۰

سخت گیری والدین برای کودکان

مسئولیت والدین در تربیت فرزند و انتخاب شیوه تربیتی مناسب، بسیار سرنوشت ساز است تا جایی که روش ها والگوهای تربیتی آنها به طور مستقیم با ویژگی هایی که مایلند در فرزندشان وجود داشته باشد، رابطه دارد. در ادامه این مقاله به سوالات شما عزیزان در مورد "سخت گیری والدین برای کودکان" توضیح خواهیم داد.
کد خبر: ۲۰۵۱۴۰
۱۱:۴۵ - ۰۷ آذر ۱۳۹۸

به گزارش «شیعه نیوز»،مسئولیت والدین در تربیت فرزند و انتخاب شیوه تربیتی مناسب، بسیار سرنوشت ساز است تا جایی که روش ها والگوهای تربیتی آنها به طور مستقیم با ویژگی هایی که مایلند در فرزندشان وجود داشته باشد، رابطه دارد. در ادامه این مقاله به سوالات شما عزیزان در مورد "سخت گیری والدین برای کودکان" توضیح خواهیم داد.

حد و مرز سخت‌گیری با کودکان را بشناسیم:

بسیاری از والدین گاهی در شرایط سختی برای تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند. شرایطی که توضیح آن پیچیده بوده و نیاز به آموزش بلند مدت و صحیح دارد. در این شرایط، والدین باید با کمال جدیت با کودک خود سخن بگویند؛ آن هم بدون توسل به زور یا خشونت. در این بین، والدین باید محیطی را برای کودک خود فراهم کنند که در عین بیان خواسته‌های خود، از خواسته‌های والدین نیز حرف‌شنوی داشته باشد و به خواسته‌های آن‌ها عمل کند.

واقعیت امر این است که این مواجهه امر و نهی در طی فرآیند رشد و تربیت کودک، نه یک ‌بار، بلکه بارها و بارها برای والدین پیش می‌آید. آنچه امر تربیت را این چنین مهم و دشوار کرده، همین ظرافت‌هاست؛ یعنی سختگیری در عین مهربان بودن و انعطاف‌پذیری در عین جدی بودن. شاید والدین نیز بارها و بارها این سؤال را در ذهن خود مرور کرده‌اند که تا چه اندازه می‌توانند نسبت به کودک خود سخت‌گیری کنند؟ و از همه مهم‌تر، چگونه می‌توانند در عین سخت‌گیری، انعطاف‌پذیر باشند؟ والدین نباید به‌ گونه‌ای رفتار کنند که کودک دچار احساس عقده‌ یا خود کم بینی شود.

سخت‌گیری با کودکان؛ چرا و چگونه؟
حقیقتاً والدین نباید به دنبال حد و مرزی برای سخت‌گیری باشند و تصور کنند که مثلاً اگر از این حد پیش رفتند، افراط است. سخت‌گیری با توجه به اجرا آن می‌تواند آسان یا سخت باشد و این والدین هستند که تصمیم می‌گیرند با توجه به خلق و خوی کودکشان و ابراز احساسات او، تا چه اندازه مرزها را رعایت کنند. آن‌ها باید واکنش‌های صحیح و به موقعی نسبت به بعضی از رفتارهای کودک خود نشان دهند.

نکته قابل توجه اینجاست که بعضی والدین سخت‌گیری را با پذیرفتن قوانین و مقررات اشتباه می‌گیرند. کودک همواره باید به اجرا بعضی قوانین پایبند باشد و خود را برای اجرا آن به نحو احسن آماده کند. گفتنی است جدیت در اجرا این‌گونه قوانین، هرگز سخت‌گیری به‌حساب نمی‌آید؛ مثلاً: فرض کنید یک خانواده می‌خواهند ساعت 9 شب در منزل باشند. این قانونی است که همه آن را پذیرفته‌اند؛ پس باید همگی به اجرا آن احترام بگذارند. جدیت، در اجرا این امر تعیین می شود. طبیعی است که اگر فردی در خانواده از اجرا این کار تخطی کند، باید برای کارش توضیح قانع کننده‌ای دهد. اگر توضیح داده شده منطقی بود، دیگر بحثی نمی‌ماند اما اگر قانع کننده نبود، باید به او تذکر دهیم تا دیگر تکرار نکند. مثال دیگر، آشغال ریختن در خانه است. کودک باید بیاموزد که در خانه هرگز آشغال نریزد و این امر برای او همانند یک قانون تلقی شود و تحت هر شرایطی از این قانون تبعیت کند.

در واقع، والدین در این سن یک سری بایدها و نبایدها را به کودک خود آموزش می‌دهند و از او انتظار دارند آن‌ها را اجرا کند و طبیعی است که در این بین، خودشان هم به عنوان یک الگو باید به این قوانین عمل کنند.

تمام قوانینی که در منزل حاکم است، به یک اندازه مهم نیستند؛ یعنی قوانین اولیه و ثانویه‌ای داریم که ضرورت انجام آن‌ها با یکدیگر متفاوت است. برای مثال: به موقع به منزل آمدن، مسواک زدن و احترام گذاشتن به بزرگ‌ترها جزء بدیهیات و قوانین اولیه در منزل به شمار می‌رود که تحت هر شرایطی، انجام آن‌ها ضروری است. در صورتی که کمک به بزرگ‌ترها در کارهای خانه یا انجام خریدهای ضروری، کارهایی هستند که می‌توان در آن‌ها کمی نرمش به خرج داد. والدین با تجربه و هوشمند می‌دانند نسبت به چه کارهایی سخت‌گیری و جدیت به خرج دهند یا در اجرا کدام قوانین با انعطاف و نرمش رفتار کنند. به همین دلیل، نه تنها موقعیت و جنس کودک، بلکه سن و شرایط او نیز در اعمال قوانین منزل اهمیت دارد و والدین باید به همه‌ این مسائل توجه کنند.

نباید از این مسئله چشم پوشی کرد که اجرا برخی قوانین اشتباه، به خود والدین باز می‌گردد؛ مثلاً: والدینی که نتوانند تکانه‌های هیجانی زندگی خود را کنترل نمایند یا هنگام عصبانیت ندانند چه می‌گویند و فریاد بکشند یا از الفاظ رکیک استفاده کنند، همه‌ این‌ها عیوبی است که از خود والدین نشأت می‌گیرد. در این بین، برای جبران خطاهای گذشته خود مجبورند برای برخی از رفتارهای غیر منطقی‌ کودک مهربان باشند یا در اجرا برخی قوانین که خود وضع کرده اند، انعطاف به خرج دهند. در اینجا کودک نمی‌تواند بفهمد اجرا قوانین تا چه اندازه مهم است و تا چه اندازه انجام آن‌ها می‌تواند در زندگی‌اش تأثیر گذار باشد.

به این ترتیب، اشکال کار در والدین است که نمی‌توانند ثبات رفتاری خود را با کودک حفظ کنند و بدون هیچ‌گونه دلیل یا منطق و فقط از روی احساسات با او رفتار می‌کنند. در بسیاری از موارد، والدین برای جبران خطاها به مهربانی و آسان‌گیری روی نمی‌آورند؛ چون با غرور آن‌ها در تضاد است. بلکه به خشونت روی آورده و به ‌گونه‌ای عمل می‌کنند که هم برای کودک سخت است و هم برای خود؛ در صورتی که باید بدانند با این کار کودک، را قربانی رفتار اشتباه خود قرار می‌دهند.

از سوی دیگر برخی والدین با انتظارات بیش از اندازه و ایده‌آلی که دارند، مدام کودک را به خاطر انجام برخی کارها سرزنش کرده و به نوعی مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند. این دسته از والدین با این فلسفه به میدان می‌آیند که هر چه را که خلاف میلشان است، رد و به حساب تربیت خوب فرزندان خود می‌گذارند. آن‌ها ایده‌آل هایی را ملاک خود قرار داده و به کمتر از آن راضی نمی‌شوند. این دسته از والدین باید بداند که فرزند خود را مورد کودک آزاری قرار داده‌اند.

کودک آزاری
به هرگونه آسیب جسمی، روانی یا غفلت و بد رفتاری با کودکان زیر سن قانونی، (18 سال)، کودک آزاری گفته می‌شود. در این بین، والدین پرخاشگر و عصبانی بیش از همه، فرزندان خود را در معرض کودک آزاری قرار می‌دهند. این والدین همواره انتظارات بیش از حدی از کودک خود طلب می‌کنند و با این کار، آسیب جدی بر سلامت روان و شخصیت او، چه در حال حاضر و چه در آینده، وارد می‌کنند.

البته کودک آزاری انواعی داشته و به درجاتی تقسیم بندی می‌شود که شامل: شکل مستقیم و غیرمستقیم است. آسیب‌های روانی، جنسی و جسمی از نوع مستقیم کودک آزاری و کمبود مراقبت های جسمانی و بهداشتی، کمبود محبت و حمایت‌های عاطفی ناکافی مانند: توجه و تشویق، از نوع غیر مستقیم آن است. ضربه زدن، کتک زدن، سوزاندن و داغ کردن، کودک آزاری جسمی محسوب می‌شود. در کودک آزاری عاطفی، کودک به هر دلیلی از سوی دیگران مورد بی‌توجهی قرار گرفته و کم‌کم طرد و منزوی می‌شود که شامل: محرومیت عاطفی، برخورد خشونت‌آمیز، تهدید، تمسخر و انتظارات فراتر از سن کودک است.

در بخش آموزشی، هرگونه فشار و آسیب روحی در خصوص نحوه آموزش به کودک تحمیل شود مانند: نمره گرایی، نادیده گرفتن تفاوت‌های فردی، ایجاد رقابت شدید و مخرب و انتظارات بیش از حد از کودک باعث آسیب روانی به کودک شده و بد رفتاری آموزشی به شمار می‌آید.کودکی که به هر نحو تحت آزار آموزشی قرار می‌گیرد، به علائم متفاوتی مثل: تغییرات خلقی، افت تحصیلی، اختلال در یادگیری، غیبت مکرر در مدرسه، کابوس‌های شبانه، شب ادراری، ترس‌های شبانه، اضطراب، اختلالات رفتاری، احساس گناه و افسردگی دچار می‌شود که این امر دارای پیامدهای طولانی مدت مانند: بزهکاری، پرخاشگری و انزوا طلبی است.

والدین الگو کودکان هستند:
از اصول اساسی فرزند پروری، ارائه الگو سالم به آن‌هاست. این اصل از چشم والدین زیادی دور مانده که باید با آموزش صحیح و نحوه ارائه مطلوب، آگاهی سازی شود. والدینی که به کودک بسیار نزدیک‌اند یا افراد نزدیک کودک، تاثیرگذاری ویژه ای روی او دارند و بهترین الگوهای کودک به شمار می‌روند. متأسفانه، در ایران بسیاری از والدین که با فضیلت‌های اخلاقی آشنایی کافی ندارند، نمی‌توانند الگو مناسبی برای فرزند خود باشند. آن‌ها هنوز ماهیت برخی امور را درک نکرده‌ و نمی‌دانند از چه اهمیت بالقوه‌ای برخوردارند. بعضی از والدین هنوز به این آگاهی نرسیده‌ که بردباری یعنی توانایی درک نظرات دیگران بدون داشتن قضاوت ارزشی، انصاف یعنی رفتار بی‌طرفانه و بدون قضاوت، همدلی یعنی درک احساسات دیگران، وجدان یعنی توجه به ندای درونی فطرت و همه این فضیلت‌ها به صداقت و اهمیت دادن به تربیت کودک، وابسته است.

 

منبع : بیتوته

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: