۰

در آیه‌ای از قرآن آمده است؛ جز سفیهان هیچ فرد دیگری از دین ابراهیم سرباز نخواهد زد. شأن نزول و پیام این آیه چیست؟

قرآن کریم در مورد کسانی که دعوت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) را نپذیرفته و از پذیرش آیین توحیدی اسلام که همان آیین حضرت ابراهیم( علیه السلام ) است سرباز زدند، می‌فرماید: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»؛ جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، روی‌‏گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و او در جهان دیگر، از صالحان است.
کد خبر: ۱۹۸۹۲۳
۱۰:۵۸ - ۰۹ مهر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:

پرسش
در آیه‌ای از قرآن آمده است؛ جز سفیهان هیچ فرد دیگری از دین ابراهیم سرباز نخواهد زد. شأن نزول و پیام این آیه چیست؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در مورد کسانی که دعوت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) را نپذیرفته و از پذیرش آیین توحیدی اسلام که همان آیین حضرت ابراهیم( علیه السلام ) است سرباز زدند، می‌فرماید: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»؛[1] جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، روی‌‏گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و او در جهان دیگر، از صالحان است.
در شأن نزول این آیه می‌گویند؛ «عبد الله بن سلام» برادرزاده‌های خود(سلمه و مهاجر) را به اسلام دعوت کرد و به آنان گفت شما می‌دانید که خداوند در تورات فرمود من از نسل اسماعیل( علیه السلام ) پیامبری مبعوث می‌کنم که نامش احمد است و کسی که به او ایمان آورد هدایت یافته و هر کس که از ایمان به او سرباز زند ملعون است. در نتیجه این دعوت، «سلمه» اسلام آورد، ولى «مهاجر» امتناع ورزید، این‌جا بود که خداوند این آیه را نازل فرمود.[2]
خداوند پس از بیان داستان حضرت ابراهیم( علیه السلام ) در آیات قبل، اینک درباره آیین او سخن می‌گوید؛ همان آیین توحیدى که تمام ادیان آسمانى بعد از او، از جمله دین اسلام ادامه همان آیین است و این پیامبران همواره مردم را به آیین توحیدى ابراهیم دعوت کرده‌‏اند و آن‌را تقویت نموده‌‏اند، بویژه دین اسلام و آنچه بر پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شده دقیقاً ادامه آیین حنفى ابراهیم است.
اکنون در این آیه درباره کسانى که از آیین توحیدى ابراهیم روى برگردانیده‌‏اند، چنین اظهار می‌دارد که جز افراد نادان و بی‌خرد هیچ‌کس از این آیین پاک و توحید ناب روى بر نمی‌گرداند.
طبق این سخن، اعراض از توحید - چه به صورت شرک و بت‌پرستى و چه به صورت مادی‌گرى و الحاد باشد- ناشى از جهل و نادانى است و اگر کسى اندکى علم و آگاهى داشته باشد و در جهان آفرینش به درستى بیندیشد، بدون تردید به وجود آفریننده یگانه‌ی دانا و توانا پى می‌برد و به او ایمان می‌‏آورد. بنابراین، کفر و الحاد ناشى از جهل بوده و ایمان به خدا ناشى از علم و آگاهى است.[3]
در این‌جا خداوند به توبیخ افرادی می‌پردازد که از برنامه روشن پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) سرپیچى کرده، و خودشان را به تباهى می‌‏کشند.
البتّه این توبیخ در مرتبه اوّل متوجه بنى اسرائیل است که همه افتخارشان از جانب حضرت یعقوب فرزند اسحاق، فرزند ابراهیم( صلی الله علیه و آله و سلم ) است، و مقام آن‌حضرت را از هر جهت قبول دارند. سپس براى قوم عرب از فرزندان حضرت اسماعیل می‌باشد که در مکّه و مدینه و حجاز زندگی می‌کردند. و در مرتبه سوم براى همه کسانى است که در جست‌وجوى حقیقت و مبدأ و معاد هستند.[4]
به هر حال معناى آیه این است که اعراض از ملت و کیش ابراهیم از حماقت نفس است، و ناشى از تشخیص ندادن چیزهایی است که برای انسان مفید و یا مضر است؛ یعنى لازمه رشد عقلى و مقتضى خرد هر خردمند و عاقلى این است که از آیین ابراهیم و راه و روش او پیروى کند، و جز اشخاص سفیه، احمق و کم شعور از آیین او اعراض نمی‌کنند. و از این آیه معناى روایت معروف -«إنّ العقل ما عبد به الرحمن»؛ عقل چیزى است که با آن رحمان عبادت شود- فهمیده می‌‏شود.[5]
بنابر این؛ هیچ انسان با فکر و اندیشه‌ای از این راه و روش روى گردان نیست. کسانى از راه و روش ابراهیم( علیه السلام ) اعراض می‌کنند که خود را بی‌‏ارزش و سبک گرفته باشند: «إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ». هر اندازه که اعراض از آیین ابراهیم سفه‌انگیز است و نفس انسانى را دست‌خوش اضطراب می‌سازد و هستى او ‌را رو به فنا می‌برد، پیروى از ملت ابراهیم، موجب برترى، فضیلت و صفای باطن می‌شود، چنان‌که ابراهیم را جاذبه‌ها و عوامل حق، از میان قواى نفسانى پست و دنیاى عمومى بالا آورد و او را شخصیت برگزیده و ممتاز ساخت.
این دین اسلام است که ارزش انسانى را بالا می‌برد و به هر انسانى مانند ابراهیم شخصیت ثابت، مستقیم و مطمئن می‌بخشد. اگر انسان تسلیم حق نشد نمی‌تواند از استعدادها و قواى خود بهره‌‏بردارى نماید و پیوسته در معرض تمایلات مختلف قرار می‌گیرد و مورد بهره‌‏بردارى دیگران قرار می‌گیرد و خود بی‌پایه و بی‌مایه می‌گردد.[6]

[1]. بقره، 130.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏1، ص 397، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ‏1، ص 169، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق.
[3]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏1، ص 357، قم، هجرت.
[4]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏4، ص 60، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 2، ص 177- 178، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 300، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 202، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
[6]. طالقانى، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج ‏1، ص 312، تهران، شرکت سهامى انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
آیات مرتبط

سوره البقرة (130) : وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: