۰

آیا حدیث رفع القلم و این که در روز نهم ربیع الاول قلم از شیعیان برداشته شده، صحیح است؟

این حدیث در منابع اولیه و اصلی حدیثی نیامده است، و منظور از رفع قلم؛ پاک شدن گناهان شیعیان به جهت رنج ها و مشقاتی است که در این دنیا می بینند، و معنای آن آزاد بودن در انجام گناهان نیست.
کد خبر: ۲۲۰۷۳۷
۱۷:۲۴ - ۰۵ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:
پرسش
آیا حدیث رفع القلم و این که در روز نهم ربیع الاول قلم از شیعیان برداشته شده است و گناهی برای ایشان نوشته نمی شود، صحیح است؟
پاسخ اجمالی

این حدیث در منابع اولیه و اصلی حدیثی نیامده است، و منظور از رفع قلم؛ پاک شدن گناهان شیعیان به جهت رنج ها و مشقاتی است که در این دنیا می بینند، و معنای آن آزاد بودن در انجام گناهان نیست.
پاسخ تفصیلی

مجلسی روایتی را از کتاب "زوائد الفوائد" سید بن طاوس و کتاب "المحتضر" شیخ حسن بن سلیمان، در فضیلت روز نهم ربیع الاول و اعمال آن نقل می کند.

ابتدای روایت گویای این است که قتل و کشته شدن خلیفۀ دوم در این روز (نهم ربیع) بوده است. برای این روز اعمال مستحبی زیادی بیان و در بزرگی و شأن این روز بسیار سخن فرسایی شده است.

قبل از آن که دربارۀ متن این حدیث توضیحی داده شود، برخی مطالب دربارۀ منبع این حدیث و راویان آن را بیان می کنیم.

کتاب زوائد الفوائد که به تصریح علامه مجلسی از آثار سید بن طاوس است،[1] توسط آقا بزرگ تهرانی به فرزند سید بن طاوس، یعنی رضی الدین علی، نسبت داده شده است.[2]

علامه محسن امین نیز این کتاب را صریحاً به فرزند سید بن طاوس نسبت می دهد و می گوید: سید رضی الدین در صفحاتی از کتاب تأکید کرده که اسم و کنیه اش، مانند اسم و کنیۀ پدرش؛ مرحوم سید بن طاوس است.[3] بنابراین، صحیح این است که کتاب از آن فرزند سید بن طاوس باشد.

روایت روز نهم ربیع در کتاب " المحتضر" حسن بن سلیمان نیز آمده است، و روایتی را که مجلسی در قسمت سرگذشت خلیفۀ دوم نقل می کند، به تصریح خودش از کتاب "المحتضر" است.[4] البته علامه مجلسی این روایت را در قسمت دیگری از کتاب بحار الانوار که مباحث دعا را آورده است، از کتاب سید بن طاوس نقل می کند.[5]

بررسی حدیث

الف. این حدیث در منابع اولیه نیامده، و با توجه به محتوای آن که در صدد ایجاد و تبیین یکی از اعیاد بزرگ شیعیان بوده، بسیار بعید است که در هیچ کدام از کتاب های روایی نیامده باشد و بزرگانی مانند شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی از آن غافل باشند.

ب. بنابر نقل علامه مجلسی؛ سید بن طاوس از شخصی به نام " ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ" وَ " یَحْیَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ" این جریان را نقل می کند در حالی که همین جریان را شیخ حسن بن سلیمان از مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ الْوَاسِطِیِّ ( ونه ابن ابی العلاء) وَ یَحْیَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیحٍ‏ ( ونه حویج) الْبَغْدَادِیِّ، نقل می کند که بنابراین در مشخصات هر دو راوی این حدیث در این دو کتاب اختلاف وجود دارد.

ج. عبارت "یوم رفع القلم"، اگر به معنای روزی است که گناهان در آن روز نوشته نمی شود و مردم در انجام هر گناهی آزادند؟! چنین مطلبی با اصول اعتقادات و مسلمات قرآنی و روایی در تعارض است.

پس هر کس به قدر ذره‏اى کار نیک کرده باشد (پاداش) آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذره‏اى کار زشتى مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید.[6]

علاوه بر این که چنین تفسیری از "یوم رفع القلم" با دیگر قسمت های این روایت طولانی ناساز گار است. در این روایت، روز نهم ربیع الاول را روز زهد، روز توبه، روز انابه و بازگشت به سوی خداوند، و روز تزکیۀ نفس خوانده است.[7] چنین صفاتی چگونه با روزی به این عنوان که هر گناهی در آن آزاد است، قابل جمع است؟!

د. در کتاب عیون اخبار الرضا ( علیه السلام ) و در کتاب فضائل الشیعه شیخ صدوق، دو روایت به این مضمون آمده است که از شیعیان اهل بیت ( علیه السلام ) قلم برداشته شده است. این دو روایت به طور مطلق آمده و محدود به نهم ربیع الاول هم نشده است.

در عیون اخبار الرضا ( علیه السلام ) می فرماید: از پیروان ما قلم برداشته شده است، راوى گفت: پرسیدم چگونه چنین چیزی ممکن است اى آقای من؟

فرمود: چون مأمور شده‏اند در دولت باطل به تقیّه رفتار کنند و در این کار از ایشان پیمان گرفته شده است، مردم همه در امانند و آنان در کمال خوف و بیم بسر می برند و به خاطر ما ایشان را تکفیر مى‏کنند، ولى ما به خاطر آنان تکفیر نمی شویم، و آنان در راه ما کشته مى‏شوند، لکن ما براى ایشان کشته نمى‏شویم، هیچ کدام از شیعیان ما نیست که مرتکب گناهى شود مگر آنکه اندوه و غمّ او را فرو می گیرد. چنان که گناهان او را برطرف می کند هر چند گناهانش به تعداد دانه های باران باشد، یا به تعداد ریگ و شن بیابان ها، و خارها و درخت ها، و چنانچه در امور شخصی اش مبتلا به اندوه نشود دربارۀ خانواده‏اش یا اموالش غمى به او خواهد رسید، و اگر در امر دنیایش غمى به او نرسد و مبتلا به مصیبتى نگردد، خواب ناراحت‏کننده‏اى بیند که آن موجب ریختن گناهان او گردد.[8]

در کتاب فضائل الشیعه نیز آمده است: ابو حمزه می گوید: از امام صادق ( علیه السلام ) شنیدم که مى‏فرمود: قلم از شیعه برداشته شده، براى اینکه خداوند آنان را با عصمت و ولایتش [از گناه و معصیت‏] نگه مى‏دارد.[9]

با دقت در این دو روایت به معنای متفاوتی از "رفع قلم" می توان رسید؛ رفع قلم با توجه به این دو روایت به خصوص روایت عیون اخبار الرضا( علیه السلام ) که امام ( علیه السلام ) به خوبی، آن را توضیح داده است؛ چنین می تواند باشد: رفع قلم به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان و آن هم به خاطر سختی ها و مشقاتی است که در راه دین خدا می کشند. این معنا بسیار متفاوت است با این که بگوییم شیعیان در پاره ای از زمان آزادند که هر عملی را انجام دهند و هیچ گناهی هم برایشان نوشته نمی شود. بلکه این روایت می فرماید: احیانا شیعیان گناهانی انجام می دهند که باید به خاطر آن عقاب شوند ولی خداوند به خاطر رنج و سختی هایی که آنان در راه دین و مذهب اهل بیت ( علیه السلام ) متحمل می شوند، گناهان آنان را به تدریج بخشیده تا در قیامت بدون گناه محشور شوند. چنین معنایی با اصول اعتقادی هماهنگ است. قرآن کریم می فرماید: و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگارى کرده بودند، قطعاً گناهانشان را مى‏زدودیم و آنان را به بوستان هاى پر نعمت درمى‏آوردیم.[10] از این سنت الهی به عنوان " تکفیر" یاد می شود.[11]

در روایت کتاب فضائل الشیعه نیز، "رفع قلم" به این معنا آمده است که خدواند چون شیعیان(واقعی و مخلص) را با عصمت و و لایتش حفظ می کند، آنان گناهی انجام نمی دهند تا برایشان نوشته شود؛ یعنی به اصطلاح فنی تر، سالبه به انتفاع موضوع است؛ یعنی قلم از آنان برداشته شده است؛ چون چیزی برای نوشته شدن وجود ندارد، نه آن که گناهانی انجام می دهند ولی نوشته نمی شود.

در نتیجه در صورتی که حدیث نهم ربیع الاول را قبول کنیم و از اشکالات سندی یا محتوایی آن چشم پوشی کنیم، می توان عبارت "یوم رفع القلم" را در آن به این گونه ترجمه و تبیین کرد که روز نهم ربیع الاول روزی است که خداوند در آن روز، گناهان شیعیان را به خاطر همۀ سختی ها و رنج هایی که در راه تقیه و در راه مذهب اهل بیت ( علیه السلام ) دیده اند، با توجه به حکمت خود از بین می برد.

[1] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏95، ص 351، انتشارات دار احیاء التراث، بیروت، 1403ق.

[2] تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلى ‏تصانیف ‏الشیعة، ج ‏12، ص 59[2] ، اسماعیلیان،قم، 1408ق.

[3] امین، سید محسن، أعیان ‏الشیعة، ج‏2، ص 267، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق.

[4] بحار الأنوار، ج ‏31، ص 120.

[5] بحار الأنوار، ج ‏95، ص: 351

[6] زلزله، 7 و 8.

[7] بحار الأنوار، ج ‏31، ص 128.

[8] صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا ع، ترجمه غفارى و مستفید، ج‏2، ص 575، نشر صدوق، تهران، 1372ش.

[9] صدوق، محمد بن علی، فضائل الشیعة، ترجمه توحیدى، ص 43، انتشارات زراره، تهران، 1380ض.

[10] مائده، 65.

[11] برای آگاهی بشتر نک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، تلخیص ربانی گلپایگانی، ص 451، انتشارات موسسه امام صادق( علیه السلام )، قم، 1428ق.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: