۰

نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن چیست؟

انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درک خود تا آن لحظه که زندگیش به پایان می‌رسد، نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن بر مبنای سنّ افراد، به جداسازی نقش آنها در جامعه بپردازد.
کد خبر: ۱۹۸۳۱۰
۰۷:۳۱ - ۰۶ مهر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
آیا در قرآن آیاتی مبنی بر نقش جوانان در جامعه وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درک خود تا آن لحظه که زندگیش به پایان می‌رسد، نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن بر مبنای سنّ افراد، به جداسازی نقش آنها در جامعه بپردازد.
با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستان‌ها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم می‌کند؛ مانند: تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوا، تحصیل علم و دانش، تلاش و کوشش اجتماعی.

پاسخ تفصیلی
جوانى بهترین و حساس‌ترین دوره عمر هر موجودى بویژه انسان به حساب می‌آید. در همین دوره است که انسان می‌تواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آینده خود را روشن و درخشان و یا آن‌را تیره و تار سازد. قالب وجودى یک انسان در دوره جوانى شکل می‌گیرد و آینده او هم بر همین اساس رقم می‌خورد. در هر عصرى جوانان بیشتر مورد توجه‌اند و در شکل‌گیرى موضوعات مختلف در جوامع نقش مؤثرى ایفا می‌کنند.
درباره نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن؛ به طور کلی باید گفت: یک انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درکش تا انتهای زندگی نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن افراد را در تأثیرگذاری در جامعه با مبنای سنّ جداسازی کند؛ چنان‌که حضرت عیسى( علیه السلام )، از ابتدای کودکی با تکلّم در گهواره؛ هم نبوّت خویش و هم عفت و عصمت مادرش را ثابت کرد و هم این تأثیرگذاری را تا پایان حضور خویش در جامعه حفظ کرد:
«[به خاطر بیاور] هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با "روح القدس" تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن می‌گفتى و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده می‌ساختى، و در آن می‌دمیدى، و به فرمان من، پرنده‌اى می‌شد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا می‌دادى؛ و مردگان را [نیز] به فرمان من زنده می‌کردى؛ و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست».[1]
با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستان‌ها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم می‌کند.
به هر حال در برخی امور، تفاوتی میان جوان و کهنسال نیست و همه وظیفه‌ای یکسان دارند، اما در مواردی، عنصر جوانی در انجام وظیفه، نقش پررنگ‌تری خواهد داشت.
نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن
1. تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوای جوانان بر افراد جامعه
قرآن کریم همه مردم را به تقوای الهی امر می‌کند: «و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است».[2] یک جوان به عنوان یکی از اقشار جامعه، کسى است که تقوا و پرهیزکارى را پیشه می‌کند. جوانی که می‌خواهد کار و کوشش او چه در مرحله عبادت و چه در زمینه خدمت به خلق خدا و چه در اعمال خیر اجتماعی مورد قبول خدای تعالی قرار گیرد و به بهشت ابد راه یابد، واجب است تقوا پیشه کند.
افزایش روزافزون گناه و انحرافات اخلاقی در جامعه و اثرات منفی آن بر اخلاق و بهداشت روانی، تا حد زیادی به این بر می‌گردد که غرایز، هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی همواره انسان را به طغیان، خیانت، خودخواهی و انواع مفاسد دیگر وا می‌دارد. طبعاً اگر این غرایز و امیال نفسانی مطلق و آزاد گذاشته شوند و جوانان هیچ‌گونه کنترلی بر آنها نداشته باشند پیامدهای بسیار نامطلوبی در بهداشت روانی فرد و جامعه به همراه خواهد داشت. به همین جهت؛ در آموزه‌های قرآنی، «تقوا» یک مفهوم محوری، و بهترین ره توشه انسان در سیر الی الله است و در قرآن، از تقوا به شرط قبولی اعمال، ملاک کرامت و ارزش انسان، و نیرویی که به وسیله آن می‌توان حق را از باطل تشخیص داد، یاد شده است.
بنابراین، مجهز شدن جوان به تقوا و پرهیزکاری و حضور او در اجتماع با همین خصیصه، آثار معنوی و اخلاقی شایسته‌ای در جامعه دارد.
2. تحصیل علم و دانش
اسلام به فراگیرى علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیه‌اى که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسى که انسان را از خون بسته‌اى خلق کرد... همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی‌دانست یاد داد».[3]
اصلاح جوامع انسانى از قلم‌هاى مؤمن شروع می‌شود و فساد و تباهى اجتماعات نیز از قلم‌هاى مسموم و فاسد مایه می‌گیرد. بی‌جهت نیست که قرآن به قلم و آنچه با قلم می‌نویسند، سوگند یاد می‌کند. قلمى که می‌توان به واسطه آن علم را منتشر و در سینه تاریخ ماندگار کرد.
قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکى از اهداف پیامبران بر می‌شمارد و هیچ‌وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمی‌داند: «آیا کسانى که می‌دانند با کسانى که نمی‌دانند برابرند؟».[4]
گفتنی است؛ علم به دانشى گفته می‌شود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد، قیل و قالى بیش نیست.
با توجه به این‌که جوانان استعداد و توانایی بیشتری در آموختن دارند، باید با توجه به مبانى دینى، به تحصیل علم بپردازند و نقش خود را در عقب‌ماندگى و رشد نیافتگى مسلمانان که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه دشمنان اسلام دارد، ایفا نمایند و تأثیرگذار باشند.
3. عدالت‌طلبى و حمایت از مظلومان
از آن‌جا که جوان هنوز در نابرابری‌هاى محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالت‌طلبى و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلّى دارد. قرآن کریم به نمونه‌هایى در این‌باره اشاره می‌کند؛ از جمله این جوانان عدالت‌طلب و حامى مظلوم، حضرت موسى( علیه السلام ) است. در سوره قصص، آیات 15 و 23 ـ 28، آمده است که حضرت موسى( علیه السلام ) جوانى عدالت‌طلب و حامى مظلومان بود. به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومى برخاست و در مدین نیز جوان‌مردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و براى گوسفندان آنها از چاه آب کشید.
4. تلاش و کوشش اجتماعی
دوره جوانى؛ زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم حضرت موسى( علیه السلام ) را سمبل و الگوى یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفى می‌کند که بدون سرمایه و ثروت، تن به کار دشواری داده و سال‌ها براى حضرت شعیب( علیه السلام ) کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت کافی به شهر خود (مصر) بازگشت. یک جوان باید با اراده و پشت کارى قوى و عزمى راسخ بکوشد و از کار و تلاش نهراسد و از بحران‌ها و فراز و فرودهاى زندگى به سلامت عبور کند.
5. حق‌پذیرى
جوانان زودتر به حقایق دل می‌بندند و در عمل نیز بی‌باک و جسورند و اگر چیزى را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت می‌کنند. قرآن کریم، برخى از جوانان اصحاب کهف را چنین می‌داند و می‌فرماید: «ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو می‌کنیم، آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم».[5]
و در جایى دیگر داستان جوانى (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتى جان خود را فدا کند یادآور می‌شود و می‌فرماید: «هنگامى که [حضرت ابراهیم] با او (حضرت اسماعیل) به مقام سعى رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را قربانی می‌کنم، نظر تو چیست؟! گفت: هر چه دستور دارى اجرا کن؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت».[6]
از آیات یاد شده برمی‌آید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق اجتماعی و دینی سر تعظیم و تسلیم فرود آورد و با حق‌پذیری ایفای نقش در جامعه نماید.
6. خوش اخلاقى و تواضع در برابر مردم
حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارش‌های فراوانی دارد که در قرآن بدان اشاره شده است: «[پسرم] با بی‌اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد».[7]
لقمان حکیم در این آیه ‌از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره می‌کند: یکى تکبّر و بی‌اعتنایى، و دیگر غرور و خودپسندى است که هر دو در این جهت مشترک‌اند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خودبرتربینى فرو می‌برند، و رابطه او را از دیگران قطع می‌کنند.[8]
7. امر به معروف و نهى از منکر
یک جوان شایسته باید مردم را از منکرات و زشتی‌ها نهى و به خوبی‌ها دعوت کند و در برابر سختی‌ها و مشکلات صبور باشد؛ حضرت لقمان این نقش آفرینی را به فرزند جوانش سفارش می‌کند: «پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است».[9]

[1]. مائده، 110.
[2]. بقره، 194.
[3]. علق، 1 – 5.
[4]. زمر، 9.
[5]. کهف، 13.
[6]. صافات، 102.
[7]. لقمان، 18.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 54، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[9]. لقمان، 17.

آیات مرتبط

سوره الكهف (10) : إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
سوره الكهف (13) : نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
سوره الأنبياء (60) : قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ
سوره القصص (15) : وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَٰذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ ۖ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ ۖ قَالَ هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ
سوره القصص (23) : وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ ۖ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ
سوره القصص (27) : قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ ۖ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ ۖ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ ۚ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ
سوره القصص (28) : قَالَ ذَٰلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ ۖ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ ۖ وَاللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٌ
سوره لقمان (13) : وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ
سوره الصافات (102) : فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: