۰

این که در حدیثی آمده: خداوند با سه نفر در روز قیامت صحبت نمی کند: کسی که محاسن خود را می زده...، آیا سند آن صحیح است؟ و چرا گناهی صغیره در کنار گناهی کبیره ذکر شده است؟

این حدیث طبق نسخه اصلی، از جهت این که در سند آن «ابن ابی نجران» است _نه ابی نجران_ اشکال سندی به آن وارد نیست، اما «عبد الرحمن بن عون» که در سند قرار دارد، در رجال مجهول و نامی از او به میان نیامده است. دیگر راویان این روایت مشکلی نداشته و توثیق شده اند.
کد خبر: ۲۲۰۶۶۴
۱۴:۴۰ - ۰۵ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:
پرسش
می خواستم در مورد این روایت که خداوند با سه نفر در روز قیامت صحبت نمی کند: کسی که محاسن خود را می زده و کسی که استمنا کند و ...، بدانم که آیا سند این روایت صحیح است؟ و چرا گناهی صغیره در کنار گناهی کبیره ذکر شده است؟
پاسخ اجمالی

این حدیث طبق نسخه اصلی، از جهت این که در سند آن «ابن ابی نجران» است _نه ابی نجران_ اشکال سندی به آن وارد نیست، اما «عبد الرحمن بن عون» که در سند قرار دارد، در رجال مجهول و نامی از او به میان نیامده است. دیگر راویان این روایت مشکلی نداشته و توثیق شده اند. با این حال،در کتاب­های فقهی به این روایت استناد شده است.

منظور، از «الناتف شیبه»، کندن موی سفید است؛ زیرا «شیبه» از «شیب»، به معنای سفید شدن مو و نیز به معنای پیران و مو سفیدان است.

تکرار انجام هر گناه صغیره ای تبدیل به گناه کبیره می شود؛ پس، اگر کندن موی سفید یا تراشیدن محاسن تکرار شود، گناه کبیره بوده و اگر شخص از آن توبه ننماید، طبق این حدیث، دچار این آثار در جهان آخرت می شود.
پاسخ تفصیلی

پاسخ به پرسش مطرح شده در ضمن چند بخش بیان می شود:

الف) بررسی سند حدیث

این حدیث به همراه راویان آن، این گونه در برخی از کتاب های حدیثی آمده است که، شیخ صدوق: عن أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْنٍ عَنْ أَبِی نَجْرَانَ التَّمِیمِیِّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام ) یَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَهُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ. [1]

ابو بصیر اسدی مى‏گوید: از امام صادق ( علیه السلام ) شنیدم که ‏فرمود: روز قیامت خداوند با سه کس سخن نمى‏گوید و به آنان نگاه نمى‏کند [2] و آنان را پاک نمى‏گرداند و عذاب دردناکى خواهد داشت: کسى که موى سفید خود را بکند، و کسى که با خود نکاح کند (استمنا)، و مردی که خود را در اختیار همجنس گرایان قرار دهد.

این روایت در کتاب های حدیثی مانند «بحارالانوار» و «وسائل الشیعة» از کتاب «خصال» شیخ صدوق نقل شده است. شیخ صدوق این حدیث را از پدرش و او نیز از استادانش، نقل کرده که در زیر بررسی می شود:

  1. برخی از فقها به این روایت از جهت سندی اشکال گرفته و آن را ضعیف دانسته اند. [3] اما این اشکال صحیح نیست و منشأ این اشکال به جهت اختلاف نسخه بوده است؛ زیرا در سند اصلی این روایت که در خصال شیخ صدوق نقل شده «ابن ابی نجران» دارد که مقصود «عبد الرحمن بن ابی نجران» است [4] که در کتاب­های رجال توثیق شده است؛ [5] اما در سندهای کتاب های حدیثی مانند «وسائل الشیعة»، «ابی نجران» دارد که پدر عبدالرحمن بوده که توثیق نشده است. [6]

بنابراین، این حدیث طبق نسخه خصال شیخ صدوق، به جهت این که «ابن ابی نجران» بوده، اشکال سندی به آن وارد نیست، اما «عبد الرحمن بن عون» که در سند قرار دارد، در رجال، مجهول و نامی از او به میان نیامده است. دیگر راویان این روایت مشکلی نداشته و توثیق شده اند. [7]

  1. قراینی نیز وجود دارد که سند موجود در نسخه اصلی (نسبت به "ابن ابی نجران") را تأیید می کند:

یک. «عبدالرحمن بن ابی نجران» از اصحاب امام رضا ( علیه السلام ) و امام جواد ( علیه السلام ) بود [8] و بدیهی است که با چند واسطه از امام صادق ( علیه السلام ) نقل حدیث نماید، ولی پدرش، «ابونجران» در زمان امام صادق ( علیه السلام ) بوده، [9] و برای نقل حدیث از امام صادق ( علیه السلام ) نیازی به دو واسطه نیست.

دو. «عبدالرحمن بن ابی نجران» از «عاصم بن حمید حناط» نقل حدیث کرده، [10] اما پدرش، «ابی نجران» از عاصم حدیثی را نقل نمی کند.

  1. به هر حال، فقها این روایت را به جهت فقره دوم آن، در کنار روایات دیگری درباره «حرمت استمنا»، به عنوان قرینه آورده اند. [11]

ب) بررسی عبارت «الناتف شیبه» در حدیث

«ناتف»، از «نتف» گرفته شده، و در لغت به معنای کندن مو یا مانند آن است. [12]

«شیب»، به معنای سفید شدن مو و نیز به معنای پیران و مو سفیدان است. [13]

درباره معنای عبارت «الناتف شیبه»، نظریات متفاوتی در کتاب های فقهی مطرح شده است، که به آنها اشاره می شود:

یک. مقصود، کندن موی سفید است. [14]

دو. این عبارت از حدیث، دلالت بر حرمت تراشیدن محاسن دارد. [15]

سه. تراشیدن (حلق) غیر از کندن (نتف) است و این روایت دلالت بر حرمت تراشیدن محاسن ندارد. [16]

چهار. این روایت، دلالت بر کراهت کندن موی سفید دارد. پس، کندن موی سفید جایز است. [17]

اما ظاهراً دیدگاه اول (کندن موی سفید) صحیح می باشد؛ چون همان گونه که گفته شد، شیب به معنای سفید شدن مو است؛ به همین جهت، منظور، کندن موی سفید است، اما حرمت را نمی توان از این روایت استفاده کرد و حمل روایت بر کراهت (دیدگاه چهارم) بیشتر با آن سازگار است.

در ضمن تکرار زیاد هر گناه صغیره ای گناه کبیره شمرده می شود؛ پس، اگر کندن موی سفید (یا تراشیدن محاسن) تکرار شود، گناه کبیره بوده و اگر شخص توبه از آن ننماید، طبق این حدیث، دچار این آثار در جهان آخرت می شود.

[1] . شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 106، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 73، ص 106، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 2، ص 131، مؤسسة آل البیت ( علیه السلام )، قم، 1409ق.

[2] . کنایه از این است که، چنین کسانی هرگز شایسته رحمت نبوده و پروردگار بر آنان غضب کرده و آنان را از لطف خود دور خواهد فرمود

[3] . موسوی، سید ابوالحسن، الحلیة فی حرمة حلق اللحیة، ص 13 و 14، نشر نور الولایة، تبریز، چاپ اول، 1421ق.

[4] . سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 310، محقق، مصحح، گروه پژوهش مؤسسه امام صادق ( علیه السلام )، ‌مؤسسه امام صادق ( علیه السلام )، قم، چاپ اول؛ نراقى، میرزا ابو القاسم بن محمد، شعب المقال فی درجات الرجال، ص 92، محقق، مصحح: محسن احمدى،‌ کنگره بزرگداشت نراقى (ره)، قم، چاپ دوم، 1422ق.

[5] . نجاشی، ابوالحسن، احمد بن علی، رجال النجاشی – فهرست اسماء المصنّفی الشیعة، ص 235، محقق، مصحح، سید موسى شبیرى زنجانى‌، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1407ق؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 311؛ شعب المقال فی درجات الرجال، ص 92؛ تفرشى، سید مصطفى بن حسین حسینى،‌ نقد الرجال، ج 3، ص 41، محقق، مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1418ق.‌

[6] . کشّى، ابو عمرو، محمد بن عمر بن عبد العزیز‌، رجال الکشی (با تعلیقات میرداماد)، ج 2، ص 610، شارح: حسینی استرآبادى (میر داماد)، محمّد باقر، قم، چاپ اول، بی تا؛ الحلیة فی حرمة حلق اللحیة، ص 13 و 14؛ اسدی حلّى، حسن بن یوسف بن مطهر، ‌رجال العلامة- خلاصة الاقوال، ص 267 و 268، منشورات المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، چاپ دوم، 1381ش؛ خویی، سید ابوالقاسم،‌ معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 139.

[7] . «سعد بن عبدالله» (موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 263 – 265)؛ «محمد بن خالد طیالسی» بنا بر تحقیق،(موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 498 و 499؛ نوری، میرزا حسین، خاتمة المستدرک، ج 9، ص 39 و 40، محقق، مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق)؛ «عاصم بن حمید الحناط» (خاتمة المستدرک، ج 1، ص 59؛ شعب المقال فی درجات الرجال، ص 90 و ...)؛ «ابو بصیر الاسدی» (موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 632 – 634).

[8] . موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 310؛ شعب المقال فی درجات الرجال، ص 92.

[9] . موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 310؛ شعب المقال فی درجات الرجال، ص 92؛ رجال النجاشی – فهرست اسماء المصنّفی الشیعة، ص 235.

[10] . موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 311؛ خاتمة المستدرک، ج 1، ص 59؛ شعب المقال فی درجات الرجال، ص 90 و کتاب های دیگر رجالی.

[11] . مانند: نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 41، ص 648، محقق ، مصحح: عباس قوچانی و علی آخوندی، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بی تا؛فاضل هندی اصفهانی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحکام، ج 10، ص 516 و 517، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1416ق؛ سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذّب الاحکام، ج 28، ص 153، مؤسسه المنار، قم، چاپ چهارم، 1413ق؛ فاضل لنکرانی، محمد، الحدود، ص 728 و 729، محقق ، مصحح: حسین واثقی، عبادالله سرشار، محمدعلی مقدادی، مرتضى واعظی، محمد مهدی مقدادی و محسن أسدی،‏ مرکز فقهی ائمه اطهار ( علیه السلام )، قم، چاپ اول، 1422ق.

[12] . فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 8، ص 127، محقق، مصحح: دکتر مهدى مخزومى و دکتر ابراهیم سامرائى‌، نشر هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 9،ص 323، محقق، مصحح: احمد فارس صاحب الجوائب،‌ دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع – دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.

[13] . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 94، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1412ق؛ لسان العرب، ج 1، ص 512.

[14] . تبریزی، جواد بن علی، صراط النجاة، ج 5، ص 374 و 375، بی تا.

[15] . بلاغی نجفی، محمد جواد بن حسن، رسالة فی حرمة حلق اللحیة، ص 150، محقق،مصحح: رضا استادی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1415ق؛ لاری، سید عبدالحسین، مجموع الرسائل، ص 304، مؤسسه معارف اسلامی، قم، چاپ اول، 1418ق.

[16] . الحلیة فی حرمة حلق اللحیة، ص 14؛

[17] . وسائل الشیعة، ج 2، ص 130 و 131،بَابُ جَوَازِ جَزِّ الشَّیْبِ وَ کَرَاهَةِ نَتْفِهِ وَ عَدَمِ تَحریمِه، ح 5

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: