۰

جریان شهادت حضرت رضا (علیه السلام ) از زبان عبداللّه بن بشیر

((عبداللّه بن بشیر)) (یكى از غلامان ماءمون ) مى گوید: ماءمون به من دستور داد كه ناخنهاى خود را بلند كنم و این كار را براى خودم عادى نمایم و آن را به هیچ كس نگویم من این كار را انجام دادم سپس ماءمون مرا طلبید، چیزى شبیه تمرهندى به من داد و به من گفت : این را با دستهایت خمیر كن و به همه دستت بمال و من چنین كردم و سپس ماءمون مرا ترك كرد و به عیادت حضرت رضا (علیه السلام ) رفت ، پرسید حالت چطور است ؟
کد خبر: ۲۰۱۱۵۲
۱۶:۲۵ - ۰۶ آبان ۱۳۹۸

شیعه نیوز: ((عبداللّه بن بشیر)) (یكى از غلامان ماءمون ) مى گوید: ماءمون به من دستور داد كه ناخنهاى خود را بلند كنم و این كار را براى خودم عادى نمایم و آن را به هیچ كس نگویم من این كار را انجام دادم سپس ماءمون مرا طلبید، چیزى شبیه تمرهندى به من داد و به من گفت : این را با دستهایت خمیر كن و به همه دستت بمال و من چنین كردم و سپس ماءمون مرا ترك كرد و به عیادت حضرت رضا (علیه السلام ) رفت ، پرسید حالت چطور است ؟
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:((امید سلامتى دارم )).
ماءمون گفت : من هم بحمداللّه امروز حالم خوب شده است ، آیا هیچیك از پرستاران و خدمتكاران امروز نزد شما آمده اند؟
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:((نه ، نیامده اند)). ماءمون خشمگین شد و بر سر غلامان فریاد زد (كه چرا به خدمتگزارى از آن حضرت نپرداخته اید).
عبداللّه بن بشیر در ادامه سخن مى گوید: سپس ماءمون به من دستور داد و گفت : براى ما انار بیاور، چند انار آوردم ، گفت هم اكنون با دست خود (كه به زهر تمر هندى آلوده بود) آب این انارها را با فشار دست بگیر، من چنین كردم ، ماءمون آن آب انار آنچنانى را با دست خود به حضرت رضا (علیه السلام ) (كه در بستر بیمارى در حال بهبودى بود) خورانید و همان موجب مسمومیّت امام رضا (علیه السلام ) شده و سبب شهادت آن حضرت گردید، او پس از خوردن آن آب انار دو روز بیشتر زنده نماند و سپس از دنیا رفت .
جریان شهادت از زبان اباصلت و محمّد بن جهم
((اباصلت هروى )) مى گوید: وقتى كه ماءمون نزد امام رضا (علیه السلام ) بیرون رفت ، من به حضور آن حضرت رسیدم ، به من فرمود:((یا اَباصَلْتِ! قَدْ فَعَلُوها؛ اى اباصلت ! آنها كار خود را (یعنى مسموم كردن را) انجام دادند))، و در این هنگام زبان آن حضرت به ذكر توحید و شكر و حمد خدا، گویا بود.
((محمّد بن جهم )) مى گوید: حضرت رضا (علیه السلام ) انگور را دوست داشت ، مقدارى از انگور را آماده كردند و چند روز در جاى حبه هاى انگور، سوزنهاى زهرآلود، وارد كردند وقتى كه دانه هاى انگور زهرآگین شد، آن سوزنها را بیرون آوردند و همان دانه هاى انگور را نزد آن حضرت گذاردند، آن بزرگوار كه در بستر بیمارى بود، آن انگورها را خورد و سپس به شهادت رسید.
و گویند مسموم نمودن آن حضرت بسیار زیركانه و دقیق (با كمال پنهانكارى بود تا كسى نفهمد) انجام گرفت .
ریاكارى ماءمون بعد از شهادت حضرت رضا (ع )
پس از شهادت حضرت رضا (علیه السلام ) ماءمون یك شبانه روز خبر آن را پوشاند و فاش نكرد، سپس ((محمّد بن جعفر)) (عموى حضرت رضا (علیه السلام ) ) و جماعتى از دودمان ابوطالب (علیه السلام ) را كه در خراسان بودند، طلبید و خبر وفات حضرت رضا (علیه السلام ) را به آنان داد و خودش گریه كرد و بسیار بیتابى نمود و اندوه شدید خود را ابراز كرد و سپس جنازه آن حضرت را به طور صحیح و سالم به آنان نشان داد، آنگاه به آن جنازه رو كرد و گفت :
((برادرم ! براى من طاقت فرساست كه تو را در این حال بنگرم ، من امید آن را داشتم كه قبل از تو بمیرم ، ولى خواست خدا این بود!)).
سپس دستور داد جسد آن حضرت را غسل دادند و كفن و حنوط نمودند و به دنبال جنازه آن حضرت راه افتاد و جنازه را تا همانجا كه هم اكنون محلّ قبر شریف حضرت رضا (علیه السلام ) است مشایعت كرد و همانجا آن را به خاك سپرد. آن محل ، خانه ((حمید بن قحطبه )) (یكى از رجال دربار هارون ) بود كه در قریه اى به نام ((سناباد)) نزدیك ((نوقان )) در سرزمین ((طوس )) قرار داشت ، و قبر هارون الرّشید (پنجمین خلیفه عبّاسى ) در آنجا بود. مرقد مطهّر حضرت رضا (علیه السلام ) را در جانب قبله قبر هارون ، قرار دادند.
فرزندان حضرت رضا (ع )
حضرت رضا (علیه السلام ) درگذشت ، ولى فرزندى براى او سراغ نداریم ، جز یك پسر كه همان امام بعد از اوست ؛ یعنى ((ابوجعفر محمد بن على (علیه السلام ) (امام نهم ) كه هنگام وفات حضرت رضا (علیه السلام ) هفت سال و چند ماه داشت )). (169)
گذرى بر زندگى امام نهم حضرت محمّد تقى (ع )امام هشتم ، سیماى امام رضا (ع ) عالم آل محمد عباس عزیزى - حوزه علمیه قم - بهار 81
بخش اول : فضایل حضرت امام رضا (ع )
822- مدیحه اى در شاءن امام
این خلكان شافعى اشعرى ، در تاریخش مى گوید:
ماءمون ، دخترش ام حبیب را در سال دویست و دوم (هجرى ) به عقد ایشان (امام رضا علیه السلام ) در آوردم و او را ولى عهد خویش كرد و نامش ‍ را بر دینار، منقوش .
سبب بروز چنین اقدامى از ماءمون آن بود كه روزى در شهر مرو، اولاد عباس ‍ را از زن و مرد و كوچك و بزرگ كه تعداد نفراتشان ، سى هزار نفر بود گرد آورد، على (بن موسى ) را نیز دعوت نمود و در جایى نیكو منزل داد و خواص اولیا را جمع كرد و خبر داد كه در اولاد عباس و نیز على بن ابى طالب علیه السلام نظر افكنده ام و كسى را بهتر و محقتر به امر گذاشته ، رنگ سبز جایگزین كنند...
ابو نواس در مدح آن امام علیه السلام مى گوید:
قیل لى انت احسن الناس طرا
فى فنون من امقال النبیه
لك من جید القریض مدیح
یثمر الدر فى یدى مجتنیه
فعلى ما تركت مدح ابن موسى
والخصال التى تجمعن فیه
قلت لا استطیع مدح امام
كان جبریل خادما لابیه
سبب آنكه ابو نراس ، این ابیات را سرود، آن بود كه بعضى از اصحابش او را گفتند: او تو وقیح تر ندیده ایم ؛ زیرا در باره هر معنا و طربى حتى شراب شعر گفته اى ، ولى در مدح على بن موسى الرضا علیه السلام كه معاصر توست هیچ نگفته اى !
ابو نراس پاسخ داد: به خدا قسم كه من این كار را تنها از جهت احترام و تعظیم ایشان ترك گفته ام ؛ زیرا چون من را شایستگى مدح او نیست ! سپس ، بعد از ساعتى ، اشعار مذكور را سرود. (981)

 

منبع: تبیان

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: