۰

جریان واقعه ذبح عبدالله پدر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) چه بود؟

جریان این بود که حضرت عبدالمطلب ‏نذر کرد که اگر خداوند ده پسر به او عطا فرماید یکى از ده فرزند را ذبح کند.! چون شماره پسران به ده نفر رسید گفت: باید به نذر خویش وفا کنم. بین فرزندان خود قرعه انداخت. قرعه به نام عبداللَّه پدر رسول خدا که محبوبترین فرزندانش بود در آمد.!...
کد خبر: ۱۹۶۰۹۵
۰۸:۵۵ - ۱۸ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: جریان این بود که حضرت عبدالمطلب ‏نذر کرد که اگر خداوند ده پسر به او عطا فرماید یکى از ده فرزند را ذبح کند.! چون شماره پسران به ده نفر رسید گفت: باید به نذر خویش وفا کنم. بین فرزندان خود قرعه انداخت. قرعه به نام عبداللَّه پدر رسول خدا که محبوبترین فرزندانش بود در آمد.! بار دوم و سوم نیز قرعه را تکرارکرد اما هر بار به نام عبدالله درآمد. تصمیم بر ذبح او گرفت اما قریش مانع شدند. دخترش عاتکه پیشنهاد کرد بین عبدالله و تعدادی از شتران خود قرعه کشیده و آنقدر به تعداد آنها بیفزاید تا پروردگار راضى شود. عبدالمطلب ده شتر کنار گذاشت و قرعه میان آن ده شتر و عبداللَّه زد قرعه به نام عبداللَّه در آمد. آنگاه بر عدد شتران ده ده مى‏افزود تا به صد شتر رسید و قرعه بنام شتران بیرون آمد. سه بار این قرعه را تکرار کرد اما در هر سه بار قرعه بنام شتران بود. عبدالمطلب دستور داد که شتران را نحر کنند و گوشتشان را در اختیار مردم بگذارند.


پاسخ تفصیلی

این واقعه همان واقعه نذر حضرت عبدالمطلب است که ما آن را از کتاب خصال شیخ طوسی نقل می کنیم: "حسین بن على بن فضال گوید: از امام رضا (علیه السلام ) معناى فرمایش پیغمبر را که فرمود: من فرزند دو ذبیحم، پرسیدم فرمود: مقصود از دو ذبیح یکى اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل است و دیگرى عبداللَّه فرزند عبدالمطلب‏،....اما (عبدالله) جریانش این بود که روزی حضرت عبدالمطلب ‏حلقه کعبه را گرفت و از خداوند خواست که ده پسر به او عطا فرماید! و به منظور استجابت این دعا نذر کرد که یکى از ده فرزند را ذبح کند.!

 

چون شماره پسران به ده نفر رسید گفت: خداوند به وعده خود وفا کرد، من نیز باید به نذر خویش وفا نمایم. آنگاه فرزندان خود را به میان خانه کعبه برد و قرعه به نامشان انداخت. قرعه به نام عبداللَّه پدر رسول خدا که محبوبترین فرزندانش بود در آمد.! بار دوم قرعه‏ها را در هم آمیخت، باز قرعه بنام عبداللَّه درآمد.! براى بار سوم قرعه کشید و قرعه بنام عبداللَّه در آمد.! عبدالمطلب ‏عبداللَّه را گرفته و نگاه داشت و تصمیم بر ذبحش گرفت.! قریش اجتماع کرده و مانع او از ذبح عبداللَّه شدند. زنان خاندان عبدالمطلب ‏گرد آمده به گریه و شیون پرداختند. عاتکه دختر عبدالمطلب ‏گفت: پدر جان در کشتن پسرت عذرى میان خود و خداوند بیاور، گفت: دخترم چه عذرى بیاورم؟ بگو که دختر با برکتى هستى! عاتکه گفت:میان فرزندت (عبدالله )و شترانى که در حرم دارى قرعه بکش و آنقدر به پروردگارت عطا کن تا راضى شود. عبدالمطلب ‏کس فرستاد و شتران را آوردند. ده شتر کنار گذاشت و قرعه میان آن ده شتر و عبداللَّه زد قرعه به نام عبداللَّه در آمد. عبدالمطلب ‏بر عدد شتران ده ده مى‏افزود تا به صد شتر رسید و قرعه بنام شتران بیرون آمد این وقت عبدالمطلب ‏تکبیر گفت.! قریش نیز تکبیرى گفتند که کوه هاى مکه را لرزاند.! عبدالمطلب ‏گفت: تا سه بار قرعه به نام شتران بیرون نیاید نخواهم پذیرفت.! سپس سه بار دیگر قرعه زد و در هر سه بار قرعه به شتران اصابت می کرد و در بار سوم زبیر و ابوطالب و برادرانش، عبداللَّه را از دست پدر گرفته و بر روی دست بلند کرده و می بوسیدند و خاک از سر و صورتش می زدودند، عبدالمطلب ‏دستور داد که شتران را در کشتارگاه نحر کنند و گوشتشان را بی دریغ در اختیار مردم بگذارند.[1]

 

[1].صدوق خصال ، ج‏1، ص66 ، ترجمه فهرى زنجانى،سید احمد ‏،انتشارات علمیه اسلامیه ،تهران، دوجلدی.

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: