۰

معنای حدیث «احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا» چیست؟

ابو على جَوّانى گوید: امام صادق( علیه السلام ) را دیدم انگشت را به بالاى لب‌هاى شریفش گذاشته و به غلامش سالم می‌فرماید: «اى سالم! زبانت را نگه دار تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار مکن»؛ یعنی کاری نکن و سخنی نگو که مردم با ما دشمن شده و بر ما هجوم آورده و شورش کنند.
کد خبر: ۲۲۱۳۵۰
۰۶:۳۵ - ۱۰ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:
پرسش
حدیث: «احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا» را توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
ابو على جَوّانى گوید: امام صادق( علیه السلام ) را دیدم انگشت را به بالاى لب‌هاى شریفش گذاشته و به غلامش سالم می‌فرماید: «اى سالم! زبانت را نگه دار تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار مکن»؛ یعنی کاری نکن و سخنی نگو که مردم با ما دشمن شده و بر ما هجوم آورده و شورش کنند.
این روایت به دو صفت اخلاقی «حفظ زبان» و «رازداری» نسبت به اسرار اهل بیت عصمت و طهارت( علیه السلام ) اشاره دارد. حفظ اسرار ائمه اطهار( علیه السلام ) (مانند مقامات الهی امامان و قیام امام مهدی در زمانی خاص) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّم و مهمی است که باید به آن پایبند بود، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، موجب شورش و هجوم بر امامان( علیه السلام ) را به دنبال خواهد داشت و به نوعی سوار شدن بر دوش اهل بیت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) خواهد بود و دشمنان، آنها و یا پیروانشان را در تنگنای موقعیت اجتماعی قرار می‌دهند.
پاسخ تفصیلی
ابو على جَوّانى گوید: امام صادق( علیه السلام ) را دیدم انگشت را به بالاى لب‌هاى شریفش گذاشته و به غلامش سالم می‌فرماید: «اى سالم! زبانت را نگه دار تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار مکن».[1]
این روایت دارای دو بخش است که به دو صفت اخلاقی اشاره دارد:
الف. حفظ زبان: اگر انسان پیش از آن‌که شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمى بیندیشد، بسیارى از لغزش‌هاى زبان و گناهان، از او دور می‌شود و از آثار و عواقب بد آنها سالم می‌ماند.
ب. رازداری:[2] فضیلتی اخلاقی است که در توفیق یافتن به انجام کارها و سعادت و نیک بختی انسان‌ها نقش بسزایی دارد. انسان لازم است در موارد مختلفی از زندگی، رازدار اسرار دیگران باشد. در این حدیث، یکی از موارد رازداری، حفظ اسرار ائمه اطهار( علیه السلام ) است. در طول تاریخ افرادی بودند که مسائل سرّی که پیشوایان معصوم( علیه السلام ) به برخی از مردم می‌گفتند و جنبه عمومی نداشته، آن‌را فاش می‌کردند و موجبات ناراحتی و آزار و اذیت ائمه اطهار( علیه السلام ) و پیروانشان را فراهم می‌کردند، مانند این‌که؛ زمانی که پیامبر گرامی اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) تصمیم به فتح مکه گرفت، از خداوند خواست که جریان کار او را (از حرکت و تجهیز لشکر و دیگر کارها) از قریش پوشیده دارد، تا به صورت ناگهانى بر آن شهر حمله کند. از این‌رو، همه کارهاى مربوط به این حرکت و حمله را پنهانى انجام می‌داد، ولى [با همه احوال] یکی از یاران پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به نام حاطب بن أبى بلتعة نامه‌اى به اهل مکه نوشت و خواست تا آنان را از تصمیم رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) براى فتح مکه، به وسیله این نامه آگاه سازد. که بر رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) وحى رسید و جبرئیل جریان نامه‏نگارى به اهل مکه را به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) خبر داد، و پیامبر امام على( علیه السلام ) را فرستاد تا نامه را بگیرد و آن‌حضرت هم نامه را گرفت و نزد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) آورد.[3] و موارد دیگری که در تاریخ کم نیست.
لذا امام صادق( علیه السلام ) این نکته را با این جمله تذکر می‌دهد «مردم را بر دوش اهل بیت عصمت و طهارت( علیه السلام ) سوار نکند»؛ یعنی این‌که اسرار ائمه اطهار( علیه السلام ) را فاش نکند؛ چون فاش کردن اسرار پیش برخی از مردم اذیت و آزار و هجوم بر امامان( علیه السلام ) را به دنبال خواهد داشت و به نوعی سوار شدن بر دوش اهل بیت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) خواهد بود و دشمنان، آنها و یا پیروانشان را در تنگنای اجتماعی قرار می‌دهند. لذا در این موارد تقیه لازم است.[4]
توضیح این‌که؛ در مورد افشاى اسرار اولیای خدا و ائمّه اطهار( علیه السلام ) روایات بسیار مهمى وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است. این اسرار ممکن است:
یک. اشاره به مقامات مهم معصومان( علیه السلام ) باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ می‌کنند و آن‌را دستاویزى براى تکفیر شیعیان و تضعیف یا از میان بردن آنها می‌کنند در حالى که مطالبى وجود دارد که حساب شده و هماهنگ با قرآن مجید و سنت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌باشد.
دو. یا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مکتب اهل بیت( علیه السلام ) در مناطق مختلف که براى دشمنان آنها بسیار حساسیت برانگیز بود.
سه. یا اشاره به زمان قیام امام مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) است، و همان‌گونه که بعضى از روایات اشاره دارد، بعضى از ائمه معصومان( علیه السلام ) تصمیم بر قیام در برابر حکومت‌هاى ظالم زمان خود را داشتند، ولى چون گروهى از شیعیان ناآگاه اسرار را افشا کردند، آن قیام، عقیم شد.[5]
در ذیل به بخشى از روایاتى که در زمینه کتمان اسرار معصومان( علیه السلام ) وارد شده اشاره می‌کنیم:
1. در حدیثى از امام صادق( علیه السلام ) می‌خوانیم: «هنگامى که امر قیام ما نزدیک می‌شود تقیه و کتمان را بیشتر کنید [و در حفظ اسرار بکوشید]».[6]
2. همچنین در حدیث دیگرى از آن‌حضرت آمده است: «مَنْ افْشى سِرَّنا اهْلَ الْبَیْتِ اذاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیِد؛ «کسى که اسرار ما اهل ‏بیت را افشا کند، خداوند گرمى آهن را به او می‌چشاند».[7] این تعبیر ممکن است اشاره به گرمى سلاح دشمنان بر پیکر او باشد.[8]
3. امام حسن عسکرى( علیه السلام ) به یکى از یاران خود فرمود: «به تو دستور می‌دهم که دین خود را و دانشى را که نزد تو به ودیعت گذاردیم و اسرار خود را که به تو سپردیم، حفظ کنی. بنابر این، علوم ما را نزد افراد لجوج که با آن به دشمنى بر می‌خیزند آشکار مکن ... و اسرار ما را نزد بی‌خبران نسبت به احوال ما که آن‌را عیب بر ما می‌گیرند افشا ننما».[9]
از این حدیث شریف در ضمن معلوم می‌شود که بیان کردن اسرار ائمه( علیه السلام ) نزد آگاهان و افراد حق‌جو و حق طلب، هیچ مشکلى ندارد، این افراد عنود و لجوج هستند که اگر مقامات اهل ‏بیت( علیه السلام ) و فضایل آنان و علومشان را در معارف اسلامى و احکام بشنوند بر آن خرده می‌گیرند و بد می‌گویند و ایجاد مزاحمت براى پیروان مکتب اهل‏ بیت( علیه السلام ) می‌نمایند.[10]
در واقع بسیارى از مشکلات ائمه اطهار( علیه السلام ) و گرفتارى آنها در چنگال ظالمان بی‌رحم و دشمنان سرسخت و حسود اهل بیت( علیه السلام ) به خاطر این بود که بعضى از شیعیان مطالبى درباره فضائل آن بزرگواران یا ضعف‌ها و رذائل دشمنان آنها می‌شنیدند و آن‌را فاش می‌کردند، و به گوش حکام ظالم وقت می‌رسید، و مایه دردسر می‌شد. همچنین سخنانی که درباره حضرت قائم( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) و انتقام او از دشمنان بوده که سخت مایه وحشت دشمنان می‌شد، و هنگامى که افشا می‌گشت، مشکلات عظیمى براى آن بزرگواران به دست می‌آمد.[11]
به هر حال؛ حفظ اسرار ائمه اطهار( علیه السلام ) و به طور کلى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّم و مهمی است که نمی‌توان در آن تردید کرد و باید به آن پایبند بود، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، در مورد فضایل آنها حسادت می‌ورزند، و در مورد برنامه‌هاى اجتماعى و تربیتى آنان سعى می‌کنند، تمام آنها را خنثى نمایند، به همین دلیل دستور اکید به حفظ اسرار در روایات –از جمله حدیث مورد پرسش- داده شده است.
[1]. «عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْجَوَّانِیِّ قَالَ: شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ( علیه السلام ) وَ هُوَ یَقُولُ لِمَوْلًى لَهُ یُقَالُ لَهُ سَالِمٌ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى شَفَتَیْهِ وَ قَالَ یَا سَالِمُ احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 113، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ر.ک: «رازداری و عوامل افشای آن»، سؤال 24396.
[3]. ر.ک: «امام علی( علیه السلام ) و گرفتن نامه‌ مربوط به حمله به مکه»، سؤال 13533.
[4]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی، سید هاشم، ج ‏8، ص 212، ‌دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ ابن قاریاغدی، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح کتاب الروضة من الکافی)، محقق و مصحح: احمدی جلفائی، حمید، ج ‏2، ص 50، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[5]. مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج ‏3، ص 365، مدرسه امام على بن ابى طالب( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1377ش.
[6]. «کُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ کَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِیَّة»؛ برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین،‏ ج ‏1، ص 259، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق؛ الکافی، ج ‏2، ص 220.
[7]. «مَنْ أَفْشَى سِرَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِید»؛ شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 96، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بی‌تا.
[8]. اخلاق در قرآن، ج ‏3، ص 366.
[9]. «وَ آمُرُکَ أَنْ تَصُونَ دِینَکَ وَ عِلْمَنَا الَّذِی أَوْدَعْنَاکَ وَ أَسْرَارَنَا الَّتِی حَمَّلْنَاکَ وَ لَا تُبْدِ عُلُومَنَا لِمَنْ یُقَابِلُهَا بِالْعِنَادِ ... وَ لَا تُفْشِ سِرَّنَا إِلَى مَنْ یُشَنِّعُ عَلَیْنَا عِنْدَ الْجَاهِلِینَ بِأَحْوَالِنَا»؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج ‏1، ص 238، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[10]. اخلاق در قرآن، ج ‏3، ص 366.
[11]. همان، 367.

 

 

 

 

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: