باشم و چه طور به عنوان همسر، مادر در تربیت فرزندانم، یک دوست، همسایه و یک شهروند نقش ایفا کنم یاری می کنند.

بله، اسلام همچنین مرا سوق داده تا به بخشی از جامعه ی بزرگ مؤمنان تعلق پیدا کنم. به بازشناختن مردم به آنچه که عمل می کنند نه آنچه که می گویند. اینکه از کسی غیر از خدا چیزی را انتظار نداشته باشم. آموخته ام که خداوند متعال احتیاجی به ما ندارد بلکه این ما هستیم که نیازمند او هستیم و از رحمت و هدایت او ناامید می شویم.

ما بهترین خالق، عالم، عادل، قادر و مهربان را داریم که می تواند حاجت ما را بدهد و ما را یاری نماید. پس او تنها ما را نیافریده، حفظ و راهنمایی نمی کند، بلکه اهداف او بسیار مهم و بزرگ است. کافی است تا ما به او ایمان بیاوریم، جهاد فردی را ادامه بدهیم و برای ظهور امام عزیز و حاضرمان، امام زمان (عج) که خدا ظهور او را برساند، دعا نماییم.

علی رغم دانش ناکافی من، این طور می توانم بگویم که اسلام تنها یک آموزه نیست بلکه همه چیز است که وقتی شما با آن آشنا می شوید، بدون آنکه دلیل ذاتی آن را بدانید، در اعماق قلبتان شما را لمس می کند، به گونه ای که شما را تغییر می دهد و مانند الماس صیقل می دهد و این چنین است که هرگز نمی توانید از او جدا شوید. می توانم با اطمینان بگویم که این همان چیزی است که با اسلام برای من اتفاق افتاده است. یک بار آشنا شدن همان و توان جدا نشدن از آن همان!

گرویدن من به اسلام بر کل زندگی و هستی من تأثیر گذاشته است. اعتقاد و قدرت من بیشتر شده است. دیدگاه من پیرامون حقیقت و عدالت، و به همان ترتیب پیرامون جامعه و جهان تغییر کرد. تعهد و علاقه من بیشتر شد و متوجه شدم که بایستی در مبارزه برای تحقق جامعه ای عدالت محور نقشی فعال تر داشته باشم. اسلام همچنین بر شیوه ی دانستن و عمل کردن در زندگی روزمره ی من تأثیر گذاشت.

اسلام ثابت می کند که این جهان پایان همه چیز نیست بلکه محلی است برای آزمایش و امتحان و جایگاه ما در جهان دیگر بستگی به آنها دارد. ماندگاری ما در جهان دیگر خواهد بود. شناختن خویشتن در حقیقت شناخت خدای یکتا است. دانستن اینکه اوست که ما را آفریده، هدایت، راهنمایی و مراقبت می کند و از نعمتها بهره مند می سازد. ما به او و رحمتش وابسته هستیم.

شفقنا: از نظر شما اسلام و مسیحیت چه نقاط اشتراکی دارند؟

مریم مارتینز: من معتقدم که هر دو دین پایه و اساس مشابهی دارند که ما می توانیم آن را تعالیم روحی و اخلاقی بنامیم. به عنوان مثال، همان طور که خود را دوست داری، دیگران را نیز دوست داشته باشی. اما هردوی این آیین ها از جهات دیگر از یکدیگر فاصله می گیرند. به عنوان نمونه، در اسلام لزومی ندارد که بخاطر گناهان مرتکب شده کسی را واسطه قرار بدهید و در مقابل یک کشیش استغفار کنید، در حالی که در مسیحیت باید فرد دیگری را واسطه قرار دهید که این مسلما می تواند کمی ناراحت کننده باشد.

مسلماً مسیحیت بایستی درصدد بازشناسی دروغ های بزرگی که در پی آن مبنای اعتقادات خود را استوار کرده است، برآید. در قرن بیست و یکم، دیگر هیچ کس نمی تواند ادعا کند که به حفظ ایمان مبتنی بر دروغ ها، سختگیری ها و ایمان بدون بصیرت ادامه می دهد. تا زمانی که تحولات عمیقی در سخت گیری ها صورت نگیرد و آنها بر اساس هماهنگی با حقیقت نباشند ، کلیسا به سختی پیش خواهد رفت و همچنان افراد وفادارخود را از دست خواهد داد. به عنوان مثال، تعصب بر تثلیث نه قابل باور است و نه بر اساس منطق.

علاوه بر این، ما نمی توانیم بگوییم که یک کتاب آشکار و معتبر متعلق به مسیحیت است. زیرا به عقیده ی من این کتاب پر است از تناقضات، عدم منطق و عقلانیت. بنابراین یک رویکرد جدید مبتنی بر حقیقت و عقلانیت امری ضروری و اساسی است. علاوه بر این، کلیسا در برابر مؤمنین خطاهای سنگینی مرتکب شده است. بدین ترتیب در موارد مختلف، مثل دیکتاتوری ها، مانند دوران دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا، در کنار دیگر ظالمان قرار گرفته است.

علاوه بر این، کلیسا اغلب به ارتکاب وحشتناک ترین جرائم و سوء استفاده های جنسی علیه کودکان متهم شده است. بدتر اینکه اطلاعی از نحوه ی برخورد با این اتهامات در دسترس نیست و یا لااقل نیاز است که متهمان فوری عزل شوند. آنها اجازه می دهند که مجرمین حتی محاکمه نشود و همچنان در همان مکان یا مکانی دیگر به فعالیت خود ادامه دهند.

مسیحیت بر خلاف اسلام، کتاب معتبری ندارد وضمناً با گذر زمان جنبه ی معنوی خود را از دست داده است و سلسله مراتب کلیسایی آن نیز از اینکه به عنوان افراد شریف و با ایمان در نظر گرفته شوند، فاصله گرفته است.

شفقنا: اسلام و مسیحیت چگونه می توانند به صلح جهانی کمک کنند؟

مریم مارتینز: پاسخ به این سؤال شما کمی دشوار است چرا که من معتقدم برای حاکم شدن صلح در سطح جهانی نیازمند یک فرایند طولانی است که به عوامل بسیاری بستگی دارد که قابل توجه است. به عنوان مثال، لازم است ابتدا عدالت و حقیقت حاکم شود و امتیازات اقلیت به نفع اکثریت تمام شود. برای این مهم ما نیاز داریم که اکثریت مردم دانش و آگاهی کافی بدست بیاورند و بایستی کلیه ی ساختارها و سیستم ها اعم از سیاسی، قضایی، آموزشی، بهداشتی و غیره را تغییر دهیم.

همه ما انسان هایی با حقوق و تعهدات برابر هستیم و باید از فرصت های یکسان بهره مند شویم. اما حقیقت این است که سیستم حال حاضر به گونه ای است که اکثریت به نفع قشر مرفه و برتراست تا دیگران در بردگی بمانند. اگر مسیحیت اصلاح عمیقی در سلسله مراتب و ساختار خود ایجاد نکند و آموزه های واقعی را باز پس نگیرد، آئین مسیحیت الگویی برای پیروی نیست. واضح است که همچنین ما بایستی کلیسای کاتولیک را از کلیسای ارتدکس -که به آموزه های اسلامی نزدیکتر است- متمایز کنیم.

در یک جمع بندی، این تنها اسلام واقعی است که می تواند به صلح جهانی کمک کند. پذیرش اسلام نه تنها بر افراد با توجه به ارتباط آنها با خدا و اطرافیان ایشان بلکه بر کل جامعه تأثیرات فوری دارد. اسلامی که به خوبی درک و پذیرفته شده باشد نه تنها بر فرد بلکه کل جامعه تاثیر می گذارد و تمام ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و غیره را تحت تأثیر قرار می دهد.

جدایی ادعا شده بین ایمان و حکومت که دولت های غربی قصد تحمیل آن را به جوامع اسلامی دارند، نادرست است. زیرا ساختار حکومت از ایمان جدا نیست، اما داشتن ایمان به معنای برپایی یک حکومت عادلانه و توزیع عادلانه ی ثروت است.

شفقنا: نگرش شما پیرامون دیدگاه اسلام درباره ی نماز، روزه، حجاب و غیره چیست؟

مریم مارتینز: در همه ی جوامع و همچنین ادیان، قوانینی برای پیروی کردن از آنها وجود دارد. در نتیجه این امری منطقی و عادی است که اسلام حاوی قوانینی باشد که براساس دستورات الهی است. به عبارت دیگر، آنچه که «فرامین اسلامی» نامیده می شود، مبتنی بر فرامین الهی است که در قرآن کریم بیان شده است.

و نگرش من نسبت به آنها تسلیم صادقانه و ساده است. خوب، شخصاً اینکه برای خودم هر آنچه که مورد پسند من است را خوب بدانم اما دیگر موارد را انجام ندهم بسیار شرم آور و بی احترامی می دانم. من برای پیش گیری از ایجاد سوء تفاهم آن را شفاف سازی می کنم. چیزی که می خواهم بیان کنم این است که برای من غیرقابل درک و شرم آور است که سعی نکنم به اجرای فرامین و احکام خداوند متعال بپردازم درحالی که از او درخواست کمک و نعمت های بیشتر کنم. دیگر ما می دانیم که هرگز نمی توانیم شکر او را آن طور که شایسته است به جا بیاوریم، بنابراین حداقل باید سعی کنیم از دستورات و فرامین او اطاعت کنیم، که از طرف دیگر این برای خود ما سود دارد. به عنوان نمونه نماز. نماز ما را پاک و مطهر می کند، قدرت می بخشد و شفا می دهد. امیدوارم بتوانم روزی معنای حقیقی نماز را درک کرده و سعادتمند زندگی کنم.

از فواید روزه داری فکر می کنم همه آگاه باشند زیرا این موارد توسط متخصصان مختلف پزشکی ذکر شده اند. این فواید تنها به بدن محدود نمی شوند، بلکه آثار وضعی آنها بر روح نیز تأثیر می گذارد.

در مورد حجاب، مطالعه و شنیدن دستورات علمای دینی در مورد الزام به پوشیدن آن ضروری است. در ابتدا برای من قابل فهم نبود که چرا باید خود را بپوشانم، زیرا یک ضرب المثل است که می گوید «عادت راهب را نمی سازد» و فکر می کردم کسی که خود را می پوشاند الزاما آدم بهتری نیست. چقدر احمق بودم! خوب من مطمئناً نمی دانم آن فرد شخص بهتری هست یا نه اما امروز می دانم که او حتما مطیع تر است.

خوب، مانند سایر مواردی که ذکر شد، گزینه ای برای پوشیدن یا نبودن آن وجود ندارد، بلکه خیلی ساده این تنها دستور است که فردی آزادانه و از روی اختیار تصمیم می گیرد از آن اطاعت کند و یا نکند. تصمیم من از عمق وجود من نشأت می گرفت. من نمی خواهم بگویم آسان بود. نه، اما این حجاب است که زن را به کمال می رساند و نعمت ها را نشان می دهد. و امروز حجاب بخشی از وجود من است و من آن را دوست دارم، زیرا مرا هوشیار می کند و از تعرض ها دور می سازد.

شفقنا: به نظر شما موقعیت فعلی زنان در اسلام و مسیحیت چگونه است؟

مریم مارتینز: موقعیت بانوان در ۲۰ سال گذشته بسیار تغییر کرده است. می توانیم بگوییم که یک بانوی غربی این ارزش را برای خود قائل شده است تا خود را از ستم هایی که توسط جامعه به طور کلی و به طور ویژه مردان انجام می شود، رها کند. بنابراین، یک بانوی غربی و مسیحی از اینکه بخشی از نیروی کار تلقی شود خود را رها کرده است.

من معتقدم آنها ما را آزار دادند و نتیجه این به اصطلاح «آزادی زنان» این شد که ما را مجبور کرد تا در خانه و بیرون از آن بیشتر کار کنیم و از فرزندان و خانواده ی خود غافل شویم. هدف حاصل از این آزادی، فروپاشی خانواده بود و وضعیت بدتر شد، این در حالیست که مردان در مقابل زنان قرار می گیرند تنها به این دلیل که آنها مرد هستند.

اگر بانوان مسیحی از لحاظ شیوه ی رفتار و حفظ جایگاه خاص، متمایز شوند، می توانیم تأیید کنیم که انقلاب فمینیستی همه چیز را با این تصور غلط که زنان باید مستقل شوند و از حقوق یکسانی برخوردار باشند، نابود کرد. در پایان، معلوم شد که فقط به نظر می رسد ما حق داشته باشیم و در حال حاضر پایان دادن به هر مردی در اسپانیا بسیار آسان است. فقط لازم است برای بدرفتاری او گزارش دهید، فرقی نمی کند، حتی اگر دروغ باشد.

در حال حاضر آنها به خاطر زن بودنتان حق را به شما خواهند داد. بنابراین وضعیت یک بانوی مسیحی به معنای شکستن ارزشها و دور شدن از مسیحیت واقعی است. امروزه هیچ کس به یاد خدا نیست و تعداد معدودی برای خواندن مناجات جمع می شوند. یک بانو تمام ارزش خود را از دست داده و تبدیل به کالایی خالص شده است. اما من نمی توانم و نبایستی آن را تعمیم بدهم. اگرچه که کم، اما می دانم که هنوز هم بانوان مسیحی باقی مانده اند که به ایمان خودپایبند هستند، و بسیار فعال هستند و تلاش می کنند وضعیت گروه های در معرض خطر یا نامطلوب را بهبود بخشند، خواه آنها فقیر، پناهنده، زن یا یتیم باشند.

درمورد بانوان در اسلام، حتماً همین اتفاق رخ داده است. امروزه بانوان مستقل تر نیز هستند، آنها در رشته های دانشگاهی پذیرش می شوند و در همه زمینه ها متخصص هستند. موضوعی که بدون شک باید برای آن جشن بگیریم. اما در عین حال جامعه مصرف گرا برای زنان افزایش پیدا کرده است. هم اکنون مد، زیبایی و تمایلات بر روند زندگی ما جاری شده است. و این موضوع می تواند به روشی مشاهده گردد که امروزه بسیاری از بانوان مسلمان – با یا بدون حجاب- در خیابانهای شهرهای ما دیده شوند.

آنها لباس خود را مطابق با مد روز تغییر داده اند و صورت آنها به گونه ای فوق العاده آرایش شده که انگار به عنوان عروسک چینی به نمایش درآمده اند. در مساجد ما، هربار کمتر از قبل جوانان علاقمند به حضور هستند و آن هم در زمان مناسبت های خاص. این تنها تقصیر جوانان نیست بلکه بر عهده ماست که بایستی بیشتر به آنها توجه کنیم و اسلام را به گونه ای به آنها معرفی کنیم که به نظرشان نزدیک برسد و علاقه و مشارکت آنها را برانگیخته کند و به صورت فعالتری آنها را به مشارکت کردن در کارها جهت دهد.

به طور خلاصه بایستی بگویم که در حال حاضر دین در بحران است. در مسیحیت فروپاشی حتمی است، در اسلام نیز با وجود اینکه تعداد بیشتری از افراد به این آئین می گروند اما حقیقت این است که افرادی که مسلمان متولد می شوند فعالیت مذهبی چندانی ندارند و به طور کلی بانوان بیشتر به مسائل مادی علاقه دارند تا معنوی. به عنوان مثال در مسجد ما جوانان بسیار کمی را می توانیم ببینیم و این نگران کننده است.

شفقنا: از بانوان بزرگ مسلمان در تاریخ چه آموخته اید؟

مریم مارتینز: زن آفریده ای فوق العاده است. به راستی نیروهای قدرتمندی در او وجود دارد که اگر از آنها به خوبی استفاده کند، می تواند همه چیز را تغییر دهند. جمله ای از پیامبر محبوب ماست که می گوید: «بهشت زیر پای مادران است» و مطمئناً، عشق در زن نیرویی خارق العاده و متحول کننده است.

حال اگر بخواهم از بانوان بزرگ تاریخ صحبت کنم، از حضرت فاطمه زهرا (س) سخن خواهم گفت زیرا او برای من مصداق بهترین الگو از یک بانوی استثنایی است. نه تنها به این دلیل که او دختر پیامبر محبوب ماست یا همسر عزیزترین، خردمند ترین و بهترین آقای ما امام علی (ع) است و یا مادر امامان محبوب ما امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است، بلکه به این دلیل است که از میان بهترین بانوان، عالی ترین فضایل برای اوست. او کسی است که در آخرین روزهایی که پدر محبوبش دیگر در این دنیا نبود، برای روایت وقایع آینده حضرت جبرئیل به دیدارش می آمد.

دلیلش این است که ایشان کسی است که من در قلبم حاضر دارم، به عنوان الگویی که به عنوان مادر و همسر در زندگی دنبال می کنم. زیرا زمانی که شکایت می کنم، قلبم درد می گیرد، پس ایشان را به یاد می آورم و غمی دیگر نیست. ایشان به من قدرت می دهد، وقتی همه چیز چند برابر می شود، زیرا این بهترین نمونه ای است که می توانم در تمام تاریخ پیدا کنم. ایشان برای من ایده آل ترین الگوی یک بانو است. در ایشان تمامی جنبه هایی که یک زن می تواند بزرگ شود، یافت می شود. ایشان مؤمنه، محبوبه، عالمه، فروتن، سیاس، شجاع به معنای واقعی کلمه انسان و بسیار جوان و برای تمامی این فضایل عالی سزاوار بود. افسوس که پایان عمر ایشان غم انگیز و ناعادلانه بود و نشانی از قبر ایشان معلوم نیست.

اما ما می توانیم در هر جایی ایشان را زیارت کنیم و برای او بگرییم. مرگ ایشان بسیار دردناک است و عدالت را خواستار است. نبود ایشان برای امام عزیزمان حضرت علی (ع) بایستی بسیار سخت وغیرقابل تحمل بوده باشد. و بدین ترتیب ایشان الگوی من برای پیروی کردن است زیرا من هیچ بانویی را بهتر از ایشان نمی شناسم.

شفقنا: حجاب در مسیحیت به چه شکل وجود دارد و چرا غرب اینقدر در برابر حجاب واکنش نشان می دهد؟

مریم مارتینز: حجاب در مسیحیت و دیگر فرازهای تاریخی پوششی بود که به طور معمول استفاده می شد. این مطلب را می توان در طول تاریخ هنری در نقاشی های بی شماری مشاهده کرد. همچنین در کلیساهای سرتاسر اروپا، تمامی راهبه ها با روسری نشان داده می شوند. بنابراین از نظر شخصی حجاب پوششی است که نباید جلب نظر کند و یا نمادی از فشار بر زنان باشد.

می توان این طور عنوان کرد که مادر و مادربزرگ من از آن استفاده می کردند تا صرفاً احترام بگذارند؛ نه به خاطر اعتقادشان از لحاظ مذهبی بلکه به عنوان یک عرف اجتماعی. علاوه بر این، افراد مذهبی در اسپانیا و سراسر جهان تا سال ۱۹۷۵ با حجاب بودند. تا آن هنگام که شروع به ترویج برداشتن کلاه یا روسری خود کردند. حقیقتا این مدرن کردن برای خیلی از افراد بسیار ناراحت کننده و شرم آور بود. اما هم اکنون می توان گفت که در حال حاضر هیچ زن مسیحی نیست که روسری سر کند. البته به غیر از برخی مادربزرگ ها و مسیحیان ارتدکس روسیه، آلبانی و جاهای دیگر. در جایی که من سکونت دارم هنوز معمولاً مادربزرگ هایی را با روسری می بینم و اینجا انگلستان است.

در هر حال، من معتقدم که تمام این واکنش هایی که در برابر حجاب صورت می گیرد ناشی از نادانی و عدم شناخت است و به اسلام و صد البته زن در اسلام تهمت ناروا زده شده است. تقریباً همیشه از زن در اسلام تصویری نادرست ارائه شده و به عنوان فردی که هیچ حقوقی ندارد، مطیع در برابر خواسته های مرد، ناتوان و نادان است، مطرح شده است.

هیچ گاه عنوان نشده که یک زن می تواند شخصاً برای خود تصمیم بگیرد و او شخصا تصمیم می گیرد که از روسری استفاده کند. نتیجه اینکه این عدم شناخت آسیب زیادی رسانده و کلیشه ایجاد می کند. ما نیز نمی توانیم مردم را به دلیل عدم شناختشان سرزنش کنیم، اما بایستی آنها را آموزش دهیم و دلیل آن را توضیح دهیم. به عنوان مثال، من اخیراً در اسپانیا بودم و افراد حاضر در بازار من را فاطیما صدا می زدند. من به آنها لبخند می زدم و فکر می کردم چه نام زیبایی! اما همان موقع متوجه شدم که آنها فکر می کنند که من مراکشی هستم. من به آنها گفتم که این اسم من نیست و من هم مراکشی نیستم بلکه اهل همان کشور هستم. چهره ی متعجب آنها و آن طورکه به من نگاه می کردند هنوز هم باورنکردنی است. این نمونه ای از یک تعصب است که نشان می دهد تنها زنان مراکشی روسری سر می کنند. حتی به ذهن آنها هم خطور نمی کند یا حتی احتمال اینکه چنین فردی اسپانیایی باشد را نمی دهند.

هنوز خیلی کار برای انجام است. مردم نسبت به آنچه نمی شناسند واکنش بدی نشان می دهند. بسیار مسلم است که اسلام در سرتاسر غرب ناشناخته است. به نفع نظام سلطه گری نیست چرا که آن را به معنای یک انقلاب تلقی می کنند. تصویر اسلامی که به دنیا نشان داده می شود، اسلامی دروغین – تروریست، جنایتکار، ظالم، که با فریاد “الله الله اکبر” می کُشند، همه برای ایجاد ترس و نفرت است. و این بارها و بارها در جامعه تکرار می شود. اسلام واقعی در جامعه غربی ما ناشناخته است.

شفقنا: درباره اسلام و مسلمانان در اسپانیا و ولز چه می توانید برای ما بگویید؟

مریم مارتینز: اسلام وهابی عربستان سعودی همیشه مورد استقبال دولت اسپانیا قرار گرفته است. به همین خاطر است که ما قریب به ۳۰ مسجد عالی داریم. آنها به تأسیس مساجد و نشر جزوه ها و کتاب ها کمک شایان و بسیار خوبی کرده اند. اما همه ی اینها بیشتر به تروریسم کمک کرده تا ایمان و دانش. به لطف خدای متعال، در سال های اخیر مساجد شیعه در مادرید و آندلس باز شده اند. در کاتالونیا این موضوع که مهاجرت پاکستانی ها موجب بازگشایی مساجد شیعه شده است امری شناخته شده است و به علاوه آنها برای مراسم محرم به خیابان ها می روند. اما با این وجود، اسلام در اسپانیا هنوز هم به عنوان موضوعی بیگانه برای ما و فرهنگ ماست. انگار این چیزی است که متعلق به فرهنگ های دیگر در سرزمین های دوردست است و مسلمانانی که در اسپانیا زندگی می کنند، معمولاً مراکشی هستند، که به آنها در گذشته «مورو» گفته می شد.

امروزه در ولز رو به رو شدن با مسلمانان در همه جا طبیعی است. یک دهه پیش تعداد زیادی از آنها وجود نداشت. و تعداد کمی از زنان محجبه در محل کار دیده می شدند. امروزه مواجه شدن با زنان مسلمان که در همه جا کار می کنند، طبیعی است. با این وجود، ما باید هوشیار باشیم زیرا همیشه می توانید افراد بی مغزی را در هر کجا پیدا کنید. و همچنان بایستی هوشیار باشید زیرا شما مورد استقبال همه ی دنیا نیستید. اما به طور کلی در ولز به ما احترام می گذارند و معمولا ما را اذیت نمی کنند. ما مساجد و مغازه های حلال خودمان را داریم، هرچند در سایر سوپر مارکت ها نیز محصولات را می توان یافت.

شفقنا: در حال حاضر از تاریخ اسلام در اسپانیا چه باقی مانده است؟

مریم مارتینز: باید بگویم که با وجود تلاش برای پاک کردن و به دست فراموشی سپردن هر آنچه که نشان دهنده فرهنگ اسلامی است، این امر میسر نشده است. و علیرغم اینکه من متخصص نیستم و مطمئناً نویسندگانی هستند که آثار به جا مانده از اسلام را بهتر نشان بدهند، اما بله، تا حدی می توانم مثال های مختلفی را ذکر کنم که حتی امروزه نیز این آثار قابل مشاهده هستند:

معماری: ما مساجد و بناهای تاریخی همچون مسجد الحمرای گرانادا، مسجدکوردوبا، حمام های ترکی مایورکا و مکان های بیشمار دیگری در سراسر اسپانیا داریم که آنها در گذشته تأثیرات بسیاری را بر تمام اروپا به جا گذاشته اند.

علم نجوم: مسلمانان در شهرهای بسیار مهم امپراطوری اسلامی یعنی کوردوبا و تولدو، رصدخانه هایی را تأسیس کردند. آنها آونگ و ساعت های خورشیدی را ابداع کردند و خسوف و کسوف را پیش بینی می کردند.

علم فیزیک: آنها قطب نما، ستاره فضایی، نمودار دریایی و بادبان را به کمال رسانده و توسعه دادند. آنها همچنین در استفاده از سدها برای تولید انرژی هیدرولیک و در تولید ساعت های آبی پیشگام بودند.

علم شیمی: آنها اولین علوم در مورد محصولات مهمی همچون الکل، اسید سولفوریک، آمونیاک یا جیوه ارائه نمودند. ما همچنین فرایند تقطیر، هنر رنگ رزی، برنزه کردن چرم یا خنک کردن فولاد را مدیون آنها هستیم. علاوه بر آن کاربرد علم شیمی در داروخانه. به عنوان مثال آب مقطر، کافور، شربت ها یا پمادها.

علم ریاضیات: علم ریاضیات از جمله علوم مورد علاقه ی مسلمانان در کنار علم پزشکی و نجوم بود. بنابراین ما هر آنچه را که در مبانی ریاضیات از جمله اصل حساب، هندسه و جبر داریم از دست آورد دانشمندان مسلمان است. مثلثات شاخه ای از علم ریاضیات است که آنها با کوشش و زحمت بسیاری آن را توسعه و پرورش دادند و از آنجا بود که مفاهیم اساسی مانند سینوس، کوسینوس و تانژانت به وجود آمد. آنها علم عدد صفر که در سال ۹۷۶ در هند کشف شده بود را گسترش دادند، اگرچه تا قرن سیزدهم مورد استفاده قرار نگرفت.

علم پزشکی: کشف اولین نمونه آبله و سرخک متعلق به یک پزشک عرب به نام رحساس، نویسنده ی کتاب هاوی (زندگی با فضیلت) است. این کتاب شامل ۹ جلد است که متعلق به کتابخانه ی دانشکده ی پزشکی پاریس در سال ۱۳۹۵ می باشد.

داروسازی: مرحله ی شکوه و عظمت داروسازی در آندلس، از اواسط قرن دهم آغاز شده است. آنها گیاهان را به تمام زبان های شناخته شده نامگذاری کردند: رومی، بربری، یونانی، لاتین، عربی کلاسیک و غیره. بعدها این کار کمک شایانی به گسترش دانش گیاه شناسی و داروسازی در سراسر جهان کرد.

 

صنعت کشاورزی: آنها گیاهان گرمسیری را معرفی کرده و همچنین محصولات جدیدی از قبیل برنج، پنبه، زردچوبه، کنگر فرنگی و غیره و همچنین تکنیک های نوین آبیاری، دستگاه های بلند کردن آب و روش های پیوند زدن گیاهان را که در گذشته ناشناخته بود، با خود به همراه آوردند.

تأسیس مدارس: ما در اسپانیا مدرسه یا دانشگاه اسلامی داریم که در قرن یازدهم ایجاد شده و اولین بنا از دانشگاه های اروپاست. اولین دانشگاه که در آندلس (۱۳۴۹) ساخته شد، دانشگاه مالاگا بود وبه همین ترتیب گرانادا و ساراگوسا، این تقریباً منحصرترین دانشگاهی بود که به آموزش پزشکی اختصاص یافت. تا آغاز قرن شانزدهم در آنجا به زبان عربی تدریس می شد. شهرکوردوبا مرکز فرهنگی جهان بود و دارای سه دانشگاه ، ۸۰ مدرسه و یک کتابخانه با ۷۰۰۰۰۰ جلد نسخه خطی بود.

و ضمنا می توانید جنبه های بیشتری را در زمینه ی موسیقی و بازی ها دنبال کنید. در صنایع دستی، سفالگرهای عرب تأثیر زیادی در هنر سرامیک یا شیشه، فلز و غیره داشتند. آنها واژه های بی شماری را نیز در فرهنگ لغت ما به جا گذاشتند همچون اصطلاحاتی نظیر المبیک، الکل، گوادیانا، قهوه، نارنجی، بالش، کاناپه، حمام، مخزن، نرخ و غیره.

شفقنا: در غرب زمانی که یک شهروند غیرمسلمان اسلام می آورد، با چه مشکلاتی ممکن است روبرو شود؟

مریم مارتینز: این به هر فردی بستگی دارد و اینکه چطورموقعیت جدید خود را به عنوان یک مسلمان در نظر بگیرد. اما به طور کلی، امکان دارد که شما برای زندگی روزمره ی خود مشکلاتی پیدا کنید مانند پیدا کردن غذای حلال، ترک دوستانتان و گاهی خانواده. چرا که نمی توانید در آداب و رسوم مانند غذا خوردن و نشستن همراه خانواده و دوستانتان، نوشیدن نوشیدنی ها و غذاهایی که ممنوع هستند، حاضر شوید. همچنین ممکن است در لحظه ی اول احساس طرد شدگی کنید اما همه چیز به این بستگی دارد که خودتان را چگونه معرفی می کنید.

مسجد و انجمن مذهبی پیدا کنید تا بتوانید بخشی از آن باشید و بدین گونه بتوانید در آن شرکت کنید. حقیقتاً زندگی در محیطی بدون انجمن دشوار است اما این بستگی به هرکس دارد.

شفقنا: در کدام منطقه از اروپا اسلام هراسی بیشتر است و علت آن چیست؟

مریم مارتینز: من نمی توانم بگویم کدام کشور اروپایی اسلام هراس تر است. آنچه مسلم است این است که اسلام هراسی در تمام کشورهای اروپایی رو به افزایش است.

من فکر می کنم علت اصلی آن ارتباط داشتن با سیاست های دولت و تصویری است که رسانه ها دائما از اسلام ارائه می کنند. اینگونه نشان داده می شود که مسلمانان، تروریست، خشن، متجاوز و تمدن نیافته هستند که با فرهنگ اروپایی خود را وفق نمی دهند و در نتیجه تهدید و خطری علیه تمدن سفید اروپایی به شمار می روند.

برای تغییر این موضوع، آنها می بایست سیاست های پیشگیری از اسلام هراسی به کار بگیرند اما با نبود اطلاعات کافی، ما مسلمانان خودمان را نشان خواهیم داد که می دانیم و می توانیم در اروپا زندگی کنیم و ما نیز به عنوان بخشی از جامعه هستیم و می توانیم به رشد و پیشرفت آن، چه از نظر اجتماعی، سیاسی و چه از نظر فرهنگی کمک مثبت می کنیم.

شفقنا: چرا تصمیم به مهاجرت گرفتید ؟ آیا می خواستید مطابق سنت پیامبر عمل کنید؟ و این مهاجرت، چه دشواری هایی را برای شما و خانواده تان به همراه داشت؟

مریم مارتینز: دلیل اصلی تصمیم گیری ما برای مهاجرت این بود که در اسپانیا آموزش و پرورش فرزندانمان که در آن زمان زیر ۵ سال سن داشتند، بر اساس ایمان و ارزشهای اسلامی دین ما ناممکن بود. در آن زمان در بارسلونا هیچ مسجد یا انجمن شیعی وجود نداشت. آنهایی نیز که وجود داشتند مراکشی های وهابی بودند که آنها را می دیدیم که وارد مسجد شده و سپس به بار می رفتند. علاوه بر این ما نیز نیاز به آموزش داشتیم. من اسلام را پذیرفته بودم اما هیچ دسترسی به آموزش نداشتم. شوهر عراقی من در کویت در زمان سرکوب بزرگ شده بود. او نیز نتوانسته بود آنجا تعلیم ببیند به گونه ای که والدینش آنها را تربیت می کردند.

بدین ترتیب در آن زمان از احادیث پیامبر اطلاع چندانی نداشتیم اما می دانستیم که خداوند فرموده است که زمین گسترده است و همین امر باعث شد تا ما به دنبال کسب علم و جامعه ای که بتوانیم در آنجا رشد کنیم، مهاجرت کنیم. ما می خواستیم شاهد بزرگ شدن فرزندانمان در محیطی مناسب تر از آنجایی که بودیم باشیم، جایی که می توانستند به عنوان یک مسلمان مؤمن تربیت شوند و همه ی اینها در بارسلونا غیرممکن بود. محیط آموزشی، اجتماعی و خانوادگی کمکی نمی کرد و تازه باعث شد که کمی بعد همه ی امیدمان نیز از بین برود. در این صورت تصور اینکه دخترانم بتوانند محجبه باشند یا به عنوان مسلمان تربیت شوند غیر ممکن بود. در ولز که در حال حاضر ساکن هستیم، خانواده ی همسرم نیز هستند و بنابراین فرزندانم اقوام مسلمانی دارند و آنها با یکدیگر بزرگ می شوند.

از جمله بزرگترین مشکلات در اینجا خصوصا برای جوانان ما، فرهنگ است. آنها می خواهند بخشی از جامعه باشند و از طرفی هم نمی خواهند از آن جدا باشند. این باعث می شود تا بسیاری از افراد به زندگی دوگانه سوق پیدا کنند. یکی در محیط خانواده و دیگری به گونه ای بسیار متفاوت در خارج از آن. آنچه مهم است داشتن دایره ای از دوستان خوب است چه آنها مسلمان باشند یا نباشند و اگر آنطور که برای آنها گفتم نباشد، بهتر است تنها باشند. اگرچه البته در سن آنها لازم است که با هم سالان جوان خود باشد. با همه اینها، سازگاری جوانان با این جامعه آسان نیست. و آنها به شدت از بحران هویت رنج می برند. معتقدیم که بذر در حال کاشت است و به یاری خداوند، آنها ایمان خود را حفظ می کنند و مسلمان می میرند. ما سعی کرده ایم که محبت به اهل بیت (علیهم السلام) را به آنها بیاموزیم. هر وقت میسر بوده آنها را به اردوگاه هایی می فرستیم که در آنجا با سایر جوانان در گفتگوها شرکت کنند و نگرانی های خود را ابراز کنند. اما می دانم که کار آسانی نیست چرا که تمایلات و وسوسه های زیادی وجود دارد و آنها در حال آغاز کردن زندگی همچون بزرگسالان خود هستند.

شفقنا: از نظر شخصی و اجتماعی، اسلام چه تأثیری بر زندگی شما به عنوان مادر و همسر گذاشته است؟

مریم مارتینز: از نظر شخصی، اسلام در تمامی زمینه های زندگی مرا متحول کرده است. اولین و مهمترین نکته کنار گذاشتن زندگی رؤیایی یا غیرواقعی و جایگزین کردن زندگی واقعی تر و آگاهانه تر بود. اسلام درهای شناخت حقیقی را برای من گشود و برای اینکه خدا را بشناسید بایستی از شناخت خود شروع کنید. قلب من را قدرت بخشیده، اما آن را نیز ملایم و انسانی تر کرده است. معنای زندگی و اینکه از اینجا عبور می کنیم را به من آموخته است. مرا از امید به دنیایی بهتر از اینجا و آخرت بهتر پر کرده است.

من طوری تربیت شده ام که بتوانم بر مشکلات غلبه کنم و در برابر آنها صبور باشم. مشکلات به من آموخته است که جنبه ی مثبت امور مسائل را برای تحمل منفی ها ببینم. اما آنها به من آموختند که یقین به دانستن اینکه خداوند عشق است، کسی که بالاتر از همه ما را دوست دارد، پاسخ می دهد. نخواستم از دیگران درخواست کنم و توکل کردم و تنها از او(خدا) درخواست کردم. اسلام به من این فرصت را داده تا پیامبران و به ویژه پیامبر اکرم (ص) و خانواده ی محبوب ایشان را بشناسم. از طریق گفتار و سیره ی ایشان با آنها آشنا شوم. مطالعه ی گفتار، روایات و دعاهای رسیده از ایشان که حاوی معانی عمیق و علوم عظیم است امتیاز بسیار بزرگی است. گفتار ایشان پیکان مستقیم به قلب است، که جبران ناپذیری عشق به همه آنها را افزایش می دهد و آنها را به عنوان بخشی از شما احساس می کند.

اسلام بهترین چیزی است که می تواند برای شما اتفاق بیفتد، زیرا برای بهتر شدن شما را در تمام جهات تغییر می دهد و این در همه زمینه ها چه اجتماعی و چه شخصی تأثیری مثبت دارد. به عنوان یک همسر ، مادر، به من آگاهی و مسئولیت بیشتری نسبت به همه داده است. اولین چیزی که باید به آن اشاره کنم این است که من و همسرم یک تیم تشکیل دادیم. بدون کمک او این کار غیرممکن بود. من همیشه به او گوش کرده ام و نظرات او در مورد تربیت فرزندانمان بسیار مهم بوده است. ما موفق شده ایم در همین راستا بمانیم و این نیمه ی ضروری دیگر من است. این کار و ایمان همان چیزی است که به ما انگیزه می دهد که ادامه دهیم تا به رشد آنها کمک کنیم تا آنها موفق شوند که افرادی وظیفه شناس باشند. افراد خوبی که در ایجاد جهانی عادلانه تر و بهتر کمک می کنند.

شفقنا: دیدگاه همسر و فرزندان شما درباره ی اسلام و احکام مختلف آن مانند حجاب چیست؟

مریم مارتینز: همسرم مانند همه ما پیرو وفادار اهل بیت (ع) است. بنابراین دستورات الهی برای او شفاف است و ریشه در قلب او دارد. شاید به همین دلیل است که ما باید با بچه ها صحبت کنیم و این دستورات را برای آنها توضیح دهیم که بایستی نسبت به آن تسلیم باشند. البته واضح است که آنها جوان باهوش هستند که مسلمان متولد شده اند. آنها همیشه سؤال می پرسند و بحث می کنند و اینگونه است که هرکدام از آنها در فرایندی متفاوت قرار دارد.

و این طور هم هست، زیرا کسی که مطالعه کرده است و نسبت به خود تعمق کرده است، بینش او ریشه ای محکم تر دارد. در نتیجه دستورات دینی با اطمینان قلبی و عقلی پذیرفته می شود. کسی که هنوز این کار را تمام یا شروع نکرده است، در حال پرسه زدن است و مطمئن نیست. همچنین دائماً از دستورات الهی شکایت کرده و در هر فرصتی آنها را زیر سؤال می برد. اگر این طور باشد، هنوز هم امیدی برای تصمیم گیری آنها به دانستن بیشتر هست. از طرف دیگر اسلام و ایمان به هیچ وجه نمی توانند چیزی را تحمیل یا اجبار کنند. ایمان همان طور که می دانیم بایستی با کنجکاوی، شناخت و منطق شروع شود و سپس بر قلب بنشیند.

شفقنا: به نظر شما چگونه باید اسلام را به جوانان جوامع غربی معرفی نمود؟ و اسلام چگونه می تواند به داشتن زندگی کامل تر و شاداب تر به جوانان کمک نماید؟

مریم مارتینز: این سوالی است که حقیقتا من را عمیقاً نگران می کند و هر روز به آن فکر می کنم. خوب، من مادر سه نوجوان و مربی هستم و می بینم که چگونه جوانان زندگی می کنند و باری به هر جهت رها شده اند. آنها با سیل بیشماری از چراها هستند و انگار به موش های آزمایشگاهی تبدیل شده اند که هرچیزی را می خواهند امتحان کنند. فساد و رذیله های اخلاقی نیز برای تشویق مردم به وفور هستند و این کودکان و جوانان هستند که آسیب پذیرترینند. آنچه برای آنها اتفاق می افتد در واقع تقصیر آنها نیست بلکه ما هستیم که مسوولیم که از آنها به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می کنند. همچنین این وظیفه ی ماست که به آنها کمک کنیم تا افرادی مسوول، با اخلاق بار بیایند و بایستی چیزهای مختلف دیگری را نیز به آنها ارائه دهیم. اما زندگی در جامعه ی غربی برای جوانان بسیار پیچیده و دشوار است. آنها نوجوانی را با بحرانهای هویتی، تنهایی، افسردگی و چیزهایی که هیچ کس نمی خواهد در مورد آن صحبت کند، طی می کنند. گویی در حالیکه خفه شده اند دارند از بین می روند.

از همین جا، من می خواهم از روحانیون و علما تقاضایی داشته باشم. تا آنها از سراسر دنیا به جوانان ما خط مشی را ارائه دهند که جنبشی را در تمام مساجد، جایی که فرصت بیشتری برای ارائه کردن است، به وجود بیاورند و حرکتی را آغاز کنند که آنها پیشگام باشند. بدون شک، جوانان آینده ی نزدیک ما هستند و به هیچ وجه ما نمی توانیم اجازه دهیم که آنها از بین بروند. ما خانواده هایی که در غرب زندگی می کنیم، حتی اگر عنوان هم نشود، می توانم به شما اطمینان دهم که از سکوت وضعیت جوانانمان بسیار رنج می بریم.

در پایان از این که چنین فرصتی را برای بیان عقایدم به من دادید از شما سپاسگزارم و امیدوارم که بتوانید در این راستا به دیگران کمک و یاری رسانید.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: