۰

البغدادی؛ ریشه در عربستان فعالیت در عراق

چهار روز پیش بود که ایالات متحده آمریکا اعلام کرد که طی عملیاتی در «ادلب» سوریه «ابوبکر البغدادی» سرکرده ارشد داعش را به قتل رسانده است؛ اما برای شناخت سرکرده ارشد داعش نخست باید دید بغدادی چه اندیشه‌ای را رهبری می‌کرد.
کد خبر: ۲۰۱۲۹۰
۱۲:۳۷ - ۰۸ آبان ۱۳۹۸

به گزارش «شیعه نیوز»، چهار روز پیش بود که ایالات متحده آمریکا اعلام کرد، طی عملیاتی در «ادلب» سوریه «ابوبکر البغدادی» سرکرده ارشد داعش را به قتل رسانده است؛ خبری که بازتاب گسترده‌ای در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی به دنبال داشت.

اما برای شناخت ابوبکر البغدادی سرکرده ارشد داعش نخست باید دید بغدادی چه اندیشه‌ای را رهبری می‌کرد و بزرگان این رهبری کیستند. یکی از مسایل اساسی اهل سنت که در صد سال گذشته به آن پرداختند، مسئله خلافت بوده است.

ده‌ها گروه سیاسی تشکیل شده است که اکثر این آثار با این رویکرد که خلافت اسلامی از دست رفته و جهان اسلام گرفتار فرهنگ غرب شده به رشته تحریر درآمده‌اند. در این میان، تعداد کثیری از متفکران اهل‌سنت که دغدغه دین داشتند، راه‌حل اصلی را بازگشت به سلف دانسته و خود را سَلَفی نامیدند. بازگشت به سلف، اولین بار در مصر طنین‌انداز شد و سیدجمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، عبدالرحمان کواکبی، محب‌الدین خطیب و سیدمحمد رشید رضا اولین افرادی بودند که شعار بازگشت به سلف را مطرح کردند. اما بازگشت به سلف با نگاه افراطی ابن تیمیه به انحراف کشید و میوه تلخ آن داعش شد.

مبانی فکری داعش

داعش از لحاظ فکری در درون مبانی فکری جریان سلفی در دوران معاصر تعریف می‌شود. اصطلاح سلفی در دوران معاصر به معنای قرائتی خاص از اسلام است که ضمن نقد نحله‌های مختلف فلسفی، کلامی و فقهی اسلامی و تأکید بر وجود انحراف‌ها و بدعت‌ها در نگرش‌های سنتی به اسلام، خواستار بازگشت به سیره سلف به عنوان اسلام ناب بوده و خود را منادی بازگشت به شیوه سلف به عنوان اسلام ناب می‌داند.

این جریان توسط افرادی همچون ابن تیمیه و ابن قیم و محمد ابن عبدالوهاب شکل گرفت (فرمانیان، ۱۳۸۶ :۵۹۱) و منظور آنها از بازگشت به سلف به معنای بازگشت به قرائت خاص آنها از اندیشه‌های حنبلی و اهل حدیث است که شکلی افراطی و حتی در مواردی مخالف با آموزه‌های اصلی احمد ابن حنبل و بزرگان اهل حدیث است. به بیان دیگر معیار سلفی بودن در دوران معاصر، قرائت ابن تیمیه (متوفای ۷۲۸ هجری قمری) و محمد ابن عبدالوهاب از تاریخ صدر اسلام است و عموما سلفی‌ها بر اساس مبانی فکری این‌ دو به تفسیر دین می‌پردازند.

در حالی که اندیشه این فقها مورد اعتراض علما و فقهای سنتی اسلامی قرار گرفت و در واقع اندیشه سلفی در مقابل اندیشه سنتی قرار دارد. برخی از ویژگی‌های فکری و شخصیتی ابن تیمیه که او را در مقابل اسلام سنتی قرار می‌داد، به شرح زیر است:

وی احادیث پیامبر اعظم (ص) درباره فضایل امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) را انکار می‌کرد، سفر به قصد زیارت پیامبراعظم (ص) و ائمه (ع) را بدعت و حرام می‌دانست، با منطق، فلسفه، عرفان و کلام به شدت مخالف بود، فیلسوفانی همچون فارابی و ابن سینا را دچار انحراف عقیدتی می‌دانست و عارفان و صوفیانی همچون ابن عربی، صدرالدین قونوی و عفیف تلمسانی را کافر می‌خواند.

به همین دلیل با شیعه و معتزله شدیداً دشمنی می‌کرد و عقاید اشاعره را نیز نادرست می‌دانست. او با تأویل و تفسیر عمیق آیات شدیداً مخالف بود و می‌گفت باید به ظاهر آیات اکتفا کنیم. (موثقی،۱۳۸۷: ۳۴)

محمد عبد الوهاب با احیاء مجدد این عقائد در چند قرن بعد تلاش کرد تا قرائتی خاص از اسلام ارائه دهد که منجر به آن شد که ایشان عقاید بسیاری از مسلمانان را نادرست و انحرافی و آنها را مشرک و یا کافر بداند. به همین دلیل می‌توان ایدئولوژی آن را نوعی ایدئولوژی تکفیری نامید. ریشه‌های نگرش این گروه را شاید بتوان از سده دوم هجری (احمدبن حنبل) تا سده بیستم (وهابیت، نوسلفیان و تکفیری‌ها) پی گرفت. این ریشه‌های فکری را می‌توان در سه مرحله مورد بررسی قرار داد؛ مرحله اول: عقل‌ستیزی: احمدبن حنبل را که مکتب فکری‌اش بر«نص» تاکید دارد و از هر گونه اجتهاد پرهیز می‌کند، باید نخستین بنیان اندیشه‌های سلفی دانست. مرحله دوم: رادیکالیزم روشی: در سده هفتم هجری، «ابن تیمیه» به نوعی در امتداد مباحث حنبلی‌گری است و اغراق نیست اگر بگوییم او محوری‌ترین چهره فکری سلفیه و بنیادگرایی به شمار می‌آید.

وی در آرا و احتجاج با مخالفانش دارای تصلب شدیدی بود؛ به همین دلیل از سوی بزرگان «حنفی» و «شافعی» نیز مورد طعن واقع شد. با این حال میزان تاثیرگذاری او زیاد بوده و رهبر سلفی‌گری به شمار می‌آید.

برخی از اصول مهم و تاثیرات ابن تیمیه عبارتند از: تربیت شاگردانی همچون «ابن قیم الجوزی» که از ارکان وهابیت و سلفیه به شمار می‌آیند؛ تاکید بر حجیت ظاهر قرآن و حدیث که بعدها به اصلی محوری در جریان سلفی‌گری تبدیل می‌شود؛ پذیرش اصل غلبه و شکل‌گیری حکومت از طریق زور؛ اصل شوکت و ضرورت توانمندسازی مسلمانان در مقابل مرتدان و مشرکان که بایستی با زور و برخورد قاطع با آنان روبرو شد.

وی موضوع بازگشت به سنت «سلف صالح» را مطرح می‌کند و گروه‌های سلفی جهادی و تکفیری‌ها از او به عنوان «شیخ الاسلام» خود یاد می‌کنند. در تفکر وی «نص» بر «عقل» اولویت دارد، چون وی به شدت مخالف فلسفه بود. ابن تیمیه رویکردی بسیار شیعه‌ستیزانه داشته است؛ وهابی‌ها وی را پدر معنوی خود می‌دانند.

مرحله سوم؛ رادیکالیزم عملی: سده دوازده هجری قمری، زمان برآمدن «محمدبن عبدالوهاب» و فرقه وهابیت است؛ فرقه‌ای ساخته دست استعمار که دارای قرائتی بسته و منجمد از اسلام است و نه تنها در طول تاریخ به تکفیر همراه با خشونت دیگران پرداخته، بلکه تخریب اماکن مقدس و قبور را در دستور کار خود قرار داده است. این فرقه میراث آموزه‌های فکری ابن حنبل و ابن تیمیه است و رادیکالیزم غیرعقلانی را در دستور کار خود گذاشته است.

برای نگارش مطلب بالا از این منبع استفاده شده است.

پی‌نوشت:

۱ـ حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: خوارزمی، ۱۳۷۲، ص ۱۳۸

۲ـ حلبی، علی اصغر، تاریخ نهضت‌های دینی سیاسی معاصر، تهران: زوار، ۱۳۸۲، صفحات ۷۸ـ۷۶

منبع: FARS NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: