۰

امام علی ( علیه السلام ) فرمود: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم». نظم در این حدیث به چه معنا است؟ چه رابطه ای با تقوا دارد؟ و چرا از بین این همه امور بر نظم تأکید شده است؟

در معارف اسلامی، نظم در کنار تقوا ذکر شده است؛ مانند آنچه که در سفارشات امام علی ( علیه السلام ) می خوانیم: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم‏»؛ شما(حسن و حسین)، تمام فرزندان، خانواده و کسانی را که این نامه من به آنها می رسد، به تقوای الاهی و نظم در کارها سفارش می کنم.
کد خبر: ۲۲۰۷۵۰
۰۷:۴۵ - ۰۶ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:
پرسش
امام علی ( علیه السلام ) فرمود: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم». نظم در این حدیث به چه معنا است؟ چه رابطه ای با تقوا دارد؟ و چرا از بین این همه امور بر نظم تأکید شده است؟
پاسخ اجمالی

در معارف اسلامی، نظم در کنار تقوا ذکر شده است؛ مانند آنچه که در سفارشات امام علی ( علیه السلام ) می خوانیم: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم‏»؛[1] شما(حسن و حسین)، تمام فرزندان، خانواده و کسانی را که این نامه من به آنها می رسد، به تقوای الاهی و نظم در کارها سفارش می کنم.

"نظم" در لغت، معنایی شبیه تقوا دارد، چنان که در لسان العرب بیان شده است. نظم؛ یعنی هر چیزی را در جای حقیقی خود قرار دادن، بر مقتضای عقل و بدون اختلاف در ترتیب.[2] پس این دو (نظم و تقوا) دارای رابطه ای نزدیک، لازم و ملزوم، و اثر گذار بر همدیگرند. آدم ‌های منظم هستند که می‌ توانند زندگی خود را مدیریّت کنند و از آن سو مهم ترین اصلی که ضامن نظم و ثبات اجتماعی است و میزان واقعی ارزش های انسانی را در برابر ارزش های دروغین مشخص می کند تقوا است.

از این رو امام صادق( علیه السلام ) در معنای نظم می فرماید: «نظم‏؛ تدبیر، حکمت، اندازه‏گیرى و هماهنگى در اشیایی است که عقل را به حیرت وامی دارد».[3] آن حضرت در راستای این گفتار می فرماید: «خداوند متعال همۀ موجودات را آفریده و سپس با نظم‏ و تدبیر کامل و حکمت تمام، جریان امور و برنامۀ بقا و زندگى آنها را معیّن فرموده است. مطابق با همین برنامه و نظم‏ تکوینى؛ براى نوع انسان برنامۀ تکلیفى و احکام تشریعى مخصوصى تعیین نموده است».[4]

احکام تشریعى در حقیقت براى روشن کردن خطّ مشى و مشخّص نمودن برنامۀ اساسى و تکوینى است، و با اجرای برنامۀ تشریعى، هدف و مقصود از آفرینش و تدبیر و حکمت در تکوین به دست مى ‏آید. پس برنامۀ تشریع، نتیجه و محصول آفرینش و تدبیر و حکمت پروردگار است، و اگر خلل و نقصى در برنامۀ تشریع به هم رسد، اساس خلقت و برنامه و نظم در آفرینش بهم خورده، و نتیجۀ مطلوب حاصل نخواهد شد.[5]

امام رضا( علیه السلام ) نیز می فرماید: «اختلال که بهم خوردگى نظم‏ است، نمی گذارد که اعصاب وظیفۀ خود را طبیعى و کامل انجام دهد، افکارى که از مغز آلوده و اعصاب غیر منظّم پدید مى‏آید، آلوده و غیر منظّم است».[6]

با بیان امامان معصوم( علیه السلام ) رابطۀ عمیق بین تقوا و نظم معلوم شده به گونه ای که می توان گفت؛ این دو لازم و ملزوم اند. روشن است کسی که نظم در کار و امور عبادی خویش نداشته باشد، از انجام امور دنیوی و تکالیف شرعی خویش به صورت هدف مند باز می ماند و این امر به مرور، موجب سرخوردگی و کسالت او از امور دنیوی و اخروی می گردد و چنین شخصی نمی تواند به مراحل متعدّد و درجات مختلف تقوای الاهی برسد. به عبارت روشن تر، علت تقدیم نظم بر سایر امور دینی در کلام امام علی( علیه السلام ) این است که انجام و رعایت تمام امور دینی فرع بر نظم هستند، اگر این اصل، از سوی کسی نادیده گرفته شود، دیگر امور دینی نیز خواه ناخواه نادیده گرفته می شود و شخص از رسیدن به تقوای الاهی محروم خواهد شد.

همچنان که امام باقر( علیه السلام ) می فرماید: «من کسی را که در امور دنیوی کسل، تنبل و سست باشد دوست ندارم، و کسی که در امور دنیوی کسل و سست باشد، در امور اخروی سست تر خواهد بود».[7]

[1]. سید رضی، نهج البلاغه، نامۀ 47 از وصایای امام علی( علیه السلام ) به امام حسن و امام حسین( علیه السلام ).

[2]. ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 578، دار صادر، بیروت، 1414 ق؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 6، ص 176، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375ش.

[3]. مصطفوى، حسن، مصباح الشریعة، ص 268،‏ انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، تهران‏، چاپ اول‏، 1360 ش.

[4]. همان، ص 268.

[5]. همان، ص 237.

[6]. على بن موسى، امام هشتم ( علیه السلام )، طبّ الرضا علیه السلام، ترجمه، امیر صادقى‏، نصیر الدین، ص 201-202، معراجى،‏ تهران‏، چاپ ششم، 1381ش.‏

[7]. کلینى، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 5، ص 85، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم، 1407ق‏.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: