۰

تهدید خزنده امارات برای منطقه و عراق

جوهره کلی سرفصل‌های اقدامی امارات برای جداسازی عراق از رویکرد ملی و جهادی و ارتباط با ایران و همچنین سلطه کامل غرب و رژیم صهیونیستی بر این کشور این است که عراق باید در شبکه منطقه‌ای صهیونیستی و در سایه عادی‌سازی روابط، هضم و حل شود.
کد خبر: ۲۴۶۹۵۰
۱۰:۱۷ - ۰۲ دی ۱۳۹۹

به گزارش «شیعه نیوز»، جوهره کلی سرفصل‌های اقدامی امارات برای جداسازی عراق از رویکرد ملی و جهادی و ارتباط با ایران و همچنین سلطه کامل غرب و رژیم صهیونیستی بر این کشور این است که عراق باید در شبکه منطقه‌ای صهیونیستی و در سایه عادی‌سازی روابط، هضم و حل شود.

وقتی تصویری از امارات در عرصه‌های منطقه‌ای و جهانی و بسیاری از حوزه‌های تنش و درگیری و یا براندازی را مورد توجه قرار می‌دهیم و یا خطوط پنهان و امنیتی و اطلاعاتی در سیاست‌های آمریکایی و صهیونیستی (که البته در عمق پنهان آن با کارکردهای انگلیسی) از افغانستان و پاکستان تا عراق، سوریه، لبنان، فسطین، مصر، لیبی، سودان و بسیاری از کشورهای آفریقایی و … را دنبال می‌کنیم، امارات در همگی آنها حضور پررنگ داشته و با عادی‌سازی و علنی شدن روابط با صهیونیست‌ها، سرعت و گستره بیشتری از همکاری، به‌عنوان کارگزار و پیمانکار صهیونیسم جلوه‌گر می‌شود.

قبل از هر سؤال دیگری، به سرعت به یک سؤال برخورد می‌کنیم که همه این ظرفیت‌ها و کنش‌گری‌ها و کارکردهای پیچیده و وسیع، توسط کشوری که در سال ۱۹۷۱ تأسیس شده و ماهیتی بدوی داشته، به اجرا درمی‌آید یا این ویترین از مردم بدوی و رهبران همطراز، توسط جریان و عقبه‌ای هوشمند اداره می‌شود؟

پاسخ به این سؤال برای درک دقیق‌تر از نقش امارات در عراق و منطقه ضروریست. چرا که اگر امارات یک واحد سیاسی واقعی و مستقل در نظر گرفته شود، رویکرد و رفتار آن با عمق محدودتری مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و اگر این ویترین، پوششی برای یک قدرت پنهان باشد، باید نسبت به حضور و کنش و سیاست‌ها و رفتار آن ارزیابی و برآورد دیگری را مبنای شناخت از امارات قرار دهیم.

امارات ۷۵ هزار کیلومتر مربعی با ۸۰۰ هزار نفر جمعیت اصلی که مردم بدوی آن یا کشاورز و یا صیاد مروارید و یا چادرنشین و دامدار بوده‌اند و حاکمیتی قبیله‌ای و بسیار سنتی آنها را اداره می‌کرده، از سال ۱۹۷۱ تأسیس می‌شود. جالب است که اکتشاف نفت در میانه‌های دهه شصت میلادی در امارات صورت گرفته و انگلیسی‌ها، تنها قدرت مرموز و حاکم در تمامی شبه‌جزیره و بیشتر کشورهای غرب آسیا بودند. این قدرت استعماری به‌دلیل بحران و ورشکستگی مالی و اقتصادی، اداره مستعمرات و مناطق نفوذ را به آمریکا واگذار کرده ولی در عمق مدیریت پنهان تا امروز حضور و نفوذ داشته ولی هزینه‌های آن را دیگران پرداخت کرده‌اند.

امارات را در ابتدا به ۶ امارت و سپس به ۷ امارت تقسیم کرده و سه‌چهارم مساحت اصلی این کشور به ابوظبی اختصاص دارد که اکنون قدرتمندترین بخش در امارات است. حضور ۹ میلیون خارجی از ۲۰۰ کشور و ۱۵۰ قومیت که همه‌چیز در اختیار آنهاست و در یک سیستم پیشرفته و در تراز کشورهای اروپایی و یا جنوب‌‌شرق آسیا اداره می‌شوند، حاصل توانمندی‌های این مردم و رهبران بدوی آنها نیست. یعنی حداقل باید تأکید کرد که رهبران امارات در تراز درک این سطح از توان مدیریت کشوری و یا سیاست‌های پیچیده جهانی و یا اندیشه‌های استراتژیک نیستند. امارات و به‌ویژه ابوظبی یکی از بالاترین تعداد آماری ثروتمندان را داراست که شمار آن به ۷۵۰۰۰ نفر می‌رسد و یهودیان، بیشترین نسبت را در میان آنها به خود اختصاص می‌دهند.

اگر نطفه پلید صهیونیسم در فلسطین را انگلیسی‌ها کاشته‌اند و آنها را سنگربان منافع استعماری می‌دانند، در بقیه منطقه شبه‌جزیره عربی و غرب آسیا نیز از همین سیستم و شبکه و یا شبکه‌های مشابه، مانند فراماسونی و … بهره‌مند شده‌اند. «هنری فورد» نویسنده کتاب یهودی جهانی می‌گوید: یهودیان، به‌رغم همه مزیت‌های اسرائیل، ترجیح می‌دهند خود را درگیر یک سرزمین پرتنش و درگیر در مسائل نظامی نکنند؛ چراکه هر لحظه امکان نابودی آن وجود دارد. لذا یهودیان سرمایه‌دار ترجیح می‌دهند جهان را از پشت پرده مدیریت و هدایت کنند و امارات را برگزیدند.

نکته مهم در امارات این است که گردانندگان اصلی این کشور و سرمایه‌داران، حاکم ظاهری نیستند و همان رهبران بدوی حکومت می‌کنند که عقلانیت و درک همه برنامه‌ها و هدایت تمامی رفتارها و اقدامات گسترده این کشور کوچک در منطقه و جهان را ندارند.

براساس گزارش‌های موجود، «حییم سابان»، یهودی ثروتمند در دهه‌های اخیر، سکاندار ارتباط‌دهی حاکمیت امارات با رژیم صهیونیستی شده و نه‌تنها محمد بن زاید، بلکه محمد بن سلمان و بسیاری از رهبران حکومت‌های عربی را در این مسیر قرار داده و پیوندهای مستحکمی در بین آنها ایجاد کرده است. یعنی قبل از اینکه این امارت‌های عربی، روابط خود را با رژیم صهیونیستی علنی نمایند، در بسیاری از همکاری‌ها، زیرساخت‌های وسیعی که ویژگی پنهان‌کاری بر آن حاکم بوده، شکل گرفته است و افسار حکومتداری و رفتار حکومتی و سیاست‌های خارجی و امنیتی آنها در اختیار صهیونیست‌ها قرار گرفته است. بدیهی است که قدرت اصلی و حاکم بر امارات و امرای عربی، آمریکاست و نوعی انطباق و همسویی در طراحی سیاست‌های کلان که باید توسط امارات دنبال شود، بوسیله صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها صورت می‌گیرد و لایه‌های عمیق‌تر نیز در اختیار انگلیسی‌هاست.

در عرصه‌های جهانی و به‌ویژه منطقه‌ای نیز همواره رویکردهای مثلث آمریکا، انگلیس و صهیونیسم در کنار هم بوده و هم‌افزایی و همکاری متمایز از بقیه کشورهای غربی با یکدیگر داشته و آن را اجرا کرده‌اند. تصویر دقیق‌تر در این پازل قدرت این است که انگلیسی‌ها حداقل از یک دهه گذشته به دلایل متعدد، نقش خود را فعال‌تر کرده‌اند و شاید با کم‌رنگ شدن نقش آمریکا در غرب آسیا، مجدداً به صحنه علنی این منطقه بازگردند. رگه‌هایی از این زاویه گرفتن سیاست‌های انگلیسی را می‌توان در یمن، عراق و برخی مناطق دیگر احساس کرد.

فراز دیگری از ارکان شناختی در ماهیت حاکمان امارات این است که رقابت‌های خونین در خاندان حاکمان، که همواره با کودتا و قتل همراه بوده، در عرصه منطقه‌ای در قبال سعودی هم خودنمایی کرده و همان‌گونه که ثروت در این امارت‌نشین‌ها، ابزار جذابی برای کشورها و قدرت‌های غربی بوده و قطری‌ها هم سایه سعودی بر سر خود را ضروری نمی‌دانند، اماراتی‌ها هم در منطقه و حتی در لابی‌سازی در درون ساختار قدرت آمریکا، میدان را رها نکرده‌اند تا خود را آلترناتیو و پیشران موفق برای سیاست‌های آمریکایی و یا صهیونیستی نشان دهند.

مؤلفه دیگر در شناخت از امارات، حضور ۱۵۰ خانواده یهودی با تعداد ۲۰۰۰ نفر در امارات است که باید صدها شرکت صهیونیستی که قرار است تا پایان ۲۰۲۰ به ۵۰۰ شرکت برسد را بدان افزود. این هسته نیروی انسانی که شاید در آمارهای واقعی بسیار بیشتر باشند، عقبه‌ اصلی برای حضور در مفاصل قدرت و برنامه‌ریزی و مدیریت و کنترل روندهای اماراتی است که از پشتوانه سیستماتیک اسرائیلی نیز برخوردارند. یعنی اگر در گذشته نوعی خودنمایی و جلوه‌گری مستقل در برخی رفتارها و سیاست‌های اماراتی ثبت شده، اکنون تمامی سیستم و دارایی و ثروت و ظرفیت‌های اماراتی در قبضه رژیم صهیونیستی و آمریکا خواهد بود و حاشیه مستقل در آن کم‌رنگ‌تر می‌شود.

دلیل این پیوند سیستماتیک بین انگلیس و رژیم صهیونیستی با امارات، در ردپای شرکت‌های آنها در طرح‌های منطقه‌ای و نوع بهره‌مندی کامل از ثروت و ظرفیت‌های اماراتی و هزینه کردن این ظرفیت‌ها برای پیشبرد پروژه‌ها و برنامه‌های خرد و کلان انگلیسی و صهیونیستی و سپس آمریکایی قابل مشاهده است، که به‌عنوان مثال به برخی از آنها می‌پردازیم:

۱. کاهش اهمیت و کارکرد استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز برای ایران و شبکه‌ای کردن تمامی مسیرهای مواصلاتی و انرژی و اقتصادی و تجاری در هاب اسرائیلی.

بدین منظور شرکت نفتی انگلیسیBP با مرکزیت امارات، شرکت دلک دریلینگ با مرکزیت اسرائیل، مسئولیت اکتشاف و بهره‌برداری از گاز مدیترانه شرقی را به عهده گرفته و با انفجار بندر بیروت به‌عنوان شاهراه اقتصاد ترانزیتی برای کشورهای حوزه خلیج فارس نسبت بزرگی از قراردادهای مواصلاتی، انرژی و لوله‌های انتقال و شبکه انتقال و همکاری‌های زیرساختی، نرم‌افزاری و سایبری و رسانه‌ای و حتی نظامی و تجهیزات و جنگ‌افزار و … نه‌تنها همه نیازمندی‌های امارات و کشورهای حوزه خلیج فارس به اسرائیل مرتبط می‌شود، که سرمایه‌های مالی امارات در خدمت پروژه‌های تحقیقاتی و اشغال سرزمین فلسطین از طریق خریداری اراضی و به‌ویژه در شهر قدس و پیرامون مسجدالاقصی و … قرار می‌گیرند.

۲. حضور و فعال شدن شرکت NSO با سابقه فعالیت سایبری در سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل و شرکت انگلیسی CONSUITANTS که متخصص در امور روابط عمومی و رسانه و جنگ روانی است در امارات که نوید دهنده نسل جدیدی از هسته‌سازی و فعالیت‌های هجومی رسانه‌ای و عملیات روانی و سایبری مشترک و از طریق امارات و در سطح منطقه و بویژه ایران خواهد بود.

۳. همکاری جاسوسی با تکیه بر تولید نرم‌افزارهای جاسوسی شرکت NSO با مدیریت شالیف هولیو، علیه کشورهای منطقه و به ویژه ایران و مقاومت منطقه‌ای و کشورهای هدف.

۴. آومی لئومی مؤسس شرکت هواپیماهای بدون سرنشین ایروتاتیکس که در قبرس فعال بوده، جایگزین کوخافی در ابوظبی شده است. دیوید میدان از مدیران موساد و نماینده نتانیاهو در تبادل اسرا با حماس که یکی از شرکای تجاری با امارات است و قبلاً رئیس یگان تیفیل برای ارتباط با کشورهای عربی و اسلامی که روابط علنی با اسرائیل ندارند، به‌عنوان نماینده صنایع هوایی اسرائیل در ابوظبی منصوب شده‌اند.

۵. امارات به دنبال خرید سامانه کنترل فرماندهی C2 از اسرائیل است که ابزاری برای تشخیص تهدیدات هوایی، دریایی و کنترل از راه دور بوده و همانند رادارهای هوشمند عمل می‌کند، (ISRC4) می‌باشد.

۶. خرید منازل فلسطینی در کنار مسجدالاقصی برای تحویل به اسرائیل، همکاری مشترک سازمان سینمایی اسرائیل و مرکز تولید سینمایی سام اشپیگل در قدس با کمیته فیلم امارات، همکاری تجاری با شرکت‌های اسرائیلی حامی شهرک‌سازی و قرارداد همکاری بانکی امارات با بانک لئومی و بانک هبو علیم اسرائیلی و قرارداد همکاری سرمایه‌گذاری امارات و ثروتمندان خلیج فارس در پروژه‌های تحقیقاتی و تکنولوژی با سرمایه اولیه ۵/۱ میلیارد دلار و … از جمله اقدامات دیگر فیمابین امارات و رژیم صهیونیستی است.

امارات در عراق

اگر تصویر ماهیتی حاکمان امارات و قرار داشتن در شبکه وسیع سیاست‌های صهیونیستی، انگلیسی و آمریکایی را مبنای ارزیابی از رفتارهای امارات بدانیم، سرفصل و تفاصیل فعالیت‌های اماراتی در عراق، مفهوم و کارکرد دیگری خواهند داشت.

امارات نیز همانند سعودی در سال‌های اولیه ساقط شدن صدام و به دلیل قدرت‌یابی شیعه در ساختار قدرت، مبنای حذفی و منزوی‌سازی را نسبت به عراق به اجرا گذاشت ولی تنگناهای آمریکا در عراق که تحرک در همه عرصه‌های این کشور را هدف قرار داده بود، ایجاب کرد که کشورهای عربی، با رویکردی انتفاعی وارد عراق شوند و در واقع پروژه‌ای با شاخص‌های مرحله جدید در عراق را به اجرا بگذارند. امارات نیز همانند سعودی، از دوره نخست‌وزیری العبادی حضور تعاملی خود را در این کشور آغاز کرد.

در واقع حضور این کشورها در عراق به‌عنوان چرخ پنجم و یا ظرفیت‌های پوششی و نیابتی که در برنامه کلان آمریکا منظور شده بود، به‌کارگیری شد. یعنی اگر با رویکردهای قبلی، براندازی حاکمیت شیعی و حضور و نفوذ ایران، دغدغه و راهبرد اصلی بود، در این مرحله، به جز اهداف موازی در اقلیم کردی و استان‌های اهل سنت (موصل و الانبار و …)، تهی‌سازی ظرفیت‌های شیعه مرتبط با ایران و یارگیری از درون بیت شیعی، شورش و آشفته‌سازی اقتصاد، امنیت و جامعه، مناطق و استان‌های شیعی در مرکز و جنوب عراق و تقویت جریان‌های برانداز یا منحرف مذهبی، که در صحنه عملی عراق، به معنای تکمیل حلقه‌های اجرایی راهبرد کلان آمریکا در عراق بودند، دنبال می‌شود.

سرفصل فعالیت‌های امارات که عمدتاً در دیپلماسی پنهان و بخش محدودی در دیپلماسی آشکار در عراق دنبال می‌شود، به شرح زیر می‌باشد:

۱. هزینه‌های چندین میلیاردی با سران اهل سنت الانبار برای موضوعات متنوع، از ظرفیت‌سازی برای پارلمان و انتخابات آینده، مسلح‌سازی جریان مستقل از سازمان‌های رسمی و امنیتی- نظامی عراق و هماهنگ با آمریکایی‌ها و حرکت به سمت تجزیه و یا اقلیم‌سازی اهل سنت برای آینده نزدیک.

گزارش‌های زیادی تأکید دارند که اقلیم‌سازی و تجزیه منطقه‌ای برای اهل سنت، در راستای طرح معامله قرن و اسکان‌سازی بخشی از فلسطینی‌ها و با کارکردهای استراتژیک دیگر (قطع اتصال جغرافیایی ایران، عراق، سوریه و لبنان) و تشکیل دولت‌های مذهبی و قومی و ترویج تضادهای مستمر، در هدف‌گذاری‌های صهیونیستی، آمریکایی و انگلیسی است.

۲. منازعه و جنگ با جریان اهل سنت وابسته به ترکیه در مناطق الانبار با ایجاد و تقویت جریان‌های وابسته به امارات و سعودی و فعال کردن و به‌کارگیری بعثی‌ها و داعشی‌ها و ….

۳. شورش‌سازی اجتماعی از طریق ایجاد شبکه‌های مرتبط از عشایر، جمعیت‌های اجتماعی و NGO و جوانان و ارسال هزینه‌های کلان و به‌کارگیری چهره‌های وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی انگلیسی، اسرائیلی و آمریکایی برای صحنه‌گردانی شورش‌های اجتماعی.

۴. ایجاد و تقویت رسانه‌ها و جریان‌های سایبری و مجازی برای پوشش دادن به تحریک شورش و ناامنی و استفاده از آن برای تنش‌سازی اجتماعی، جوسازی علیه ایران، الحشدالشعبی و مقاومت و احزاب شیعی و مقامات حکومتی.

۵. ارتباط با سران عشایر و افراد ذی‌نفوذ اجتماعی و یا حزبی برای تحریک واگرایی در ظرفیت‌های شیعی.

۶. ارتباط و ایجاد جریان‌های منحرف مذهبی- شیعی و تضادسازی آنها با جریان اصلی شیعه در عراق و به‌کارگیری آنان در شرایط ویژه امنیتی، اجتماعی و سیاسی (صرخی، یمانی، شیرازی و …).

۷. خرابکاری، اختلال و حتی ترور در مسیر برنامه‌های اقتصادی کلان عراق که آخرین مورد آن مربوط به طرح توسعه بندر فاو بود که مجری کره‌ای آن ترور شد.

این اقدام اماراتی برای جلوگیری از در سایه ماندن دوبی به‌عنوان یک مرکز ترانزیت و تجاری و مواصلاتی و حذف عراق و فاو از مسیر جاده ابریشم چینی تفسیر و ارزیابی شده است.

۸. تلاش برای جذب رهبران احزاب شیعی با «عنوان ضرورت عراق عربی و غیر ایرانی» و ترویج و زمینه‌سازی برای وارد نمودن عراق به شبکه کشورهای عربی مزدور و تسلیم.

۹. تضعیف و براندازی نرم در عراق از طریق مرتبط کردن و متصل کردن اقتصاد و سیاست عراق با کشورهای عربی و حرکت در مسیر راهبردهای آمریکایی، به نحوی که به فرسایش مناسبات عراق با ایران و متکی کردن نیازمندی‌های عراق به کشورهای عربی و قطع اتصال با ایران بیانجامد.

۱۰. حمایت از رفراندوم در اقلیم کردی و حمایت تسلیحاتی از آن که در راستای جداسازی اقلیم از دولت مرکزی و یا ایجاد اعتماد به نفس، برای تنش و درگیری با دولت مرکزی است و یا برای گروه‌های تروریستی وابسته به آمریکا ارسال می‌شود.

۱۱. سرمایه‌گذاری اقتصادی در اقلیم و ارتباطات فعال با مقامات آن، با هدف واگرایی اقلیم با دولت مرکزی در بغداد.

۱۲. ائتلاف‌سازی از جریان‌های سنی، کردی و شیعی برای اثرگذاری در پروژه انتخاباتی آمریکا در پارلمان عراق. هدف مهمی که آمریکا و بقیه متحدان آن در این مرحله دنبال می‌کنند، این است که از طریق یک فرآیند طبیعی انتخاباتی (که اهرم‌های اثرگذاری و تقلب در اختیار سیستم و نرم‌افزارهای مدیریت‌شده هستند) حکومت آینده را تولید و آن را با همسویی کامل با آمریکا و ارتجاع عرب قرار دهند.

۱۳. ایجاد شبکه مافیایی برای سرقت آثار باستانی عراق و فروش در ابوظبی و یا ارسال به اسرائیل.

۱۴. تشکیل هسته‌های رسانه‌ای، ماهواره‌ای، مجازی و سایبری برای مدیریت و هدایت افکار عمومی عراق و شورش‌سازی و ….

این کار توسط طحنون بن زاید، مشاور امنیت ملی بن زاید دنبال می‌شود. اخبار در این زمینه حاکیست که ۲۰۰۰ نفر را در ابوظبی آموزش داده‌اند که اگر در کنار همکاری‌های رسانه‌ای- سایبری امارات و رژیم صهیونیستی قرار گیرد، باید منتظر ظرفیت و بخش جدیدی از امکانات شورش‌سازی و عملیات روانی و سایبری در عراق باشیم.

۱۵. رویکرد آسیب و تهدید از طریق باندهای مواد مخدر و ترویج آن، حمایت از گروه‌های تروریستی، شورش‌سازی، نابسامانی اقتصادی، فسادگستری، تقویت شعارهای طایفه‌ای و ضد اخوانی، تحریک علیه ایران و حشدالشعبی و مقاومت عراق.

۱۶. قاچاق نفت از بصره و ترویج فساد در این منطقه و اقتصاد عراق.

به‌طور خلاصه باید ارزیابی کرد که امارات از یک‌سو به پایگاه هجومی صهیونیستی و با عقبه انگلیسی و آمریکایی تبدیل شده و تمامی سرفصل‌های رویکردی و رفتاری امارات در عراق در راستای اهداف کلان صهیونیستی و آمریکایی و انگلیسی و برای تهی نمودن ظرفیت‌های مستقل ملی، انقلابی و جهادی و مقاومتی و قطع ارتباط با ایران و تسلیم مطلق آن در مقابل اهداف و رویکردهای صهیونیستی و غربی می‌باشد.

در بین سرفصل‌های اقدامی امارات در عراق، بخشی از اقدامات برای ناتوان‌سازی و مشغول‌سازی و فرسایش و واگرایی، هدف‌گذاری شده‌اند؛ ولی به نظر می‌رسد هدف انتخاباتی- پارلمانی برای امارات و کارگزاران اصلی (آمریکا و …) هدف اصلی است. برخی دیگر از این سرفصل‌ها، ظرفیت‌سازی برای طرح‌های بعدی و یا پروژه B آنهاست. مانند زمینه‌سازی تجزیه و حمایت از اقلیم کردی و سنی و یا تقویت داعش و گروه‌های مسلح که در مناطق سنی دنبال می‌شوند جوهره کلی این سرفصل‌های اقدامی برای جداسازی عراق از رویکرد ملی و جهادی و ارتباط با ایران و سلطه کامل غرب و رژیم صهیونیستی است که باید عراق در شبکه منطقه‌ای صهیونیستی و در سایه عادی‌سازی روابط، هضم و حل شود.

آنچه جای تأمل دارد اینکه اغلب رهبران و سران سیاسی و حزبی و ساختارهای حکومتی از ماهیت و اهداف برنامه‌ها و اقدامات امارات (و دیگر کشورهای عربی متحد رژیم صهیونیستی و غرب) آگاهی کامل دارند و مصداق‌ها و نمونه‌های فراوانی در اختیار آنهاست ولی از بیان آن و یا واکنش نسبت بدان، خودداری به عمل می‌آورند.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: