۰

اهانت به قرآن در نمایشگاه بین المللی قرآن کریم! + تصاویر

همین جوری که تو فکر بودم و داشتم به زباله ها نگاه می کردم که چشمم افتاد به تخته‏هایی که روشون یه چیزهایی به عربی نوشته بودند. با خودم گفتم که احتمالا جمله‏هایی درباره استقبال و افتتاحیه و از این صحبت‏هاست. باز دقیق‏تر شدم و رفتم جلوتر؛ که ناگهان متوجه شدم تعدادی از آیات قرآن کریم که اتفاقا درباره خود قرآن و نزول قرآن بود بین اون زباله‏ها ـ که بوی تعفن هم اونجا رو گرفته بود ـ افتاده.
کد خبر: ۲۴۰۴۱
۱۰:۵۴ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۰
SHIA-NEWS شيعه نيوز:

توهین به قرآن کریم درنوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم در 1۱/5/1390 در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) تهران
 
به گزارش «شيعه نيوز» ، صبح روز 1۱ مرداد 1390 برای کاری رفته بودم به مصلای امام خمینی(ره). داخل مصلا وقتی به جلوی درب شماره 13 رسیدم به طور اتفاقی چشمم به حجم انبوهی از زباله خورد. با خودم گفتم حالا که نمایشگاه قرآن شروع می‏شه این وضعیت برای بازدیدکننده‏ها حتما خیلی زننده است.

همین جوری که تو فکر بودم و داشتم به زباله ها نگاه می کردم که چشمم افتاد به تخته‏هایی که روشون یه چیزهایی به عربی نوشته بودند. با خودم گفتم که احتمالا جمله‏هایی درباره استقبال و افتتاحیه و از این صحبت‏هاست. باز دقیق‏تر شدم و رفتم جلوتر؛ که ناگهان متوجه شدم تعدادی از آیات قرآن کریم که اتفاقا درباره خود قرآن و نزول قرآن بود بین اون زباله‏ها ـ که بوی تعفن هم اونجا رو گرفته بود ـ افتاده.


برای یک لحظه خشکم زد و گفتم اینجا که کلیسای کوچولوی «تری جونز شیطان صفت» نیست که همچین کاری رو با آیه‏های قرآن کردند.

سریع چوب‏ها رو از زیر آشغالها در آوردم گذاشتم یک طرف. از نظافتچی‏هایی که اونجا بودن خواهش کردم یه کمکی بکنن تا اونا رو مرتب کنیم که همون موقع مسؤولشون اومد و گفت: «این کار ما نیست ما خودمون کار داریم!!!».

افتادم دنبال یک مسؤول تو مصلا. هر چقدر از این یکی و اون یکی پرسیدم هیچکدوم نمی‏دونستند مسؤول مصلا کیه! تا آخر رفتم سراغ حراستی‏ها که: «آقا اینجا کجا می‏شه مسؤول روابط عمومی رو دید؟» که اون بنده خداها هم خودشون خبر نداشتند. باز  ازشون پرسیدم: «اگر حالا خدای ناکرده یک اتفاق ناجوری تو مصلا بیفته باید چیکار کرد؟» که طرف با یک لحن ... گفت: «زنگ بزن به 110»!

دیدم این جوری فایده نداره، هر جوری که شد رفتم به هزار دردسر رییس حراستشونو پیداش کردم. به اون بنده خدا شرح موضوع رو گفتم. همونجا یارو خشکش زد و گفت: «کجا؟ ِکی؟ چرا؟ چه کسی؟» گفتم: «اینا رو فراموش کن یک فکری برای حل این مشکل کنید». بنده خدا گفت: «گزارش موضوع رو تو کاغذ بنویس بده به ما» بعدشم گفت: «شما ناراحت نشو من سریع این موضوع رو حل می‏کنم».

ولی این موضوع تا غروب آفتاب که می‏خواستم برگردم خونه حل نشد! باز رفتیم سراغ حراستی‏ها گفتیم: «آقا این موضوع چی شد؟» گفتند: «ما تو پستیم و هیچ کاری نمی‏تونیم بکنیم و گزارشش رو رد کردیم».

آقا اون روز گذشت و ما فردا دوباره برگشتیم دیدیم وضعیت نه تنها بهتر نشده بلکه انباشت زباله و آیه‏های قرآنی هم بیشتر شده!!

باز رفتیم پیش حراست گفت: «کار فلان بخشه و ما گزارشش رو دادیم» منم که عصبانی شده بودم گفتم: «آقا جمع ‏آوری چی شد؟» گفت: «کار ما نیست» ...


منبع : وبلاگ عدل قیم

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: