۰

آیا دین جامعه قابل تغییر است؟

باورها و اعتقادات افراد جامعه و تغییر در بینش‏ها و گرایش‏هاى آنان است، که در این فرض می‌توان گفت: آرى، دین جامعه قابل تغییر است.
کد خبر: ۲۲۲۳۴۱
۱۰:۱۱ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:

پاسخ اجمالی

گاه ممکن است مراد از تغییر در دین جامعه، تغییر در اصل دین الهى و دین حق باشد که مورد قبول یک جامعه قرار گرفته است؛ در این فرض، سخن از ثبات و عدم ثبات عناصر دینى و مسئله معرفت دینى و قبض و بسط آن خواهد بود که شاید هدف پرسش‌گر با توجه به اضافه نمودن کلمه‏ى «دین» به «جامعه» طرح چنین مباحثى نمی‌باشد، و پرداختن آن مجال دیگرى را می‌طلبد.

و گاه مراد، باورها و اعتقادات افراد جامعه و تغییر در بینش‏ها و گرایش‏هاى آنان است، که در این فرض می‌توان گفت: آرى، دین جامعه قابل تغییر است؛ زیرا از قرآن و روایات و منابع اسلامى و نیز از تاریخ و حوادث ملموس و قابل مشاهده، استفاده می‌‏شود که؛ پیوسته دین‌ستیزان در همه زمان‏ها و جوامع بشرى در صدد ضربه زدن به اهل ایمان و حق و ایجاد تزلزل در دین و عقاید و اهداف آنان هستند و در راه عملى کردن منویّات خود از هر نوع وسیله و روشى کمک می‌گیرند تا به مقصود خود برسند؛ لذا قرآن کریم همواره به مؤمنان هشدار می‌دهد که دین و عقیده خود را تقویت کنند و در مقابل توطئه و شبهه افکنی‌‏هاى اهل باطل، مجهّز و مقاوم باشند و آثار تلخ و شوم شکست را از خود دور سازند؛ چرا که با بی‌توجّهى به رهنمودهاى قرآنى، کم کم ارزش‏هاى دینى را فراموش می‌کنند و به تدریج در دام هواهاى نفسانى و شیطان و دشمنان دین قرار گرفته و ناخودآگاه خود را در جبهه‏ى باطل قرار داده و در نتیجه در مقابل خداوند و دستوراتش موضع‏گیرى خواهند کرد. از ولایت و سرپرستى خداوند محروم خواهند شده، و با اختیار خود از نور هدایت و سعادت بیرون می‌روند و در تاریکى گمراهى و شقاوت قرار خواهند گرفت و تجسم عینى این آیه شریفه خواهند شد: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ...»؛ کسانى که کفر ورزیده‏اند، سرورانشان (همان عصیان‌گران)، طاغوت‌اند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکی‌ها به در می‌برند.
پاسخ تفصیلی

در پاسخ سؤال فوق، ابتدا لازم است مراد از سؤال روشن گردد، تا بهتر در مقام پاسخ‌گویی برآییم؛ لذا باید گفت: گاه ممکن است مراد از تغییر در دین جامعه، تغییر در «اصل دین الهى و حق» باشد که مورد قبول یک جامعه قرار گرفته است؛ در این فرض، سخن از ثبات و عدم ثبات عناصر دینى و مسئله معرفت دینى و قبض و بسط آن خواهد بود که شاید هدف پرسش‌گر با توجه به اضافه نمودن کلمه‏ى «دین» به «جامعه» طرح چنین مباحثى نمی‌باشد، و پرداختن آن مجال دیگرى را می‌طلبد.[1]

و گاه مراد، باورها و اعتقادات افراد جامعه و تغییر در بینش‏ها و گرایش‏هاى آنان می‌باشد، که در این فرض: به طور اجمال می‌توان گفت: بله قابل تغییر است؛ و قبل از پاسخ تفصیلى آن، بیان این مطلب ضرورى است که منظور از «جامعه دینى» چیست و چه ویژگى دارد؟ آراستن یک جامعه به آرایه‏هایى؛ نظیر جامعه‏ى سنتى، صنعتى، بدوى، مدنى و جامعه‏ى دینى و غیر آن، معلول نحوه‏ى شکل‏گیرى روابط و مناسبات اجتماعى آن جامعه است، مثلاً جامعه‏ى فئوالى از جامعه‏ى صنعتى پیش‌رفته، به لحاظ همین روابط، متمایز است.

تجمع افراد دین‌دار، مادام که شکل‏ها و الگوهاى مختلف روابط اجتماعى خود را بر طبق دین تنظیم نکرده و نسبت میان مناسبات اجتماعى خود را با دین نسنجیده باشند، موجب پیدایش جامعه دینى نمی‌گردد.

«جامعه‏ى دینى»، جامعه‏اى است که در آن داورى با دین باشد و افراد، آهنگ خود را همیشه با دین موزون کنند. جامعه‏ى دینى دغدغه‏ى دین دارد و این دغدغه و احساس نیاز به همسو کردن خود با دین، تنها به امور فردى و عبادیات و اخلاق فردى محدود نمی‌شود، بلکه نسبت میان دین و کلیه امور و روابط اجتماعى باید سنجیده شود و داورى دین در همه خطوط و زوایاى شبکه‏ى روابط اجتماعى نافذ باشد. این بدان معنا نیست که جامعه‏ى دینى همه چیزش را از دین اخذ و اقتباس می‌‏کند؛ و هیچ نیازى به منابع معرفتى دیگر نظیر عقل و دانش تجربى بشرى ندارد، نه این‌گونه نیست.[2]

در پاسخ به سؤال، این مطلب قابل ذکر است که، نظام آفرینش بر پایه‏ى حق استوار بوده و بطلان را در آن راهى نیست، و هر سنتى که مطابق با میزان حق نباشد، محکوم به زوال بوده و هیچ سنتى در برابر حق، توان مقاومت ندارد و سنت شکست‏ناپذیر و غیر قابل زوال الهى، همانا پیروزى حق و نابودى باطل است و این سنت از اصول همگانى و همیشگى نظام آفرینش است.

از آن‌جا که پیروزى، از آن حق بوده و باطل محکوم به زوال است، هیچ جامعه‏اى پیروز نخواهد شد، مگر آن‌که در شناخت حق، خطا نکند و به واقع برسد و در عمل به حق نیز موفق و عامل باشد؛ یعنى از لحاظ مبانى اعتقادى، داراى ایمان کامل باشد، نیز از نظر احکام اسلامى داراى برنامه صحیح و درست عملى باشد.[3]

از دیدگاه قرآن و روایات اسلامى، پیروزى یا شکست در قلمرو فکرى و اعتقادى داراى نقش اساسى و مهم است. و از آن‌جا که خطر پیامدهاى شکست در هجمه‏ى فرهنگى بر خلاف هجمه‏ى نظامى متوجه فکر و اعتقادات دینى مردم است، و در صورت غفلت، انسانیت و سعادت دنیا و آخرت مسلمانان در خطر می‌افتد، قرآن نیز با حساسیت فوق العاده آن‌را مورد توجه قرار داده، بدان هشدار می‌دهد، و خطر فتنه‏ى در دین و تهاجم فرهنگى را بزرگ‌تر از تهاجم نظامى دانسته، مسلمانان را از غفلت از آن بر حذر داشته است و اهمیت و خطر جنگ و فتنه‏ى نظامى را در مقابل آن کمتر دانسته است؛ در سوره‏ى بقره آیه‏ى 191 می‌فرماید: «و آنها را (بت پرستانى که از هیچ‌گونه جنایتى ابا ندارند) هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از آن‌جا که شما را بیرون کردند(مکه) بیرون کنید و فتنه(بت‌پرستى) از کشتار مردم بدتر است».

پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در ضمن حدیثى به سه نوع از انواع فتنه‏هایى که به دست دنیاپرستان در دین واقع می‌شود اشاره نموده است که عبارت‌اند از: فتنه در اموال، فتنه‏ى اعتقادى، و توجیهات دروغین.[4]

همان‌گونه که اشاره شد، یکى از فتنه‏ها، القاى شبهه در اذهان مردم در زمینه‏ى مسائل اعتقادى است، بدین گونه که با شبهه‏ى از ابهام در اعتقاد و بینش آغاز می‌کنند و با هجوم به ارزش‏ها و اهداف و با زیر سؤال بردن روش‏ها و مأیوس کردن از نتیجه‏ها و حتمى کردن شکست و زبونى، کار بازگشت و وادادگى و تسلیم و ذلّت‌پذیرى در برابر باطل را آسان می‌نمایند. در فتنه‏ها از نقطه ضعف‏ها و طمع‏ها و ترس‏ها و تهدیدها... و جلوه‏ها و جاذبه‏ها، با گرفتاری‌‏ها و درگیری‌‏هاى محتمل و متیقن استفاده می‌برند. و با این روش، کار به آن‌جا می‌کشد که مردم جامعه از «دین و سنت» کنار می‌کشند و با بدعت و انحراف کنار می‌آیند و می‌توانند شیاطین و طاغوت‏ها را تحمل کنند و نمی‌توانند به خدا و رسول و اولیاى او سر بسپارند...، و انسان‏ها در کنار شبهه و ابهام، زودتر صید می‌گردند و در تاریکى و ابهام ارزش‏ها، زودتر خودفروشى و دین‌فروشى شکل می‌گیرد.

آرى در میدان آزمون و تحقق فتنه‏ها، کسانى که از نظر ایمان به خدا و لوازم آن چندان قوى نیستند و آن‌گونه که شایسته و بایسته است، ایمان در قلب و روح آنها رسوخ نکرده، در مقام تعارض بین خواسته‏هاى نفسانى و خواسته‏ى خدا و ارزش‏هاى دینى، به دین و ارزش‏هاى دینى روى خوش نشان نمی‌دهند و از نظر روحى متمایل‌اند که احکام و ارزش‏هاى دینى را بر طبق میل خود و در جهت هواهاى نفسانی‌شان تفسیر و توجیه کنند و اگر تفسیر دین و قرآن طبق هواهاى نفسانى آنها مجاز باشد، براى این گروه خوشایند خواهد بود.

على( علیه السلام ) در نهج البلاغه چنین پیش‌گویى می‌کند: «و انّه سیأتى علیکم من بعدى زمان لیس فیه شی‏ء اخفى من الحق...»؛ [5] زمانى بعد از من خواهد آمد که در آن زمان چیزى مخفی‌تر از حق و چیزى مشهورتر از باطل نیست، در آن زمان دروغ و افترا بر خدا و پیامبرش از بیش‏ترین امورى است که ]جاهلان عالم نما و منافقان دنیاپرست[ براى به اهداف خود به کار می‌‏گیرند.

آن‌حضرت در مقابله نمودن با فتنه‏ها چنین رهنمود می‌دهد: «پس سعى کنید شما پرچم فتنه‏ها و نشانه‏هاى بدعت‏ها نباشید و آنچه را که پیوند امت اسلامى بدان استوار است، و پایه‏هاى طاعت بر آن پایدار، بر خود لازم شمارید، و بر خدا، ستم‌دیده‏وار شوید نه ستم‌گر، و از دور افتادن درون دام‏هاى شیطان، و قرار گرفتن در وادى دشمن‏ها بپرهیزید، و لقمه‏هاى حرام به شکم خود راه ندهید. شما در برابر دیدگان خداوندى قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگى را آسان فرمود».[6]

چنان‌که اشاره شد، در هر عصرى اهل باطل و دین‌ستیزان پیوسته با ابزار و روش‏هاى گوناگون درصدد مقابله و ضربه زدن به اهل حق و دین‌زدایى بوده‏اند و مخصوصاً در عصر حاضر که خود شاهد صحنه‏ى تقابل سکولاریسم[7] و اندیشه‏ى دینى می‌‏باشیم و مشاهده می‌‏کنیم که سکولاریسم با ابزارهاى مختلفى با دین مقابله و معارضه می‌‏کند و به دین‌زدایى می‌پردازد، از جمله:

تشکیک در مبانى دینى، 2. حمایت از جریان‏هاى انحرافى، 3. معارضه با دین در ابعاد گوناگون؛ نظیر کشف حجاب، ترویج فحشاء و فساد و تحریف محتواى دین و... نیز شاهدیم که استکبار جهانى با تکیه بر مبانى فکرى سکولاریسم براى استحاله‏ى فرهنگى و دین‌زدایى از طرق گوناگون اقدام می‌‏کند که ذیلاً به برخى از آنها اشاره می‌‏کنیم:

الف) نفوذ در بدنه‏ى فرهنگى و آموزشى نظام و جذب عناصر مستعد،

ب) مقابله با دین و تلاش براى منزوى کردن ارزش‏هاى دینى؛ ضدیّت با اسلام و دین محورى (که هویت جامعه‏ى دینى است).

ج) ظهور و بروز روشنفکرى وابسته.[8]

می‌توان گفت با تحقق این فرایند که در طى آن اندیشه‏ى دینى، اعمال دینى، نهادهاى دینى نقش و اهمیّت اجتماعى خود را از دست می‌‏دهند، افول دین و کاهش حضور دین در جامعه و فرهنگ و هنر و آموزش و حکومت و مدیریت و سیاست و غیره، نمایان خواهد شد.

دیدگاه امام خمینى(ره) در باره‏ى دین و فرهنگ

امام خمینى در بیان علت مخالفت انقلاب اسلامى با رژیم گذشته، دو رکن اساسى را مطرح می‌‏کند: 1. خیانت‏هاى شاه در ابعاد اقتصادى، سیاسى، اجتماعى. 2. خیانت‏هایى که در حق مذهب و فرهنگ این مرز و بوم مرتکب شده است. و از دیدگاه ایشان، اصلاح فرهنگ، اساسی‌‏ترین راه نجات ملت‏ها است.[9]

در همین رابطه رهبر معظم انقلاب چنین فرموده‏اند: «فرهنگى کردن جامعه، بسیار حرف درستى است و بنده هم این معنا را مکرراً در زمینه‏ى مسائل فرهنگى تذکر داده‏ام، ولى هنوز در آغاز راه هستیم و جامعه‏ى ما به طبیعت فرهنگى است؛ اما بالفعل نیست، حالا چرا می‌‏گوییم به طبیعت فرهنگى است؟ چون یک جامعه‏ى مذهبى و دینى است و جامعه‏ى دینى طبیعتش این است که یک آرزوى فرهنگى داشته باشد، بر خلاف جامعه‏ى دنیوى که فقط به مسائل زندگى می‌اندیشد و در آن جامعه هم می‌‏تواند فرهنگ باشد هم می‌‏تواند مطلقاً نباشد».[10]

در نتیجه، می‌توان گفت دین جامعه قابل تغییر است؛ زیرا از قرآن و روایات و دیگر منابع اسلامى استفاده می‌‏شود که؛ اهل باطل و دین‌ستیزان پیوسته در صدد هستند که با دین‌داران و اهل حق مبارزه نموده و دین و عقیده‏ى آنان را متزلزل و نابود کنند و در راه عملى کردن منویّات خود، از هر نوع وسیله و ابزار و نقشه و روش کمک خواهند گرفت. و از این‌رو قرآن کریم در این رابطه هشدار می‌‏دهد که چنانچه مؤمنان و امّت اسلامى رهنمودهاى قرآنى و دستورات الهى را به کار نبرند و ایمان و دین خود را تقویت نکنند، در برابر توطئه و فتنه‏هاى گوناگون دشمن مخصوصاً در برابر القائات و شبهه افکنى شیاطین شکست خورده و از نظر اعتقادى متزلزل شدند و کم کم ارزش‏هاى دینى را فراموش کنند و به دام دشمن و هواهاى نفسانى و شیطانى گرفتار گردند، و در نهایت در مقابل دین الهى و دستورات خداوند موضع‏گیرى کرده و انحرافات خود را توجیه کنند و به تدریج و ناخواسته تحت ولایت شیطان و طاغوت قرار گیرند و مصداق بارز آیه‏ى شریفه‏ى: «... وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ...»،[11] گردند.[12]

[1]. ر. ک: نمایه‏هاى: ( دین و تغییر و تحول ) 8؛ ( پلورالیسم دینى و قرائت‌هاى مختلف از دین )، 118؛ ( نجات انسان به وسیله دین )، 36510؛ مطهرى، مرتضى، اسلام و مقتضیات زمان؛ جوادى آملى، عبداللَّه، شریعت در آیینه معرفت؛ هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد؛ همو، باورها و پرسشها؛ همو، ولایت و دیانت.

[2]. واعظى، احمد، تعریف جامعه دینى و جامعه مدنى، ص 89- 90، چاپ 1381ش.

[3]. جوادى آملى، عبداللَّه، بنیان مرصوص، ص 22، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378ش.

[4]. «یا على ان القوم سیفتنون باموالهم...». سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 220، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[5]. همان، ص 204، خ 147.

[6]. همان، خ 151.

[7]. ر. ک: هادوى تهرانى، مهدی، ‏باورها و پرسشها، ص، 37 – 40، قم، خانه خرد، چاپ دوم، 1380ش؛ همو، ولایت و دیانت، ص 40 – 47، قم، خانه خرد، چاپ سوم، 1381ش.

[8] ، معاونت سیاسى نمایندگى ولى فقیه در قرارگاه ثاراللَّه، نفوذ استحاله، تهران، چاپ 1378.

[9]. کیهان مورخ، 13/12/1381.

[10]. نفوذ و استحاله، ص 226، سخنان رهبر معظم انقلاب در 4/9/1371.

[11]. بقره، 257.

[12]. براى مطالعه بیشتر، ر. ک: پل تیلیش، الهیات فرهنگ، مترجم، فرهادپور، مردا، پاکزاد، فضل اللَّه؛ تفکر دینى در قرن بیستم، ترجمه، شیخ شجاعى، عباس، محمد رضایى، محمد؛ جامعه و فرهنگ، ج 1؛ جوادى آملى، عبداللَّه، بنیان مرصوص؛ جوادى آملى، عبداللَّه، شریعت در آینه معرفت، چاپ 1372؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، چاپ دوم؛ دشتى، محمد، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه؛ میرجاالیاده، دین پژوهشى، ترجمه، خرمشاهی، بهاءالدین؛ شعرانى، میرزا ابوالحسن، نثر طوبى یا دائرة المعارف لغات قرآن؛ کاشفى، محمد رضا، دین و فرهنگ؛ لاریجانى، صادق، قبض و بسط در قبض و بسطى دیگر؛ لاریجانى، صادق، معرفت دینى؛ مصباح یزدى، قرآن در آیینه نهج البلاغه؛ مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج 1 و ج 2؛ واعظى، احمد، تعریف جامعه دینى و جامعه مدنى، چاپ 1381؛ هادوى تهرانى، مهدى، باورها و پرسشها؛ همو، مبانى کلامى اجتهاد؛ همو، ولایت و دیانت.

 

 

 

 

 

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: